شناخت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۲٬۲۷۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
خط ۷۹: خط ۷۹:
==[[هدف]] [[شناخت]]==
==[[هدف]] [[شناخت]]==
*[[قرآن کریم]] از سویی دستیابی به [[معرفت]] را [[هدف آفرینش]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] یاد کرده: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا}}<ref>«خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.</ref><ref>معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۱۱؛ نمونه، ج۲۴، ص۲۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ نک: تفسیر مراغی، ج۲۸، ص۱۵۲.</ref>و از سویی [[بشر]] را به [[تفکّر]] و [[تدبّر]] در [[اسرار]] [[آفرینش]] فراخوانده است؛ آفرینشی که همه موجودات آسمانی و زمینی، جمادات و گیاهان و حیوانات و [[انسان]] و آنچه را در ورای عالم ماده است ([[فرشتگان]]، [[لوح]]، قلم، [[عرش]] و [[کرسی]]) دربر می‌گیرد. البته [[هدف]] از [[تشویق]] [[انسان]] به [[شناخت]] این امور، [[شناخت]] [[خدای سبحان]] است: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو: بنگرید که در آسمان‌ها و زمین چیست؟ و (این) نشانه‌ها و بیم دادن  برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.</ref> همچنین هدفِ [[شناخت]]، [[فراگیری]] روش‌ها و [[رفتاری]] است که با [[زندگی]] [[سعادتمند]] [[انسان]] پیوند دارد: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. [[تعلیم کتاب و حکمت]] برای حصول [[آگاهی]] و شناختی است که مقدمه [[تربیت]] است <ref>نمونه، ج۱، ص۴۵۶.</ref>. [[مفسران]]، [[حکمت]] را به [[شناخت دین]] و [[فهم]] درست و [[نیکو]] معنا کرده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۱، ص۸۳.</ref>. بنابراین [[قرآن]]، [[شناخت]] را وسیله‌ای برای [[هدف]] بالا و والا می‌داند و در پی آن است که [[ذهن]] و [[فکر]] [[انسان]] را از آلودگی‌های [[شرک]] و [[کفر]] و [[خرافات]] [[پاک]] سازد و [[تربیت الهی]] پدید آورد تا [[بشر]] به کمال خود که [[شناخت]] و [[عبادت]] [[پروردگار]] است برسد: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
*[[قرآن کریم]] از سویی دستیابی به [[معرفت]] را [[هدف آفرینش]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] یاد کرده: {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا}}<ref>«خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.</ref><ref>معرفت‌شناسی در قرآن، ص۲۱۱؛ نمونه، ج۲۴، ص۲۶۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ نک: تفسیر مراغی، ج۲۸، ص۱۵۲.</ref>و از سویی [[بشر]] را به [[تفکّر]] و [[تدبّر]] در [[اسرار]] [[آفرینش]] فراخوانده است؛ آفرینشی که همه موجودات آسمانی و زمینی، جمادات و گیاهان و حیوانات و [[انسان]] و آنچه را در ورای عالم ماده است ([[فرشتگان]]، [[لوح]]، قلم، [[عرش]] و [[کرسی]]) دربر می‌گیرد. البته [[هدف]] از [[تشویق]] [[انسان]] به [[شناخت]] این امور، [[شناخت]] [[خدای سبحان]] است: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بگو: بنگرید که در آسمان‌ها و زمین چیست؟ و (این) نشانه‌ها و بیم دادن  برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.</ref> همچنین هدفِ [[شناخت]]، [[فراگیری]] روش‌ها و [[رفتاری]] است که با [[زندگی]] [[سعادتمند]] [[انسان]] پیوند دارد: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>. [[تعلیم کتاب و حکمت]] برای حصول [[آگاهی]] و شناختی است که مقدمه [[تربیت]] است <ref>نمونه، ج۱، ص۴۵۶.</ref>. [[مفسران]]، [[حکمت]] را به [[شناخت دین]] و [[فهم]] درست و [[نیکو]] معنا کرده‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج۲، ص۱۳۱؛ لباب التأویل، ج۱، ص۸۳.</ref>. بنابراین [[قرآن]]، [[شناخت]] را وسیله‌ای برای [[هدف]] بالا و والا می‌داند و در پی آن است که [[ذهن]] و [[فکر]] [[انسان]] را از آلودگی‌های [[شرک]] و [[کفر]] و [[خرافات]] [[پاک]] سازد و [[تربیت الهی]] پدید آورد تا [[بشر]] به کمال خود که [[شناخت]] و [[عبادت]] [[پروردگار]] است برسد: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
==[[ابزارهای شناخت]]==
*مراد از [[ابزارهای شناخت]]، راه‌هایی است که [[شناخت]] با آنها حاصل می‌شود و گاه از آنها به "منابع [[شناخت]]" نیز یاد می‌شود<ref>نک: مبانی شناخت، ص۱۹۷ - ۱۹۸.</ref> و آنها عبارت‌اند از<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>:
=== ابزار برونی===
*مراد از ابزار برونی ابزارهایی است که یا خارج از وجود [[انسان]] هستند یا [[انسان]] را به [[شناخت]] موجودات [[حسی]] که خارج از وجود وی هستند می‌رسانند<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>:
====حواس====
*از نگاه [[قرآن]]، حواس پنج‌گانه در [[شناخت]] نقش فراوانی دارند و [[انسان]] در برابر حواس خود [[مسئول]] است. {{متن قرآن|وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا}}<ref>«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.</ref> [[انسان]] در ابتدای ولادت هیچ نمی‌داند؛ ولی از راه گوش و چشم و [[قلب]] [[معرفت]] می‌یابد: {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل  نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref> <ref>مجمع البیان، ج۶، ص۵۸۱.</ref> و آنان که حواس خود را درست به کار نمی‌گیرند در واقع کر و لال و کورند، زیرا نه [[حق]] را می‌شنوند و نه به آن سخن می‌گویند و نه عبرت‌ها را می‌بینند: {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ}}<ref>«کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمی‌گردند» سوره بقره، آیه ۱۸.</ref><ref>تفسیر سمرقندی، ج۱، ص۳۱؛ مجمع البیان، ج۱، ص۱۴۷.</ref>.
*[[خداوند]] [[نعمت]] گوش و چشم و [[قلب]] را به [[انسان]] [[یادآوری]] می‌کند و او را برای به کار گرفتن درست آنها و [[شکر]] این [[نعمت]] فرامی‌خواند: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دل‌ها را پدید آورد (اما) اندک سپاس می‌نهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.</ref> دو حسّ [[شنوایی]] و [[بینایی]] مرز میان حیوان و گیاه را [[آشکار]] می‌کنند و خودْ ابزار [[عقل]] برای شناخت‌اند<ref>من هدی القرآن، ج۸، ص۲۱۶؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۱۸۱.</ref>.
*[[قرآن]] مرحله پیش از به کار گرفتن گوش و چشم برای جنین را دوره‌ای می‌داند که هیچ نمی‌داند و هیچ شناختی از عالم پیرامون خود ندارد. البتّه این در مورد [[علم حصولی]] است، نه [[علم حضوری]] به خود که حتی هنگام [[پیری]] و دوران [[فراموشی]] وجود دارد<ref> المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.</ref>. [[انسان]] پس از گام نهادن در این [[جهان]] و به کار گرفتن گوش و چشم و عقلْ [[شناخت]] او به پیرامونش آغاز می‌شود<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۵۰.</ref>. مبدأ همه تصورات، حواس ظاهری است که مهم‌ترین آنها [[حس]] [[بینایی]] و [[شنوایی]] است<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۱۲.</ref> {{متن قرآن|وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و خداوند شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشم و دل  نهاد باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۷۸.</ref> و [[شکر]] این نعمت‌های سه‌گانه، به‌کارگیری آنها در اموری است که بر [[معرفت]] می‌افزاید که نهایت آن [[معرفت]] خداست<ref> الفرقان، ج۲۰، ص۲۷۰؛ نک: نمونه، ج۱۴، ص۲۹۰؛ نک: من هدی القرآن، ج۶، ص۱۰۲ - ۱۰۳.</ref>. یادکرد [[شنوایی]]، سپس [[بینایی]] و پس از آن فؤاد در [[آیه]] پیش‌گفته، شاید از این روست که نوزاد ابتدا صداها را می‌شنود و پس از آن چشم می‌گشاید و اشیای پیرامون خود را می‌بیند. سپس آنچه را با چشم و گوش دریافته، تجزیه و تحلیل می‌کند که همان [[ادراک]] و به کار افتادن نیروی [[عقل]] است؛ نیز یادکرد گوش و چشم از میان حواس پنج‌گانه در برخی [[آیات]]، از این‌روست که بیشتر شناخت‌های [[انسان]] با گوش و چشم حاصل می‌شوند و حواس دیگر سهم کمتری در آن دارند؛ همچنین تقدم گوش بر چشم می‌تواند از این رو باشد که نقش گوش از چشم در [[شناخت]] بیشتر است، چنان‌که با تجربه ثابت شده است که برخی نابینایان به مرتبه بالایی از [[دانش]] رسیده‌اند؛ ولی کرهای مادرزاد، هرگز نمی‌توانند دانشمند باشند<ref>مبانی شناخت، ص۲۱۹؛ نمونه، ج۱۱، ص۳۳۶ - ۳۳۷.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
====[[تاریخ]]====
*یکی از ابزارها یا منابع [[شناخت]]، [[تاریخ]] و سرگذشت پیشینیان است. [[قرآن]] [[انسان‌ها]] را به مطالعه و بررسی عوامل [[پیروزی]] و [[شکست]]، [[سعادت]] و [[شقاوت]] و [[کفر]] و [[فساد]] [[امت‌ها]] و [[جوامع]] و [[مردمان]] پیشین و نقش آنها در [[شناخت]] راه درست و حقایق [[جهان]] فراخوانده است: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«آیا در زمین نگشته‌اند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوان‌تری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
=== ابزار درونی===
*افزون بر ابزار برونی [[شناخت]]، ابزارهایی در وجود [[انسان]] برای [[شناخت]] حقایق غیر حسی به کار می‌روند<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>:
====[[عقل]]====
*[[عقل]]، مرکز [[فکر]] و [[اندیشه]] است که به [[وسیله]] آن ترکیب، تجزیه، تجرید، انتزاع، تعمیم و تعمیق مفاهیم [[ذهنی]] انجام می‌گیرد<ref>مبانی شناخت، ص۲۰۱.</ref>. [[قرآن کریم]] [[عقل]] را از منابع و [[ابزارهای شناخت]] شناسانده است. [[عقلی]] که راه درست [[زندگی]] را بشناسد و [[انسان]] را به [[پیروی از حق]] وادارد، مورد [[تأیید]] [[قرآن کریم]] است<ref> المیزان، ج۱۷، ص۲۵۱.</ref>، چنان‌که از [[آیه]]  {{متن قرآن|الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«کسانی که گفتار را می‌شنوند آنگاه از بهترین آن پیروی می‌کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‌شان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.</ref> برمی آید. [[قرآن]] خود برای [[اثبات]] [[مبدأ و معاد]] به [[اقامه دلیل]] و [[برهان عقلی]] پرداخته است: [[دلیل]] [[وحدانیت]] [[خدا]]، نبود [[اختلاف]] و [[تزلزل]] در اداره [[جهان آفرینش]] است و اگر [[خدا]] متعدد بود، در اداره [[جهان]] نیز [[اختلاف]] پدید می‌آمد: {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref><ref>من وحی القرآن، ج۱۵، ص۲۰۶؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۸۱؛ من هدی القرآن، ج۷، ص۲۹۵ - ۲۹۶.</ref> و [[دلیل]] [[اثبات معاد]]، [[بیهوده]] نبودن [[آفرینش انسان]] است: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref><ref>شناخت در قرآن، مطهری، ص۵۹ - ۶۰.</ref> در [[آیات]] بسیاری از فعالیت هدفمند [[عقل]] با عناوین گوناگونی یاد شده است<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>:
=====[[تفکر]]=====
*[[تفکر]]، عمل هدفدار [[ذهن]] و گذر از مقدمات روشن و رفتن به سمت نتایجی است که [[ادراک]] آنها [[هدف]] تلقی شده است<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.</ref>. [[قرآن]] [[تفکّر]] در [[جهان هستی]] را ویژه [[خردمندان]] می‌داند: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>؛ نیز [[تفکر]] در [[آفرینش]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] و آمد و شد [[شب]] و روز را در کنار [[یاد خدا]] در همه حالات، [[نشانه]] [[خردمندان]] می‌داند {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ }}<ref>«بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
=====[[تعقل]]=====
*فعالیت هدفمند [[عقل]] با مشتقات تعقّل نیز بیان شده است. {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمی‌ورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref>. مقصود از [[تعقل]] به کار گرفتن [[عقلی]] است که [[خیر و شر]] و اهداف والای [[زندگی]] و [[نظارت]] [[الهی]] بر [[انسان]] و [[جهان]] را [[ادراک]] می‌کند؛ نه [[عقلی]] که فقط در پی [[سودجویی]] و [[خودمحوری]] و فرصت‌طلبی برای [[زندگی]] مادیِ بهتر باشد<ref>شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۳.</ref>. [[عقل]] یاد شده اموری را می‌شناسد که [[خدا]] آنها را [[زشت]] دانسته و [[انسان]] را از [[تربیت]] درست باز می‌دارند؛ مانند [[شرک]] به [[خدا]]، [[بدی]] به [[پدر]] و [[مادر]]، فرزندکشی، ارتکاب فواحش، [[قتل]] نفس بدون مجوز، [[خوردن]] [[مال یتیم]] و کم دادن پیمانه {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref>؛ نیز امور اثباتی، مانند زودگذر و فانی بودن [[حیات]] [[دنیا]] و بقای [[قیامت]] و [[آخرت]] {{متن قرآن|وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و هر چه به شما داده شده است کالای  زندگانی این جهان و آرایه آن است و آنچه نزد خداوند است بهتر و پایاتر است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره قصص، آیه ۶۰.</ref>، [[حقانیت]] [[آفرینش آسمان]] و [[زمین]] {{متن قرآن|وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ}}<ref>«و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و آنها را جز دانشوران درنمی‌یابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.</ref>، گمراه‌گری [[شیطان]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمی‌ورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۲.</ref> و [[عبرت]] از سرگذشت پیشینیان {{متن قرآن|وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ وَبِاللَّيْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و شما پگاهان بر (ویرانه‌های) آنها می‌گذرید و (نیز) شباهنگام؛ پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره صافات، آیه ۱۳۷-۱۳۸.</ref> نیز از مواردی است که [[عقل]] یادشده آن را می‌شناسد<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
=====[[تدبر]]=====
*[[تدبّر]] به معنای [[فهم]] و [[اندیشه]] در جریان امور و تلاش برای به نتیجه رسیدن آنهاست<ref>نک: التحقیق، ج۳، ص۱۹۴ - ۱۹۵، «دبر»؛ نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۸۸؛ من هدی القرآن، ج۱۳، ص۲۵۸.</ref>.
*[[خداوند]] [[انسان‌ها]] را به [[تدبّر]] در [[شناخت]] حقایق [[قرآن]] [[فرمان]] داده است و [[تدبّر]] نکردن را با قفل شدن [[قلب]] برابر می‌داند: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند  یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref>. [[تدبر در قرآن]] پرده‌ها را کنار می‌زند و [[انسان]] را به [[شناخت]] می‌رساند و از [[تاریکی]] [[تحیر]] می‌رهاند<ref>فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۲۹۷؛ تفسیر قشیری، ج۳، ص ۴۱۳.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
=====[[تذکر]]=====
*بیشتر خردورزان، حقایق اصیل را با [[عقل]] و [[وجدان]] خود می‌شناسند؛ ولی [[هوا و هوس]]، [[خودمحوری]] و مادّیات گاهی آنان را از [[حقیقت]] دور می‌کنند، از این‌رو [[تذکّر]] دائمی برای رسیدن به [[شناخت]] اصیل و [[حقیقی]] ضروری است: {{متن قرآن|وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و یادآوری کن که یادآوری مؤمنان را سودمند است» سوره ذاریات، آیه ۵۵.</ref> به نظر، تذکرهای [[قرآن کریم]]، برای بیدار کردن [[فطرت]] و [[عقل انسان]] و بصیرت‌افزایی و رسیدن به [[یقین]]<ref>روح البیان، ج۹، ص۱۷۵؛ روح المعانی، ج۱۴، ص۲۰؛ الفواتح الالهیه، ج۲، ص۳۵۶.</ref> و [[شناخت]] امور حقیقی‌اند؛ از جمله [[تذکّر]] مهم به اینکه از [[شیطان]] [[پیروی]] نکنند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش  نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
====[[قلب]]====
*[[قرآن کریم]] با سه واژه "[[قلب]]"، "[[صدر]]" و "فؤاد"، [[قلب]] را به مثابه یکی از [[ابزارهای شناخت]] می‌شناساند. در هیچ آیه‌ای مقصود از [[قلب]]، عضو صنوبری شکل [[بدن]] نیست. در وجود [[انسان]] جز [[عقل]] و [[حس]]، مرکز دیگری هست که عمق [[جان]] و [[روح]] اوست و [[قرآن]] از آن به "[[قلب]]" تعبیر کرده است<ref>شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۲ - ۷۳.</ref>. [[قلب]]، مصدر و منبع اصلی همه شعورها و شناخت‌ها و آگاهی‌ها و [[احساسات]] [[انسان]]<ref>مبانی شناخت، ص۲۲۲.</ref> و منشأ [[تعقل]] و [[شناخت]] است: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref>«آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref><ref>التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۲۳۴.</ref>و از این‌رو واژگان "[[قلب]]" و "فؤاد" در برخی [[آیات]] به معنای عقل‌اند <ref>معرفت‌شناسی در قرآن، ص۳۰۰؛ تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۳۳۹؛ البحر المحیط، ج۱، ص۷۶.</ref>؛ مانند {{متن قرآن|إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ}}<ref>«بی‌گمان در این، یادکردی  است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش می‌سپارد در حالی که خود گواه است» سوره ق، آیه ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«و اوست که برای شما گوش و دیدگان و دل‌ها را پدید آورد (اما) اندک سپاس می‌نهید» سوره مؤمنون، آیه ۷۸.</ref> در روایتی از [[امام کاظم]]{{ع}} واژه [[قلب]] در این [[آیه]] به [[عقل]] [[تفسیر]] شده است<ref>الکافی، ج۱، ص۱۶.</ref>. قلب‌ها از نگاه [[قرآن]] دو دسته‌اند:
#[[قلب]] با بصیرت که [[جایگاه]] [[الهامات]] و [[وحی الهی]] است: {{متن قرآن|قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بی‌گمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را  پیش از آن بوده است راست می‌شمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.</ref> [[بصیرت]]، [[نور]] [[قلب]] و ابزار [[تأمل]] و [[تفکر]] است<ref>الکشاف، ج۲، ص۵۴ - ۵۵.</ref> و [[عارفان]] از آن به "قوّه عاقله" یا "قوّه قدسیه" و از [[نور]] [[بصیرت]] به "[[نور]] [[اللّه]]"، "[[نور]] [[حق]]" و "[[نور]] [[کشف]]" تعبیر کرده‌اند<ref> تفسیر صدرالمتألهین، ج ۲، ص ۳۳۲؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص ۱۹۶.</ref>. ویژگی این [[قلب]]، قابلیت [[ادراک شهودی]] است: {{متن قرآن|مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}<ref>«دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت،» سوره نجم، آیه ۱۱.</ref> واژه "[[رؤیت]]" در [[آیه]] بر کمال روشنی دریافت و [[ادراک شهودی]] از سوی [[پیامبر]]{{صل}}دلالت دارد <ref> المیزان، ج۱۹، ص۲۹ - ۳۰.</ref>. این [[بصیرت]] [[قلبی]]، همان [[بینایی]] است که هر کس به خویشتن خود دارد: {{متن قرآن|بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ}}<ref>«آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست» سوره قیامه، آیه ۱۴.</ref> این حالت، نزدیک‌ترین واقعیت برای [[انسان]] است. هیچ بخشی از زوایای وجود و [[زندگی]] [[انسان]] از او [[پنهان]] نیست، بلکه به همه آنها [[شناخت]] کافی دارد<ref>من وحی القرآن، ج۲۳، ص۲۴۲.</ref>. [[آدمی]] با [[بصیرت]] [[قلبی]] [[ادراک]] می‌کند که چگونه شخصیتی دارد و چه ویژگی‌هایی در درون دارد؛ [[عادل]] است یا [[ستمگر]] و به خوبی [[گرایش]] دارد یا به [[بدی]]. این [[بینایی]] و [[آگاهی]] به خود، چنانچه [[رشد]] کند، به [[بینایی]] و [[بصیرت]] به همه پدیده‌های هستی می‌انجامد<ref>نک: شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۴۹۲ - ۴۹۳.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[بصیرت]] به "[[بصر]]" یاد کرده تا کنایه از روشنی و بروز حقیقتی باشد که گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری آن را می‌توان دید<ref>نک: المیزان، ج۳، ص۹۵.</ref>. در مقابل [[بصیرت]]، کوردلی است: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref>«آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref>. [[خداوند]] در این [[قلب]] [[نور هدایت]] و [[شناخت]] را می‌تاباند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref> و آن را به نیرویی مجهز می‌کند که خوب و بد و [[حق و باطل]] را از یکدیگر بازشناسد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد  و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.</ref> "[[هدایت]]" در [[آیه]] نخست و "فرقان" در [[آیه]] دوم به معنای [[معرفت]] <ref>شناخت در قرآن، مطهری، ص۷۳.</ref> و [[خروج]] از [[شبهات]] و جداسازی میان [[حق و باطل]] است<ref>تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۱۷؛ المیزان، ج۳، ص۹؛ من هدی القرآن، ج۴، ص۴۵.</ref>.
#[[قلبی]] که به آسیب‌ها [[مبتلا]] و [[بیمار]] است: {{متن قرآن|فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ}}<ref>«به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود ؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.</ref><ref>مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».</ref> به گفته برخی، مقصود از [[بیماری قلب]]، [[شک و تردید]] و [[کفر]] و [[نفاق]] <ref>جوامع الجامع، ج۱، ص۲۰؛ الجدید، ج۱، ص۳۸؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۷۹.</ref> و [[خروج]] از [[اعتدال]] است که این امور [[انسان]] را از [[شناخت]] حقایق بازمی‌دارند.
*آثار و علایم آسیب‌های [[قلب]] عبارت‌اند از:
#'''[[قساوت]]:''' [[قساوت قلب]] به معنای سخت شدن و نفوذناپذیری آن<ref>تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۸۸؛ التبیان، ج۱، ص۳۰۶.</ref> در برابر [[شناخت حق]] است. [[قلبی]] که دچار [[قساوت]] شده، از سنگ سخت‌تر و نفوذناپذیرتر است: {{متن قرآن|ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ }}<ref>«باز از پس آن، دل‌هایتان به سختی گرایید چونان سنگ‌ها بلکه سخت‌تر زیرا بی‌گمان از برخی سنگ‌ها جویبارها فرا می‌جوشد و برخی می‌شکافد و از آن آب بیرون می‌زند » سوره بقره، آیه ۷۴.</ref>؛ نیز {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«پس، برای پیمان‌شکنی  لعنتشان کردیم و دل‌هاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش می‌کردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی می‌یابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بی‌گمان خداوند نیکوکاران را دوست می‌دارد» سوره مائده، آیه ۱۳.</ref>. از این [[قلب]]، حالت سازگار با [[حقیقت]] و سخن حقی صادر نمی‌شود<ref>المیزان، ج۱، ص۲۰۳.</ref> و صاحبان آن متذکر نمی‌شوند و به سوی حقی که [[آیات]] [[خدا]] بر آن دلالت دارند، راه نمی‌یابند: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref><ref> المیزان، ج۱۷، ص۲۵۵؛ ج۲۰، ص۲۳۴؛ نک: المنیر، ج۳۰، ص۱۲۱.</ref>.
#'''[[انحراف]] [[قلب]]:''' [[قرآن]] از [[انحراف]] [[قلب]] به {{متن قرآن|زَيْغٌ}} تعبیر کرده است: {{متن قرآن| فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ}}<ref>« و چون (از حق) بگشتند خدا دل‌هایشان را بگردانید » سوره صف، آیه ۵.</ref> زیغ [[قلب]] به معنای [[انحراف]] از راه درست است<ref>مفردات، ص۳۸۷، «زیغ».</ref>. [[انحراف]] [[قلب]] چنان خطرناک است که [[راسخان در علم]] که مردمانی با بصیرت و ژرف‌اندیش‌اند از آن به [[خدا]] [[پناه]] می‌برند {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاب‌اند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی می‌کنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمی‌گیرد .پروردگارا پس از آنکه راهنمایی‌مان کردی، دلمان را به کژی میفکن و از نزد خویش به ما بخشایش ارزانی دار که این تویی که بسیار بخشنده‌ای» سوره آل عمران، آیه ۷-۸.</ref>.
#'''زنگار گرفتن [[قلب]]:''' [[قرآن]] از زنگار [[قلب]] به {{متن قرآن|رِينَ}} تعبیر کرده است: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref> {{متن قرآن|رِينَ}} به معنای [[پوشش]] غلیظ و زنگار است<ref>مفردات، ص۳۷۳، «رین»؛ من هدی القرآن، ج۱۷، ص ۴۱۵.</ref>. از نگاه [[قرآن]]، [[رفتار ناشایست]] سبب زنگار گرفتن [[قلب]] می‌شود و [[روان انسان]] را [[بیمار]] می‌کند و او را از [[شناخت]] حقایق هستی و [[خیر و شرّ]] [[ناتوان]] می‌سازد. [[انسانی]] که [[تسلیم]] [[شهوت‌ها]] شد، اراده‌اش [[ضعیف]] می‌شود و [[نور]] عقلش به [[تاریکی]] می‌گراید<ref>من هدی القرآن، ج۱۷، ص۴۱۵.</ref> و از [[شناخت]] درست باز می‌ماند.
#'''کوری [[قلب]]:''' در [[قرآن]]، کوری تنها ۴ بار درباره کوری ظاهری چشم به کار رفته؛ امّا ۲۹ بار درباره کوری [[باطن]] و [[قلب]] و [[فکر]] به کار رفته است؛ برای نمونه: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref>«آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند» سوره حج، آیه ۴۶.</ref> کوری [[قلب]] به معنای [[تفکر]] نکردن و [[عبرت]] نگرفتن و تعطیل کردن نیروی [[شناخت]] است<ref>المنیر، ج۱۷، ص۲۳۸.</ref>.
#'''مُهر شدن:''' ختم و طبع، اثری است که از اشیاء روی چیزی می‌ماند؛ مانند اثر [[مُهر]]<ref>مفردات، ص۲۷۴، «ختم».</ref>. [[بیماری]] [[قلبی]] گاهی به حدّی می‌رسد که گویی کار [[قلب]] به پایان رسیده است. چنین [[قلبی]] هیچ معروف و منکری را نمی‌شناسد<ref> تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۳۰.</ref> و هیچ [[برهان]] قاطعی را نمی‌فهمد و به هیچ [[دلیل]] قانع کننده‌ای [[اعتماد]] نمی‌کند<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۳۱.</ref> و در نتیجه، [[قدرت]] [[شناخت حق]] را از دست می‌دهد: {{متن قرآن|وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«بر دل‌هایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمی‌یابند» سوره توبه، آیه ۸۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) می‌خواهند؛ به این خشنودند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دل‌های آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمی‌دانند» سوره توبه، آیه ۹۳.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث می‌برند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو می‌گیریم و بر دل‌هایشان مهر می‌نهیم و آنان (چیزی) نمی‌شنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref>؛ {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«آنگاه برای پیمان‌شکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم)  و (نیز برای این) گفتارشان که: دل‌های ما در پوشش‌هایی  است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمی‌آو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref> از این رو [[کافران]] به سبب مُهری که بر قلبشان زده شده، در [[باطن]] راهی برای [[شناخت]] ذوقی کشفی ندارند و به سبب مهری که بر چشم و گوششان زده شده، در ظاهر نیز راهی برای [[شناخت]] تعلمی و کسبی ندارند: {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref><ref>تفسیر ابن عربی، ج۱، ص۱۵.</ref>.
#'''قفل شدن:''' قفل به معنای مانعی است که [[انسان]] را از کاری باز می‌دارد<ref>مفردات، ص۶۷۹، «قفل».</ref>. قفل شدن [[دل]] به معنای [[ناتوانی]] آن از [[شناخت حق]] است؛ مانند اینکه از [[تدبّر]] در [[آیات]] [[حق]] [[ناتوان]] باشد: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}}<ref>«آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند  یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴.</ref> قفل شدن [[قلب]] از {{متن قرآن|رِينَ}} و {{متن قرآن|طَبَعَ}} [[قلب]] نیز سخت‌تر است<ref>فتح القدیر، ج۵، ص۴۸۵.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.
====[[فطرت]]====
*دسته‌ای از معلومات به [[وسیله]] [[فطرت]] شناخته می‌شوند، چنان‌که همه [[انسان‌ها]] با [[فطرت]] خود با [[علم]] بسیط [[خدا]] را می‌شناسند {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>نک: اسفار، ج ۱، ص ۱۱۸.</ref>، یا می‌دانند که برخی [[کارها]] خوب و سزاوار و دسته‌ای ناسزایند. منشأ این [[شناخت]]، [[الهامات]] الهی‌است، بی آنکه [[حس]] یا [[عقل نظری]] در آن نقش داشته باشند. [[فطرت]] میان همه [[انسان‌ها]] مشترک است {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین  روی (دل) را برای این دین راست بدار!  بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref><ref>نک: شناخت از دیدگاه قرآن، ص۳۸۵ - ۳۸۷.</ref> البته تحقق [[شناخت فطری]] در صورتی است که [[انسان]] دچار [[انحراف]] نشده باشد، زیرا در صورت [[انحراف]]، [[فطرت]] کارایی ندارد: {{متن قرآن|ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی  بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به ریشخند می‌گرفتند» سوره روم، آیه ۱۰.</ref><ref>[[مرتضی اورعی|اورعی، مرتضی]]، [[شناخت (مقاله)|شناخت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش