جز
جایگزینی متن - 'اسلام جاهلی' به 'اسلام جاهلی'
(←مقدمه) |
جز (جایگزینی متن - 'اسلام جاهلی' به 'اسلام جاهلی') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
*پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[امت]] با دو گونه از [[اسلام]] مواجه شد؛ | *پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[امت]] با دو گونه از [[اسلام]] مواجه شد؛ | ||
#[[اسلام]] محمدی که [[نماینده]] و مدافع آن، [[امیرالمؤمنین]]، [[حضرت]] [[زهرا]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} بودند. | #[[اسلام]] محمدی که [[نماینده]] و مدافع آن، [[امیرالمؤمنین]]، [[حضرت]] [[زهرا]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} بودند. | ||
#[[اسلام | #[[اسلام جاهلی]]<ref>حضرت امیرالمؤمنین{{ع}} در یکی از سخنان خود به این بازگشت به جاهلیت اشاره میفرماید: {{متن حدیث|حَتَّى إِذَا قَبَضَ الله رَسُولَهُ{{صل}} رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَغَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَاتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَوَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَنَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ. مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ، قَدْ مَارُوا فِي الْحَيْرَةِ وَذَهَلُوا فِي السَّكْرَةِ، عَلَى سُنَّةٍ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ، مِنْ مُنْقَطِعٍ إِلَى الدُّنْيَا رَاكِنٍ، أَوْ مُفَارِقٍ لِلدِّينِ مُبَايِن}}؛ چون خدا فرستاده خود را نزد خویش برد، گروهی به گذشته برگردیدند، و با پيمودن راههای گوناگون به گمراهی رسیدند، و به دوستانی که خود گزیدند پیوستند، و از خویشاوند گسستند. از وسیلتی که به دوستی آن مأمور بودند جدا افتادند، و بنیان را از بن برافکندند، و در جای دیگر بنا نهادند. کانهای هرگونه گناهند، و هر فتنهجو را درگاه و پناه. از این سو بدان سو سرگردان، در غفلت و مستی به سنّت فرعونیان، یا از همه بریده و دل به دنیا بسته، و یا پیوند خود را با دین گسسته. سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۱۵۰، چاپ صبحی صالح.</ref> است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} اولین مبارزان علیه این [[اسلام | *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} اولین مبارزان علیه این [[اسلام جاهلی]] بودند و همه نزاعهای آن دو بزرگوار در آن وهله از [[تاریخ اسلام]]، بر سر [[حفظ اسلام]] محمدی بود. حوادثی که [[اسلام جاهلی]] پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} بر [[امت اسلام]] آورد، آن [[قدر]] آزاردهنده و ناگوار بودند که [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در توصیف آنها میفرماید: {{متن حدیث|فَصَبَرْتُ وَفِي الْعَيْنِ قَذًى وَفِي الْحَلْقِ شَجًا}}؛ پس شکیبایی گزیدم؛ در حالی که همانند کسی بودم که خار به چشمش رفته، و استخوان در گلویش مانده باشد<ref>سید رضی، نهج البلاغة، خطبه ۳، چاپ صبحی صالح.</ref>؛ و همین حوادث، سرانجام به [[شهادت]] [[حضرت زهرا]]{{س}} منجر شد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*بیشک، [[مبارزه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} با [[اسلام | *بیشک، [[مبارزه]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} با [[اسلام جاهلی]]، [[نزاع]] بر "[[ریاست]]" نبود که از کسی گرفته شود و به دیگری داده شود؛ بلکه محور این [[مبارزه]]، [[اسلام]] [[رسول الله]]{{صل}} بود؛ [[اسلام]] [[حق]]، در برابر [[جاهلیت]] نوینی که با [[پوشش]] [[اسلام]]، ظاهر شده و از [[جاهلیت]] کهن نیز خطرناکتر بود. طبق [[منابع شیعه]] و [[اهلسنت]]، [[رسول اکرم]]{{صل}} خطاب به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمود: "بر سر [[تأویل]] [[نبرد]] میکنی همانگونه که من بر سر تنزیل [[نبرد]] کردم"<ref>{{متن حدیث|تُقَاتِلُ عَلَى التَّأْوِيلِ كَمَا قَاتَلْتُ عَلَى التَّنْزِيلِ}}؛ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الأثر، ج۱، ص۷۵؛ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ج۱، ص۳۵۱. همچنین: مسند احمد، ج۳، ص۸۲؛ حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ مسند ابی یعلی، ج۲، ص۳۴۱؛ صحیح ابن حبان، ص۵۴۴؛ هیثمی در مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۳.</ref>. یعنی: [[جدال]] و [[نزاع]] من درباره اصل [[دین الهی]] و [[نزول وحی]] بود اما [[جدال]] و [[نزاع]] تو با [[قوم]] بر سر محتوای [[دین]] و [[شریعت]] خواهد بود. مقصود [[حضرت]] در این سخن اینکه: من با [[جاهلیت]] [[آشکار]] [[نبرد]] کردم، تو نیز با [[جاهلیت]] [[پنهان]] و نقابدار [[مبارزه]] خواهی کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*[[جنگ]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} بین این دو [[اسلام]] رخ داد که تا امروز هم همین [[جنگ]] ادامه دارد. [[جنگ]] بین [[اسلام]] محمدی و [[اسلام | *[[جنگ]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} بین این دو [[اسلام]] رخ داد که تا امروز هم همین [[جنگ]] ادامه دارد. [[جنگ]] بین [[اسلام]] محمدی و [[اسلام جاهلی]] و به بیانی دیگر: بین [[اسلام]] [[علوی]] و [[اسلام]] [[اموی]]. یکی از جلوههای این [[جنگ]] ممتد در [[تاریخ اسلام]]، رویارویی [[فکری]] و [[فرهنگی]] است که پردهای از آن، ایجاد [[تحریفات]] بزرگ در [[جامعه اسلامی]] بود. [[اسلام جاهلی]] - چه در حوادث پس از [[رحلت پیامبر خاتم]]{{صل}} و چه در عصر [[اموی]] -[[دست]] به تحریفهای متعددی در عرصههای فراوانی زده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*از مهمترین این دستاندازیها: | *از مهمترین این دستاندازیها: | ||
#'''[[تغییر]] [[حقیقت]] و [[ماهیت امامت]] و [[خلافت]]:''' از [[مقام]] و [[منصب الهی]] بودن به [[مقام]] و [[منصب]] دنیویِ محض؛ یعنی "[[ریاست]]" به معنای "[[قدرت]]" و "[[سلطنت]]" بر [[ملت]]. این [[تفسیر]]، [[امامت]] و [[ولایت]] را مانند سایر سلطنتهایی که در [[جهان]] بود جلوه میدهد. [[ادبیات]] [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>به عنوان نمونه، ابناثیر مینویسد: {{عربی|لمّا تُوفي رسول الله{{صل}} اجتمع الأنصار في سقيفة بني ساعدة ليبايعوا سعد بن عبادة: فبلغ ذلك أبابكر فأتاهم ومعه عمر، وأبوعبيدة بن الجراح فقال: ما هذا؟ فقالوا: مِنَّا أمير ومنكم أمير، فقال أبوبكر: منّا الأمراء ومنكم الوزراء}}. ابناثیر، على بن محمد، الكامل في التاريخ، ج۲، ص۳۲۵، ابوبکر، طبق نقل ابنعساکر نیز گفته است: {{عربی|نحن الأمراء وأنتم الوزراء، والأمر بيننا نصفان كقد الأنملة}}. ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۹۲. طبری نیز نقل میکند که عمر بن خطاب در سقیفه گفته است: {{عربی|والله لا ترضى العرب أن يؤمّروكم ونبيها من غيركم ولكنّ العرب لا تمتنع أن تولّى أمرها من كانت النبوّة فيهم وولى أمورهم منهم ولنا بذلك على من أبى من العرب الحجّة الظاهرة والسلطان المبين. من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته ونحن أولياؤه وعشيرته إلا مدل بباطل أو متجانف لاثم أو متورط في هلكة}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[سقیفه]] نشان میدهد بحث سر [[قدرت]] و [[سلطنت]] است. این [[تحریف]]، متأسفانه بلافاصله پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} آغاز شد و در سلطنتهای خلفای [[مسلمین]] ادامه یافت؛ در حالی که در [[مکتب]] [[رسول الله]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، مسئلۀ [[رهبری]] و [[جانشینی پیامبر]]، بهعنوان "[[امامت]]" مطرح بوده است. در واژگان "[[امام]]" و "[[امامت]]" - که بیشتر در [[فرهنگ شیعه]] رایجاند - معانی بسیار بلندی نهفته است که [[حقیقت]] مسئلۀ "[[رهبری]] در [[اسلام]]" را نشان میدهد و کلماتی مانند "[[رئیس]]" و "[[ریاست]]" نمیتوانند گویای آن باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | #'''[[تغییر]] [[حقیقت]] و [[ماهیت امامت]] و [[خلافت]]:''' از [[مقام]] و [[منصب الهی]] بودن به [[مقام]] و [[منصب]] دنیویِ محض؛ یعنی "[[ریاست]]" به معنای "[[قدرت]]" و "[[سلطنت]]" بر [[ملت]]. این [[تفسیر]]، [[امامت]] و [[ولایت]] را مانند سایر سلطنتهایی که در [[جهان]] بود جلوه میدهد. [[ادبیات]] [[ابوبکر]] و [[عمر]]<ref>به عنوان نمونه، ابناثیر مینویسد: {{عربی|لمّا تُوفي رسول الله{{صل}} اجتمع الأنصار في سقيفة بني ساعدة ليبايعوا سعد بن عبادة: فبلغ ذلك أبابكر فأتاهم ومعه عمر، وأبوعبيدة بن الجراح فقال: ما هذا؟ فقالوا: مِنَّا أمير ومنكم أمير، فقال أبوبكر: منّا الأمراء ومنكم الوزراء}}. ابناثیر، على بن محمد، الكامل في التاريخ، ج۲، ص۳۲۵، ابوبکر، طبق نقل ابنعساکر نیز گفته است: {{عربی|نحن الأمراء وأنتم الوزراء، والأمر بيننا نصفان كقد الأنملة}}. ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۰، ص۲۹۲. طبری نیز نقل میکند که عمر بن خطاب در سقیفه گفته است: {{عربی|والله لا ترضى العرب أن يؤمّروكم ونبيها من غيركم ولكنّ العرب لا تمتنع أن تولّى أمرها من كانت النبوّة فيهم وولى أمورهم منهم ولنا بذلك على من أبى من العرب الحجّة الظاهرة والسلطان المبين. من ذا ينازعنا سلطان محمد وإمارته ونحن أولياؤه وعشيرته إلا مدل بباطل أو متجانف لاثم أو متورط في هلكة}}. طبری، محمد بن جریر، تاريخ الأمم والملوك، ج۲، ص۴۵۷.</ref> در [[سقیفه]] نشان میدهد بحث سر [[قدرت]] و [[سلطنت]] است. این [[تحریف]]، متأسفانه بلافاصله پس از [[رحلت رسول اکرم]]{{صل}} آغاز شد و در سلطنتهای خلفای [[مسلمین]] ادامه یافت؛ در حالی که در [[مکتب]] [[رسول الله]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، مسئلۀ [[رهبری]] و [[جانشینی پیامبر]]، بهعنوان "[[امامت]]" مطرح بوده است. در واژگان "[[امام]]" و "[[امامت]]" - که بیشتر در [[فرهنگ شیعه]] رایجاند - معانی بسیار بلندی نهفته است که [[حقیقت]] مسئلۀ "[[رهبری]] در [[اسلام]]" را نشان میدهد و کلماتی مانند "[[رئیس]]" و "[[ریاست]]" نمیتوانند گویای آن باشند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
#'''ایجاد توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]]:''' [[تحریف]] دیگری که فرع بر [[تحریف]] پیشین است اینکه مروجان [[اسلام | #'''ایجاد توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]]:''' [[تحریف]] دیگری که فرع بر [[تحریف]] پیشین است اینکه مروجان [[اسلام جاهلی]]، سلطنتِ بر [[مردم]] را [[دنیوی]] جلوه دادند و از [[دین]] جدا کردند؛ یعنی پس از آنکه [[امامت]] بعد از [[رسول اکرم]]{{صل}} را به [[ریاست]] و [[سلطنت]] تعبیر کردند، این [[ریاست]] و [[سلطنت]] را [[سلطنت]] [[دنیوی]] مثل سایر سلطنتها معرفی کرده و بدینرو از [[دین]] جدا کردند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*پس از این مقدمه، روشن میشود اشکالات اساسی تعریف مذکور از [[امامت]] به دو نکته ذیل برمیگردند: | *پس از این مقدمه، روشن میشود اشکالات اساسی تعریف مذکور از [[امامت]] به دو نکته ذیل برمیگردند: | ||
*'''۱. [[تفسیر]] [[امامت]] به [[ریاست]] (تعریف به لازم؛ نه به [[حقیقت]]):''' بیشک، مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است و نمیتوان این مفهوم را از [[امامت]] جدا انگاشت، لکن جنبه مهمی که در [[حقیقت امامت]] باید لحاظ شود، جنبه ریاستش نیست؛ جنبه مهمتری که میتواند گویای ماهیت و [[حقیقت امامت]] باشد، بحث ولایت الامری است. [[امامت]] چیزی جز "[[ولایت امر]]" نیست و [[ولایت امر]] عقلاً و نقلاً [[حق]] انحصاری [[خدای متعال]] و مقامی [[الهی]] است. البته در نگاه مردمی که [[خدا]] را از زندگیشان حذف میکنند، [[امامت]] - خواه ناخواه - تنها [[ریاست]] و [[امارت]] خواهد بود و هنگامی که [[حقوق]] و [[حدود الهی]] در محاسبات [[جامعه]] نباشند، شیخ [[قبیله]] یا هر شخص دیگری نیز میتواند [[رئیس]] باشد و اگر کسی [[رئیس]] شد به هر حال، باید به [[فرمان]] او رفت و از او [[تبعیت]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | *'''۱. [[تفسیر]] [[امامت]] به [[ریاست]] (تعریف به لازم؛ نه به [[حقیقت]]):''' بیشک، مفهوم "[[ریاست]]" در "[[امامت]]" نهفته است و نمیتوان این مفهوم را از [[امامت]] جدا انگاشت، لکن جنبه مهمی که در [[حقیقت امامت]] باید لحاظ شود، جنبه ریاستش نیست؛ جنبه مهمتری که میتواند گویای ماهیت و [[حقیقت امامت]] باشد، بحث ولایت الامری است. [[امامت]] چیزی جز "[[ولایت امر]]" نیست و [[ولایت امر]] عقلاً و نقلاً [[حق]] انحصاری [[خدای متعال]] و مقامی [[الهی]] است. البته در نگاه مردمی که [[خدا]] را از زندگیشان حذف میکنند، [[امامت]] - خواه ناخواه - تنها [[ریاست]] و [[امارت]] خواهد بود و هنگامی که [[حقوق]] و [[حدود الهی]] در محاسبات [[جامعه]] نباشند، شیخ [[قبیله]] یا هر شخص دیگری نیز میتواند [[رئیس]] باشد و اگر کسی [[رئیس]] شد به هر حال، باید به [[فرمان]] او رفت و از او [[تبعیت]] کرد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
*از سوی دیگری، تعریف جامع و [[مانع]]، باید به جوهر و اصلِ معنا اشاره کند و واژگانی بهکار بگیرد که مقوّم ماهیت آن مفهوم باشند؛ نه آنکه آثار یا نتایج و تبعات آن مفهوم را محور تعریف خود قرار دهد. ریاستی که در تعریف گذشته ذکر شد، نتیجه [[امامت]] است یا عَرَض عام آن؛ اما نه جوهر اصلی و مقوم ماهیتش<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | *از سوی دیگری، تعریف جامع و [[مانع]]، باید به جوهر و اصلِ معنا اشاره کند و واژگانی بهکار بگیرد که مقوّم ماهیت آن مفهوم باشند؛ نه آنکه آثار یا نتایج و تبعات آن مفهوم را محور تعریف خود قرار دهد. ریاستی که در تعریف گذشته ذکر شد، نتیجه [[امامت]] است یا عَرَض عام آن؛ اما نه جوهر اصلی و مقوم ماهیتش<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*[[ریاست]] نیز از آن جهت که میتواند گسترده و کلان باشد یا نباشد، قابل تقسیم بر [[عامه]] و [[خاصه]] است. به همین [[دلیل]]، [[برادران]] [[اهلسنت]] چون [[امامت]] را به [[ریاست]] تبدیل کردند، ناچار شدند قید [[عامه]] را بیاورند؛ تا شامل ریاستهای خاص و [[خرد]] نشود؛ زیرا مدیر مدرسه یا [[مسئول]] اداره نیز [[رئیس]] است و هر رئیسی [[امام]] نیست. ازاینرو، ناچار شدند [[ریاست]] را به قید [[عامه]] تقیید کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | *[[ریاست]] نیز از آن جهت که میتواند گسترده و کلان باشد یا نباشد، قابل تقسیم بر [[عامه]] و [[خاصه]] است. به همین [[دلیل]]، [[برادران]] [[اهلسنت]] چون [[امامت]] را به [[ریاست]] تبدیل کردند، ناچار شدند قید [[عامه]] را بیاورند؛ تا شامل ریاستهای خاص و [[خرد]] نشود؛ زیرا مدیر مدرسه یا [[مسئول]] اداره نیز [[رئیس]] است و هر رئیسی [[امام]] نیست. ازاینرو، ناچار شدند [[ریاست]] را به قید [[عامه]] تقیید کنند<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*'''۲. توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]] ([[میراث]] [[اسلام | *'''۲. توهم جدایی [[دین]] از [[دنیا]] ([[میراث]] [[اسلام جاهلی]]):''' همانگونه که اشاره شد، جداسازی [[دین الهی]] از دنیای [[مردم]] یکی از تحریفهایی است که دامنگیر [[امت اسلام]] شد. بنابر این، عبارت {{عربی|في أمر الدين والدنيا}} که در [[تعریف امامت]] آوردهاند، بیاساس و از میراثهای [[اسلام جاهلی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*[[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[برادران]] [[اهلسنت]] [[نقل]] کردهاند از همان روزهای اولی که [[ابوبکر]] سر کار آمد، [[مردم]] و [[صحابه]] از او درباره [[دین]] سؤال میکردند و چون [[ابوبکر]] پاسخ آن مسائل [[شرعی]] را نمیدانست، به دیگران مراجعه میکرد. در زمان عمربنخطاب نیز [[رجوع]] به دیگران بیشتر اتفاق افتاد. مرحوم امینی مسأله [[رجوع]] [[عمر]] به دیگران بهویژه، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در کتاب [[شریف]] "[[الغدیر]]" جمع کرده است؛ تقریباً یک جلد از این کتاب<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۸۲ - ۳۳۳.</ref> مختص به همین مسئله است و این سخن [[عمر]] که {{عربی|لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۱۵۲ و ص۱۶۲؛ باقلانی، ابوبکر، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج۱، ص۵۰۲ و ص۵۴۷؛ ابنمردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی ابن أبی طالب، ص۸۸؛ ماوردی شافعی، علی بن محمد، الحاوی الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۵ و ج۱۳، ص۲۱۳؛ سمعانی، أبوالمظفر، التفسیر، ج۵، ص۱۵۴؛ زمخشری، محمود، المفصل فی صنعة الإعراب، ج۱، ص۴۳۲؛ ابنعربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، ج۱، ص۱۹۴؛ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۸۰؛ ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۱۸ و ج۱۲، ص۲۰۵؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۶ و ج۲، ص۱۷۲ و ج۳، ص۱۴۷.</ref> را آنجا مطرح و بررسی کرده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | *[[منابع حدیثی]] و [[تاریخی]] [[برادران]] [[اهلسنت]] [[نقل]] کردهاند از همان روزهای اولی که [[ابوبکر]] سر کار آمد، [[مردم]] و [[صحابه]] از او درباره [[دین]] سؤال میکردند و چون [[ابوبکر]] پاسخ آن مسائل [[شرعی]] را نمیدانست، به دیگران مراجعه میکرد. در زمان عمربنخطاب نیز [[رجوع]] به دیگران بیشتر اتفاق افتاد. مرحوم امینی مسأله [[رجوع]] [[عمر]] به دیگران بهویژه، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در کتاب [[شریف]] "[[الغدیر]]" جمع کرده است؛ تقریباً یک جلد از این کتاب<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۶، ص۸۲ - ۳۳۳.</ref> مختص به همین مسئله است و این سخن [[عمر]] که {{عربی|لَو لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ}}<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مختلف الحدیث، ج۱، ص۱۵۲ و ص۱۶۲؛ باقلانی، ابوبکر، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج۱، ص۵۰۲ و ص۵۴۷؛ ابنمردویه اصفهانی، احمد بن موسی، مناقب علی ابن أبی طالب، ص۸۸؛ ماوردی شافعی، علی بن محمد، الحاوی الکبیر، ج۱۲، ص۱۱۵ و ج۱۳، ص۲۱۳؛ سمعانی، أبوالمظفر، التفسیر، ج۵، ص۱۵۴؛ زمخشری، محمود، المفصل فی صنعة الإعراب، ج۱، ص۴۳۲؛ ابنعربی، ابوبکر، العواصم من القواصم، ج۱، ص۱۹۴؛ رازی، فخرالدین، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۸۰؛ ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۱۸ و ج۱۲، ص۲۰۵؛ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۶ و ج۲، ص۱۷۲ و ج۳، ص۱۴۷.</ref> را آنجا مطرح و بررسی کرده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | ||
*به [[دلیل]] همین مطلب؛ یعنی عدم اطلاع کافی [[خلیفه اول]] و [[خلیفه دوم]] به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[رسول الله]] و [[رجوع]] آنان به دیگران، [[رجال]] [[مکتب]] [[اهلسنت]] بین [[دین]] و [[دنیا]] جدایی قائل شدند و در نتیجه "[[مرجعیت سیاسی]]" از "[[مرجعیت دینی]]" جدا شد و این آغاز تناقض آشکاری بود که درون این [[مکتب]] اتفاق افتاد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. | *به [[دلیل]] همین مطلب؛ یعنی عدم اطلاع کافی [[خلیفه اول]] و [[خلیفه دوم]] به [[کتاب خدا]] و [[سنت]] [[رسول الله]] و [[رجوع]] آنان به دیگران، [[رجال]] [[مکتب]] [[اهلسنت]] بین [[دین]] و [[دنیا]] جدایی قائل شدند و در نتیجه "[[مرجعیت سیاسی]]" از "[[مرجعیت دینی]]" جدا شد و این آغاز تناقض آشکاری بود که درون این [[مکتب]] اتفاق افتاد<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>. |