بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
*[[برترین]] چیزی که میتوان با آن به [[خداوند]] [[تقرب]] جست، [[اطاعت از خداوند]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. در ضمن، [[اطاعت]] آگاهانه از [[امام]] بالاترین [[جایگاه]] در [[دین اسلام]] و اساس آن معرفی شده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۵۵؛ ج۳، ص۵۶؛ التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۲۵۹؛ المحاسن، ج۱، ص۲۸۷؛ الأمالی، مفید، ص۶۸-۶۹.</ref>. | *[[برترین]] چیزی که میتوان با آن به [[خداوند]] [[تقرب]] جست، [[اطاعت از خداوند]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]] است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۶۱.</ref>. در ضمن، [[اطاعت]] آگاهانه از [[امام]] بالاترین [[جایگاه]] در [[دین اسلام]] و اساس آن معرفی شده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۵۵؛ ج۳، ص۵۶؛ التفسیر، عیاشی، ج۱، ص۲۵۹؛ المحاسن، ج۱، ص۲۸۷؛ الأمالی، مفید، ص۶۸-۶۹.</ref>. | ||
*[[ضرورت]] [[اطاعت از امام]] تا بدان حد است که اگر کسی تمام عمرش را هم [[عبادت]] کند، بدون آنکه امامی از طرف [[خداوند]] داشته باشد تا اعمالش را تحت نظر او انجام دهد، هیچ فایدهای به حالش نخواهد داشت<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. | *[[ضرورت]] [[اطاعت از امام]] تا بدان حد است که اگر کسی تمام عمرش را هم [[عبادت]] کند، بدون آنکه امامی از طرف [[خداوند]] داشته باشد تا اعمالش را تحت نظر او انجام دهد، هیچ فایدهای به حالش نخواهد داشت<ref>المحاسن، ج۱، ص۲۸۷.</ref>. | ||
*از منظر [[عقلی]] و [[کلامی]] نیز [[وجوب]] [[اطاعت از امام]] یکی از [[احکام]] مهم و بزرگ [[دین]] بوده <ref>کتاب الألفین، ص۴۸.</ref> و [[اطاعت از امام]]، در واقع [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] است <ref>کتاب الألفین، ص۶۵.</ref>. [[اطاعت از امام]]، زمانی صحیح است که [[معصوم]] باشد<ref>کتاب الألفین، ص۱۸۶.</ref>، چون در غیر این صورت، به [[نافرمانی خداوند]] [[دستور]] خواهد داد که با [[دستورهای الهی]] در تناقض و به همین جهت محال است<ref>کتاب الألفین، ص۲۹۲.</ref>. از سوی دیگر، [[اطاعت الهی]] در همه حال و در همۀ امور [[زندگی]] مطلوب و ضروری است و تنها در سایۀ بهرهمندی از [[راهنمایی]] [[معصومان]]{{عم}} میتوان به این مرحله از [[اطاعت الهی]] [[دست]] یافت<ref>کتاب الألفین، ص۱۴۳.</ref>. | *از منظر [[عقلی]] و [[کلامی]] نیز [[وجوب]] [[اطاعت از امام]] یکی از [[احکام]] مهم و بزرگ [[دین]] بوده <ref>کتاب الألفین، ص۴۸.</ref> و [[اطاعت از امام]]، در واقع [[امتثال]] [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] است <ref>کتاب الألفین، ص۶۵.</ref>. [[اطاعت از امام]]، زمانی صحیح است که [[معصوم]] باشد<ref>کتاب الألفین، ص۱۸۶.</ref>، چون در غیر این صورت، به [[نافرمانی خداوند]] [[دستور]] خواهد داد که با [[دستورهای الهی]] در تناقض و به همین جهت محال است<ref>کتاب الألفین، ص۲۹۲.</ref>. از سوی دیگر، [[اطاعت الهی]] در همه حال و در همۀ امور [[زندگی]] مطلوب و ضروری است و تنها در سایۀ بهرهمندی از [[راهنمایی]] [[معصومان]]{{عم}} میتوان به این مرحله از [[اطاعت الهی]] [[دست]] یافت<ref>کتاب الألفین، ص۱۴۳.</ref>.<ref>[[محمد کاظمی بنچناری|کاظمی بنچناری، محمد]]، [[اطاعت - کاظمی بنچناری (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref> | ||
*روایتهای [[نقل]] شده از [[امام رضا]]{{ع}}، دربارۀ [[اطاعت از خداوند]] و [[اهل بیت]]{{عم}} به پنج دسته تقسیم میشود: | *روایتهای [[نقل]] شده از [[امام رضا]]{{ع}}، دربارۀ [[اطاعت از خداوند]] و [[اهل بیت]]{{عم}} به پنج دسته تقسیم میشود: | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
*بر اساس سخن دیگری از آن [[حضرت]]، [[اطاعت از خداوند]]، حتی اگر مسألۀ [[بهشت و جهنم]] نیز مطرح نباشد، [[واجب]] است. [[دلیل]] ایشان بر این موضوع، [[تفضل]] و [[احسان]] [[خداوند]] و [[نعمتهای خداوند]] به [[بندگان]]، است <ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۸۰.</ref> که با [[اطاعت]] از او در مقابل این [[نعمتها]] [[شکرگزاری]] خواهد شد. پس، از منظر ایشان، [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]] به دو [[دلیل]] آزمودن [[بندگان]] و [[تفضل]] و [[احسان]] [[خداوند]] به [[بندگان]] است. | *بر اساس سخن دیگری از آن [[حضرت]]، [[اطاعت از خداوند]]، حتی اگر مسألۀ [[بهشت و جهنم]] نیز مطرح نباشد، [[واجب]] است. [[دلیل]] ایشان بر این موضوع، [[تفضل]] و [[احسان]] [[خداوند]] و [[نعمتهای خداوند]] به [[بندگان]]، است <ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۸۰.</ref> که با [[اطاعت]] از او در مقابل این [[نعمتها]] [[شکرگزاری]] خواهد شد. پس، از منظر ایشان، [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]] به دو [[دلیل]] آزمودن [[بندگان]] و [[تفضل]] و [[احسان]] [[خداوند]] به [[بندگان]] است. | ||
*ایشان همچنین به [[اطاعت از خداوند]] به عنوان عنصر محوری در دستیابی به [[شرافت]] و [[برتری]] واقعی بر دیگران تصریح میکند. هنگامی که به ایشان گفته میشود هیچ کسی در [[زمین]]، پدرانی شریفتر از [[پدران]] شما ندارد، [[شرافت]] آنان را به جهت [[تقوا]] و [[اطاعت از خداوند]] میداند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۳۶.</ref>. | *ایشان همچنین به [[اطاعت از خداوند]] به عنوان عنصر محوری در دستیابی به [[شرافت]] و [[برتری]] واقعی بر دیگران تصریح میکند. هنگامی که به ایشان گفته میشود هیچ کسی در [[زمین]]، پدرانی شریفتر از [[پدران]] شما ندارد، [[شرافت]] آنان را به جهت [[تقوا]] و [[اطاعت از خداوند]] میداند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۳۶.</ref>. | ||
*همچنین در مقابل سخن سخن کسی که ایشان را [[بهترین]] [[مردم]] میدانست، با استناد به آیۀ {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> فرمود: "هر کس نسبت به [[خداوند]] با تقواتر و مطیعتر باشد، از من بهتر است"<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۳۶.</ref>. این سخن، علاوه بر اینکه موافق [[قرآن]] است، کاملاً همسو با روایتهای دیگر از [[اهل بیت]]{{عم}} در این موضوع نیز میباشد؛ از منظر [[اهل بیت]]{{عم}}، محبوبترین [[بنده]] نزد [[خداوند]]، با تقواترین و مطیعترین [[فرد]] است، و [[تقرب به خداوند]] فقط با اطاعتش حاصل میگردد<ref>الکافی، ج۳، ص۱۹۰.</ref>. | *همچنین در مقابل سخن سخن کسی که ایشان را [[بهترین]] [[مردم]] میدانست، با استناد به آیۀ {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> فرمود: "هر کس نسبت به [[خداوند]] با تقواتر و مطیعتر باشد، از من بهتر است"<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۳۶.</ref>. این سخن، علاوه بر اینکه موافق [[قرآن]] است، کاملاً همسو با روایتهای دیگر از [[اهل بیت]]{{عم}} در این موضوع نیز میباشد؛ از منظر [[اهل بیت]]{{عم}}، محبوبترین [[بنده]] نزد [[خداوند]]، با تقواترین و مطیعترین [[فرد]] است، و [[تقرب به خداوند]] فقط با اطاعتش حاصل میگردد<ref>الکافی، ج۳، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[محمد کاظمی بنچناری|کاظمی بنچناری، محمد]]، [[اطاعت - کاظمی بنچناری (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref> | ||
==دوم: [[اطاعت از پیامبران الهی]]== | ==دوم: [[اطاعت از پیامبران الهی]]== | ||
*[[امام رضا]]{{ع}} [[اطاعت از پیامبران الهی]] را [[واجب]] میداند و [[استدلال]] مهمی برای آن میآورد. ایشان [[وجوب]] [[شناخت]] و [[اطاعت از پیامبران]] را از آن رو میداند که آنچه [[مردم]] برای [[تکامل]] و [[سعادت]] خویش نیاز دارند، در [[اختیار]] آنان نیست و فقط باید از طرف [[خداوند]] دریافت کنند. با توجه به اینکه [[خداوند متعال]] قابل دیدن نیست، برای برقراری [[ارتباط]] با او به کسانی نیاز است تا [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] و [[منافع]] و ضررهای مربوط به [[انسانها]] را به واسطۀ [[وحی]]، از طرف [[خداوند]] برای آنان بیان نماید. اینان همان [[پیامبران]] [[معصوم]] هستند. از همین رو، [[شناخت]] و [[اطاعت از پیامبران]] بر [[مردم]] [[واجب]] است تا آمدن [[پیامبران]] لغو نگردد، چون اگر [[پیامبران]] از طرف [[خداوند]] بیایند، اما الزامی به [[شناخت]] و [[اطاعت]] از آنان وجود نداشته باشد، کاری لغو و بدون فایده صورت گرفته است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰.</ref>. بخش اول این [[استدلال]] را میتوان در [[قرآن]] هم [[مشاهده]] کرد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.</ref>. | *[[امام رضا]]{{ع}} [[اطاعت از پیامبران الهی]] را [[واجب]] میداند و [[استدلال]] مهمی برای آن میآورد. ایشان [[وجوب]] [[شناخت]] و [[اطاعت از پیامبران]] را از آن رو میداند که آنچه [[مردم]] برای [[تکامل]] و [[سعادت]] خویش نیاز دارند، در [[اختیار]] آنان نیست و فقط باید از طرف [[خداوند]] دریافت کنند. با توجه به اینکه [[خداوند متعال]] قابل دیدن نیست، برای برقراری [[ارتباط]] با او به کسانی نیاز است تا [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] و [[منافع]] و ضررهای مربوط به [[انسانها]] را به واسطۀ [[وحی]]، از طرف [[خداوند]] برای آنان بیان نماید. اینان همان [[پیامبران]] [[معصوم]] هستند. از همین رو، [[شناخت]] و [[اطاعت از پیامبران]] بر [[مردم]] [[واجب]] است تا آمدن [[پیامبران]] لغو نگردد، چون اگر [[پیامبران]] از طرف [[خداوند]] بیایند، اما الزامی به [[شناخت]] و [[اطاعت]] از آنان وجود نداشته باشد، کاری لغو و بدون فایده صورت گرفته است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰.</ref>. بخش اول این [[استدلال]] را میتوان در [[قرآن]] هم [[مشاهده]] کرد: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref>«و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.</ref>. | ||
*[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] قسمت آخر این [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}، آن را تعلیل مضمون [[آیه]] دانسته است. از دیدگاه ایشان، [[خداوند]] به سبب [[علو]] رتبه نسبت به مخلوقات و [[نظام]] [[حاکم]] بر آنان، بالاتر از آن است که با آنان تکلم نماید. پس به جهت متعالی و [[حکیم]] بودن، توسط [[وحی]] با آنان تکلم میکند، چون اقتضای [[حکمت خداوند]]، [[هدایت]] هر نوعی از مخلوقات به [[سعادت]] ویژۀ آن است<ref>المیزان، ج۱۸، ص۷۴.</ref>. | *[[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر]] قسمت آخر این [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}، آن را تعلیل مضمون [[آیه]] دانسته است. از دیدگاه ایشان، [[خداوند]] به سبب [[علو]] رتبه نسبت به مخلوقات و [[نظام]] [[حاکم]] بر آنان، بالاتر از آن است که با آنان تکلم نماید. پس به جهت متعالی و [[حکیم]] بودن، توسط [[وحی]] با آنان تکلم میکند، چون اقتضای [[حکمت خداوند]]، [[هدایت]] هر نوعی از مخلوقات به [[سعادت]] ویژۀ آن است<ref>المیزان، ج۱۸، ص۷۴.</ref>. | ||
*همچنین [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ زندیقی که از چگونگی [[اثبات]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] سؤال کرده بود، استدلالی مشابه مضمون این [[آیه]] ارائه کرده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۱۰.</ref>. بر اساس این [[استدلال]]، چون امکان [[مشاهده]]، تماس و مباشرت و محاجۀ مخلوقات با [[خداوند]] وجود ندارد، پس ثابت میشود که [[خداوند]] در میان [[خلق]] خود نمایندگانی دارد که از طرف او برای مخلوقات و بندگانش پیامرسانی میکنند و آنان را بر [[مصالح]] و منافعشان و آنچه انجامش موجب بقا و ترکش باعث نابودی آنان میگردد، [[آگاه]] میسازند<ref>الکافی، ج۱، ص۴۱۰.</ref>. | *همچنین [[امام صادق]]{{ع}} در پاسخ زندیقی که از چگونگی [[اثبات]] [[پیامبران]] و [[رسولان]] سؤال کرده بود، استدلالی مشابه مضمون این [[آیه]] ارائه کرده است<ref>الکافی، ج۱، ص۴۱۰.</ref>. بر اساس این [[استدلال]]، چون امکان [[مشاهده]]، تماس و مباشرت و محاجۀ مخلوقات با [[خداوند]] وجود ندارد، پس ثابت میشود که [[خداوند]] در میان [[خلق]] خود نمایندگانی دارد که از طرف او برای مخلوقات و بندگانش پیامرسانی میکنند و آنان را بر [[مصالح]] و منافعشان و آنچه انجامش موجب بقا و ترکش باعث نابودی آنان میگردد، [[آگاه]] میسازند<ref>الکافی، ج۱، ص۴۱۰.</ref>.<ref>[[محمد کاظمی بنچناری|کاظمی بنچناری، محمد]]، [[اطاعت - کاظمی بنچناری (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref> | ||
==سوم: [[اطاعت از امامان]]{{عم}}== | ==سوم: [[اطاعت از امامان]]{{عم}}== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
*همچنین [[حضرت]] در نقد استناد بعضی به [[قیاس]] در [[فهم]] برخی مسائل، آن را به شدت مورد [[مذمت]] کرده و افرادی را که در این مسائل وارد شدهاند خارج از [[طاعت]] [[ائمه]]{{عم}} دانسته است. [[امام رضا]]{{ع}} در ادامه، این دسته افراد را به [[تقلید]] از [[امامان]]{{عم}} فرا خوانده است<ref>قرب الإسناد، ص۳۵۶.</ref>. بر پایۀ [[روایت]] دیگری از آن [[حضرت]]، مقصود از [[علما]] در روایتِ [[امام صادق]]{{ع}}: "هر کس [[علمی]] را بیاموزد تا با آن با سفیهان بحث و [[جدل]] کند و بر [[علما]] [[فخر]] بفروشد و یا [[مردم]] را به سوی خودش متوجه سازد، در [[آتش]] خواهد بود" علمای [[آل محمد]]{{عم}} هستند که [[خداوند]] [[اطاعت]] از آنان را بر [[مردم]] [[واجب]] ساخته است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. | *همچنین [[حضرت]] در نقد استناد بعضی به [[قیاس]] در [[فهم]] برخی مسائل، آن را به شدت مورد [[مذمت]] کرده و افرادی را که در این مسائل وارد شدهاند خارج از [[طاعت]] [[ائمه]]{{عم}} دانسته است. [[امام رضا]]{{ع}} در ادامه، این دسته افراد را به [[تقلید]] از [[امامان]]{{عم}} فرا خوانده است<ref>قرب الإسناد، ص۳۵۶.</ref>. بر پایۀ [[روایت]] دیگری از آن [[حضرت]]، مقصود از [[علما]] در روایتِ [[امام صادق]]{{ع}}: "هر کس [[علمی]] را بیاموزد تا با آن با سفیهان بحث و [[جدل]] کند و بر [[علما]] [[فخر]] بفروشد و یا [[مردم]] را به سوی خودش متوجه سازد، در [[آتش]] خواهد بود" علمای [[آل محمد]]{{عم}} هستند که [[خداوند]] [[اطاعت]] از آنان را بر [[مردم]] [[واجب]] ساخته است<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. | ||
*یکی از مسائل کلیدی در این بحث، تساوی همۀ [[اهل بیت]]{{عم}} در [[وجوب اطاعت]] از آنان است و نیز اینکه از این جهت بین آنها هیچ فرقی نیست. بر اساس [[سخن امام]] [[رضا]]{{ع}}، [[ایمان]] [[عبد]] زمانی به کمال میرسد که به اموری مانند تساوی [[اهل بیت]]{{عم}} در [[وجوب اطاعت]] [[شناخت]] پیدا نماید. در همین جهت، [[امام]] تصریح میکند که [[اهل بیت]]{{عم}} در [[واجب الاطاعه]] بودن با هم فرقی ندارند، اگرچه برخی مانند [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نسبت به دیگران دارای برتریهایی در [[علم]] و [[فضیلت]] هستند<ref>الاختصاص، ص۲۲.</ref>. پس بر اساس روایتهای [[امام رضا]]{{ع}} در این موضوع، [[واجب الاطاعه]] بودن یکی از [[ویژگیهای امام]] و [[اطاعت]] از او مانند [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول خدا]]{{صل}} [[واجب]] است. این مسأله از آنجا ناشی میشود که [[امامت]] [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} است و به همین جهت [[اطاعت از امام]]، مانند [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} [[واجب]] است<ref>مصباح الهدایة، بهبهانی، ص۱۲۶.</ref>. | *یکی از مسائل کلیدی در این بحث، تساوی همۀ [[اهل بیت]]{{عم}} در [[وجوب اطاعت]] از آنان است و نیز اینکه از این جهت بین آنها هیچ فرقی نیست. بر اساس [[سخن امام]] [[رضا]]{{ع}}، [[ایمان]] [[عبد]] زمانی به کمال میرسد که به اموری مانند تساوی [[اهل بیت]]{{عم}} در [[وجوب اطاعت]] [[شناخت]] پیدا نماید. در همین جهت، [[امام]] تصریح میکند که [[اهل بیت]]{{عم}} در [[واجب الاطاعه]] بودن با هم فرقی ندارند، اگرچه برخی مانند [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نسبت به دیگران دارای برتریهایی در [[علم]] و [[فضیلت]] هستند<ref>الاختصاص، ص۲۲.</ref>. پس بر اساس روایتهای [[امام رضا]]{{ع}} در این موضوع، [[واجب الاطاعه]] بودن یکی از [[ویژگیهای امام]] و [[اطاعت]] از او مانند [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول خدا]]{{صل}} [[واجب]] است. این مسأله از آنجا ناشی میشود که [[امامت]] [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} است و به همین جهت [[اطاعت از امام]]، مانند [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} [[واجب]] است<ref>مصباح الهدایة، بهبهانی، ص۱۲۶.</ref>. | ||
*از سوی دیگر، چون [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] او برای دستیابی به [[سعادت]] است، در صورت عدم [[وجوب]] [[اطاعت از امام]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[سعادت انسان]] نادیده گرفته خواهد شد. از همین رو، [[اطاعت از امام]] ضامن دستیابی به [[سعادت]] است. علاوه بر این، یکی دیگر از [[دلایل]] [[ضرورت]] [[اطاعت از امام]] آن است که [[امام]] از طرف [[خداوند]] متولی امور [[مردم]] است و [[منصب امامت]] و [[حکومت]] را بر عهده دارد و به همین [[دلیل]] باید از او [[اطاعت]] شود<ref>مرآة العقول، ج۲۶، ص۵۱۷.</ref>. | *از سوی دیگر، چون [[لزوم]] [[اطاعت از خداوند]] و [[رسول]] او برای دستیابی به [[سعادت]] است، در صورت عدم [[وجوب]] [[اطاعت از امام]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[سعادت انسان]] نادیده گرفته خواهد شد. از همین رو، [[اطاعت از امام]] ضامن دستیابی به [[سعادت]] است. علاوه بر این، یکی دیگر از [[دلایل]] [[ضرورت]] [[اطاعت از امام]] آن است که [[امام]] از طرف [[خداوند]] متولی امور [[مردم]] است و [[منصب امامت]] و [[حکومت]] را بر عهده دارد و به همین [[دلیل]] باید از او [[اطاعت]] شود<ref>مرآة العقول، ج۲۶، ص۵۱۷.</ref>.<ref>[[محمد کاظمی بنچناری|کاظمی بنچناری، محمد]]، [[اطاعت - کاظمی بنچناری (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref> | ||
==چهارم: [[فلسفه وجوب اطاعت از اولوالامر]]== | ==چهارم: [[فلسفه وجوب اطاعت از اولوالامر]]== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
#[[لزوم]] ساماندهی امور [[دین]] و [[دنیا]]، مانند [[عدالتگستری]] و [[جنگ با دشمنان]]؛ | #[[لزوم]] ساماندهی امور [[دین]] و [[دنیا]]، مانند [[عدالتگستری]] و [[جنگ با دشمنان]]؛ | ||
#جلوگیری از نابودی [[دین]] و [[تغییر]] سنتها و [[احکام الهی]] و [[مبارزه]] با [[بدعتگذاران]] و [[ملحدان]]. | #جلوگیری از نابودی [[دین]] و [[تغییر]] سنتها و [[احکام الهی]] و [[مبارزه]] با [[بدعتگذاران]] و [[ملحدان]]. | ||
*طبق این [[روایت]]، با توجه به [[نقص]] و احتیاج ذاتی [[مردم]] و [[اختلافات]] میان آنها و تفاوت نظرات و خواهشهای آنان، اگر کسی نباشد تا [[سرپرستی]] و محافظت از آنچه را [[پیامبران الهی]] آوردهاند بر عهده گیرد، [[شریعتها]]، سنتها و [[احکام الهی]] [[تغییر]] میکند و در نهایت به نابودی همۀ [[مردم]] منتهی میشود<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. بر این اساس، در صورتی که [[اولوالامر]] نباشند یا [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] نباشد، امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] به نابودی و [[انحطاط]] کشیده میشود. | *طبق این [[روایت]]، با توجه به [[نقص]] و احتیاج ذاتی [[مردم]] و [[اختلافات]] میان آنها و تفاوت نظرات و خواهشهای آنان، اگر کسی نباشد تا [[سرپرستی]] و محافظت از آنچه را [[پیامبران الهی]] آوردهاند بر عهده گیرد، [[شریعتها]]، سنتها و [[احکام الهی]] [[تغییر]] میکند و در نهایت به نابودی همۀ [[مردم]] منتهی میشود<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. بر این اساس، در صورتی که [[اولوالامر]] نباشند یا [[اطاعت]] از آنان [[واجب]] نباشد، امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] به نابودی و [[انحطاط]] کشیده میشود.<ref>[[محمد کاظمی بنچناری|کاظمی بنچناری، محمد]]، [[اطاعت - کاظمی بنچناری (مقاله)|مقاله «اطاعت»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۲.</ref> | ||
==پنجم: [[اطاعت از امام رضا]]{{ع}}== | ==پنجم: [[اطاعت از امام رضا]]{{ع}}== |