←پایهگذار شبهه
خط ۴۳۵: | خط ۴۳۵: | ||
*[[ابن کثیر دمشقی]] مینویسد: [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[فرزند]] خود، [[امام حسن]]{{ع}} را بسیار [[احترام]] میکرد<ref>. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.</ref> و [[امام حسین]]{{ع}} به خاطر [[احترام]] به برادرش، [[امام حسن]]{{ع}}، هرگز، در حضورش سخن نمیگفت<ref>مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۴۰۱.</ref>. همچنین او در [[تاریخ]] خود [[نقل]] میکند: زمان [[طواف]] [[مردم]] برای اظهار ارادت به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} آنچنان به یکدیگر فشار میآوردند که گاه ممکن بود زیر دست و پا بروند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.</ref>. | *[[ابن کثیر دمشقی]] مینویسد: [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} [[فرزند]] خود، [[امام حسن]]{{ع}} را بسیار [[احترام]] میکرد<ref>. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.</ref> و [[امام حسین]]{{ع}} به خاطر [[احترام]] به برادرش، [[امام حسن]]{{ع}}، هرگز، در حضورش سخن نمیگفت<ref>مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۴۰۱.</ref>. همچنین او در [[تاریخ]] خود [[نقل]] میکند: زمان [[طواف]] [[مردم]] برای اظهار ارادت به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} آنچنان به یکدیگر فشار میآوردند که گاه ممکن بود زیر دست و پا بروند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۳۷.</ref>. | ||
*چنین شخصی که چنین جایگاهی دارد و [[امام]] معصومی که برای حضور در برابر [[خالق]] [[یکتا]]، آنچنان لرزه بر اندامش میافتد، چگونه حاضر میشود [[خدا]] را با چهارصد مرتبه [[طلاق]] دادن [[زنان]] خویش - که مبغوضترین عمل [[حلال]] در نزد [[خداوند]] شمرده شده است - از خود برنجاند؟<ref>روایات یاد شده، به فرض صحت، زمانی بیان شده است که امیرمؤمنان{{ع}} در کوفه بودهاند؛ اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت در کوفه با حذف روزهای جنگهای جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن محاسبه شود، به یقین، دروغ بودن این اتهام آشکار خواهد شد. همچنین به فرض صحت این روایات، نهی امام علی{{ع}} نهی از منکر بود یا نهی از حلال؟ هر دو فرض، نادرست است؛ زیرا به گواهی آیه تطهیر و احادیث صحیح نبوی علاوه، و احادیث و رفتار امام علی{{ع}}، هرگز فعل قبیح و منکر از معصوم صادر نمیشود تا از آن نهی شود. علاوه بر اینکه توبیخ امام علی{{ع}} اگر بدون مقدمه و یادآوری قبلی بوده باشد، با مقام والای امیرمؤمنان{{ع}} سازگار نیست که آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده و امام حسن{{ع}} اعتنا نمیکرده است، این مسأله با شخصیت والای امام حسن مجتبی{{ع}} سازگار نیست. آیا میتوان باور کرد که امام حسن مجتبی{{ع}} با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی که حضرت، دلتنگ و از خانوادهها خجلتزده شود، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل کوفه نسبت به آنها رنج ببرد؟!</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۳۹-۱۴۵.</ref>. | *چنین شخصی که چنین جایگاهی دارد و [[امام]] معصومی که برای حضور در برابر [[خالق]] [[یکتا]]، آنچنان لرزه بر اندامش میافتد، چگونه حاضر میشود [[خدا]] را با چهارصد مرتبه [[طلاق]] دادن [[زنان]] خویش - که مبغوضترین عمل [[حلال]] در نزد [[خداوند]] شمرده شده است - از خود برنجاند؟<ref>روایات یاد شده، به فرض صحت، زمانی بیان شده است که امیرمؤمنان{{ع}} در کوفه بودهاند؛ اگر تعداد روزهای حضور آن حضرت در کوفه با حذف روزهای جنگهای جمل، صفین و نهروان و پیامدهای آن محاسبه شود، به یقین، دروغ بودن این اتهام آشکار خواهد شد. همچنین به فرض صحت این روایات، نهی امام علی{{ع}} نهی از منکر بود یا نهی از حلال؟ هر دو فرض، نادرست است؛ زیرا به گواهی آیه تطهیر و احادیث صحیح نبوی علاوه، و احادیث و رفتار امام علی{{ع}}، هرگز فعل قبیح و منکر از معصوم صادر نمیشود تا از آن نهی شود. علاوه بر اینکه توبیخ امام علی{{ع}} اگر بدون مقدمه و یادآوری قبلی بوده باشد، با مقام والای امیرمؤمنان{{ع}} سازگار نیست که آن حضرت بدون یادآوری قبلی، آبروی فرزند خود را بریزد! و اگر پس از یادآوری بوده و امام حسن{{ع}} اعتنا نمیکرده است، این مسأله با شخصیت والای امام حسن مجتبی{{ع}} سازگار نیست. آیا میتوان باور کرد که امام حسن مجتبی{{ع}} با آن شأن و منزلت، اسباب شرمندگی پدر خویش را فراهم آورد تا جایی که حضرت، دلتنگ و از خانوادهها خجلتزده شود، و یا از بیم دشمنی طوایف و قبایل کوفه نسبت به آنها رنج ببرد؟!</ref>.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۳۹-۱۴۵.</ref>. | ||
===بررسی [[اسناد روایات]] و حالات [[راویان]]=== | |||
*بیشتر مؤرخان، این [[نقل]] [[تاریخی]] را یا بدون [[سند]] آوردهاند و یا آن را از [[ابوالحسن مدائنی]]، [[محمد بن عمر واقدی]] و [[ابوطالب مکی]] [[نقل]] کردهاند که در هر دو صورت، اشکال دارد؛ مثلا، [[ابن عساکر]] مینویسد: {{عربی|و روي محمد بن سيرين...}}<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۳، ص۲۴۹.</ref>؛ [[میرخواند شافعی]] آورده است: [[نقل]] است که...<ref>روضة الصفا، شافعی، ج۳، ص۲۰.</ref>؛ [[سیوطی]] میگوید: {{عربی|كان الحسن يتزوج...}}<ref>تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۱۹۱.</ref>؛ [[ابوطالب مکی]] مینویسد: {{عربی|انه تزوج...}}<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۹.</ref>؛ [[سبط بن الجوزی]] آورده است:{{عربی|و في رواية انه تزوج...}}<ref>تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص۱۲۱.</ref>؛ [[ابوالحسن مدائنی]] آورده است: {{عربی|كان الحسن كثير التزويج...}}<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۷۳.</ref>. | |||
*تمامی این نقلها مرسل است و این سه مؤرخ این مسئله را بدون [[سند]] [[نقل]] کردهاند. به این [[دلیل]]، افسانه تعداد زیاد [[زنان]] [[امام حسن]]{{ع}} و [[طلاق]] دادن آنها هیچگونه [[ارزش]] و اعتباری ندارد. علاوه بر این، بسیاری از [[اندیشمندان]] [[رجال]] و [[حدیث]] همانند [[ذهبی]]<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۳، ص۱۰۷.</ref>، [[عسقلانی]]<ref>لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۳۸۶.</ref>، [[ابن الجوزی]]<ref>المنتظم، ابن جوزی، ج۷، ص۱۸۹.</ref>، [[رازی]]<ref>الجرح و التعدیل، رازی، ج۴، ص۲۱.</ref>، [[ابن اثیر]]<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۹، ص۴۴.</ref>، [[زرکلی]]<ref>الأعلام، زرکلی، ج۷، ص۱۶۰.</ref>، [[علامه امینی]]<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۵، ص۲۹۰.</ref>، [[سید محسن امین]]<ref>اعیان الشیعه، أمین عاملی، ج۴۶، ص۱۷۲.</ref>، [[هاشم]] معروف الحسنی<ref>سیرة الأئمة الاثنی عشر، هاشم معروف الحسنی، ج۱، ص۶۲۰.</ref> و... این سه مؤرخ را [[ضعیف]] دانسته، نظر آنها را رد کردهاند. | |||
*اما در [[سلسله]] [[سند روایت]] [[کلینی]] که در دسته اول آمده است، [[اسامی]] افرادی چون [[حمید بن زیاد]] و [[حسن بن محمد بن سماعه]] دیده میشوند، که [[واقفی]] هستند<ref>جامع الرواة، محمدعلی اردبیلی، ج۱، ص۲۲۵ و ۲۸۴.</ref>. [[علامه حلی]] درباره [[حمید بن زیاد]] میگوید: از نظر من، زمانی [[روایت]] او پذیرفته است که معارضی نداشته باشد<ref>علامه حلی چنین میگوید: {{عربی|ثقة عالم جليل واسع العلم كثير التصانيف، قاله الطوسي. و قال النجاشي: حميد بن زياد بن حماد بن زياد الدهقان أبو القاسم كوفي سكن سوراء و انتقل إلى نينوى -قرية على العلقمي إلى جانب الحائر- على صاحبه السلام، كان ثقة واقفا وجها فيهم، مات سنة عشر و ثلاثمائة. فالوجه عندي قبول روايته، إذا خلت عن المعارض}}. (الخلاصه، ص۵۹).</ref>. | |||
*[[آیات قرآن کریم]] که در [[شأن]] [[امام مجتبی]]{{ع}} نازل شده و [[احادیث صحیح]] موجود در نزد [[فریقین]] که از [[رسول خدا]]{{صل}} صادر شده است همان معارضی است که [[علامه حلی]] به آن اشاره کردهاند و بر این اساس، این [[روایت]] نیز مردود خواهد بود. | |||
*[[علامه مجلسی]] ضمن مؤثق شمردن [[حدیث]]، چنین توجیه کرده است که: شاید غرض [[امام علی]]{{ع}} از این سخن، دانستن حال آنها؛ یعنی مراتب ایمانشان بوده است؛ نه اینکه [[فرزند]] خویش را که [[معصوم]] بوده و [[پروردگار]] او را [[تأیید]] کرده است، [[نکوهش]] کند<ref>مرآة العقول، علامه مجلسی، ص۹۶.</ref>. همچنین [[علامه مجلسی]] [[روایت]] کافی به از ابیالعلاء را که در دسته سوم قرار گرفته است، [[حدیث]] مجهول میداند<ref>مرآة العقول، علامه مجلسی، ص۹۶.</ref>. | |||
*از [[روایت]] [[احمد بن ابیعبدالله برقی]] در [[محاسن]] نیز، با وجود [[موثق]] بودن برقی، از افراد [[ضعیف]] [[نقل]] شده است. و شواهد موجود به خوبی نشان میدهد که تا پیش از [[منصور عباسی]] چنین افترایی در کتابها نبوده است و نخستین کسی که به این [[تهمت]] و [[افتراء]] دامن زد، [[منصور عباسی]] بود که برای خنثیسازی نهضتها و [[مبارزات]] [[علویان]] که برای [[اصلاح]] اوضاع [[اجتماعی]] صورت میگرفت، این [[تهمت]] و [[شبهه]] را علیه [[امام]] پایهگذاری کرد. وی که از این [[شورشها]] سخت به [[وحشت]] افتاده بود، برای رفع [[نگرانی]] خود، هیچ حربهای را بهتر از لکهدار کردن چهره [[پاک]] و [[معصوم]] [[امام حسن]]{{ع}} ندید. [[خلیفه عباسی]] پس از [[دستگیری]] [[عبدالله بن حسن]] که علیه [[ظلم و جور]] [[قیام]] کرده بود، در برابر بسیاری از [[مردم]] به [[سخنرانی]] پرداخت و به [[علی بن ابیطالب]] و [[امام حسن]]{{عم}} و همه [[فرزندان]] [[ابیطالب]] [[دشنام]] و [[ناسزا]] گفت که قبلا به سخنان او اشاره شد.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۴۶-۱۴۸.</ref>. | |||
===واقعیت چیست؟=== | |||
*آنچه گفته شد، پاسخ به اتهاماتی بود که درباره ازدواجها و طلاقهای متعدد [[امام حسن]]{{ع}} مطرح شده بود. واقعیت، این است که [[امام]] در [[طول عمر]]، بیشتر از هشت یا ده<ref>صلح الحسن{{ع}}، راضی آل یاسین، ص۲۵.</ref> [[همسر]] نداشته است که تعدادی از این [[همسران]]، [[کنیز]] بودهاند و داشتن این تعداد [[همسر]] در آن زمان برای بیشتر [[مردم]]، امری طبیعی بوده است؛ بلکه برخی تعداد همسرانشان بیش از این بوده<ref>ابنسعد در کتاب طبقات خود، ضمن بیان شرح حال صحابه، درباره همسران متعدد ایشان نیز مطالبی نقل کرده است که برای نمونه به تعدادی از این افراد اشاره میکنیم و خوانندگان پژوهشگر میتوانند به اصل کتاب مراجعه کنند؛ به نقل او، عمر بن خطاب، نه زن؛ عثمان، نه زن؛ طلحه، هشت زن؛ زبیر، نه زن؛ عبدالرحمن بن عوف، پانزده زن و «امهات شتی» (زنهای دیگر)؛ سعد بن ابی وقاص، یازده زن؛ و محمد بن مسلمه، هفت زن داشتهاند.</ref>، در حالی که کسی متعرض آنان نشده است. حال چه شد که در بین این [[مردم]]، فقط [[امام حسن]]{{ع}} [[هدف]] این حملات بیشرمانه [[دشمنان]] قرار گرفت؟ آیا نمیتوان [[حدس]] زد که این رقمهای بسیار بزرگ، خود، نشانه ساختگی بودن این [[احادیث]] است؟ چرا [[ابوطالب مکی]] که تعداد [[همسران امام حسن]]{{ع}} را ۲۵۰ یا سیصد تن میداند، جز چند نفر از آنها نام نمیبرد؟ چرا مؤرخان که به [[پیروزی]] از [[ابوالحسن مدائنی]]، واقدی و مکی تعداد [[زنان]] [[امام]] را بیش از هشت تن دانستهاند، بیشترین آماری که درباره [[فرزندان]] [[امام]] دادهاند، بیش از ۳۱ تن نیست؟ البته در این باره هم [[اختلاف]] فراوانی هست؛ و [[فرزندان]] ایشان را از هفت تا ۳۱ تن یاد کردهاند<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۲۸؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ص۲۱۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۵۲؛ البدء و التاریخ، بسوی، ج۵، ص۷۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۶۸؛ ناسخ التواریخ، سپهر، ص۲۷۰. از ابوطالب مکی باید پرسید: اگر امام، چهارصد همسر داشت، پس چرا بیش از ۳۱ فرزند نداشت؟ آیا همه آن زنان، نازا بودند؟ آیا امام به داشتن فرزند رغبتی نداشت و یا از پرداخت هزینه زندگی و تأمین معاش آنها عاجز بود؟</ref>. | |||
*[[پژوهشگران]] [[اندیشمند]] با [[تأمل]] در مباحث و حوادث [[تاریخی]] و نیز موضوعات مطرح شده درباره [[پیشوایان دینی]] به ویژه [[امامان معصوم]]{{عم}} به دسیسه بودن اینگونه موارد پی خواهند برد. این مسئله را میتوان همانند موضوع [[ایمان آوردن]] [[ابوطالب]]{{ع}} دانست که [[دشمنان]] [[مکتب اهل بیت]] و [[جانشینان راستین]] [[رسول خدا]]{{صل}} به [[نفی]] آن میپرداختند؛ با اینکه بسیاری از [[اصحاب]] و شخصیتهای معروف همانند [[ابوبکر بن ابی قحافه]]، [[عمر بن خطاب]] و [[عثمان بن عفان]] و پدرانشان به طور [[قطع]] و [[یقین]] از [[مشرکان]] و [[بتپرستان]] بودند و همه مورخان بر آن همنظر هستند، اما هیچ نوع سخنانی درباره آنها ابراز نمیدارند و آن را مطرح نمیکنند؛ اما وقتی از [[ابوطالب]]{{ع}} [[سخن]] گفته میشود، [[آیات]] و روایاتی را [[نقل]] کرده، بیرحمانهترین اظهار نظرها را بیان میدارند. | |||
*نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت، شرایط زمانی [[حضرت امام حسن مجتبی]]{{ع}} میباشد؛ زیرا ایشان زمانی زمام امور را به دست گرفت که با جاهطلبیها و دنیاگراییهای بعضی از [[صحابه]]، سه [[جنگ]] خانمانسوز بر [[جامعه اسلامی]] و [[حکومت]] نوپای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[تحمیل]] شد که نتیجه آنها صدها کشته و بیسرپرست شدن [[زنان]] و [[کودکان]] و [[سرپرستی]] این [[خانوادهها]] به عهده [[حاکم اسلامی]] بود؛ وقتی شخصی چون [[معاویه بن ابیسفیان]] [[خلیفه]] باشد، که به هیچ چیز جز مطامع [[دنیایی]] [[فکر]] نمیکند، باید [[امام]] [[راستین]] [[جامعه]] و [[جانشین]] [[حقیقی]] [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[رفع گرفتاری]] [[مردم]] [[جامعه]] بکوشد؛ به این [[دلیل]]، [[سرپرستی]] خانوادههای بیسرپرست به عهده [[امام زمان]] که [[حضرت امام حسن مجتبی]]{{ع}} بود، افتاد و عدهای به قصد [[تخریب]] [[شخصیت]] این [[شخصیت]] [[کریم]] کار [[انسانی]] و [[اسلامی]] [[امام حسن]] را با تعابیر آنچنانی به سخره گرفتند تا به [[زعم]] خود، [[مانع]] خدمترسانی به محرومان و [[مستضعفان]] شوند.<ref>[[حسین شهسواری|شهسواری، حسین]]، [[امام حسن بن علی بن ابی طالب (مقاله)| مقاله «امام حسن بن علی بن ابی طالب»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص۱۴۸-۱۵۰.</ref>. | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== |