جز
جایگزینی متن - ']](' به ']] ('
جز (جایگزینی متن - '[[رده: ' به '[[رده:') |
جز (جایگزینی متن - ']](' به ']] (') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
#'''توجه واقعی به [[جایگاه]] [[زن]]:''' [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[ارزش]] بخشیدن به [[زنان]] و برگرداندن شخصیت واقعی آنان، کوشید شخصیت آنان را از [[زشتیها]] و پلشتیها [[پاک]] ساخته، گوهری [[ناب]] را از [[زن]] به [[جامعه]] بنمایاند. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بسیار کوشید تا راههای مهجوریت و عوامل تضییع شخصیت و ارزشهای [[زنان]] را از بین بردارد. [[خاتم انبیا]]{{صل}} برای برگرداندن شخصیت از دست رفته [[زنان]] و [[تبیین]] [[جایگاه]] ایشان، ستر و عفاف را اصلی اساسی میدانست و به آن بسیار توجه داشت. [[احادیث]] بسیاری از آن [[حضرت]] در باب [[حجاب]] و عفاف [[نقل]] شده است تا شخصیت اصیل [[زنان]] از گرفتاری در بندهای شهوات حیوانی، [[نجات]] یابد و [[روح]] آنان به کمال رهنمون شود. آن [[حضرت]] به همین منظور با بیان اینکه [[زنان]] عورتاند<ref>.الجعفریات ۹، ص ۱۸۵، ص ۹۴، النوادر، ص ۳۶، ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج ۳، ص ۴۶۷ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص ۱۸۵.</ref>، هم از مردان و هم از [[زنان]] در این امر خطیر مدد گرفت؛ یعنی از [[زنان]] در حفظ [[عفت]] و اجتناب از اعمالی که به [[اعمال]] منافی [[عفت]] میانجامد و از مردان در [[حیا]]، غمض بصر، [[غیرت]] ورزی و حفظ نوامیس [[یاری]] خواست. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} علاوه بر تأکید بر حفظ [[حجاب]] و [[عفت]] عمومی، شرایطی را نیز برای [[رفاه]] و [[آسایش]] بیشتر [[زنان]] در اجتماع در نظر گرفت؛ مثلا میفرمود: در [مجامع عمومی] میان [[زنان]] و مردان نامحرم فاصله ایجاد کنید<ref>الخطاب الرعینی، مواهب الجلیل، ج ۲، ص ۵۷۸ - ۵۷۹ و العجلونی، کشف الخفاء، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref>. خود [[حضرت]] نیز در زمان حیات خویش برای [[آسایش]] بیشتر [[زنان]] فرمود که در ورودی [[زنان]] به [[مسجد]]، از در ورودی مردان جدا باشد<ref>سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۱۱۳؛ الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۱، ص ۳۰۳ - ۳۰۴؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۱، ص ۱۲۱ و ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۲۱۴.</ref> و تأکید میکرد که بر [[زنان]] سزاوار نیست از وسط جاده عبور کنند؛ بلکه باید از کنارهها راه بروند<ref>الکافی، ج ۵، ص ۵۱۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۳۰۹ و مکارم الاخلاق، ص ۲۵۹.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} برای حفظ [[عفت]] عمومی [[جامعه]] به حضور کمتر [[زنان]] در اجتماع سفارش میفرمود و آن را برای [[زنان]]، بهتر و شایستهتر میدانست<ref>دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۱۵؛ المناقب، ج ۳، ص ۳۴۲ و بحار الانوار، ج ۳۴، ص ۸۴</ref> و بر [[وظیفه]] اصلی [[زنان]] در اجتماع یعنی [[تربیت]] انسانهای [[شایسته]] تأکید میورزید. [[روایت]] شده است، روزی زنی از [[انصار]] به نام اسماء دختر [[یزید]] [[انصاری]] به نمایندگی از [[زنان]] [[مدینه]] نزد [[خاتم انبیا]]{{صل}} آمد و گفت: "[[پدر]] و مادرم به فدایت! من به نمایندگی زنها نزد شما آمدهام. فدایت شوم! بدان که هیچ زنی در [[شرق]] و [[غرب]] عالم نیست که سخن مرا بشنود، مگر اینکه با من هم [[عقیده]] خواهد بود. [[خداوند]]، تو را به [[حق]]، به سوی مردان و [[زنان]] فرستاد و ما هم به تو و خدایی که تو را فرستاده است، [[ایمان]] آوردیم. ما [[طایفه]] [[زنان]]، محدود و محصور هستیم و اساس خانههای شماییم و خواهشهای شما را بر میآوریم و به [[فرزندان]] شما حامله میشویم؛ اما شما مردها بر ما با رفتن به [[نماز جمعه]] و [[نماز جماعت]] و عیادت بیماران و تشییع جنازه و حجگزاری و بالاتر از همه اینها [[جهاد]] در [[راه خدا]]، [[برتری]] داده شدهاید. هرگاه مردی از شما برای [[حج]] یا [[عمره]] و یا [[جهاد]]، از خانه بیرون میرود، ما [ [[زنان]]] [[اموال]] شما را حفظ میکنیم و لباسهایتان را میبافیم و فرزندانتان را [[تربیت]] میکنیم. ای [[پیامبر خدا]]{{صل}} آیا ما در [[ثواب]]، شریک شما نیستیم؟" [[پیامبر]]{{صل}} رو به [[اصحاب]] خود کرد و فرمود: "آیا تا به حال شنیدهاید که زنی در پرسش از امور [[دین]] خود به این خوبی سخن بگوید؟" گفتند: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[گمان]] نمیکردیم که زنی تا بدین پایه برسد!". سپس [[پیامبر]]{{صل}} به اسماء رو کرد و فرمود: ای [[زن]]! برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستادهاند، اعلام کن که [[نیکو]] [[شوهرداری]] کردن هر یک از شما [[زنان]] و جلب کردن [[رضایت]] مردان خویش و [[اطاعت]] از خواست آنها با همه این [[اعمال]] که برای مردان نام بردی، [[برابری]] میکند. پس اسماء در حالی که از [[شادی]]، [[تهلیل]] ({{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}) و [[تکبیر]] میگفت، بازگشت<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج ۷، ص ۳۶۳ - ۳۶۴؛ شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۱۳۳ - ۱۳۴؛ ابن عبدالبر،الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۷۸۷ - ۱۷۸۸ و الدر المنثور، ج ۲، ص ۱۵۳.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۰-۱۰۱.</ref>. | #'''توجه واقعی به [[جایگاه]] [[زن]]:''' [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[ارزش]] بخشیدن به [[زنان]] و برگرداندن شخصیت واقعی آنان، کوشید شخصیت آنان را از [[زشتیها]] و پلشتیها [[پاک]] ساخته، گوهری [[ناب]] را از [[زن]] به [[جامعه]] بنمایاند. [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بسیار کوشید تا راههای مهجوریت و عوامل تضییع شخصیت و ارزشهای [[زنان]] را از بین بردارد. [[خاتم انبیا]]{{صل}} برای برگرداندن شخصیت از دست رفته [[زنان]] و [[تبیین]] [[جایگاه]] ایشان، ستر و عفاف را اصلی اساسی میدانست و به آن بسیار توجه داشت. [[احادیث]] بسیاری از آن [[حضرت]] در باب [[حجاب]] و عفاف [[نقل]] شده است تا شخصیت اصیل [[زنان]] از گرفتاری در بندهای شهوات حیوانی، [[نجات]] یابد و [[روح]] آنان به کمال رهنمون شود. آن [[حضرت]] به همین منظور با بیان اینکه [[زنان]] عورتاند<ref>.الجعفریات ۹، ص ۱۸۵، ص ۹۴، النوادر، ص ۳۶، ابن ابی شیبه کوفی، المصنف، ج ۳، ص ۴۶۷ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص ۱۸۵.</ref>، هم از مردان و هم از [[زنان]] در این امر خطیر مدد گرفت؛ یعنی از [[زنان]] در حفظ [[عفت]] و اجتناب از اعمالی که به [[اعمال]] منافی [[عفت]] میانجامد و از مردان در [[حیا]]، غمض بصر، [[غیرت]] ورزی و حفظ نوامیس [[یاری]] خواست. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} علاوه بر تأکید بر حفظ [[حجاب]] و [[عفت]] عمومی، شرایطی را نیز برای [[رفاه]] و [[آسایش]] بیشتر [[زنان]] در اجتماع در نظر گرفت؛ مثلا میفرمود: در [مجامع عمومی] میان [[زنان]] و مردان نامحرم فاصله ایجاد کنید<ref>الخطاب الرعینی، مواهب الجلیل، ج ۲، ص ۵۷۸ - ۵۷۹ و العجلونی، کشف الخفاء، ج ۱، ص ۲۷۹.</ref>. خود [[حضرت]] نیز در زمان حیات خویش برای [[آسایش]] بیشتر [[زنان]] فرمود که در ورودی [[زنان]] به [[مسجد]]، از در ورودی مردان جدا باشد<ref>سنن ابی داوود، ج ۱، ص ۱۱۳؛ الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۱، ص ۳۰۳ - ۳۰۴؛ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۱، ص ۱۲۱ و ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۲۱۴.</ref> و تأکید میکرد که بر [[زنان]] سزاوار نیست از وسط جاده عبور کنند؛ بلکه باید از کنارهها راه بروند<ref>الکافی، ج ۵، ص ۵۱۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۳۰۹ و مکارم الاخلاق، ص ۲۵۹.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} برای حفظ [[عفت]] عمومی [[جامعه]] به حضور کمتر [[زنان]] در اجتماع سفارش میفرمود و آن را برای [[زنان]]، بهتر و شایستهتر میدانست<ref>دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۲۱۵؛ المناقب، ج ۳، ص ۳۴۲ و بحار الانوار، ج ۳۴، ص ۸۴</ref> و بر [[وظیفه]] اصلی [[زنان]] در اجتماع یعنی [[تربیت]] انسانهای [[شایسته]] تأکید میورزید. [[روایت]] شده است، روزی زنی از [[انصار]] به نام اسماء دختر [[یزید]] [[انصاری]] به نمایندگی از [[زنان]] [[مدینه]] نزد [[خاتم انبیا]]{{صل}} آمد و گفت: "[[پدر]] و مادرم به فدایت! من به نمایندگی زنها نزد شما آمدهام. فدایت شوم! بدان که هیچ زنی در [[شرق]] و [[غرب]] عالم نیست که سخن مرا بشنود، مگر اینکه با من هم [[عقیده]] خواهد بود. [[خداوند]]، تو را به [[حق]]، به سوی مردان و [[زنان]] فرستاد و ما هم به تو و خدایی که تو را فرستاده است، [[ایمان]] آوردیم. ما [[طایفه]] [[زنان]]، محدود و محصور هستیم و اساس خانههای شماییم و خواهشهای شما را بر میآوریم و به [[فرزندان]] شما حامله میشویم؛ اما شما مردها بر ما با رفتن به [[نماز جمعه]] و [[نماز جماعت]] و عیادت بیماران و تشییع جنازه و حجگزاری و بالاتر از همه اینها [[جهاد]] در [[راه خدا]]، [[برتری]] داده شدهاید. هرگاه مردی از شما برای [[حج]] یا [[عمره]] و یا [[جهاد]]، از خانه بیرون میرود، ما [ [[زنان]]] [[اموال]] شما را حفظ میکنیم و لباسهایتان را میبافیم و فرزندانتان را [[تربیت]] میکنیم. ای [[پیامبر خدا]]{{صل}} آیا ما در [[ثواب]]، شریک شما نیستیم؟" [[پیامبر]]{{صل}} رو به [[اصحاب]] خود کرد و فرمود: "آیا تا به حال شنیدهاید که زنی در پرسش از امور [[دین]] خود به این خوبی سخن بگوید؟" گفتند: "ای [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[گمان]] نمیکردیم که زنی تا بدین پایه برسد!". سپس [[پیامبر]]{{صل}} به اسماء رو کرد و فرمود: ای [[زن]]! برگرد و به زنانی که تو را به نمایندگی فرستادهاند، اعلام کن که [[نیکو]] [[شوهرداری]] کردن هر یک از شما [[زنان]] و جلب کردن [[رضایت]] مردان خویش و [[اطاعت]] از خواست آنها با همه این [[اعمال]] که برای مردان نام بردی، [[برابری]] میکند. پس اسماء در حالی که از [[شادی]]، [[تهلیل]] ({{متن حدیث|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}) و [[تکبیر]] میگفت، بازگشت<ref>تاریخ مدینه دمشق، ج ۷، ص ۳۶۳ - ۳۶۴؛ شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج ۱، ص ۱۳۳ - ۱۳۴؛ ابن عبدالبر،الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۷۸۷ - ۱۷۸۸ و الدر المنثور، ج ۲، ص ۱۵۳.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۰-۱۰۱.</ref>. | ||
#'''[[مشورت]] با [[زنان]] :''' از مصادیق توجه به [[جایگاه]] [[اجتماعی]] [[زنان]]، مشاوره با آنان در امور است. [[رسول اکرم]]{{صل}} مردان را به [[مشورت]] با [[زنان]] توصیه کرده، میفرمود: با [[زنان]] [[مشورت]] کنید و {هرگاه منطبق با [[عقل]] و [[مصلحت]] نبود} [[مخالفت]] کنید<ref>عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۸۹ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۷.</ref>. [[نقل]] شده که پس از [[صلح حدیبیه]]، [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مسلمانان]] [[دستور]] دادند [[قربانی]] کرده، پس از آن [[تقصیر]] کنند؛ ولی هیچکس [[فرمان پیامبر]]{{صل}} را [[اجرا]] نکرد. پس [[رسول اکرم]]{{صل}} در حالی که سخت خشمگین بود، به [[خیمه]] برگشت و به نزد [[همسر]] خویش، [[ام سلمه]] که در این سفر همراه [[حضرت]] بود وارد شد و جریان را [[نقل]] کرد، [[ام سلمه]] گفت: "شما خود [[قربانی]] کنید و حلق کنید و با کسی سخن مگویید". [[پیامبر]]{{صل}} بیرون آمد و به مشاوره [[ام سلمه]] عمل کرد؛ [[مسلمانان]] نیز از ایشان [[پیروی]] کردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۶۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ٣. کنز ج ۲، العمال ص ۶۳۷، ج و ۱۶ دلائل، ص النبوه ۳۱۳،، السنن ج ۴، ص ۱۵۰.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۱-۱۰۲.</ref>. | #'''[[مشورت]] با [[زنان]] :''' از مصادیق توجه به [[جایگاه]] [[اجتماعی]] [[زنان]]، مشاوره با آنان در امور است. [[رسول اکرم]]{{صل}} مردان را به [[مشورت]] با [[زنان]] توصیه کرده، میفرمود: با [[زنان]] [[مشورت]] کنید و {هرگاه منطبق با [[عقل]] و [[مصلحت]] نبود} [[مخالفت]] کنید<ref>عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۸۹ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۷.</ref>. [[نقل]] شده که پس از [[صلح حدیبیه]]، [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مسلمانان]] [[دستور]] دادند [[قربانی]] کرده، پس از آن [[تقصیر]] کنند؛ ولی هیچکس [[فرمان پیامبر]]{{صل}} را [[اجرا]] نکرد. پس [[رسول اکرم]]{{صل}} در حالی که سخت خشمگین بود، به [[خیمه]] برگشت و به نزد [[همسر]] خویش، [[ام سلمه]] که در این سفر همراه [[حضرت]] بود وارد شد و جریان را [[نقل]] کرد، [[ام سلمه]] گفت: "شما خود [[قربانی]] کنید و حلق کنید و با کسی سخن مگویید". [[پیامبر]]{{صل}} بیرون آمد و به مشاوره [[ام سلمه]] عمل کرد؛ [[مسلمانان]] نیز از ایشان [[پیروی]] کردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۲، ص ۶۱۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ٣. کنز ج ۲، العمال ص ۶۳۷، ج و ۱۶ دلائل، ص النبوه ۳۱۳،، السنن ج ۴، ص ۱۵۰.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۱-۱۰۲.</ref>. | ||
#'''[[آزادی]] [[زنان]] در امر [[ازدواج]]:''' [[خاتم انبیا]]{{صل}} درباره [[ازدواج]] و برخی مسائل [[خانوادگی]] دیگر نیز به [[مشورت]] با [[زنان]] [[فرمان]] داده و [[نقل]] شده است که آن [[حضرت]] فرمود: "با [[زنان]] در مسئله ازدواجشان [[مشورت]] کنید"؛ گفته شد: "دوشیزگان [[حیا]] میکنند"؛ فرمود: "[[سکوت]] آنان نشانه [[رضایت]] آنهاست"<ref>کنزالعمال، ج۶، ص۳۱۳، [[السنن الکبری ]]([[بیهقی]])، ج ۷، ص ۱۲۳؛ [[مسند احمد]]، ج ۲، ص ۲۲۹، [[سنن ابن ماجه]]، ج۱، ص۶۰۱ و صحیح [[ابن حبان]]، ج۹، ص۳۹۳.</ref>. از ابوسلمه نیز [[روایت]] شده است که زنی از [[انصار]]، [[همسر]] مردی از [[انصار]] بود و شوهرش در [[جنگ احد]] به [[شهادت]] رسید و از وی فرزندی داشت. پس، عموی بچهاش و مردی دیگر، آن [[زن]] را از پدرش خواستگاری کردند. پدرش او را به [[ازدواج]] مرد بیگانه درآورد. سپس آن [[زن]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: "پدرم مرا به ازدواج مردی در آورده که به او رغبتی ندارم". [[رسول خدا]]{{صل}} [[پدر]] آن [[زن]] را فراخواند و فرمود: "دخترت را به [[ازدواج]] فلان مرد در آوردی؟" گفت: "آری"؛ فرمود: "تو اختیاردار [[ازدواج]] دخترت نیستی" و به دختر فرمود: "برو با [[برادر]] شوهرت [[ازدواج]] کن!"<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج ۹، ص ۱۶۸؛ عمدة القاری، ج ۲، ص ۱۲۹ و الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۳۳۵</ref>. همچنین [[روایت]] شده است که روزی دختری نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: "پدرم مرا به [[دلایل]] شخصی به [[ازدواج]] پسر برادرش در آورده است"؛ [[رسول خدا]]{{صل}} [[اختیار]] را به دختر داد. آن گاه دختر گفت: "به این کار پدرم تن میدهم؛ خواستم [[زنان]] بدانند [[پدران]] نسبت به دختران، اختیاردار مطلق نیستند"<ref>سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۰۲ - ۶۰۳ ء النسائی، سنن الکبری، ج ۳، ص ۲۸۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج۳، ص۷۴۷.</ref>. در [[روایت]] دیگری نیز آمده است که ابن [[عمر]]، دختر داییاش را به [[ازدواج]] [[عثمان بن مظعون]] در آورد. [[مادر]] دختر نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفت و گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! دخترم به این [[ازدواج]] [[راضی]] نیست"؛ پس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد، دختر از همسرش جدا شود و فرمود: پیش از [[مشورت]] با [[زنان]]، آنان را شوهر ندهید. اگر [[سکوت]] کردند، همان، نشانه [[رضایت]] است<ref>راهویه حاکم نیشابوری، ج ۳، ص، ۷۴۷ المستدرک.، ج ۲، ص ۱۶۷؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج ۷، ص ۱۲۱؛ الدارقطنی، سنن، ج ۳، ص ۱۶۰ و حسین بن اسماعیل المحاملی، امالی، ص ۳۲۵</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۲-۱۰۳.</ref>. | #'''[[آزادی]] [[زنان]] در امر [[ازدواج]]:''' [[خاتم انبیا]]{{صل}} درباره [[ازدواج]] و برخی مسائل [[خانوادگی]] دیگر نیز به [[مشورت]] با [[زنان]] [[فرمان]] داده و [[نقل]] شده است که آن [[حضرت]] فرمود: "با [[زنان]] در مسئله ازدواجشان [[مشورت]] کنید"؛ گفته شد: "دوشیزگان [[حیا]] میکنند"؛ فرمود: "[[سکوت]] آنان نشانه [[رضایت]] آنهاست"<ref>کنزالعمال، ج۶، ص۳۱۳، [[السنن الکبری ]] ([[بیهقی]])، ج ۷، ص ۱۲۳؛ [[مسند احمد]]، ج ۲، ص ۲۲۹، [[سنن ابن ماجه]]، ج۱، ص۶۰۱ و صحیح [[ابن حبان]]، ج۹، ص۳۹۳.</ref>. از ابوسلمه نیز [[روایت]] شده است که زنی از [[انصار]]، [[همسر]] مردی از [[انصار]] بود و شوهرش در [[جنگ احد]] به [[شهادت]] رسید و از وی فرزندی داشت. پس، عموی بچهاش و مردی دیگر، آن [[زن]] را از پدرش خواستگاری کردند. پدرش او را به [[ازدواج]] مرد بیگانه درآورد. سپس آن [[زن]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: "پدرم مرا به ازدواج مردی در آورده که به او رغبتی ندارم". [[رسول خدا]]{{صل}} [[پدر]] آن [[زن]] را فراخواند و فرمود: "دخترت را به [[ازدواج]] فلان مرد در آوردی؟" گفت: "آری"؛ فرمود: "تو اختیاردار [[ازدواج]] دخترت نیستی" و به دختر فرمود: "برو با [[برادر]] شوهرت [[ازدواج]] کن!"<ref>ابن حجر، فتح الباری، ج ۹، ص ۱۶۸؛ عمدة القاری، ج ۲، ص ۱۲۹ و الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۳۳۵</ref>. همچنین [[روایت]] شده است که روزی دختری نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: "پدرم مرا به [[دلایل]] شخصی به [[ازدواج]] پسر برادرش در آورده است"؛ [[رسول خدا]]{{صل}} [[اختیار]] را به دختر داد. آن گاه دختر گفت: "به این کار پدرم تن میدهم؛ خواستم [[زنان]] بدانند [[پدران]] نسبت به دختران، اختیاردار مطلق نیستند"<ref>سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۶۰۲ - ۶۰۳ ء النسائی، سنن الکبری، ج ۳، ص ۲۸۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج۳، ص۷۴۷.</ref>. در [[روایت]] دیگری نیز آمده است که ابن [[عمر]]، دختر داییاش را به [[ازدواج]] [[عثمان بن مظعون]] در آورد. [[مادر]] دختر نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رفت و گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! دخترم به این [[ازدواج]] [[راضی]] نیست"؛ پس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد، دختر از همسرش جدا شود و فرمود: پیش از [[مشورت]] با [[زنان]]، آنان را شوهر ندهید. اگر [[سکوت]] کردند، همان، نشانه [[رضایت]] است<ref>راهویه حاکم نیشابوری، ج ۳، ص، ۷۴۷ المستدرک.، ج ۲، ص ۱۶۷؛ السنن الکبری (بیهقی)، ج ۷، ص ۱۲۱؛ الدارقطنی، سنن، ج ۳، ص ۱۶۰ و حسین بن اسماعیل المحاملی، امالی، ص ۳۲۵</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۲-۱۰۳.</ref>. | ||
#'''[[زن]] و [[آموختن]] [[علوم]]، در [[سیره نبوی]]{{صل}} :''' در برخی منابع، [[نقل]] شده است که روزی زنی نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} آمد و گفت : "ای [[رسول خدا]] مردها از سخنان شما استفاده میکنند؛ روزی را هم برای ما تعیین بفرمایید تا به محضرتان آمده، از آنچه [[خداوند]] به شما میآموزد، ما نیز بهرهمند شویم". [[پیغمبر]] [[خدا]]{{صل}} نیز روزی را با آنها [[وعده]] کرد تا جمع شوند و [[حضرت]] به آنان [[علوم]] [[دین]] بیاموزد. در روز [[وعده]] شده، [[زنان]] جمع شدند و [[پیامبر]]{{صل}} نزد آنان رفت و [[تعالیم]] [[خدا]] را به آنان [[آموزش]] داد<ref>صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۴۹؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۳۹ و عمدة القاری، ج ۲۵، ص ۴۸ و نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۲۵۲ - ۲۵۳.</ref>. از [[ام سلمیان بن ابی حثمه]] نیز [[نقل]] شده است، پس از آنکه به عدهای از [[زنان]] [[مدینه]]، [[خواندن و نوشتن]] آموخته بود، [[پیامبر]]{{صل}} به وی [[دستور]] فرمود که به برخی [[زنان]] مانند [[حفصه]]، [[همسر پیامبر]]{{صل}} [[قرآن]] بیاموزد<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۹، و بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۴.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۳-۱۰۴.</ref>. | #'''[[زن]] و [[آموختن]] [[علوم]]، در [[سیره نبوی]]{{صل}} :''' در برخی منابع، [[نقل]] شده است که روزی زنی نزد [[پیامبر خدا]]{{صل}} آمد و گفت : "ای [[رسول خدا]] مردها از سخنان شما استفاده میکنند؛ روزی را هم برای ما تعیین بفرمایید تا به محضرتان آمده، از آنچه [[خداوند]] به شما میآموزد، ما نیز بهرهمند شویم". [[پیغمبر]] [[خدا]]{{صل}} نیز روزی را با آنها [[وعده]] کرد تا جمع شوند و [[حضرت]] به آنان [[علوم]] [[دین]] بیاموزد. در روز [[وعده]] شده، [[زنان]] جمع شدند و [[پیامبر]]{{صل}} نزد آنان رفت و [[تعالیم]] [[خدا]] را به آنان [[آموزش]] داد<ref>صحیح بخاری، ج ۸، ص ۱۴۹؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۳۹ و عمدة القاری، ج ۲۵، ص ۴۸ و نووی دمشقی، ریاض الصالحین، ص ۲۵۲ - ۲۵۳.</ref>. از [[ام سلمیان بن ابی حثمه]] نیز [[نقل]] شده است، پس از آنکه به عدهای از [[زنان]] [[مدینه]]، [[خواندن و نوشتن]] آموخته بود، [[پیامبر]]{{صل}} به وی [[دستور]] فرمود که به برخی [[زنان]] مانند [[حفصه]]، [[همسر پیامبر]]{{صل}} [[قرآن]] بیاموزد<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۶۹، و بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۴.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]] و [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۳-۱۰۴.</ref>. | ||