|
|
خط ۹۲: |
خط ۹۲: |
| [[سیره مسلمانان]] امروز و [[صدر اسلام]] نشان آن است که ایشان با [[حاکم جائر]] [[مبارزه]] میکردند و در برابر [[اعمال]] و خواستههای غیر [[مشروع]] آنان [[تسلیم]] نمیشدند. در اینجا تنها به چند نمونه آن، اشاره میکنیم. در [[واقعه حره]] که [[یزید بن معاویه]] [[حرم]] [[رسول خدا]]{{صل}} را [[مباح]] کرد، برگزیدههای [[مسلمانان]] و [[تابعان]] و [[فرزندان]] [[صحابه]] همچون [[عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه]]، [[عبدالله بن ابی عمرو بن حفص]]، [[منذر بن زبیر]] و [[عبدالله بن مطیع]] بر ضد [[یزید]] [[خروج]] کردند. [[عبدالله بن حنظله]] دراینباره میفرمود: “به [[خدا]] [[سوگند]]! ما بر [[یزید]] [[خروج]] نکردیم تا اینکه ترسیدیم از [[آسمان]] بر ما سنگ ببارد؛ مردی که [[مادران]]، [[دختران]] و [[خواهران]] را به [[نکاح]] میآورد و شراب مینوشد و [[نماز]] نمیخواند و [[فرزندان]] [[پیغمبران]] را میکشد”<ref>تذکره الخواص، ص۲۸۹؛ به نقل از: [[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، ترجمه محمد سپهری، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref>. [[مسلمانان]] در زمان [[خلیفه سوم]] نیز بر [[حاکم جائر]] [[خروج]] کردند. [[مردم]] پس از آنکه دریافتند [[خلیفه]] [[مسلمانان]] به آنان [[ظلم]] میکند، علیه او [[اجماع]] و [[خروج]] کردند و او را کشتند<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۸، ص۴۰۵.</ref>. [[محمد عبده]] نیز با استناد به [[سیره امام حسین]]{{ع}} دراینباره میگوید: [[رأی]] غالب [[امتها]] در این روزگار، [[وجوب]] [[خروج]] بر [[ملوک]] [[مستبد]] و [[مفسد]] است. [[امت]] [[عثمانی]] بر [[سلطان]] خود [[خروج]] کرد و [[سلطنت]] را از او گرفت، و به موجب فتوای شیخالاسلام او را از [[خلافت]] [[خلع]] کرد<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۶، ص۲۶۸؛ به نقل از: [[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، ترجمه محمد سپهری، ص۳۳۹.</ref>. بدین ترتیب، [[مسلمانان]] در هر عصر و دورهای به [[خواری]] در برابر [[پادشاهان]] [[جائر]] خویش تن نداده و در برابر [[ظلم و ستم]] آنان [[مقاومت]] کردهاند و او را [[خلع]] میکردند یا با وی میجنگیدند. بنابراین، دستکم [[سیره]] [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بر این نکته دلالت دارد که اگر شرایط فراهم بود، نه تنها با [[حکام جائر]] [[بیعت]] نمیکردند، بلکه از [[اوامر]] آنان سر میپیچیدند و با آنها [[مبارزه]] میکردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۱.</ref>. | | [[سیره مسلمانان]] امروز و [[صدر اسلام]] نشان آن است که ایشان با [[حاکم جائر]] [[مبارزه]] میکردند و در برابر [[اعمال]] و خواستههای غیر [[مشروع]] آنان [[تسلیم]] نمیشدند. در اینجا تنها به چند نمونه آن، اشاره میکنیم. در [[واقعه حره]] که [[یزید بن معاویه]] [[حرم]] [[رسول خدا]]{{صل}} را [[مباح]] کرد، برگزیدههای [[مسلمانان]] و [[تابعان]] و [[فرزندان]] [[صحابه]] همچون [[عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه]]، [[عبدالله بن ابی عمرو بن حفص]]، [[منذر بن زبیر]] و [[عبدالله بن مطیع]] بر ضد [[یزید]] [[خروج]] کردند. [[عبدالله بن حنظله]] دراینباره میفرمود: “به [[خدا]] [[سوگند]]! ما بر [[یزید]] [[خروج]] نکردیم تا اینکه ترسیدیم از [[آسمان]] بر ما سنگ ببارد؛ مردی که [[مادران]]، [[دختران]] و [[خواهران]] را به [[نکاح]] میآورد و شراب مینوشد و [[نماز]] نمیخواند و [[فرزندان]] [[پیغمبران]] را میکشد”<ref>تذکره الخواص، ص۲۸۹؛ به نقل از: [[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، ترجمه محمد سپهری، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref>. [[مسلمانان]] در زمان [[خلیفه سوم]] نیز بر [[حاکم جائر]] [[خروج]] کردند. [[مردم]] پس از آنکه دریافتند [[خلیفه]] [[مسلمانان]] به آنان [[ظلم]] میکند، علیه او [[اجماع]] و [[خروج]] کردند و او را کشتند<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۸، ص۴۰۵.</ref>. [[محمد عبده]] نیز با استناد به [[سیره امام حسین]]{{ع}} دراینباره میگوید: [[رأی]] غالب [[امتها]] در این روزگار، [[وجوب]] [[خروج]] بر [[ملوک]] [[مستبد]] و [[مفسد]] است. [[امت]] [[عثمانی]] بر [[سلطان]] خود [[خروج]] کرد و [[سلطنت]] را از او گرفت، و به موجب فتوای شیخالاسلام او را از [[خلافت]] [[خلع]] کرد<ref>ر.ک: محمد رشید رضا، المنار، ج۶، ص۲۶۸؛ به نقل از: [[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، ترجمه محمد سپهری، ص۳۳۹.</ref>. بدین ترتیب، [[مسلمانان]] در هر عصر و دورهای به [[خواری]] در برابر [[پادشاهان]] [[جائر]] خویش تن نداده و در برابر [[ظلم و ستم]] آنان [[مقاومت]] کردهاند و او را [[خلع]] میکردند یا با وی میجنگیدند. بنابراین، دستکم [[سیره]] [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بر این نکته دلالت دارد که اگر شرایط فراهم بود، نه تنها با [[حکام جائر]] [[بیعت]] نمیکردند، بلکه از [[اوامر]] آنان سر میپیچیدند و با آنها [[مبارزه]] میکردند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۱.</ref>. |
|
| |
|
| ==[[روش اهل بیت]]{{عم}} در [[رویارویی با حاکمان جائر]]== | | ==[[سیره اهل بیت در مبارزه با حاکمان جائر]]== |
| ===[[مبارزه]] و [[جهاد]]===
| |
| در [[رفتار]] [[سیاسی]] و سخنان [[اهل بیت]]{{عم}}، اغلب میتوان [[مبارزه]] با [[حاکمان جور]] را دید؛ مگر در موارد خاصی که شرایط و مقتضیاتی آنان را از انجام این [[اقدام]] باز میداشته است. برای مثال، وقتی [[مردم]] پس از مدت طولانی نزد [[حضرت علی]]{{ع}} آمدند و خواهان [[بیعت با امام]] شدند، ایشان [[پذیرش]] این [[حاکمیت]] را بر [[اقامه حدود الهی]] و بازستاندن [[حقوق]] [[مظلومان]] از [[ظالمان]] مبتنی دانستند. [[امام]] در این [[راه]] با منحرفانی چون [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] پیکاری گسترده کردند. [[قیام امام حسین]]{{ع}} علیه دستگاه [[حکومتی]] [[یزید بن معاویه]]، یکی دیگر از نمونههای [[مبارزه]] با [[حاکمان جور]] به شمار میآید که سرمنشأ بسیاری از [[قیامها]] در طول [[تاریخ]] [[تشیع]] شده است. [[یزید]] که خود را [[ولی امر]] [[مسلمانان]] و [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} میدانست، به [[دلیل]] ماهیت ظالمانهاش، با [[قیام]] [[حسین بن علی]]، تخطئه شد؛ [[قیام]] مسلحانهای که [[زعامت]] [[یزید]] را بزرگترین [[فتنه]] عالم [[اسلامی]] میدانست<ref>ر.ک: ابنقتیبه الدینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. [[امام]]{{ع}} این [[قیام]] را با صراحت تمام، [[واجب شرعی]] اعلام کرد<ref>ر.ک: ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد الشیبانی الجزری، عزالدین ابنالأثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۱.</ref>.
| |
| | |
| چنان که [[ائمه]]{{عم}} بنا به دلایلی در مواردی خود به [[قیام]] علیه دستگاه [[جور]] موفق نمیشدند، کسانی را که [[توفیق]] آن را مییافتند [[تشویق]] و [[حمایت]] میکردند. یکی از این نمونهها، [[قیام]] [[زید بن علی بن الحسین]]{{ع}} بر ضد [[خلیفه]] [[مروانی]]، هشام بن [[عبدالملک]] است که با [[مشورت]] و [[حمایت]] [[امام صادق]]{{ع}} انجام شد. [[امام صادق]]{{ع}} دراینباره میفرماید: “زید در [[قیام]] خود با من [[مشورت]] کرد، و وای بر کسی که فریاد او را بشنود و اجابتش نکند”<ref>{{متن حدیث|وَ لَقَدِ اسْتَشَارَنِي فِي خُرُوجِهِ... وَيْلٌ لِمَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَهُ فَلَمْ يُجِبْهُ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۵۲).</ref>. [[امام]] همچنین او را چون [[شهدای کربلا]] [[شهید]] دانست: “او برای [[دنیا]] و [[آخرت]] ما [[نافع]] بود. به [[خدا]] [[سوگند]] او [[شهید]] از [[دنیا]] رفت؛ مانند شهیدانی که در [[خدمت]] [[حضرت رسول]] و [[امام علی]] و [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} [[شهید]] شدند”<ref>ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، به همت حسن ایرانی، ج۳، ص۶۹.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} پس از [[شهادت]] [[زید]] خانوادهاش را [[سرپرستی]] کرد و به واسطه یکی از [[یاران]] خود، به همه خانوادههای شهدای [[قیام]] [[زید]] کمک [[مالی]] میرساند<ref>برای مطالعه بیشتر درباره شخصیت زید بن علی، ر.ک: زندگینامه زید بن علی، در سایت مرکز پژوهشهای صدا و سیما:.http://pajuhesh.ir</ref>. [[شیخ مفید]] درباره [[حقانیت]] [[زید]] مینویسد: “زید بن [[علی بن الحسین]] پس از [[امام محمد باقر]]{{ع}} از دیگر [[برادران]] خود بهتر و از همگی [[برتر]] بود. او [[عابد]]، [[پرهیزکار]]، [[فقیه]]، سخی و [[شجاع]] بود و با [[شمشیر]] [[خروج]] کرد؛ [[امر به معروف و نهی از منکر]] نمود و [[خون حسین]] راطلبید. او را "حلیف القرآن" میگفتند؛ یعنی کسی که پیوسته مشغول [[قرائت قرآن]] است”<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۸۶.</ref>. البته [[روایات]] بسیاری درباره “حلیف القرآن” بودن وی وارد شده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۸۶؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الإرشاد، ج۲، ص۱۷۰.</ref>.
| |
| [[قیام توابین]] در [[کوفه]]، [[حسین بن علی]] بن [[حسین]] صاحب فخ در [[مدینه]]، [[محمد بن عبدالله بن حسن]] مثنی در [[حجاز]] و [[ابراهیم بن عبدالله بن حسن]] در [[عراق]]، در شمار قیامهایی هستند که پیشینه [[شیعی]] داشتند، و گاه از [[تأیید]] و [[حمایت]] [[ائمه]]{{عم}} بهرهمند بودهاند<ref>برای مطالعه بیشتر دراینباره، ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، تقدیم و اشراف کاظم المظفر.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۲.</ref>.
| |
| ===[[همکاری]]===
| |
| [[علی بن یقطین]] با آنکه از [[پذیرش]] پستهای دولتی سر باز میزد، به سفارش [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} ناگزیر [[راه]] دربار [[مهدی]]، [[خلیفه عباسی]] را پیش گرفت. او پس از آنکه وارد [[کارزار]] [[سیاست]] شد، جانب [[احتیاط]] را رها نکرد و به [[دستور امام]] تا آنجا که میتوانست در بسیاری از [[امور حکومتی]] [[تقیه]] و [[احتیاط]] میکرد. [[ابراهیم]] بن محمود از [[علی بن یقطین]] اینگونه [[نقل]] میکند: از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} پرسیدم: “دربارۀ [[کردار]] آنان [گرفتن [[اموال]] [[مردم]]] چه میگویید؟” [[امام]] فرمود: “اگر به انجامش ناگزیر شدید، از [[اموال]] [[شیعیان]] بپرهیز”<ref>{{متن حدیث|قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ{{ع}}: مَا تَقُولُ فِي أَعْمَالِ هؤُلَاءِ؟ قَالَ{{ع}}: “إِنْ كُنْتَ لَابُدَّ فَاعِلًا، فَاتَّقِ أَمْوَالَ الشِّيعَةِ}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۱۰؛ ابیجعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۳۳۵).</ref>. [[ابراهیم]] بن محمود میگوید: [[علی بن یقطین]] پس از بازگویی این [[روایت]] اظهار داشت: “من ناگزیر ثروتهای [[پیروان اهل بیت]]{{عم}} را آشکارا میگرفتم و [[پنهانی]] به آنان باز میگرداندم”<ref>ر.ک: الفاضل القطیفی، السراج الوهاج، تحقیق مؤسسة النشر الاسلامی، ص۱۲۱.</ref><ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۴.</ref>.
| |
| ===[[همکاری]] نکردن===
| |
| همانگونه که پیشتر نیز اشاره شد، [[راهبرد]] اصلی و [[رفتار]] [[سیاسی]] [[ائمه]]{{عم}} در برابر خلفای [[جور]] - در حد ممکن ۔ [[مبارزه]] با [[حاکمان جور]] بود؛ اما زمانی که شرایط برای تحقق آن فراهم نبود، با ایشان [[همکاری]] نمیکردند. برای مثال، در عصر هارونالرشید شخصی به نام صفوان شترهایش را برای حملونقل اجاره میداد. [[هارون]] شترهای او را برای رفتن به [[زیارت]] اجاره کرد. روزی صفوان نزد [[امام]] [[موسی کاظم]]{{ع}} شرفیاب شد. [[حضرت]] به او فرمود: “همه کارهای تو خوب است. تنها یک عمل شما [[شایسته]] نیست”. صفوان پرسید: “کدام کار، جانم فدای شما؟” [[امام]] فرمودند: “کرایه دادن شترهای خود به هارون”. صفوان گفت: “به [[خدا]] [[سوگند]]، من شترهای خود را به جهت [[ظلم]] کردن یا شکار و [[خوشگذرانی]] به او اجاره ندادم، بلکه برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] کرایه دادهام و خودم متصدی آنها نیستم، بلکه نوکران من همراه شترها هستند”. [[امام]]{{ع}} فرمود: “آیا کرایه تو بر عهده اوست؟” صفوان پاسخ داد: “جانم فدای شما! بلی، بر عهده اوست”. [[امام]]{{ع}} فرمود: “آیا [[دوست]] داری که زنده بماند و کرایه تو را بدهد؟” صفوان پاسخ داد: “بلی، قربانت گردم! مایل هستم زنده بماند و کرایه مرا بدهد”. [[امام]]{{ع}} فرمود: “کسی که [[دوست]] بدارد آنها باقی بمانند از آنان شمرده میشود و کسی که از آنان باشد داخل [[آتش جهنم]] خواهد سوخت”. صفوان پس از فرمایش [[امام]]{{ع}} همه شتران خود را فروخت. وقتی [[هارون]] باخبر شد، از صفوان چرایی آن را پرسید. صفوان در پاسخ گفت: “پیرمرد شدهام و نمیتوانم دنبال شترهای خود بروم و خدمتگزاران نیز نمیتوانند به خوبی از شترها مواظبت کنند”. [[هارون]] گفت: “چنین نیست. من میدانم که [[موسی بن جعفر]] به تو سفارش کرده که شترهایت را بفروشی. به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر حساب خوبی [[رفاقت]] و [[حسن]] [[همنشینی]] با تو نبود، هرآینه تو را میکشتم”<ref>{{متن حدیث|فَوَ اللَّهِ لَوْ لَا حُسْنُ صُحْبَتِكَ لَقَتَلْتُكَ}} (ر.ک: محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، ص۴۴۰؛ ابیجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، تحقیق السید مهدی الرجایی، ج۲، ص۷۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۷۲، ص۳۷۶؛ محمد جواد مغنیه، شیعه و زمامداران خودسر، ترجمه مصطفی زمانی، ص۴۷-۴۸).</ref>.
| |
| نمونه دیگری که [[امام]] [[معصوم]] بر [[همکاری]] نکردن با خلفای [[جور]] - حتی به اندازه همصحبتی - تأکید داشتند، به [[امام صادق]]{{ع}} مربوط است. روزی [[منصور]] به [[امام صادق]]{{ع}} نوشت: “چرا مانند دیگر [[مردم]] به [[دیدار]] ما نمیآیی؟” [[حضرت]] برای وی نوشتند: “ما چیزی نداریم که بترسیم [[تصرف]] کنی، و پیش تو مطلبی که به درد [[آخرت]] بخورد پیدا نمیشود، و تو در نعمتی نیستی که به تو تبریک بگوییم و در مصیبتی نیستی که [[تسلیت]] بگوییم”. [[منصور]] بار دیگر نوشت: “بیا ما را [[نصیحت]] کن”. [[حضرت]] نیز در پاسخ نوشت: “آنکس که طالب دنیاست، تو را [[نصیحت]] نمیکند و آنکس که طالب [[آخرت]] است با تو [[رفاقت]] نمیکند”<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَرَادَ الدُّنْيَا لَا يَنْصَحُكَ وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ لَا يَصْحَبُكَ}} (میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۰۷؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۲۰۸).</ref>. [[منصور]] گفت: “به [[خدا]] [[سوگند]] موقعیتهای اشخاص را برای من روشن ساخت و طالبان [[دنیا]] و [[آخرت]] را به من معرفی کرد”.
| |
| سفارش به [[همکاری]] نکردن با خلفای [[جور]] در [[سخنان ائمه]]{{عم}} موج میزند. [[علی بن یقطین]] که از پافشاری پدرش بر اینکه به [[خدمت]] [[حکومت]] [[عباسیان]] درآید و از این طریق منافعی کسب کند، به تنگ آمده بود، نزد [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} شرفیاب شد و در این باره کسب [[تکلیف]] کرد. وی ماجرا را اینگونه شرح میدهد: از سرورم [[حضرت]] [[ابوابراهیم]]، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} اجازه خواستم تا به [[خدمت]] [[عباسیان]] درآیم و در اموری که به آیینم گزندی نمیرساند کوشش کنم. [[حضرت]] پاسخ داد: “نه! حتی به اندازه نقطهای بر کاغذ روا نیست، مگر برای گرامیداشت و [[آزادی]] مؤمنی از اسارت”<ref>{{متن حدیث|فَقَالَ{{ع}}: لَا وَ لَا نُقْطَةُ قَلَمٍ إِلَّا بِإِعْزَازِ مُؤْمِنٍ وَ فَكِّهِ مِنْ أَسْرِهِ}} (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، تحقیق ابراهیم المیانجی و محمدباقر البهبودی، ج۷۲، ص۳۷۹).</ref>. سپس فرمود: “بیتردید باید کارهایتان به برآوردن نیاز [[برادران]] و [[نیکی]] بدانها - در حد امکان - بینجامد، وگرنه هیچ کرداری از شما پذیرفته نمیشود. بر برادرانتان مهر ورزید و [[رحم]] آورید تا به ما بپیوندید”.
| |
| بر همین اساس، [[علی]]{{ع}} از نشستن بر سر سفره [[خلیفه]] خودداری کرد<ref>ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، تحقیق ابراهیم المیانجی و محمدباقر البهبودی، ج۷۲، ص۳۷۹. برای مطالعه بیشتر درباره علی بن یقطین و رفتار ایشان در برابر حاکمان جور، ر.ک: عباس عبیری، علی بن یقطین.</ref>. [[ائمه]]{{عم}}، [[یاران]] و [[دوستان]] خویش را از [[همنشینی]] با [[سلاطین]] وقت [[پرهیز]] میدادند<ref>{{متن حدیث|وَ إِيَّاكُمْ وَ مُجَالَسَةَ الْمُلُوكِ}} (ر.ک: میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۸ ص۳۳۷).</ref> و به [[مردم]] توصیه میکردند از اندیشمندانی که به دربار [[سلاطین]] رفتوآمد داشتند فاصله بگیرند<ref>{{متن حدیث|الْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ الرُّسُلِ فَإِذَا رَأَيْتُمُ الْفُقَهَاءَ قَدْ رَكِبُوا إِلَى السَّلَاطِينِ فَاتَّهِمُوهُمْ}} (ر.ک: علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۸۴).</ref>. [[ائمه]]{{عم}} به [[همکاری]] نکردن با [[حکام جور]]، به منظور جلوگیری از تقویت و [[مرجعیت]] یافتن آنان بسیار سفارش میکردند؛ تا آنجا که حتی [[امام صادق]]{{ع}} به [[یاران]] خود میفرمود از [[داوری]] نزد آنان نیز بپرهیزند<ref>{{متن حدیث|مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى الطَّاغُوتِ}} (ر.ک: ا بن ابیجمهور احسائی، عوالی اللئالی، ج۴، ص۱۳۳؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷).</ref>. کسی که [[داوری]] را نزد آنان ببرد، هرچند [[حق]] با او باشد، به [[طاغوت]] مراجعه کرده، که در [[روایات]] دیگری به شدت از آن [[نهی]] شده است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۵.</ref>.
| |
| ===[[تقیه]]===
| |
| [[ائمه]]{{عم}} گاهی برای [[حفظ جان]] خود و یارانشان در برابر [[ستم]] [[حاکمان جور]] [[تقیه]] میکردند. ایشان به گونهای وانمود میکردند که گویا هیچگونه [[اختلاف]] و ناسازگاری با [[سلاطین]] ندارند و در پی براندازی و [[اقدام]] علیه [[حاکمیت]] آنان نیستند. البته روشن است که [[تقیه]] به معنای تعطیلی فعالیت علیه [[نظام جور]] نیست، بلکه به معنای حرکت سرّی علیه [[حاکمیت ظالم]] است. در واقع، [[تقیه]] تنها [[تغییر]] تاکتیک و [[راهبرد]] است، نه [[سازش]] با [[مخالف]] و [[تسلیم شدن]] در برابر او. البته [[تقیه]] خود انواع و اقسامی چون خوفیه، مداراتیه و کتمانیه دارد که بحث ما بیشتر ناظر به نوع اخیر آن است<ref>برای مطالعه بیشتر در این باره، ر.ک: علی تهرانی، تقیه در اسلام.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیثی]] به این مطلب اشاره کردهاند: “مؤمن در هر حال [[مجاهد]] است؛ زیرا او در [[دولت]] [[باطل]] به وسیله [[تقیه]] با [[دشمنان خدا]] میجنگد و در [[دولت حق]] با شمشیر”<ref>{{متن حدیث|وَ الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ يُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ تَعَالَى فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِيَّةِ وَ فِي دَوْلَةِ الْحَقِ بِالسَّيْفِ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرائع، ج۲، ص۴۶۷؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۰۹).</ref>. در واقع، این [[حدیث شریف]] آشکارا دلالت میکند که [[تقیه]] نه تنها به معنای [[سکوت]]، رکود، [[چاپلوسی]] و [[مداحی]] [[ظالمان]] و فرصتطلبی نیست، بلکه خود نوعی [[جهاد]] و [[امر به معروف و نهی از منکر]] [[پنهانی]] است. در [[حقیقت]]، [[مؤمن]] با این [[اقدام]] زمینه پیدایش [[دولت حق]] را فراهم میکند که سرانجام در سایه آن، [[جهاد]] با [[کفار]] و [[دشمنان اسلام]] علنی خواهد شد<ref>ر.ک: سیداحمد طیبی شبستری، تقیه، امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، ص۱۲-۱۳؛ به نقل از: محمدرضا خاتمی، نظریه انقلاب در اسلام، ص۷۲.</ref>.
| |
| به هر حال، [[تقیه]] یکی از شیوههای [[ائمه]]{{عم}} در برابر [[حکومت]] [[حاکمان جور]] بوده است. [[امام صادق]]{{ع}} دراین باره میفرماید: “تقیه شیوه من و شیوه نیاکان من است و کسی که [[تقیه]] نمیکند [[ایمان]] ندارد”<ref>{{متن حدیث|التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ}} (تاجالدین شعیری، جامع الأخبار، ص۹۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۵۵؛ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، ج۳، ص۷۱).</ref>. [[اهل بیت]]{{عم}} افزون بر اینکه خود [[تقیه]] میکردند به پیروانشان نیز [[تقیه]] را سفارش میکردند. از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} [[نقل]] شده که فرمودند: “فرمانبرداریِ [[سلطان]] از سَرِ [[تقیه]] [[واجب]] است”<ref>{{متن حدیث|أَنَّ طَاعَةَ السُّلْطَانِ لِلتَّقِيَّةِ وَاجِبَةٌ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۶؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۲۱).</ref>. [[ائمه]] هنگام وجود خطر [[مالی]] و جانی، افزون بر [[امور سیاسی]] در [[امور عبادی]] نیز به [[تقیه]] توصیه میکردند.
| |
| گاهی نیز به افراد خاصی که در [[حکومت]] منسبهای کلیدی داشتند، [[دستور]] میدادند که همانند دیگران [[وضو]] بگیرند و [[نماز]] بخوانند تا کسی به [[شیعه]] بودن آنان [[شک]] [[نبرد]]. [[هدف]] ایشان این بود که بتوانند به [[شیعیان]] خدمتی کنند. برای مثال، [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} در مقطعی به [[علی بن یقطین]] [[دستور]] دادند که برخی از [[تکالیف شرعی]] خود را همچون [[نماز]] و [[وضو]] همانند [[اهل سنت]] انجام دهد تا کسی به [[شیعه]] بودن او مشکوک نشود<ref>{{متن حدیث|وَ الَّذِي آمُرُكَ بِهِ فِي ذَلِكَ أَنْ... تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ إِلَى الْكَعْبَيْنِ ثَلَاثاً وَ لَا تُخَالِفَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ}} (ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تحقیق السید حسن الخراسانی، محمدباقر البهبودی و السیدابراهیم المیانجی، ج۴۸، ص۳۹؛ مهدی حجازی و محمد خسروشاهی، دررالاخبار، ص۳۶۰).</ref>. [[امام]] این [[تکلیف]] را پس از آنکه خطر مرتفع شد، برداشتند.
| |
| بسیاری از [[روایات]] نیز از سر [[تقیه]] صادر شده است. [[ائمه]]{{عم}} گاهی بنا به مصالحی، از جمله [[مصلحت]] [[حفظ جان]] [[شیعیان]] میکوشیدند [[حکم واقعی]] را آشکارا اظهار نکنند. بنابراین [[احکام]] را به گونهای بیان میفرمودند که مخاطب میپنداشت [[حکم واقعی]] است. البته این نوع [[تقیه]] [[علل]] و عوامل متعددی داشته است که ما در این مجال خواهان بررسی آن نیستیم<ref>برای مطالعه بیشتر دراین باره، ر.ک: محمدحسین واثقی راد، مبانی و جایگاه تقیه در استدلالهای فقهی و گذری بر شرائط فقهی- سیاسی عصر امامان فقه، قم، ۱۳۷۸.</ref>.
| |
| آنچه بیان شد درباره [[تقیه]] کتمانیه بود؛ یعنی [[ائمه]]{{عم}} در واقع علیه [[حکام جائر]]، نه آشکارا، بلکه [[پنهانی]] فعالیت میکردند. اما گاهی [[ائمه]]{{عم}} بنا به [[مصالح]] و مقتضیات زمانی و مکانی خاصی، [[تقیه]] مداراتی پیشه میکردند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با آنکه [[مشروعیت]] خلفای زمان خود را مخدوش میدانست و [[معتقد]] بود [[خلافت]] از آن اوست و دیگران این [[حق]] را از وی [[سلب]] کردهاند، [[بردباری]] پیشه ساخت. ایشان در [[خطبه]] سوم [[نهجالبلاغه]] [[دلیل]] آن را اینگونه بیان میکند: “به [[خدا]] وگند، فلان ([[ابوبکر]]) [[جامه]] [[خلافت]] را پوشید و میدانست [[خلافت]] جز مرا نشاید... چون چنین دیدم دامن از [[خلافت]] در چیدم... ژرف بیندیشیدم که چه باید، و از این دو کدام شاید؟ با [[دست]] تنها بستیزم یا [[صبر]] پیش گیرم و از [[ستیز]] بپرهیزم؟... چون [[نیک]] سنجیدم، [[شکیبایی]] را خردمندانهتر دیدم و به صبرگراییدم”<ref>نهجالبلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، ص۹-۱۰.</ref>. البته اینگونه نبود که [[امام علی]]{{ع}} در طول مدت ۲۵ سال [[کنارهگیری]] از [[قدرت]] در همه امور با خلفای وقت [[همکاری]] کند. ایشان در [[رفتار]] با [[خلفا]] سیاستهای مختلفی را پیش گرفت؛ برای مثال از منتقدان [[سیاسی]] [[حمایت]] میکرد. خود نیز از عملکرد [[خلفا]] [[انتقاد]] میکرد. حتی از [[بیعت]] داوطلبانه خودداری ورزید، اما از [[مبارزه]] مستقیم با [[خلفا]] منصرف شد. به طور کلی [[ائمه]]{{عم}} در [[رفتار]] [[سیاسی]] خود از شیوه [[تقیه]] بنا به مصالحی استفاده کردهاند<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۱۲۷.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[روایات]] مروج انزوای [[سیاسی]] و [[اطاعتپذیری]] از [[سلطان جائر]]== | | ==[[روایات]] مروج انزوای [[سیاسی]] و [[اطاعتپذیری]] از [[سلطان جائر]]== |