←واژهشناسی جاهلیت
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
*در [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه۲۶.</ref> که از رخدادهای [[صلح حدیبیه]] و [[فتح مکه]] در سال هشتم سخن میگوید، سومین کاربرد [[جاهلیت]] صورت گرفته است. بر اساس [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در ماجرای [[صلح حدیبیه]] [[قریشیان]] براساس [[تعصب قومی]] خود، انجام برخی امور را بر خود عار و ننگ میدانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن [[الرحیم]] و نیز حذف [[وصف]] [[رسول]] اللّه برای [[محمد]] از [[پیمان]] [[نامه]] [[حدیبیه]] پافشاری میکردند که این [[رفتار]] در [[سوره فتح]]، [[حمیت جاهلی]] خوانده شده است<ref>جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.</ref>؛ ولی بر اساس گزارشی دیگر، [[قریش]] که [[پیامبر]] را [[قاتل]] [[پدران]] و [[برادران]] خود میدانست، حضور [[پیامبر]] را در [[مکه]] برای مراسم [[حج]] عار میشمرد، ازاین رو [[قرآن]] ممانعت [[قریش]] از انجام مراسم [[حج]] را [[حمیت جاهلی]] و نادرست میداند<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۰.</ref>. | *در [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه۲۶.</ref> که از رخدادهای [[صلح حدیبیه]] و [[فتح مکه]] در سال هشتم سخن میگوید، سومین کاربرد [[جاهلیت]] صورت گرفته است. بر اساس [[روایات]] [[شأن]] نزولی، در ماجرای [[صلح حدیبیه]] [[قریشیان]] براساس [[تعصب قومی]] خود، انجام برخی امور را بر خود عار و ننگ میدانستند و از این رو با حرارت بر مواضع خود از جمله حذف الرحمن [[الرحیم]] و نیز حذف [[وصف]] [[رسول]] اللّه برای [[محمد]] از [[پیمان]] [[نامه]] [[حدیبیه]] پافشاری میکردند که این [[رفتار]] در [[سوره فتح]]، [[حمیت جاهلی]] خوانده شده است<ref>جامع البیان، ج ۲۶، ص ۱۳۴ - ۱۳۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۳۳۴.</ref>؛ ولی بر اساس گزارشی دیگر، [[قریش]] که [[پیامبر]] را [[قاتل]] [[پدران]] و [[برادران]] خود میدانست، حضور [[پیامبر]] را در [[مکه]] برای مراسم [[حج]] عار میشمرد، ازاین رو [[قرآن]] ممانعت [[قریش]] از انجام مراسم [[حج]] را [[حمیت جاهلی]] و نادرست میداند<ref>مجمع البیان، ج ۹، ص ۲۱۰.</ref>. | ||
*آخرین کاربرد واژه [[جاهلیت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه۵۰.</ref> است. در این [[سوره]] از [[پیامبر]] خواسته شده در صورتی که [[اهل کتاب]] برای [[داوری]] نزد او آمدند بر اساس [[وحی]] میان آنان [[قضاوت]] کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه [[تمایل]] متشاکیان به [[داوری]] جانبدارانه، [[داوری]] [[جاهلی]] دانسته شده و در برابر [[داوری الهی]] قرار گرفته است. [[مفسران]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گزارشهایی متفاوت آوردهاند؛ بر اساس گزارشی [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنی نضیر]] به [[دلیل]] [[برتری]] خود بر [[بنی قریظه]] که هر دو در [[یثرب]] [[زندگی]] میکردند، قراردادی را بر آنان تحمیل و دیه اعضای خود را بیش از دیه اعضای [[بنی قریظه]] تعریف کرده بودند. پس از [[مهاجرت]] [[پیامبر]]، در اختلافی میان این دو [[قبیله]] به [[داوری]] نزد [[پیامبر]] آمدند و [[بنی نضیر]] [[انتظار]] داشت جانب او در [[داوری]] رعایت شود و [[پیمان]] سابق [[تأیید]] گردد؛ ولی [[قرآن]] آن را نادرست دانست و [[پیامبر]] به [[برابری]] دیه آن دو [[قبیله]] [[حکم]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۲۱۲؛ اسباب النزول، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.</ref>. در گزارش دیگری آمده است که [[یهودیان]] [[داوری]] [[پیامبر]] را درباره دو زناکار [[یهودی]] نپذیرفتند که این [[آیه]] نازل شد<ref>التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | *آخرین کاربرد واژه [[جاهلیت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه۵۰.</ref> است. در این [[سوره]] از [[پیامبر]] خواسته شده در صورتی که [[اهل کتاب]] برای [[داوری]] نزد او آمدند بر اساس [[وحی]] میان آنان [[قضاوت]] کند و خواست طرفین را در نظر نگیرد؛ آن گاه [[تمایل]] متشاکیان به [[داوری]] جانبدارانه، [[داوری]] [[جاهلی]] دانسته شده و در برابر [[داوری الهی]] قرار گرفته است. [[مفسران]] در [[شأن نزول]] این [[آیه]] گزارشهایی متفاوت آوردهاند؛ بر اساس گزارشی [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنی نضیر]] به [[دلیل]] [[برتری]] خود بر [[بنی قریظه]] که هر دو در [[یثرب]] [[زندگی]] میکردند، قراردادی را بر آنان تحمیل و دیه اعضای خود را بیش از دیه اعضای [[بنی قریظه]] تعریف کرده بودند. پس از [[مهاجرت]] [[پیامبر]]، در اختلافی میان این دو [[قبیله]] به [[داوری]] نزد [[پیامبر]] آمدند و [[بنی نضیر]] [[انتظار]] داشت جانب او در [[داوری]] رعایت شود و [[پیمان]] سابق [[تأیید]] گردد؛ ولی [[قرآن]] آن را نادرست دانست و [[پیامبر]] به [[برابری]] دیه آن دو [[قبیله]] [[حکم]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۲۱۲؛ اسباب النزول، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.</ref>. در گزارش دیگری آمده است که [[یهودیان]] [[داوری]] [[پیامبر]] را درباره دو زناکار [[یهودی]] نپذیرفتند که این [[آیه]] نازل شد<ref>التبیان، ج ۳، ص ۵۲۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۳، ص ۹۹۱؛ زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۸۷.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | ||
===ریشه واژه [[جاهلیت]]=== | |||
* [[جاهلیت]]، برگرفته از «[[جهل]]» است، البته نه آن جهلی که نقیض و مقابل «[[علم]]» است بلکه از [[جهل]] به معنای [[خیره]] سری و پرخاشگری و [[شرارت]]. و در مقابل آن، [[اسلام]] به معنای [[تسلیم]] است و [[طاعت]] [[خدای عزوجل]] و [[رفتار]] و [[کردار]] بزرگوارانه<ref>مقایس اللغه.</ref>. | |||
*برخی دیگر از لغت دانان چنین معنا کرده اند: [[جهل]] جهلاً وجهالةً: [[حماقت]] و [[بیخردی]] و ستمگری و [[خیره]] سری نمود و [[جاهل]] به معنای کم خردی وستیزه جویی کردن و عکس «مجامله» است که خوش [[رفتاری]] و [[نرم خویی]] است<ref>المنجد، ماده «جهل».</ref> و [[جهل]] با این معنا، در مواردی از «[[قرآن]]» و «[[حدیث]]» و «اشعار عربی» [[عصر جاهلی]] آمده و از قرینه مقابله همین معنی حاصل میشود: | |||
*در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفتهای؟ گفت: به خداوند پناه میجویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>. [[قرآن]] در اینجا ریشخند را نشانه کم خردی و [[خیره]] سری دانسته و فرموده است: {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>. در این [[آیه]]، [[رفتاری]] چون «آرام [[راه رفتن]]» و «سخن ملایم گفتن» و «سلام» و «فروتنی»، در برابر [[شرارت]] و پرخاشگری [[اهل]] [[جاهلیت]] قرار گرفته است<ref>ر.ک: گودرزی، علی، جاهلیت در قرآن و تاریخ، ص ۵۰ ـ ۵۲.</ref>. | |||
===[[ظنّ جاهلیت]]=== | |||
*برخی مردمانِ [[عهد]] [[جاهلیت]]، اگر چه [[بت]] میپرستیدند، اما [[پرستش]] [[بتها]] را برای [[تقرّب]] به [[خدا]] انجام میدادند و در عین حال دارای عقایدی بودند که گذشته از [[بتپرستی]]، رنگ [[جاهلیت]] نیز داشت و [[خداوند]] از آن به عنوان «[[ظن جاهلیت]]» یاد میکند و بقایای آن [[اندیشه]] [[جاهلی]] هنوز در برخی افراد تازه [[مسلمان]] باقی مانده بود و درگیر و دار حوادث و پیش آمدها بروز میکرد و خود را نشان میداد؛ از جمله گروهی بودند که بعد از [[شکست]] [[مسلمانان]] در [[جنگ اُحد]]، [[خداوند]] از آنان چنین یاد میکند: {{متن قرآن|وَ طَائفَةٌ قَدْ أَهَمَّتهُْمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيرَْ الْحَقِّ ظَنَّ الجَْهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الْأَمْرِ مِن شىَْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ يخُْفُونَ فىِ أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كاَنَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شىَْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَهُنَا}}<ref>«و گروهى [تنها] در فكر جان خود بودند و درباره خدا، گمان هاى ناروا، همچون گمانهاى [دوران] جاهليت مى بردند. مى گفتند: «آيا ما را در اين كار اختيارى هست؟» بگو: «سررشته كارها [شكست يا پيروزى]، يكسر به دست خداست.» آنان چيزى را در دلهايشان پوشيده مى داشتند، كه براى تو آشكار نمى كردند. مى گفتند: «اگر ما را در اين كار اختيارى بود، [و وعده پيامبر واقعيت داشت،] در اينجا كشته نمى شديم.» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref> و این دسته از [[مسلمانان]] مردمانی بودند که [[خداوند]] آنان را به خودشان واگذاشته بود و جز خود به چیز دیگری نمیاندیشیدند و اندیشهای جز [[حفظ]] [[زندگی]] و [[حیات دنیوی]] خود نداشتند و از آن میهراسیدند که مبادا در چنبره [[مرگ]] بیفتند و به [[دین]] و به چیزی روی نمیآوردند مگر برای بهرهمندی از [[امور دنیوی]] و به این [[ظن]] و [[گمان]] روی به [[دین]] میآوردند که عاملی [[شکست ناپذیر]] است، چون [[خدا]] [[راضی]] به [[پیروزی]] و [[غلبه]] دشمنانش نمیشود اگر چه از جهت ظاهری آنان تمام اسباب [[پیروزی]] و [[غلبه]] دشمنانش نمیشود، اگر چه از جهت ظاهری آنان تمام اسباب [[پیروزی]] را داشته باشند و به هر حال اینان تا [[دین]] به سودشان است [[دین]] دارند و چون کار واژگونه شود و به [[هدف]] خود نرسد، بر میگردند. | |||
*و اینکه به [[خدا]] [[گمان]] [[باطل]] دارند، از «ظنون» [[جاهلیت]] است که [[خداوند]] را به امری میستایند و توصیف میکنند که [[ستایش]] و توصیف [[حق]] و [[درستی]] نیست بلکه از اوصافی است که [[اهل]] [[جاهلیت]] [[خدا]] را به آن میستودند و آن گفته آنان است: «هَلْ لَنا مِنَ الأَمْرِ مِنْ شَیْء» که [[خداوند]] کار را به دست آنان اندازد و [[خداوند]] به [[پیامبر]] [[دستور]] میدهد که پاسخ دهد: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ}}؛ زیرا آنان میپنداشتند برخی امور به نفع آنان است ـ چه اسباب آن را فراهم کنند یا فراهم نکنند ـ ولی چون [[شکست]] خوردند و دستهای کشته شدند در این [[عقیده]] به تردید افتادهاند. | |||
*روشن است آنچه آنان برای خود بر [[خدا]] لازم میدانستند، چیره شدن و [[پیروزی]] بود و این [[پندار]] را به جهت [[اسلام آوردن]] خود داشتند و [[گمان]] میکردند که [[دین]] در هر حال [[شکست ناپذیر]] است و به دنبال آن [[دین]] داران هم [[شکست]] نمیخورند چون بر [[خدا]] لازم است آنان را [[یاری]] کند، بدون هیچ قید و شرطی و این [[ظن]] و گمانِ ناحق و باطلی است و [[ظن جاهلیت]] است..؛ زیرا برخی [[مشرکان]] [[جاهلیت]] [[معتقد]] بودند که [[خداوند]] [[خالق]] همه چیز است و برای هر صنف و دستهای از حوادث؛ مانند [[رزق]] و [[حیات]] و... و برای هر نوعی از انواع هستی چون [[انسان]]، [[زمین]] و... [[رب]] و پروردگاری است که هیچگاه در چیزی که [[اراده]] کند [[شکست]] نمیخورد، لذا این ربّها و [[خدایان]] را میپرسیدند تا روزیشان دهد و سعادتشان بخشد و از [[بدیها]] و آسیبها حفظشان کند و [[خداوند سبحان]] را چون [[ملک]] و [[پادشاه]] بزرگی میدانستند. که هر دسته از [[رعیت]] و بخشی از حکومتش را به [[والی]] تام الاختیاری سپرده که هر چه میخواهد در منطقه تحت نفوذش و حوزه حکومتش انجام دهد. | |||
*به هرحال هرکس چنین [[گمان]] برد که دینِ [[حق]] در ظاهر و در آغازِ کار شکستناپذیر است و پیامبرکه نخستین دریافتکننده آن از [[حق]] بوده و [[سختی]] آن را [[تحمل]] کرده، نباید در [[دعوت]] [[مردم]] به [[دین]]، [[شکست]] بخورد یا این که کشته شود یا بمیرد، چنین ظنی در مورد [[خدا]] [[حق]] نیست و [[ظن جاهلیت]] است و برای [[خدا]] [[شریک]] قائل شدن است که [[پیامبر]] را «[[ربّ]]» بپندارد که امر [[پیروزی]] و [[غنیمت]] یافتن را به او واگذار کرده باشد با اینکه [[خداوند]] [[شریک]] ندارد؛ {{متن قرآن|الْأَمْرَ كلَُّهُ لِلَّهِ}}<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۴، صص۴۸ ـ ۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: گودرزی، علی، جاهلیت در قرآن و تاریخ، ص ۵۵ ـ ۵۶.</ref> | |||
===[[تبرّج جاهلیت]]=== | |||
*{{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى}}<ref>«و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. تبرّج؛ یعنی خود آرایی و آراستن و نمایاندن بر دیگران؛ چون [[برج]] که از دور معلوم و مشهود است و در اینجا به این معنا است که [[زن]] [[زینت]] خود را برای مردان [[اجنبی]] بنمایاند که این کاری [[زشت]] است<ref>ابن اثیر، النهایه، مصباح المنیر، فیومی: ماده برج.</ref> و خویشتن آراستن و آراسته از [[خانه]] بیرون آمدن [[زنان]]<ref>لسان التنزیل، ص۱۰.</ref>. ولی آنچه در [[آیه]] از آن [[پرهیز]] داده شده، [[شیوه]] [[تبرّج جاهلیت]] است؛ یعنی آراستن به شیوه [[مردم]] [[جاهلیت]] [[ممنوع]] است و اکنون باید دید مورّخان و [[مفسّران]] [[شیوه]] آراستن [[زنان]] [[جاهلی]] و بیرون آمدن از [[خانه]] را چگونه گزارش کردهاند: [[خودنمایی]] و برتریجویی ننمایید که توجه دیگران را به خود جلب نمایید؛ یعنی در مقابل [[اجنبی]]، به گفتار یا [[کردار]] و [[رفتار]] و حرکت ناز و کرشمه ظاهر نشوید این کار [[زنان]] [[جاهلیت]] است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی الکلمات القرآن الکریم.</ref>. [[طبرسی]] گفته [[تبرج جاهلیت]] که [[نهی]] شده است یعنی به شیوه و [[عادت]] [[زنان]] [[جاهلی]] از [[خانه]] خارج نشوید و زینتهای خود را آشکار نکنید چنانکه آنان که آشکار میکردند و برخی [[نقل]] کردهاند که [[زنان]] [[جاهلی]] مقنعه بر سر میافکندند ولی آن را گره نمیزدند و از زیر آن [[زیور]] آلاتشان آشکار بود وبرخی گفتهاند [[تبرج جاهلیت اولی]]: اینکه [[مردم]] [[جاهلی]] روا میداشتند که یک [[زن]] با همسرش و [[دوست]] [[همسر]] فراهم آیند و نیمه بالا تنه برای همسرش و نیمه دیگر برای دوستش<ref>طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۷ - ۸، ص۳۵۶.</ref>.<ref>ر.ک: گودرزی، علی، جاهلیت در قرآن و تاریخ، ص ۵۷.</ref> | |||
===[[حمیت جاهلیت]]=== | |||
*{{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>. حمیّة؛ یعنی [[دفاع]] متعصبانه از خود، [[ستیزهجویی]] و [[ننگ و عار]] داشتن از چیزی، [[بیزاری]] و دلتنگی و [[خود بزرگ بینی]]. از ویژگیها و خصوصیات [[مردم]] [[جاهلیت]] که در [[قرآن]] از آن یاد شده، «[[حمیّة]] جاهلیت» است که برای روشن شدن مفهوم و چگونگی [[ظهور]] و بروز آن در میان [[مردم]]، لازم است فضا و وضعیتی که موجب شد [[خداوند]] از آن به عنوان [[حمیّة]] [[جاهلیت]] یاد کرد، ترسیم شود تا این شیوه [[اخلاقی]] و رفتاریِ [[جاهلی]] را بهتر بشناسیم. | |||
*در [[سال ششم هجرت]]، [[پیامبر]] به قصد «[[عمره]]» از [[مدینه]] [[عزم]] [[مکه]] نمود. چون [[بیم]] آن میرفت که [[قریش]] به [[جنگ]] با او برخیزند، [[پیامبر]] برای آنکه اعلام کند [[هدف]] [[زیارت]] دارد نه قصد [[جنگ]]، اوّلاً ابتدا [[فرمان]] داد که [[یاران]] با [[سلاح]] کامل بیرون نیایند و تنها [[شمشیر]] با خود همراه ببرند ولی نه آخته بلکه در غلاف باشد. ثانیاً شتران [[قربانی]] که همراه آوردهاند و به آن «هَدی» میگویند «اِشعار» نماید؛ یعنی کوهان آن را خونآلود کند تا همگان بدانند که برای [[عمره]] آمده است و سر [[جنگ]] ندارد و ثالثاً قلادههایی که از نعل برگردن شتران آویختهاند تا معلوم شود برای [[زیارت]] آمدهاند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۰۴.</ref>. لیکن با همه این [[تدابیر]]، چون [[قریش]] از آمدن [[پیامبر]] [[آگاه]] شد، با [[زنان]] و [[کودکان]] در [[ذی طوی]] گرد آمدند و [[سوگند]] یاد کردند که [[پیامبر]] را به [[مکه]] [[راه]] ندهند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۰۴؛ آیینه تاریخ پیامبر اسلام..</ref>. | |||
* [[پیامبر]]{{صل}} در [[اقدام]] بعدی، دو [[نماینده]] نزد [[قریش]] فرستاد تا اعلام کند قصد [[جنگ]] ندارد و فقط برای [[زیارت]] [[خانه خدا]] آمده است، لیکن [[قریش]] مرکب یکی را پیکرد و دیگری را بازداشت نمود<ref>ابن هشام، السیره النبویه، چاپ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۲۰۴؛ آیینه تاریخ پیامبر اسلام..</ref> و همچنان در [[عزم]] خود [[اصرار]] میکرد و [[قریش]] نیز چهار [[نماینده]] و سفیر پی در پی برای [[مذاکره]] با [[پیامبر]] فرستاد و [[پیامبر]] به هر یک تفهیم کرد و اعلام نمود که شترها را برای [[قربانی]] آورده است و علامتگذاری کردند و به قصد [[زیارت]] آمدند نه برای [[جنگ]] و با اینکه آنان به [[قریش]] گزارش دادند نپذیرفتند و همچنان [[سوگند]] میخوردند که هرگز تن نخواهیم داد که [[عرب]] بگوید [[محمد]] به [[زور]] وارد [[مکه]] شده است<ref>روضه الصفا، ص۲۷۱.</ref>. | |||
*به هر حال این «[[حمیت جاهلی]]» و [[تعصب]] و [[ستیزهجویی]] و [[ننگ و عار]] داشتن از اینکه [[پیامبر]] وارد [[مکه]] شود و [[خود بزرگ بینی]] غلط [[قریش]] موجب گشت مانع از ورود [[پیامبر]] به [[مکه]] شوند و سرانجام کار به [[صلح حدیبیه]] انجامید و در مقابل این [[تعصب]] تند و آتشین، اگر [[لطف]] و [[رحمت]] [[پروردگار]] در [[حق]] [[مسلمانان]] نبود سرانجام کار، بسیار سخت و سنگین میشد؛ چراکه چندین مورد [[خشونت]] و [[تعصب]] تند [[قریش]]، میتوانست [[آتش]] [[خشم]] [[مسلمانان]] را بر انگیزاند<ref>ر.ک: گودرزی، علی، جاهلیت در قرآن و تاریخ، ص ۵۸ ـ ۶۰.</ref>. | |||
===[[حکم جاهلیت]]=== | |||
*{{متن قرآن|أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.</ref>. برای روشن شدن معنای «[[حکم]] جاهیت»، باید به دو [[آیه]] پیش از این توجه و دقت شود که عبارتاند از: | |||
#{{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستادهایم که کتاب پیش از خود را راست میشمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>. | |||
#{{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> | |||
*بعد از اینکه [[خداوند]] در دو [[آیه]] پی در پی تأکید میکند بر طبق آنچه نازل شد، [[حکم]] کند و [[فرمان]] و [[دستور]] [[حکم خداوند]] [[اجرا]] شود، میفرماید {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّوْا}}؛ زیرا [[احکام]] و [[شرایع]] نازل شده از جناب [[پروردگار]] [[حق]] است و [[احکام]] دیگر، جز [[حکم جاهلیت]] و برخاسته از [[هوای نفس]] چیز دیگری نیست و آنان که از [[حکم]] [[حق]] روگرداناند، با این کار خود چه میخواهند؟! [[حکم جاهلیت]] میخواهند؟ درحالی که هیچ کس نیکوتر از [[خدا]] حکمی ندارد<ref>تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۵۵.</ref>. | |||
*بنابراین، در [[احکام]]، همیشه امر دایر است بین [[سلب]] و ایجاب. اگر [[حکم]] نازل از جانب [[خداوند]] است، [[حق]] است. پس [[حکم]] مقابل آن، که از جانب [[حق]] نیست، برخاسته از هوا و خواهش [[نفسانی]] است. در [[آیه]] مورد بحث نیز به همین معنا دلالت دارد؛ زیرا [[حکم]] به ستم؛ چه دانسته و چه ندانسته [[ظلم]] است و همچنین کسی که ندانسته [[حکم]] به [[حق]] کند، از نوع [[حکم]] بر اساس [[هوا و هوس]] است ـ و [[حکم جاهلیت]] است ـ و [[قرآن]] از آن [[نهی]] کرد آنجا که فرمود: {{متن قرآن|فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ}}<ref>«پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواستههای آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: گودرزی، علی، جاهلیت در قرآن و تاریخ، ص ۶۱.</ref> | |||
==خصوصیات [[عصر جاهلیت]]== | ==خصوصیات [[عصر جاهلیت]]== | ||
===نخست: [[اعتقادات جاهلی|اعتقادات]] و [[مناسک جاهلی]]=== | ===نخست: [[اعتقادات جاهلی|اعتقادات]] و [[مناسک جاهلی]]=== |