بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
*افزون بر [[پیشگویی]]، [[داوری]] در اختلافها را نیز [[کاهنان]] بر عهده داشتند. در درگیری [[هاشم]] و پسر برادرش [[امیه]] یکی از [[کاهنان]] [[خزاعی]] [[داوری]] کرد<ref>المستطرف، ص ۳۳۳.</ref>. در درگیری [[قبایل]] یثرب نیز کاهنی به نام [[ابوبرزه اسلمی]] [[داوری]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۹۷.</ref>. | *افزون بر [[پیشگویی]]، [[داوری]] در اختلافها را نیز [[کاهنان]] بر عهده داشتند. در درگیری [[هاشم]] و پسر برادرش [[امیه]] یکی از [[کاهنان]] [[خزاعی]] [[داوری]] کرد<ref>المستطرف، ص ۳۳۳.</ref>. در درگیری [[قبایل]] یثرب نیز کاهنی به نام [[ابوبرزه اسلمی]] [[داوری]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۹۷.</ref>. | ||
*در [[قرآن کریم]] اشاره شده که [[مشرکان]]، [[پیامبر]] را کاهن یا شاعر دانستهاند؛ ولی [[خداوند]] این نسبت را که به مفهوم [[ارتباط]] با [[شیطان]] و دریافت [[اخبار]] از اوست از [[پیامبر]] نفی کرده است {{متن قرآن|وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید و نه گفتار پیشگوست؛ اندک پند میپذیرید» سوره حاقه، آیه ۴۱-۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>«بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۲۹ -۳۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | *در [[قرآن کریم]] اشاره شده که [[مشرکان]]، [[پیامبر]] را کاهن یا شاعر دانستهاند؛ ولی [[خداوند]] این نسبت را که به مفهوم [[ارتباط]] با [[شیطان]] و دریافت [[اخبار]] از اوست از [[پیامبر]] نفی کرده است {{متن قرآن|وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ وَلَا بِقَوْلِ كَاهِنٍ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید و نه گفتار پیشگوست؛ اندک پند میپذیرید» سوره حاقه، آیه ۴۱-۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَكِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>«بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۲۹ -۳۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | ||
===دوم: [[فرهنگ جاهلی|فرهنگ]] و [[جامعه جاهلی]]=== | ===دوم: [[فرهنگ جاهلی|فرهنگ]] و [[جامعه جاهلی]]=== | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۱۸: | ||
*در [[قرآن]] به مناسبت به ویژگیهای خلقی [[ناپسند]] آنان اشاره شده است. در بعضی [[آیات]] از [[سخن گفتن]] با صدای بلند [[نهی]] یا به صدای الاغ [[تشبیه]] شده است {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref>. [[آیات]] مشیر به [[خوش خلقی]] [[پیامبر]]، واکنش دیگری در برابر [[اخلاق]] تند بیابانگردان بود {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. به میزانی که [[عرب]] بیابان نشین به یکجانشینی و [[زندگی]] شهری نزدیک میشد [[روحیه]] و [[خلق]] و خویش دگرگون میشد. این فرایند با استقرار [[قبایل]] در حاشیه [[شهرها]] و آبادیها آغاز میشد و میتوانست بر اثر [[مهاجرت]] به سکونت در [[شهرها]] بینجامد. در این فرایند به مرور با [[فرهنگ]]، [[زبان]] و [[دین]] آشنا میشدند و تحت تأثیر آنان قرار میگرفتند. معمولاً مناطق حاصلخیزی چون [[یمن]]، عمان، یثرب، [[شام]] و [[بین النهرین]] و مناطق روستایی نشین [[حجاز]] جزو عمده مناطق سکونت عربهای یکجانشین بوده است که در حواشی شبه جزیره قرار دارند. شهرهایی چون [[مکه]] نیز بر اثر بازرگانی و اهمیت مذهبی پدید آمده بود؛ ولی در عین حال [[نظام]] قبیلهای و هنجارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن به رغم فاصله گرفتن از بیابان نشینی همچنان در آن [[حفظ]] شده بود؛ امری که [[ابن خلدون]] در [[قرن هفتم]] [[هجری]] از آن سخن گفت و آن را عَصَبیّت خواند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>. | *در [[قرآن]] به مناسبت به ویژگیهای خلقی [[ناپسند]] آنان اشاره شده است. در بعضی [[آیات]] از [[سخن گفتن]] با صدای بلند [[نهی]] یا به صدای الاغ [[تشبیه]] شده است {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.</ref>. [[آیات]] مشیر به [[خوش خلقی]] [[پیامبر]]، واکنش دیگری در برابر [[اخلاق]] تند بیابانگردان بود {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>؛ {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. به میزانی که [[عرب]] بیابان نشین به یکجانشینی و [[زندگی]] شهری نزدیک میشد [[روحیه]] و [[خلق]] و خویش دگرگون میشد. این فرایند با استقرار [[قبایل]] در حاشیه [[شهرها]] و آبادیها آغاز میشد و میتوانست بر اثر [[مهاجرت]] به سکونت در [[شهرها]] بینجامد. در این فرایند به مرور با [[فرهنگ]]، [[زبان]] و [[دین]] آشنا میشدند و تحت تأثیر آنان قرار میگرفتند. معمولاً مناطق حاصلخیزی چون [[یمن]]، عمان، یثرب، [[شام]] و [[بین النهرین]] و مناطق روستایی نشین [[حجاز]] جزو عمده مناطق سکونت عربهای یکجانشین بوده است که در حواشی شبه جزیره قرار دارند. شهرهایی چون [[مکه]] نیز بر اثر بازرگانی و اهمیت مذهبی پدید آمده بود؛ ولی در عین حال [[نظام]] قبیلهای و هنجارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] آن به رغم فاصله گرفتن از بیابان نشینی همچنان در آن [[حفظ]] شده بود؛ امری که [[ابن خلدون]] در [[قرن هفتم]] [[هجری]] از آن سخن گفت و آن را عَصَبیّت خواند<ref>تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>. | ||
*[[عصبیت]] قبیلهای همواره تنشهایی را میان [[قبایل]] [[رقیب]] یا همجوار پدید میآورد. در [[سال هشتم هجری]] که تقریبا عمده [[قبایل]] [[حجاز]] [[اسلام]] را پذیرفته بودند، همچنان [[تصفیه]] حسابهای [[قبیله]] ای وجود داشت. به نظر میرسد در گزارشهایی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}}، ایشان از آن با عنوان "امر الجاهلیه" یاد کردهاند؛ بر اساس گزارشی ایشان پس از [[قتل]] ناروای افرادی از [[بنی جذیمه]] به دست [[خالد بن ولید]] که به بهانه [[اسلام]] نیاوردن آنان صورت گرفته بود، [[حضرت علی]] را [[مأمور]] کرد با پرداخت دیه و خسارت، [[رضایت]] آنان را جلب کند. در این [[روایت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[امام علی]]{{ع}} خواسته "امر [[جاهلیت]]" را زیر پا نهد. به نظر میرسد در این کاربرد، تعبیر امر [[جاهلیت]] ناظر به هواداریهایی است که مبنای آن [[قبیله]]، تیره و مجموعه ای با نسبت مشترک بود<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۰ - ۴۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۹ - ۳۱۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | *[[عصبیت]] قبیلهای همواره تنشهایی را میان [[قبایل]] [[رقیب]] یا همجوار پدید میآورد. در [[سال هشتم هجری]] که تقریبا عمده [[قبایل]] [[حجاز]] [[اسلام]] را پذیرفته بودند، همچنان [[تصفیه]] حسابهای [[قبیله]] ای وجود داشت. به نظر میرسد در گزارشهایی منسوب به [[پیامبر]]{{صل}}، ایشان از آن با عنوان "امر الجاهلیه" یاد کردهاند؛ بر اساس گزارشی ایشان پس از [[قتل]] ناروای افرادی از [[بنی جذیمه]] به دست [[خالد بن ولید]] که به بهانه [[اسلام]] نیاوردن آنان صورت گرفته بود، [[حضرت علی]] را [[مأمور]] کرد با پرداخت دیه و خسارت، [[رضایت]] آنان را جلب کند. در این [[روایت]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[امام علی]]{{ع}} خواسته "امر [[جاهلیت]]" را زیر پا نهد. به نظر میرسد در این کاربرد، تعبیر امر [[جاهلیت]] ناظر به هواداریهایی است که مبنای آن [[قبیله]]، تیره و مجموعه ای با نسبت مشترک بود<ref>المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۰ - ۴۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۹ - ۳۱۰.</ref><ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[جاهلیت (مقاله)|مقاله «جاهلیت»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹.</ref>. | ||
====[[آداب اجتماعی]] و [[رسوم جاهلی]]==== | |||
*به [[گواهی]] [[تاریخ]]، [[مردم]] [[عربستان]] با داشتن پارهای خصوصیات، از سایر ملتهای مترقی آن روزگار، همچون [[ایران]] و [[روم]] در سطح پایینی قرار داشته است. [[خشونت]] و ناآرامی، آنان را مدام در میدانهای [[جنگ]] و [[غارت]] نگه میداشت و هر از گاهی با [[شبیخون]] زدن به قبیلهای، در پی یغما بردن دارائی آن [[قبیله]] بر میآمدند. زنده به [[گور]] کردن [[دختران]]، [[بتپرستی]]، [[پرستش]] [[قبیله]] نشان از عدم موفقیت آنها در خداگرایی داشت و مردار [[خواری]]، توجه به شراب و قمار، نشان علاقهمندی آنها به [[لذائذ]] حیوانی بود. به موازات آن برخی از رفتارها و عادات [[اجتماعی]] آنان که در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود، وجود ریشههای [[جاهلیت]] در آنها به [[اثبات]] میرسد<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
=====عدم شرکت [[قریش]] در [[عرفات]]===== | |||
*یکی از روشن ترین موضع گیریهای [[اسلام]] در رابطه با [[برتری]] [[انسانها]]، این است که ملاک را در [[تقوا]] و [[خداترسی]] و [[خلوص نیت]] قرار داده است، نه در [[نسب]] و [[مال]] و [[اولاد]] و اینکه [[قریش]] خود را از سایرین [[برتر]] میپنداشتند، و نسبت به سایر [[قبایل]] امتیازی برای خود قائل بودند، نمیتوانست پایه [[شرعی]] داشته باشد. بنابراین ادعای آنها به صرف [[قریشی بودن]] نباید در [[مراسم]] [[حج]]، به [[عرفات]] روند و از [[حرم]] خارج شوند، لطمهای بر صحت [[حج ابراهیمی]] بود چرا که وقوف در [[عرفات]]، از موارد [[حج ابراهیمی]] به شمار میرود و همگان موظف به رعایت آن هستند و [[مردم]] در [[امت اسلامی]] همچون دندانههای شانه برابراند و امتیازی در بین نیست و [[قرآن کریم]] با ذکر این مسأله از آنها میخواهد که [[عصبیت]] [[جاهلی]] را به کناری نهاده و به رنگ [[اسلام]] درآیند<ref>تفسیر عیاشی، ص۱۱۵و۱۱۶؛ تفسیر البرهان، ص۲۰۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ص۳۵۳.</ref>. اینجاست که [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«سپس از همانجا که مردم رهسپار میشوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.</ref>.<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref> | |||
=====[[تفاخر]] و برتریطلبی===== | |||
*برتریطلبی و بزرگ بینی، از خصلتهای آشکار [[عرب]] بود، بهطوریکه بسیاری از [[جدال]] و کشمکشها به واسطۀ همین [[خوی]] و [[عادت]] به وقوع میپیوست. آنان برخی عادات را که در زمان [[جاهلیت]] بدان متصف بودند، بعد از [[اسلام]] فراموش نکرده بودند و بعد فراغت از [[مراسم]] [[حج]]، در مکانی گرد میآمدند و از [[مفاخر]] آباء و اجداد خویش سخن به میان میآوردند و قصه جنگهایی که در گذشته در آن خود یا پدرانشان شرکت داشتند را با آب و تاب تعریف میکردند و بالطبع ابن امر در مذاق برخی خوش نمیآمد و باعث بروز فتنههایی میشد. [[قرآن کریم]] به آنها یادآور میشود که چه خوب است این کار [[نادرست]] و [[جاهلی]] را فراموش کرده و به جای آن به یاد [[نعمتهای فراوان]] و [[ارزشمند]] [[الهی]] باشید و [[دست]] از تفاخرهای بی [[ارزش]] و بی نتیجه بردارید و نسبت به آن [[مباهات]] نکنید، [[یاد خدا]] را جایگزین آن کنید که این برنامه بسی به حال آنها سودمند است. [[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۲۰۰ بقره به این مسأله پرداخته و میفرماید: {{متن قرآن|فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا}}<ref>«پس چون آیینهای ویژه حجّتان را انجام دادید خداوند را یاد کنید چونان یادکردتان از پدرانتان یا یادکردی بهتر» سوره بقره، آیه ۲۰۰.</ref> و در ادامه [[آیه]] به این مسأله اشاره دارد که این [[اعمال]] شما صرفاً [[دنیوی]] است و نتیجهای برای [[آخرت]] شما ندارد و [[یادآوری]] [[خداوند]] و نعمتهایش علاوه بر ثمرات [[دنیوی]]، نتیجه [[اخروی]] را نیز در پی دارد که همان رسیدن به [[حسنات]] در [[دنیا]] و محافظت از [[آتش جهنم]] در [[آخرت]] است<ref>ر.ک: عبداللهی، محمد اسماعیل؛ کرمی نیا، محمد، برخورد قرآن و سنت با جاهلیت عصر نزول، مجله قرآنی کوثر، نیمه دوم تابستان و نیمه اول پاییز ۱۳۹۶، ص۱۴ ـ ۲۰. </ref>. | |||
=====[[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]]===== | =====[[اجبار]] به خودفروشی [[زنان]]===== |