دلیل نقلی نصب امام: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۲۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ اکتبر ۲۰۲۰
خط ۶۲: خط ۶۲:
می‌توان با مراجعه به [[منابع تاریخی]]، نکات مفیدی را در این موضوع دریافت. از بررسی منابع به دست می‌آید که بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[مردم]]، [[حاکمان]] و خلفای زمان خود را “خلیفه‌الله” می‌نامیدند<ref>ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۹؛ عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۸.</ref>. هر چند برخی [[خلفا]] این عنوان را برای خود نمی‌پسندیدند و خود را [[خلیفه]] [[رسول‌الله]]{{صل}} معرفی می‌کردند<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن ابی‌شیبه الکوفی، المصنف، ج۸، ص۵۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۲؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. به هر حال، مراد آنها از این عناوین، [[مرجعیت]] و [[امامت]] [[دینی]] آنها نبود، بلکه آنان از این عنوان، تنها [[جانشینی]] [[خلفا]] در [[حاکمیت]] و [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]] را در نظر داشتند؛ چراکه افرادی مانند [[خلیفه دوم]]<ref>چنان‌که خلیفه دوم در خطبه‌ای چنین گفته است: «ای مردم! هر کس می‌خواهد درباره قرآن چیزی بپرسد، برود پیش «ابی بن کعب» و کسی که می‌خواهد از فرائض و احکام مربوط به ارث چیزی بپرسد، برود پیش «زید بن ثابت» و کسی که می‌خواهد از حلال و حرام چیزی بپرسد، برود پیش «معاذ بن جبل»، (حاکم نیسابوری، المستدرک، ج۳، ص۲۷۱).</ref> و سوم و [[حاکمان اموی]] و [[عباسی]] که از جهت [[علمی]] در مقابل [[اهل بیت]]{{عم}} و دیگر [[دانشمندان]] [[دینی]] ادعایی نداشتند نیز [[خلیفه خدا]] یا [[خلیفة]] [[رسول‌الله]]{{صل}} خوانده می‌شدند. بنابراین در اصطلاحِ [[مسلمانان]]، “خلیفه‌الله” عنوانی بود که آنان پس از [[رحلت نبی اکرم]]{{صل}} به [[حاکمان]] و [[رهبران]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] می‌دادند.
می‌توان با مراجعه به [[منابع تاریخی]]، نکات مفیدی را در این موضوع دریافت. از بررسی منابع به دست می‌آید که بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}، [[مردم]]، [[حاکمان]] و خلفای زمان خود را “خلیفه‌الله” می‌نامیدند<ref>ر.ک: احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۱۰؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱۲، ص۹۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج۴، ص۲۰۹؛ عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۸.</ref>. هر چند برخی [[خلفا]] این عنوان را برای خود نمی‌پسندیدند و خود را [[خلیفه]] [[رسول‌الله]]{{صل}} معرفی می‌کردند<ref>ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۳۷؛ ابن ابی‌شیبه الکوفی، المصنف، ج۸، ص۵۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۲؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، الطرائف، ج۲، ص۴۰۴.</ref>. به هر حال، مراد آنها از این عناوین، [[مرجعیت]] و [[امامت]] [[دینی]] آنها نبود، بلکه آنان از این عنوان، تنها [[جانشینی]] [[خلفا]] در [[حاکمیت]] و [[رهبری]] [[جامعه اسلامی]] را در نظر داشتند؛ چراکه افرادی مانند [[خلیفه دوم]]<ref>چنان‌که خلیفه دوم در خطبه‌ای چنین گفته است: «ای مردم! هر کس می‌خواهد درباره قرآن چیزی بپرسد، برود پیش «ابی بن کعب» و کسی که می‌خواهد از فرائض و احکام مربوط به ارث چیزی بپرسد، برود پیش «زید بن ثابت» و کسی که می‌خواهد از حلال و حرام چیزی بپرسد، برود پیش «معاذ بن جبل»، (حاکم نیسابوری، المستدرک، ج۳، ص۲۷۱).</ref> و سوم و [[حاکمان اموی]] و [[عباسی]] که از جهت [[علمی]] در مقابل [[اهل بیت]]{{عم}} و دیگر [[دانشمندان]] [[دینی]] ادعایی نداشتند نیز [[خلیفه خدا]] یا [[خلیفة]] [[رسول‌الله]]{{صل}} خوانده می‌شدند. بنابراین در اصطلاحِ [[مسلمانان]]، “خلیفه‌الله” عنوانی بود که آنان پس از [[رحلت نبی اکرم]]{{صل}} به [[حاکمان]] و [[رهبران]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] می‌دادند.
در مجموع می‌توان گفت در کاربرد [[روایی]]، مصداق “خلیفه‌الله” و [[امامان]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] هستند و بر [[شأن]] [[حاکمیت]] و [[امامت]] [[سیاسی]] و همچنین [[مرجعیت دینی]] آنها دلالت دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۵.</ref>.
در مجموع می‌توان گفت در کاربرد [[روایی]]، مصداق “خلیفه‌الله” و [[امامان]] [[منصوب]] از سوی [[خدا]] هستند و بر [[شأن]] [[حاکمیت]] و [[امامت]] [[سیاسی]] و همچنین [[مرجعیت دینی]] آنها دلالت دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۵.</ref>.
===پنجم: [[حجت الهی]] بودن و [[نصب الهی امام|نصب]]===
از مباحث قابل [[تأمل]] این است که اگر در روایتی، [[امام]]، [[حجت خدا]] خوانده شده باشد، آیا می‌توان آن را به معنای [[الهی]] بودن [[امام]] دانست و یا اینکه [[حجت خدا]] بودن، اعم از [[نصب الهی]] یا مردمی بودن [[انتخاب امام]] است؟ اگر لازمه [[حجت خدا]] بودن [[امام]]، [[الهی بودن امامت]] ایشان است، این [[امامت]] [[الهی]] زیر مجموعه کدام یک از اقسام [[امامت]] “دینی و سیاسی” قرار می‌گیرد؟
برای پاسخ می‌توان از معنای لغوی این واژه و کاربرد آن در [[روایات]] بهره گرفت. “الحجّة” در لغت به معنای [[برهان]]<ref>محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸؛ مبارک بن محمد بن اثیر جزری، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۱، ص۳۴۱؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۲۱.</ref> و [[دلیل]] [[پیروزی بر دشمن]] هنگام [[دشمنی]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۳، ص۱۰؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان‌العرب، ج۲، ص۲۲۸.</ref> می‌باشد؛ پس [[حجت خدا]] به معنای [[دلیل]] و [[برهان]] [[الهی]] است. با توجه به این معنا، اگر [[امام]]، [[حجت خدا]] باشد، می‌توان گفت که او [[دلیل]] [[خدا]] برای ساکت کردن [[منکران]] و [[خطاکاران]] است؛ یعنی با [[وجود امام]]، برای [[مردم]] در [[نافرمانی]] از [[دستور خداوند]] عذر و بهانه‌ای باقی نمی‌ماند. این مطلب در [[روایات]] نیز [[تأیید]] شده است. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: “حجت [[خدا]] بر [[مردم]] [[استوار]] نمی‌شود؛ مگر به وجود امامی که [در نظر [[مردم]]] شناخته شود”<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. بنابراین کاربرد این واژه درباره [[امام]]، بر [[جایگاه]] [[عظیم]] ایشان دلالت می‌کند؛ چنان که در [[روایات]] آمده است، [[حجت خدا]] باید [[معصوم]] باشد؛ زیرا با توجه به [[احتجاج]] [[خداوند]] به ایشان، وی [[هدایت‌گر]] [[مردم]] است و [[هدایت‌گر]] [[مردم]] نیز نمی‌تواند خود دچار [[خطا]] و [[عصیان]] گردد: او ([[امام]]) [[معصوم]] است و مشمول کمک و [[تأیید الهی]] است، از [[خطا]] و [[لغزش]] ایمن است، [[خدا]] او را به این صفات اختصاص داده تا [[حجت]] وی بر [[بندگان]] و [[گواه]] او بر مخلوقاتش باشد، “این [[فضل الهی]] است که به هر که خواهد، عطا کند و [[خدا]] صاحب [[فضل]] [[بزرگی]] است”<ref>{{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}} «این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>. آیا [[مردم]] قادرند چنین امامی را [[انتخاب]] کنند؟<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۳؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۲، ص۶۸۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۲.</ref>.
به علاوه، [[روایات]] متعددی وجود دارد که از اختصاص [[علوم ویژه]] به [[حجت خدا]] حکایت دارد<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷، ۲۵۸ و ۵۰۹؛ روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref>. روشن است که تشخیص چنین [[انسانی]] که [[معصوم]] است و دارنده [[کمالات]] و [[علوم]] خاصی می‌باشد، تنها در توان [[باری تعالی]] است. این امر، ما را به [[الهی]] بودن [[حجت خدا]] می‌رساند. افزون اینکه [[امام سجاد]]{{ع}} حجت الهی را کسی معرفی کرده که در [[ارتباط مستقیم]] با خداست<ref>{{متن حدیث|لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا لِلَّهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ}} (محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۵).</ref>.
بخش دیگری از [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز حاکی از [[الهی]] بودن [[حجت خداوند]] است. از [[امام علی]]{{ع}} چنین [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَا تُخْلِي أَرْضَكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ‌}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸؛ ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۲۲۱؛ ابو الفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴.</ref>. [[اخبار]] متعددی با مضمون فوق، در کتاب‌های [[روایی]] وجود دارند. چنین روایاتی نشان‌دهنده [[نصب الهی]] [[حجت]] می‌باشند؛ چراکه ممکن است [[مردم]] در [[انتخاب امام]] خود به توافق نرسند که - بر فرض مردمی بودن [[انتخاب]] [[حجت]] - در آن صورت، حجتی نخواهد بود و این امر با [[کلام]] [[اهل بیت]]{{عم}} راجع به خالی نشدن [[زمین]] از وجود [[حجت]] در [[تعارض]] می‌باشد. همچنین در [[سخنان امام سجاد]]{{ع}} آمده است: {{متن حدیث|لَمْ تخلو [تَخْلُ‌] الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ فِيهَا ظَاهِرٌ مَشْهُورٌ أَوْ غَائِبٌ مَسْتُورٌ}}<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، امالی، ص۱۸۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، کمال‌الدین، ج۱، ص۲۰۷؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۲، ص۳۱۷؛ همچنین ر.ک: همان، ص۲۴۴، ۲۸۹، ۲۹۲ و ۲۹۴ و ج۲، ص۶۵۶-۶۵۷؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، أمالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، الغیبة، ص۳۲۱؛ ابوالفتح کراجکی، کنزالفوائد، ج۱، ص۳۷۴؛ حسن بن یوسف حلی، کشف الیقین، ص۷۴ و ۱۸۵.</ref>. این [[حدیث]] می‌گوید که ممکن است حجت الهی [[غایب]] و پوشیده باشد؛ در حالی که [[غیبت]] آن حجت الهی که منتخب [[مردم]] است، معنا ندارد. [[بدیهی]] است کسی که [[مردم]] او را به عنوان [[امام]] [[انتخاب]] کرده‌اند، معلوم و مشهور است؛ اما ممکن است کسی منتخب [[خداوند]] باشد، ولی در میان [[مردم]] معلوم و مشهور نباشد.
افزون بر این مطلب، روایاتی وجود دارد که در آن [[اهل بیت]]{{عم}} خود را حجت الهی می‌دانند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸ و ۲۴۳.</ref>؛ در حالی که بیشتر ایشان منتخب [[مردم]] نبودند. بنابراین از استعمال این واژه در کلمات [[اهل بیت]]{{عم}} می‌توان [[نصب الهی]] را استفاده نمود.
در پاسخ به [[پرسش]] دوم نیز می‌توان گفت: همان‌طور که گذشت، [[خداوند]] می‌تواند با [[تمسک]] به [[حجت]]، [[منکران]] و [[خطاکاران]] را ساکت نماید و در [[حقیقت]]، وجود [[حجت]]، [[راه]] عذر و بهانه را برای [[نافرمانی]] می‌بندد. این سخن و دیگر شواهد از [[روایات]]<ref>بخشی از روایات، حجت را «بیان کننده دین» خوانده‌اند، مانند: {{متن حدیث|مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ الْحُجَّةُ يَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ...}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸).</ref> نشان می‌دهند که [[حجت خدا]] بیان‌کننده [[دین خدا]] و [[طریق صحیح]] شناختن [[خوبی‌ها]] از [[گناهان]] است. در روایاتی آمده است که [[خداوند]]، حجتش را از پاسخ مسائل گوناگون [[آگاه]] کرده است<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۲۷.</ref> و یا اینکه [[حجت خدا]] به نیازمندی‌های [[مردم]] برای [[شناخت]] [[راه]] [[سعادت]]<ref>بنابر روایاتی، نشناختن حجت خدا گمراهی را در پی خواهد داشت (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۳۷)؛ از آنجا که حجت خدا باید پاسخ‌گوی مردم مختلف باشد، در روایاتی آمده است که حجت خدا به زبان‌های اقوام مختلف، عالِم و از نیازهای آنها آگاه است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۳). روایات در این موضوع فراوان است که در مباحث روایی خواهد آمد.</ref> که همان [[دین]] خداست، عالِم می‌باشد.
بنابراین [[حجت خدا]] را می‌توان لااقل به معنای “مرجعیت و [[امامت]] دینی” [[امام]] دانست. از این رو دلالت بر [[حاکمیت]] و [[رهبری سیاسی]] مشروط به وجود قرینه خواهد بود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۵۱.</ref>.
{{پرسمان القاب امام مهدی}}
==جستارهاوابسته==
==جستارهاوابسته==
* [[نصب الهی امام]]
* [[نصب الهی امام]]
۲۱۸٬۰۵۷

ویرایش