بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
او سرانجام در سال ۶۵ [[هجری]] در گروه [[توابین]] و کسانی که به [[خونخواهی]] [[قاتلان]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} و [[شهدای کربلا]] [[قیام]] کردند به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی]] در [[عین الورده]] در [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] شربت [[شهادت]] نوشید<ref>ر.ک: الاصابه، ج۶، ص۲۹۷؛ تهذیب التهذیب، ج۸ ص۱۸۰؛ رجال طوسی، ص۵۸، ش۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۱-۱۳۰۲.</ref> | او سرانجام در سال ۶۵ [[هجری]] در گروه [[توابین]] و کسانی که به [[خونخواهی]] [[قاتلان]] [[حضرت]] [[ابا عبدالله الحسین]]{{ع}} و [[شهدای کربلا]] [[قیام]] کردند به همراه [[سلیمان بن صرد خزاعی]] در [[عین الورده]] در [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] شربت [[شهادت]] نوشید<ref>ر.ک: الاصابه، ج۶، ص۲۹۷؛ تهذیب التهذیب، ج۸ ص۱۸۰؛ رجال طوسی، ص۵۸، ش۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۱-۱۳۰۲.</ref> | ||
== | ==مسیّب و دیگر بزرگان [[کوفه]] مورد استقبال [[امام]]{{ع}} در [[جمل]]== | ||
مسیّب در هر سه [[جنگ جمل]]، [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[شرکت]] کرد و به [[یاری]] آن [[حضرت]] شتافت. | |||
[[ابن شهر آشوب]] در [[مناقب]] آورده است: وقتی | [[ابن شهر آشوب]] در [[مناقب]] آورده است: وقتی مسیّب به همراه [[حجر بن عدی]] و [[مالک اشتر]] و [[زید بن صوحان]] و جمعی از بزرگان و با نُه هزار نیرو، برای [[یاری]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[جنگ جمل]] از [[کوفه]] بیرون آمدند، [[حضرت]] تا یک فرسخ به استقبال آنان رفتند و فرمودند: "[[درود]] بر شما ای [[مردم کوفه]] و ای گروه [[اسلام]] و مرکز [[دین خدا]]"<ref>{{متن حدیث| مَرْحَباً بِكُمْ أَهْلَ اَلْكُوفَةِ وَ فِئَةَ اَلْإِسْلاَمِ وَ مَرْكَزَ اَلدِّينِ }}؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۳، ص۱۵۱؛ و ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۱۶۲.</ref>؛ | ||
و بدین ترتیب [[امام]]{{ع}} از حضور وی و دیگر همراهان [[تجلیل]] به عمل آوردند.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۲.</ref> | و بدین ترتیب [[امام]]{{ع}} از حضور وی و دیگر همراهان [[تجلیل]] به عمل آوردند.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۲.</ref> | ||
== | ==مسیّب در سرکوبی [[غارتگران]] شامی و کوتاهی در [[مجازات]] آنها== | ||
[[معاویه]] برای استقرار [[حکومت]] خود و نیز ضربه زدن به [[حکومت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} مأموران خونخوار و فرماندهانی سخت [[دل]] و بیرحم را به شهرهای تحت [[فرمان]] [[حضرت علی]]{{ع}} روانه میکرد تا با [[قتل]] و [[غارت]] و [[ناامن]] کردن [[بلاد اسلامی]]، دلهای [[مردم]] را مضطرب و دیدگاه آنان را نسبت به ادارۀ [[کشور]] توسط [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[متزلزل]] سازد؛ از جمله کسانی که به این [[جنایت]] هولناک [[مأموریت]] یافت، [[عبدالله بن مسعده فزاری]] بود [[معاویه]] به او [[دستور]] داد در مسیر [[راه]] با هر گروه و جمعیت و به هر [[شهر]] و دیاری میرسد، تمام [[صدقات]] و زکوات آنان را جمعآوری نموده و هر کس در پرداخت [[زکات]] خودداری کرد، به [[قتل]] برساند! و کار خود را به طور مستمر و روز به روز برای من گزارش کند. [[عبدالله بن مسعده فزاری]] از [[شام]] به جانب تیماء حرکت کرد، و در این مسیر [[صدقات]] و زکوات بسیاری جمعآوری نمود و کسانی را که از دادن [[زکات]] خودداری میکردند، به [[قتل]] میرساند، و در بین [[راه]]، گروه زیادی از [[مردم]] [[فزاره]] هم به او پیوستند و در [[یاری]] او درآمدند؛ و او خود را به [[مکه]] و [[مدینه]] رساند، اما وقتی این خبر ناگوار به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رسید، بلافاصله [[مسیب بن نجبه فزاری]] را با دو هزار نیرو به تعقیب آنها فرستاد تا هر چه زودتر جلو پیش روی و غارتگری ابن مسعده و همراهان او را بگیرد. | [[معاویه]] برای استقرار [[حکومت]] خود و نیز ضربه زدن به [[حکومت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} مأموران خونخوار و فرماندهانی سخت [[دل]] و بیرحم را به شهرهای تحت [[فرمان]] [[حضرت علی]]{{ع}} روانه میکرد تا با [[قتل]] و [[غارت]] و [[ناامن]] کردن [[بلاد اسلامی]]، دلهای [[مردم]] را مضطرب و دیدگاه آنان را نسبت به ادارۀ [[کشور]] توسط [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[متزلزل]] سازد؛ از جمله کسانی که به این [[جنایت]] هولناک [[مأموریت]] یافت، [[عبدالله بن مسعده فزاری]] بود [[معاویه]] به او [[دستور]] داد در مسیر [[راه]] با هر گروه و جمعیت و به هر [[شهر]] و دیاری میرسد، تمام [[صدقات]] و زکوات آنان را جمعآوری نموده و هر کس در پرداخت [[زکات]] خودداری کرد، به [[قتل]] برساند! و کار خود را به طور مستمر و روز به روز برای من گزارش کند. [[عبدالله بن مسعده فزاری]] از [[شام]] به جانب تیماء حرکت کرد، و در این مسیر [[صدقات]] و زکوات بسیاری جمعآوری نمود و کسانی را که از دادن [[زکات]] خودداری میکردند، به [[قتل]] میرساند، و در بین [[راه]]، گروه زیادی از [[مردم]] [[فزاره]] هم به او پیوستند و در [[یاری]] او درآمدند؛ و او خود را به [[مکه]] و [[مدینه]] رساند، اما وقتی این خبر ناگوار به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رسید، بلافاصله [[مسیب بن نجبه فزاری]] را با دو هزار نیرو به تعقیب آنها فرستاد تا هر چه زودتر جلو پیش روی و غارتگری ابن مسعده و همراهان او را بگیرد. مسیّب با سرعت تمام حرکت کرد و در تیماء با نیروهای شامی رو به رو شد و تا ظهر آن روز، [[جنگ]] شدیدی بین دو گروه رخ داد که عده زیادی از [[شامیان]] به [[هلاکت]] رسیدند و [[عبدالله بن مسعده فزاری]] به دست خود [[مسیب بن نجبه فزاری]] چند جراحت برداشت. اما [[مسیب بن نجبه فزاری]] متأسفانه به علت اینکه با [[عبدالله بن مسعده فزاری]] از یک [[قبیله]] ([[فزاره]]) بودند از [[مجازات]] او و همراهانش خودداری کرد و اجازه داد آنها فرار کنند! | ||
مسیّب پس از این [[پیروزی]] وقتی [[خدمت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسید و نتیجه کار را گزارش کرد، [[حضرت]] (اگر چه اصل [[پیروزی]] او را ارج نهادند) اما از این که در [[کیفر]] و [[مجازات]] [[عبدالله بن مسعده فزاری]] و سپاهیانش کوتاهی کرده و اجازه داده این افرادی که [[خون]] بیگناهان ریخته و با [[اسلام]] سر [[ستیز]] و [[دشمنی]] دارند فرار کنند، سخت مورد ملامت قرار داد و چند روزی او را به نزد خویش [[راه]] نداد، و حتی بعضی گفتهاند او را به [[حبس]] انداخت. ولی او ضمن عذرخواهی و [[اطاعت از امام]]{{ع}} با [[شفاعت]] برخی از بزرگان [[کوفه]] [[آزاد]] شد<ref>انساب الاشراف، ص۳۵۰، ش۵۲۱.</ref>. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پس از این ماجرا [[مسیب بن نجبه فزاری]] را آزمود و خواست بداند که آیا او نسبت به گفتار خود در [[اطاعتپذیری]] [[وفادار]] است یا نه، او را به جمعآوری [[صدقات]] و زکاتِ برخی مناطق [[مأموریت]] داد و وی را در این امر با [[عبدالرحمان بن محمد کندی]] همراه گردانید. پس از انجامِ [[مأموریت]]، [[حضرت]] از آنان [[حسابرسی]] کرد و پی برد که آنها در [[رفتار]] خود درست عمل کرده و خیانتی ننمودهاند، آنها را ستود آنگاه به هر یک، [[حکومت]] منطقهای را سپرد و در ضمن همواره مراقب اعمالشان بود<ref>انساب الاشراف، ص۳۵۰، ش۵۲۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۲-۱۳۰۴.</ref> | [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} پس از این ماجرا [[مسیب بن نجبه فزاری]] را آزمود و خواست بداند که آیا او نسبت به گفتار خود در [[اطاعتپذیری]] [[وفادار]] است یا نه، او را به جمعآوری [[صدقات]] و زکاتِ برخی مناطق [[مأموریت]] داد و وی را در این امر با [[عبدالرحمان بن محمد کندی]] همراه گردانید. پس از انجامِ [[مأموریت]]، [[حضرت]] از آنان [[حسابرسی]] کرد و پی برد که آنها در [[رفتار]] خود درست عمل کرده و خیانتی ننمودهاند، آنها را ستود آنگاه به هر یک، [[حکومت]] منطقهای را سپرد و در ضمن همواره مراقب اعمالشان بود<ref>انساب الاشراف، ص۳۵۰، ش۵۲۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۲-۱۳۰۴.</ref> | ||
== | ==مسیّب در گفت و گوی [[صلح امام حسن]]{{ع}}== | ||
[[ابوالحسن مدائنی]] [[نقل]] میکند: پس از آنکه بین [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و [[معاویه]] [[پیمان]] [[صلح]] [[امضا]] شد، [[معاویه]] به [[کوفه]] آمد، چون گروهی از [[خوارج]] بر [[معاویه]] [[خروج]] کرده بودند.[[معاویه]] به [[امام حسن]]{{ع}} [[پیام]] فرستاد و تقاضا کرد که به [[جنگ]] با [[خوارج]] برود. اما [[حضرت]]{{ع}} فرمود: "سبحان [[الله]]، من [[جنگ]] با تو را که برای من جایز است برای [[صلاح]] حال [[امت]] و [[الفت]] میان آنان، رها کردم، اینک چنین میپنداری که حاضرم برای خاطر تو با کسی [[جنگ]] کنم؟" اما [[معاویه]] که به [[هدف]] خود نرسید، بر فراز [[منبر]] رفت و [[هدف]] خود از [[جنگ]] با [[کوفیان]] را صرفاً [[حکومت]] بر آنان خواند نه [[اجرای احکام الهی]]، و گفت من [[جنگ]] نکردم که شما [[نماز]] بخوانید، [[روزه]] بگیرید، [[حج]] بیاورید، شماها خود این [[عبادات]] را انجام میدهید، بلکه من با شما جنگیدم تا بر شما [[حکومت]] کنم! | [[ابوالحسن مدائنی]] [[نقل]] میکند: پس از آنکه بین [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و [[معاویه]] [[پیمان]] [[صلح]] [[امضا]] شد، [[معاویه]] به [[کوفه]] آمد، چون گروهی از [[خوارج]] بر [[معاویه]] [[خروج]] کرده بودند.[[معاویه]] به [[امام حسن]]{{ع}} [[پیام]] فرستاد و تقاضا کرد که به [[جنگ]] با [[خوارج]] برود. اما [[حضرت]]{{ع}} فرمود: "سبحان [[الله]]، من [[جنگ]] با تو را که برای من جایز است برای [[صلاح]] حال [[امت]] و [[الفت]] میان آنان، رها کردم، اینک چنین میپنداری که حاضرم برای خاطر تو با کسی [[جنگ]] کنم؟" اما [[معاویه]] که به [[هدف]] خود نرسید، بر فراز [[منبر]] رفت و [[هدف]] خود از [[جنگ]] با [[کوفیان]] را صرفاً [[حکومت]] بر آنان خواند نه [[اجرای احکام الهی]]، و گفت من [[جنگ]] نکردم که شما [[نماز]] بخوانید، [[روزه]] بگیرید، [[حج]] بیاورید، شماها خود این [[عبادات]] را انجام میدهید، بلکه من با شما جنگیدم تا بر شما [[حکومت]] کنم! | ||
مسیّب وقتی سخن [[معاویه]] را شنید، سخت ناراحت شد و به [[امام مجتبی]]{{ع}} پس از بیان مطالبی عرض کرد: شگفتی من از این که با [[معاویه]] [[مصالحه]] کردید، تمام نمیشود. و به نظر من سزاوار است به حال نخست برگردید، زیرا [[معاویه]] [[پیمان]] میان خود و شما را [[شکست]] و ما باید به حال قبل از [[صلح]] برگردیم و [[پیمان]] را نادیده انگاریم و با او وارد [[جنگ]] شویم. | |||
[[امام]]{{ع}} در ردّ پیشنهاد | [[امام]]{{ع}} در ردّ پیشنهاد مسیّب فرمود: "ای مسیّب، من اگر با [[معاویه]] برای [[دنیا]] [[صلح]] میکردم، قطعاً در [[جنگ]] پایدارتر و شکیباتر از من نبود، بلکه من [[مصلحت]] شما را [[اراده]] کردم و این که از ریختن [[خون]] یکدیگر دست بردارید، لذا تن به [[صلح]] دادم، پس اینک به تقدیر و قضای [[پروردگار]] [[راضی]] باشید تا نیکوکارتان آسوده باشد و از [[ظلم و ستم]] فاجری چون [[معاویه]] خلاصی یابد"<ref>{{متن حدیث| يا مُسَيَّبٍ ، إِنِّي لَوْ أَرَدْتُ بِمَا فَعَلْتُ الدُّنْيَا لَمْ يَكُنْ مُعَاوِيَةَ بأصبر عِنْدَ اللِّقَاءُ ، وَ لَا أَثْبَتَ عِنْدَ الْحَرْبِ مِنًى ، وَ لَكِنِّي أَرَدْتُ صَلَاحَكُمْ ، وَكَفٍ بَعْضُكُمْ عَنْ بَعْضٍ ، فَارْضَوْا بِقَدَرِ اللَّهِ وَ قَضَائِهِ ، حَتَّى يَسْتَرِيحَ بِرٍّ ، أَوْ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ }}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۵.</ref>؛ | ||
[[امام]]{{ع}} با این سخن مسیّب را ساکت کرد و او هم از نقض و شکستن [[پیمان]] [[صلح]] با [[معاویه]] دیگر سخنی نگفت.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۴-۱۳۰۵.</ref> | [[امام]]{{ع}} با این سخن مسیّب را ساکت کرد و او هم از نقض و شکستن [[پیمان]] [[صلح]] با [[معاویه]] دیگر سخنی نگفت.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۴-۱۳۰۵.</ref> | ||
== | ==مسیّب در جمع [[توابین]]== | ||
مسیّب از جمله کسانی بود که از [[حضرت حسین]]{{ع}} [[دعوت]] به عمل آورد تا به [[کوفه]] تشریف بیاورد و [[امامت]] و [[رهبری]] [[مردم]] را به عهده بگیرد اما با ورود [[عبیدالله بن زیاد]] آن [[حاکم]] خونخوار و بیرحم که توانست در اندک زمانی [[مسلم بن عقیل]] و [[هانی بن عروه]] را به [[قتل]] برساند و [[شهر کوفه]] و اطراف آن [[سرزمین]] را در حیطه [[قدرت]] خود درآورد، برخی از [[کوفیان]] مخفیانه و محرمانه از [[کوفه]] خارج شدند از جمله [[حبیب بن مظاهر]]، خود را به [[کاروان حسینی]] رساندند و سرانجام در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند، و بسیاری از [[کوفیان]] در اثر [[تهدید]] و یا [[تطمیع]] در زیر [[پرچم]] [[عمر سعد]] به [[کربلا]] آمدند و آن حادثه دلخراش را به وجود آوردند و [[خون]] [[مطهر]] [[سبط پیامبر]]{{صل}} و پاره تن [[فاطمه]] و [[علی]]{{عم}} و یارانش را در [[روز عاشورا]] بر [[زمین]] ریختند و چه خیانتها کردند که روی [[تاریخ]] را در [[شقاوت]] و [[خونریزی]] سیاه کردند و گروهی از [[کوفیان]] هم از [[ترس]] [[جان]] و عدم امکان دسترسی و یا از روی [[سستی]] و کوتاهی از [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} [[دست]] برداشتند و در [[کوفه]] مخفی شدند، و پس از سه سال از [[واقعه کربلا]] (سال ۶۴ ه.ق) گروه [[توابین]] را تشکیل دادند و به [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] و [[قاتلان شهدای کربلا]] رفتند. [[مسیب بن نجبه فزاری]] هم از جمله کسانی بود که در محلی مخفی شد و به [[یاری امام]] [[حسین]]{{ع}} و یارانش نرفت. آیا [[مسیب بن نجبه فزاری]] از این که [[امام]]{{ع}} را [[یاری]] نکرد آیا از روی کوتاهی بوده یا آنکه برای او امکان [[ملحق شدن]] به کاروان [[کربلا]] نداشته است؟ البته در [[تاریخ]] در این باره توضیحی داده نشده است ولی از سخنان او در جمع [[توابین]] چنین برداشت میشود که او خود را در عدم [[یاری امام]]{{ع}} [[گناهکار]] میداند. که به صورت ظاهر او در [[یاری امام]]{{ع}} کوتاهی کرده است و محتمل است مراد او از این کوتاهی آن باشد که [[امام]]{{ع}} و یارانش [[شهید]] شدند، و او هنوز زنده است. | |||
طبق [[نقل]] مؤرخان در نخستین جلسهای که [[توابین]] پس از واقعه دلخراش [[کربلا]] به سال ۶۴ [[هجری]] برای [[خونخواهی]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} و [[یاران]] باوفایش در خانۀ [[سلیمان بن صرد خزاعی]] تشکیل دادند، اولین سخنران این انجمن [[مسیب بن نجبه فزاری]] بود، وی پس از [[حمد]] [[خدای متعال]] نکات مهمی را یادآور شد و در ادامه چنین گفت: "اکنون [[خداوند]] [[حجت]] را برای ما تمام نموده و [[دروغگویی]] و [[گمان]] [[باطل]] ما به [[اثبات]] رسید، زیرا برای [[فرزند پیامبر]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} [[نامه]] نوشتیم و [[وعده]] [[یاری]] و [[نصرت]] دادیم که تا پای [[جان]] در راهش [[فداکاری]] کنیم، ولی وقتی به سوی ما آمدند برای [[حفظ جان]] خود از یاریاش دریغ نمودیم تا آنکه او را در کنار ما کشتند و ما [[شاهد]] آن جنایات بودیم. اکنون عذر ما در پیشگاه [[خداوند]] چیست که او را با [[جان]] و [[مال]] یاریاش نکردیم و با زبان و بیان دربارهاش سخن نگفتیم و کسان و بستگان خود را به کمکش نفرستادیم؟ ای [[مردم]]، در [[روز قیامت]] و [[ملاقات]] با [[خدا]] و [[پیامبر]] او چه عذری خواهیم داشت که [[فرزند]] [[حبیب]] او و [[ذریه]] و [[نسل]] او را در میان ما کشتند و یک قدم برای یاریاش بر نداشتیم؟ به [[خدا]] قسم، نه، هیچ عذر و بهانهای نخواهیم داشت جز آنکه [[قیام]] کنیم تا [[قاتل]] آن [[حضرت]] و [[یاران]] [[قاتل]] او را بکشیم یا خود در این [[راه]] کشته شویم، شاید [[خداوند]] از ما [[راضی]] شود و از [[تقصیر]] ما درگذرد وگرنه بعد از [[ملاقات]] با [[خدا]] از عذابش در [[امان]] نخواهیم ماند". | طبق [[نقل]] مؤرخان در نخستین جلسهای که [[توابین]] پس از واقعه دلخراش [[کربلا]] به سال ۶۴ [[هجری]] برای [[خونخواهی]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} و [[یاران]] باوفایش در خانۀ [[سلیمان بن صرد خزاعی]] تشکیل دادند، اولین سخنران این انجمن [[مسیب بن نجبه فزاری]] بود، وی پس از [[حمد]] [[خدای متعال]] نکات مهمی را یادآور شد و در ادامه چنین گفت: "اکنون [[خداوند]] [[حجت]] را برای ما تمام نموده و [[دروغگویی]] و [[گمان]] [[باطل]] ما به [[اثبات]] رسید، زیرا برای [[فرزند پیامبر]] [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} [[نامه]] نوشتیم و [[وعده]] [[یاری]] و [[نصرت]] دادیم که تا پای [[جان]] در راهش [[فداکاری]] کنیم، ولی وقتی به سوی ما آمدند برای [[حفظ جان]] خود از یاریاش دریغ نمودیم تا آنکه او را در کنار ما کشتند و ما [[شاهد]] آن جنایات بودیم. اکنون عذر ما در پیشگاه [[خداوند]] چیست که او را با [[جان]] و [[مال]] یاریاش نکردیم و با زبان و بیان دربارهاش سخن نگفتیم و کسان و بستگان خود را به کمکش نفرستادیم؟ ای [[مردم]]، در [[روز قیامت]] و [[ملاقات]] با [[خدا]] و [[پیامبر]] او چه عذری خواهیم داشت که [[فرزند]] [[حبیب]] او و [[ذریه]] و [[نسل]] او را در میان ما کشتند و یک قدم برای یاریاش بر نداشتیم؟ به [[خدا]] قسم، نه، هیچ عذر و بهانهای نخواهیم داشت جز آنکه [[قیام]] کنیم تا [[قاتل]] آن [[حضرت]] و [[یاران]] [[قاتل]] او را بکشیم یا خود در این [[راه]] کشته شویم، شاید [[خداوند]] از ما [[راضی]] شود و از [[تقصیر]] ما درگذرد وگرنه بعد از [[ملاقات]] با [[خدا]] از عذابش در [[امان]] نخواهیم ماند". | ||
سپس | سپس مسیّب در ادامه اعلام کرد: ای گروه [[مردم]]، اکنون وقت آن است که یک نفر را از میان خود به [[فرماندهی]] برگزینیم؛ زیرا که در این کار مجبوریم که امیری بگماریم و تمام امور را به او بسپاریم و پرچمی برافراشته سازیم تا همه ما دور آن جمع شویم و به [[جنگ]] با [[قاتلان شهدای کربلا]] بپردازیم. | ||
پس از سخنان وی، افسر [[رشید]] [[اسلام]] [[رفاعة بن شداد]] برخاست و پیشنهاد داد [[سلیمان بن صرد]] به [[فرماندهی]] [[قوم]] [[منصوب]] شود، بلافاصله [[عبدالله بن سعد]] برخاست و [[فرماندهی]] [[سلیمان بن صرد]] را [[تأیید]] کرد و | پس از سخنان وی، افسر [[رشید]] [[اسلام]] [[رفاعة بن شداد]] برخاست و پیشنهاد داد [[سلیمان بن صرد]] به [[فرماندهی]] [[قوم]] [[منصوب]] شود، بلافاصله [[عبدالله بن سعد]] برخاست و [[فرماندهی]] [[سلیمان بن صرد]] را [[تأیید]] کرد و مسیّب هم پیشنهاد آنان را پذیرا شد و گفت: خوب [[انتخاب]] کردید و من هم بر [[فرماندهی]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] موافقم و همه حاضران بر [[رهبری]] و [[فرماندهی]] [[سلیمان]] [[اتفاق نظر]] کردند و از همین جا (سال ۶۴ [[هجری]]، سه سال پس از [[واقعه کربلا]]) پایه و اساسِ گروه [[توابین]] به [[فرماندهی]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} شکل گرفت و آغاز قیامی خونین برای سرکوبی [[جنایتکاران]] [[واقعه کربلا]] فراهم آمد<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۲۴؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۵۲.</ref>. | ||
حرکت و [[قیام]] این گروه در سال ۶۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت]] [[عبدالملک مروان]] پس از [[هلاکت]] [[یزید بن معاویه]] با [[شعار]] "[[یا لثارات الحسین]]" در [[شهر کوفه]] آغاز شد و از آنجا با چهار هزار نیروی [[جان]] بر [[کف]] آماده [[نبرد]] شده به جانب [[شام]] رهسپار گردیدند<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۳.</ref>. | حرکت و [[قیام]] این گروه در سال ۶۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت]] [[عبدالملک مروان]] پس از [[هلاکت]] [[یزید بن معاویه]] با [[شعار]] "[[یا لثارات الحسین]]" در [[شهر کوفه]] آغاز شد و از آنجا با چهار هزار نیروی [[جان]] بر [[کف]] آماده [[نبرد]] شده به جانب [[شام]] رهسپار گردیدند<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۳۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۳.</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
[[سلیمان بن صرد]] با این سخنان، روحِ [[مبارزه]] و جنگجویی و [[جهاد در راه خدا]] را در میان [[لشکریان]] خود [[قوت]] بخشید و [[مسیب بن نجبه فزاری]] را [[قائم مقام]] [[فرماندهی]] خود قرار داد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۵-۱۳۰۸.</ref> | [[سلیمان بن صرد]] با این سخنان، روحِ [[مبارزه]] و جنگجویی و [[جهاد در راه خدا]] را در میان [[لشکریان]] خود [[قوت]] بخشید و [[مسیب بن نجبه فزاری]] را [[قائم مقام]] [[فرماندهی]] خود قرار داد.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۵-۱۳۰۸.</ref> | ||
==[[پیروزی]] | ==[[پیروزی]] مسیّب در [[جنگ]] مقدماتی== | ||
موقعی که [[سلیمان بن صرد]] در [[عین الورده]] پیاده شد و سربازان و [[لشکریان]] خود را [[منظم]] و متشکل نمود به | موقعی که [[سلیمان بن صرد]] در [[عین الورده]] پیاده شد و سربازان و [[لشکریان]] خود را [[منظم]] و متشکل نمود به مسیّب [[مأموریت]] داد با چهارصد سوار به استقبال [[لشکر]] [[شام]] برود و اگر [[موقعیت]] را برای [[جنگیدن]] مناسب دید با [[دشمن]] وارد [[جنگ]] شود وگرنه بازگردد. | ||
مسیّب یک شبانهروز [[راه]] پیمود و از [[سحر]] تا نزدیک صبح استراحت کوتاهی کرد و پس از انجام فریضۀ صبح، مجدداً به [[راه]] ادامه داد. در [[راه]] عابری را که از [[شام]] میآمد به نزد مسیّب آوردند. مسیّب از او وضع [[لشکر]] [[شام]] را جویا شد. آن مرد گفت: در همین نزدیکی، با طلیعۀ [[سپاه شام]] روبهرو خواهید شد و ضمناً میان [[شرحبیل بن ذی الکلاع]] و [[حصین بن نمیر]] بر سر [[فرماندهی]] مقدمه [[سپاه]] [[نزاع]] است و منتظرند (که از جانب [[عبیدالله بن زیاد]] که از جانب [[عبدالملک مروان]] به [[فرماندهی]] کل [[سپاه]] به [[عین الورده]] در حرکت بودند) دستوری برسد که کدام یک، [[فرمانده سپاه]] باشند. | |||
مسیّب از شنیدن [[اختلاف]] میان [[شرحبیل بن ذی الکلاع]] و [[حصین بن نمیر]] بر [[فرماندهی]] مقدمه [[سپاه شام]]، [[فرصت]] را مغتنم شمرد و با سرعت تمام به جانب آنان حرکت کرد، و به طور ناگهانی به آنها حمله برد و در مدت کوتاهی طلیعه [[سپاه شام]] را در هم [[شکست]] و تعدادی از آنها را مجروح و برخی را به [[اسارت]] گرفت و سایر [[سپاهیان]] [[شام]] آنچه همراه داشتند، باقی گذاشته و پا به فرار نهاده و به [[شام]] برگشتند. | |||
مسیّب با نیروهای تحت امرش و [[غنایم]] بسیار و اسیرانی چند نزد [[سلیمان بن صرد]] بازگشت<ref>کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۴۰؛ و ر.ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۵۹۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۸-۱۳۰۹.</ref> | |||
==[[شهادت]] | ==[[شهادت]] مسیّب پس از [[سلیمان بن صرد]]== | ||
وقتی خبر [[شکست]] طلیعه [[سپاه شام]] به دست | وقتی خبر [[شکست]] طلیعه [[سپاه شام]] به دست مسیّب، به [[عبیدالله بن زیاد]] ([[فرمانده]] کل قوای [[عبدالملک مروان]]) رسید بلافاصله [[دوازده]] هزار نیرو به [[فرماندهی]] [[حصین بن نمیر]] به [[جنگ]] [[توابین]] فرستاد و در [[عین الورده]] این دو [[لشکر]] برابر هم قرار گرفتند. [[جنگ]] [[سختی]] بین [[سپاه]] [[توابین]] به [[فرماندهی]] [[سلیمان بن صرد]] و [[سپاه]] [[عبیدالله بن زیاد]] در گرفت. روز سوم [[جنگ]] ده هزار نیروی دیگر به کمک [[شامیان]] آمد. در این گیر و دار که [[سپاهیان]] [[شام]] از هر طرف به [[توابین]] حمله میبردند [[سلیمان بن صرد]] به [[یاران]] خود خطاب کرد و فریاد برآورد: هرکس قصد [[ملاقات]] با [[خدا]] دارد و میخواهد از گناهش [[توبه]] کند به جانب من آید. بعد غلاف شمشیرش را [[شکست]]<ref>شکستن غلاف شمشیر، حکایت از عزم جدی او در جنگیدن تا پیروزی با شهادت بود.</ref>، جمع کثیری با او شدند و غلافهای [[شمشیر]] را شکستند و به [[دشمن]] حمله کردند و جمع زیادی از [[شامیان]] را به [[هلاکت]] رسانده و یا مجروح کردند. [[سپاهیان]] [[شام]] به [[دستور]] [[حصین بن نمیر]] دسته جمعی به [[سلیمان بن صرد]] حمله بردند و او را به [[شهادت]] رساندند بلافاصله پس از [[شهادت]] [[سلیمان بن صرد]]، و طبق [[برنامهریزی]] [[پیشبینی]] شده، [[مسیب بن نجبه فزاری]] [[فرماندهی سپاه]] [[توابین]] را به عهده گرفت و خطاب به پیکر غرقه به [[خون]] [[سلیمان بن صرد]] گفت:[[خداوند]] تو را [[رحمت]] کند ای [[برادر]]، [[صداقت]] کردی و به آنچه [[وظیفه]] داشتی، عمل نمودی و اینک بر ماست به آنچه باقی مانده است، عمل کنیم. | ||
بعد [[پرچم]] [[توابین]] را برافراشت و در حالی که [[رجز]] میخواند، به ستون [[دشمن]] حمله کرد. | بعد [[پرچم]] [[توابین]] را برافراشت و در حالی که [[رجز]] میخواند، به ستون [[دشمن]] حمله کرد. | ||
[[مسیب بن نجبه فزاری]] در آن روز، با شدت تمام و بسیار دلاورانه جنگید و چندین بار بخشی از [[سپاه]] [[دشمن]] را منهدم ساخت و جمعی از [[سپاهیان]] [[شام]] را به [[هلاکت]] رساند. شدت حملات | [[مسیب بن نجبه فزاری]] در آن روز، با شدت تمام و بسیار دلاورانه جنگید و چندین بار بخشی از [[سپاه]] [[دشمن]] را منهدم ساخت و جمعی از [[سپاهیان]] [[شام]] را به [[هلاکت]] رساند. شدت حملات مسیّب، کار را بر [[شامیان]] تنگ کرد و لذا بر خلاف [[قواعد]] [[جنگی]] آن روزگار، که [[جنگ]] تن به تن بود، ناگهان گروهی از [[سپاهیان]]، [[شام]] به طور دسته جمعی مسیّب را مورد حمله قرار دادند، در این حمله ناجوانمردانه سرانجام مسیّب با تیری که [[یزید بن حصین]] به جانب او پرتاب کرد از پای در آمد و روی [[زمین]] افتاد و به درجۀ رفیع [[شهادت]] رسید و به [[وظیفه]] خود که [[خونخواهی]] از [[قاتلان]] [[حضرت]] [[سیدالشهدا]]{{ع}} و [[یاران]] و [[نزدیکان]] باوفایش بود، عمل نمود و با [[قلبی]] مملو از [[ایمان]] به بارگاه احدیت بار یافت، و پس از او طبق برنامه، [[پرچم]] [[سپاه]] را [[عبدالله بن سعد بن نفیل]] برافراشت و به [[نبرد]] با [[شامیان]] و [[قاتلان شهدای کربلا]] پرداخت<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۹۹ و به اختصار در کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۴۱.</ref>. | ||
این حادثه دلخراش و [[شهادت]] [[مسیب بن نجبه فزاری]] در سال ۶۵ [[هجری]] در [[عین الورده]]، به وقوع پیوست <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۶۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۴۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۹-۱۳۱۱.</ref> | این حادثه دلخراش و [[شهادت]] [[مسیب بن نجبه فزاری]] در سال ۶۵ [[هجری]] در [[عین الورده]]، به وقوع پیوست <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۶۰؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۶۴۱.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۰۹-۱۳۱۱.</ref> |