جز
جایگزینی متن - 'طی' به 'طی'
جز (جایگزینی متن - 'سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، [[فرهنگنامه' به 'سعیدیانفر و ایازی، [[فرهنگنامه') |
جز (جایگزینی متن - 'طی' به 'طی') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
#از خطرناکترین پرتگاههایی که بر سر راه [[رهبران]] بزرگ قرار دارد مسأله پیشنهادهای سازشکارانهای است که از [[ناحیه]] [[مخالفان]] مطرح میگردد، و در اینجا است که خطوط [[انحرافی]] بر سر راه [[رهبران]] ایجاد میشود و [[سعی]] دارد آنها را از مسیر اصلی بیرون برد، و این [[آزمون]] بزرگی برای آنها است. [[مشرکان]] “مکه” و [[منافقان]] “مدینه” بارها کوشیدند که با طرح پیشنهادهای سازشکارانه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} را از خط “توحید” [[منحرف]] سازند، و [[خداوند]] پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و میفرماید. ای [[پیامبر]] [[تقوای الهی]] پیشه کن: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ}} [[حقیقت]] [[تقوی]] همان [[احساس مسئولیت]] درونی است و تا این [[احساس مسئولیت]] نباشد [[انسان]] به دنبال هیچ برنامه سازندهای حرکت نمیکند. از [[کافران]] و [[منافقان]] [[اطاعت]] مکن! {{متن قرآن|وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}} و در پایان این [[آیه]] برای تأکید این موضوع میگوید: [[خداوند]] عالم و [[حکیم]] است {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}} اگر [[فرمان]] ترک [[پیروی]] آنها را به تو میدهد روی [[علم]] و [[حکمت]] بیپایان او است، زیرا میداند در این [[تبعیت]] و سازشکاری چه [[مصائب]] دردناک و [[مفاسد]] بیشماری نهفته است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۸۸.</ref>؛ | #از خطرناکترین پرتگاههایی که بر سر راه [[رهبران]] بزرگ قرار دارد مسأله پیشنهادهای سازشکارانهای است که از [[ناحیه]] [[مخالفان]] مطرح میگردد، و در اینجا است که خطوط [[انحرافی]] بر سر راه [[رهبران]] ایجاد میشود و [[سعی]] دارد آنها را از مسیر اصلی بیرون برد، و این [[آزمون]] بزرگی برای آنها است. [[مشرکان]] “مکه” و [[منافقان]] “مدینه” بارها کوشیدند که با طرح پیشنهادهای سازشکارانه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} را از خط “توحید” [[منحرف]] سازند، و [[خداوند]] پیامبرش را مورد خطاب قرار داده و میفرماید. ای [[پیامبر]] [[تقوای الهی]] پیشه کن: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ}} [[حقیقت]] [[تقوی]] همان [[احساس مسئولیت]] درونی است و تا این [[احساس مسئولیت]] نباشد [[انسان]] به دنبال هیچ برنامه سازندهای حرکت نمیکند. از [[کافران]] و [[منافقان]] [[اطاعت]] مکن! {{متن قرآن|وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}} و در پایان این [[آیه]] برای تأکید این موضوع میگوید: [[خداوند]] عالم و [[حکیم]] است {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا}} اگر [[فرمان]] ترک [[پیروی]] آنها را به تو میدهد روی [[علم]] و [[حکمت]] بیپایان او است، زیرا میداند در این [[تبعیت]] و سازشکاری چه [[مصائب]] دردناک و [[مفاسد]] بیشماری نهفته است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۱۸۸.</ref>؛ | ||
#[[خداوند]] با لحن [[قاطع]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده و خطر [[شرک]] را بازگو کرده میفرماید: به تو و به همه [[انبیای پیشین]] [[وحی]] فرستاده شده است که اگر [[مشرک]] شوی مسلماً اعمالت حبط و نابود میگردد و از زیانکاران خواهی بود {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} به این ترتیب [[شرک]] دو پیامد خطرناک دارد حتی در مورد [[پیامبران الهی]] اگر به فرض محال [[مشرک]] شوند. نخست مسأله حبط [[اعمال]] است، و دوم گرفتار [[خسران]] و زیان [[زندگی]] شدن. اما “حبط اعمال” به معنی محو آثار و [[پاداش]] عمل به خاطر [[شرک]] است چرا که شرط [[قبولی اعمال]] [[اعتقاد]] به اصل [[توحید]] است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگترین سرمایههای خود را که [[عقل]] و [[خرد]] و [[عمر]] گرانبها است در این بازار بزرگ [[تجارت]] [[دنیا]] از دست داده و “جز [[حسرت]] و [[اندوه]] متاعی نخریدند”. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: خطاب در [[آیه]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و سایر [[انبیا]]{{عم}} به [[نهی]] از [[شرک]] و انذارشان به حبط شدن عمل و جزو زیانکاران شدن خطابی است [[حقیقی]]، و [[تهدید]] و انذاری است واقعی، چون همانطور که قبلاً هم گفتیم غرض این [[سوره]] اشاره به این [[حقیقت]] است که [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[مأمور]] به [[ایمان آوردن]] است. او [[مشرکین]] را به هر چه [[دعوت]] میکند که بدان [[ایمان]] آورند، خودش نیز باید بدان [[ایمان]] آورد و به هر تکلیفی که [[دعوت]] میکند انجام دهند خودش هم باید انجام دهد. خلاصه او هم فردی از افراد [[مسلمین]] است، پس دیگر نمیتواند پیشنهاد [[مشرکین]] را در [[پرستش]] بتهای ایشان بپذیرد. و صرف اینکه [[انبیاء]] [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] هستند و با داشتن آن دیگر ممکن نیست [[معصیت]] از ایشان سر بزند، باعث نمیشود که [[تکلیف]] از ایشان ساقط باشد و توجه [[تکلیف]] به ایشان صحیح نباشد، چون اگر این طور بود دیگر [[عصمت]] در حقشان [[تصور]] نمیشد، همچنان که در [[حق]] جمادات و گیاهان [[تصور]] ندارد، پس [[معصوم]] به کسی گفته میشود که بتواند [[گناه]] کند، ولی نکند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.</ref>. | #[[خداوند]] با لحن [[قاطع]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرار داده و خطر [[شرک]] را بازگو کرده میفرماید: به تو و به همه [[انبیای پیشین]] [[وحی]] فرستاده شده است که اگر [[مشرک]] شوی مسلماً اعمالت حبط و نابود میگردد و از زیانکاران خواهی بود {{متن قرآن|وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}} به این ترتیب [[شرک]] دو پیامد خطرناک دارد حتی در مورد [[پیامبران الهی]] اگر به فرض محال [[مشرک]] شوند. نخست مسأله حبط [[اعمال]] است، و دوم گرفتار [[خسران]] و زیان [[زندگی]] شدن. اما “حبط اعمال” به معنی محو آثار و [[پاداش]] عمل به خاطر [[شرک]] است چرا که شرط [[قبولی اعمال]] [[اعتقاد]] به اصل [[توحید]] است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. و اما زیانکار شدن آنها به خاطر این است که بزرگترین سرمایههای خود را که [[عقل]] و [[خرد]] و [[عمر]] گرانبها است در این بازار بزرگ [[تجارت]] [[دنیا]] از دست داده و “جز [[حسرت]] و [[اندوه]] متاعی نخریدند”. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: خطاب در [[آیه]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و سایر [[انبیا]]{{عم}} به [[نهی]] از [[شرک]] و انذارشان به حبط شدن عمل و جزو زیانکاران شدن خطابی است [[حقیقی]]، و [[تهدید]] و انذاری است واقعی، چون همانطور که قبلاً هم گفتیم غرض این [[سوره]] اشاره به این [[حقیقت]] است که [[رسول خدا]]{{صل}} هم [[مأمور]] به [[ایمان آوردن]] است. او [[مشرکین]] را به هر چه [[دعوت]] میکند که بدان [[ایمان]] آورند، خودش نیز باید بدان [[ایمان]] آورد و به هر تکلیفی که [[دعوت]] میکند انجام دهند خودش هم باید انجام دهد. خلاصه او هم فردی از افراد [[مسلمین]] است، پس دیگر نمیتواند پیشنهاد [[مشرکین]] را در [[پرستش]] بتهای ایشان بپذیرد. و صرف اینکه [[انبیاء]] [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] هستند و با داشتن آن دیگر ممکن نیست [[معصیت]] از ایشان سر بزند، باعث نمیشود که [[تکلیف]] از ایشان ساقط باشد و توجه [[تکلیف]] به ایشان صحیح نباشد، چون اگر این طور بود دیگر [[عصمت]] در حقشان [[تصور]] نمیشد، همچنان که در [[حق]] جمادات و گیاهان [[تصور]] ندارد، پس [[معصوم]] به کسی گفته میشود که بتواند [[گناه]] کند، ولی نکند<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۴.</ref>. | ||
#[[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرارداده و میفرماید [[رسالت]] خود را در [[دعوت به توحید]] ادامه بده و در امر [[رسالت]] [[تعجیل]] مکن {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}} که بسیاری از امور برای رسیدن به نتیجه سسلسله علتهایی دارد که باید زمان تحقق آن برسد، [[نظام هستی]] بر اساس [[نظم]] و تدریج از سوی [[خداوند]] قرار گرفته است همانگونه که گیاهان برای رسیدن به میوهها و [[مادران]] زمان بارداری را برای [[تولد]] [[کودک]] باید | #[[خداوند]] [[پیامبر]] را مورد خطاب قرارداده و میفرماید [[رسالت]] خود را در [[دعوت به توحید]] ادامه بده و در امر [[رسالت]] [[تعجیل]] مکن {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}} که بسیاری از امور برای رسیدن به نتیجه سسلسله علتهایی دارد که باید زمان تحقق آن برسد، [[نظام هستی]] بر اساس [[نظم]] و تدریج از سوی [[خداوند]] قرار گرفته است همانگونه که گیاهان برای رسیدن به میوهها و [[مادران]] زمان بارداری را برای [[تولد]] [[کودک]] باید طی کنند و شب و روز با سپری شدن زمان ایجاد میشوند<ref>من وحی القرآن، ج۲۳، ص۵۹.</ref>. پیامر تو مانند صاحب ماهی - [[یونس]] - [[پیامبر]] مباش {{متن قرآن|وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ}} که برای رسیدن نتیجه در حرکت [[رسالت]] پیامبریش [[عجله]] کرد و [[صبر]] نکرد و در تقاضای مجازات قومش شتاب کرد، و گرفتار مجازات ترک اولی شد و در هنگام [[مناجات]] با [[خدا]] مالامال از [[خشم]] بوده، {{متن قرآن|إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ}} تو اینطور مباش، و این در [[حقیقت]] [[نهی]] از سبب [[خشم]] است، و سبب [[خشم]] این است که [[آدمی]] کمحوصله باشد، و در آمدن [[عذاب]] برای دشمنانش [[عجله]] کند<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۱۹۲.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |