بدون خلاصۀ ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
*'''الف) [[منطق]] و [[استدلال]]''': یکی از شیوههای [[مبارزه با ظلم]] و [[زشتیها]]، داشتن [[استدلال]] و [[منطق]] [[قوی]] است که آن [[استدلال]] بتواند [[زشتی]] [[ظلم]] را بیان کند و جایگزین [[استدلال]] غلط گردد. چنان که میبینیم [[ابراهیم]](در مقابل نمرودیان و [[قوم]] [[گمراه]] برای [[آگاهی]] از [[اندیشه]] باطلشان چنین [[استدلال]] میکند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه 76.</ref> و همچنین هنگامی ماه را در [[آسمان]] دید، چنین [[استدلال]] کرد: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه 77.</ref>. اگر پروردگارم مرا [[هدایت]] نکرده بود قطعاً از گروه [[گمراهان]] بودم”.و نیز زمانی که [[خورشید]] پرستان را میبیند، میگوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه 78.</ref> اما وقتی آنها را دگرگون و از بین رفتنی میبیند از این [[خدایان]] [[بیزاری]] میجوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه 78.</ref>. در [[تفاسیر]] آمده است مراد از این گفتار، [[ارشاد]] [[مردم]] به وسیله [[تنبیه]] بوده است و این که [[ابراهیم]](هنگامی که [[ستارگان]] و ماه و [[خورشید]] را میبیند و با [[ستاره پرستان]] و ماه پرستان و [[آفتاب]] پرستان همراه میشود از باب [[همراهی]] و مماشات با آنان نبوده است بلکه از تکنیک استفاده از [[منطق]] خوشان علیه خودشان میباشد و این [[بهترین]] روش است که یک [[اندیشه]] را با استفاده از مبانی آن [[اندیشه]] نقد کرد و از بین برد. | *'''الف) [[منطق]] و [[استدلال]]''': یکی از شیوههای [[مبارزه با ظلم]] و [[زشتیها]]، داشتن [[استدلال]] و [[منطق]] [[قوی]] است که آن [[استدلال]] بتواند [[زشتی]] [[ظلم]] را بیان کند و جایگزین [[استدلال]] غلط گردد. چنان که میبینیم [[ابراهیم]](در مقابل نمرودیان و [[قوم]] [[گمراه]] برای [[آگاهی]] از [[اندیشه]] باطلشان چنین [[استدلال]] میکند: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه 76.</ref> و همچنین هنگامی ماه را در [[آسمان]] دید، چنین [[استدلال]] کرد: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه 77.</ref>. اگر پروردگارم مرا [[هدایت]] نکرده بود قطعاً از گروه [[گمراهان]] بودم”.و نیز زمانی که [[خورشید]] پرستان را میبیند، میگوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه 78.</ref> اما وقتی آنها را دگرگون و از بین رفتنی میبیند از این [[خدایان]] [[بیزاری]] میجوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه 78.</ref>. در [[تفاسیر]] آمده است مراد از این گفتار، [[ارشاد]] [[مردم]] به وسیله [[تنبیه]] بوده است و این که [[ابراهیم]](هنگامی که [[ستارگان]] و ماه و [[خورشید]] را میبیند و با [[ستاره پرستان]] و ماه پرستان و [[آفتاب]] پرستان همراه میشود از باب [[همراهی]] و مماشات با آنان نبوده است بلکه از تکنیک استفاده از [[منطق]] خوشان علیه خودشان میباشد و این [[بهترین]] روش است که یک [[اندیشه]] را با استفاده از مبانی آن [[اندیشه]] نقد کرد و از بین برد. | ||
*'''ب) [[ایستادگی]] در مقابل [[ظلم]]''': [[خداوند]] در [[سوره زخرف]] [[آیات]] ۲۶ تا ۲۸ میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه 26.</ref> {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ}}<ref>«مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره زخرف، آیه 27.</ref> {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه 28.</ref> [[ابراهیم]]{{ع}} یک تنه در مقابل همه [[ظلم]] و [[استکبار]] ایستاد حتی از خاندانش نیز [[بیزاری]] جست و از [[شکنجه]] هیچ کس نهراسید و [[خداوند]] این خصیصه را در [[نسل ابراهیم]] قرار داد تا [[مشرکان]] و [[ظالمان]] به [[حق]] بازگردند. [[قرآن کریم]] درباره [[ابراهیم]] خلیل(می فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه 258.</ref> پس آن کس که [[کفر]] ورزیده بود مبهوت ماند. و [[خداوند]] [[قوم]] [[ستمکار]] را [[هدایت]] نمیکند. [[مبارزه]] [[ابراهیم]](یک [[مبارزه]] همه جانبه در [[راه]] [[هدایت مردم]] و [[مبارزه با ظلم]] است، [[حضرت ابراهیم]](،نه تنها با بتهای بی [[جان]]، بلکه با بتهای جاندار که خود را [[سلاطین]] و [[خدایان]] [[مردم]] و [[رهبران]] [[جامعه]] میدانستند، نیز [[مبارزه]] میکرد. وی نه تنها در بعد عقیدی و [[مبارزه]] با [[بت پرستی]]، بلکه در حیطه مسائل [[اجتماعی]] نیز با [[بدعتها]] و [[خرافه]] پرستیها به [[مبارزه]] برمی خیزد و از [[جان]] مایه میگذارد. | *'''ب) [[ایستادگی]] در مقابل [[ظلم]]''': [[خداوند]] در [[سوره زخرف]] [[آیات]] ۲۶ تا ۲۸ میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِي بَرَاءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم به پدر و قومش گفت: من از آنچه میپرستید، بیزارم» سوره زخرف، آیه 26.</ref> {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِي فَطَرَنِي فَإِنَّهُ سَيَهْدِينِ}}<ref>«مگر از آن کس که مرا آفریده است که او مرا راهنمایی خواهد کرد» سوره زخرف، آیه 27.</ref> {{متن قرآن|وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ}}<ref>«و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه 28.</ref> [[ابراهیم]]{{ع}} یک تنه در مقابل همه [[ظلم]] و [[استکبار]] ایستاد حتی از خاندانش نیز [[بیزاری]] جست و از [[شکنجه]] هیچ کس نهراسید و [[خداوند]] این خصیصه را در [[نسل ابراهیم]] قرار داد تا [[مشرکان]] و [[ظالمان]] به [[حق]] بازگردند. [[قرآن کریم]] درباره [[ابراهیم]] خلیل(می فرماید: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه 258.</ref> پس آن کس که [[کفر]] ورزیده بود مبهوت ماند. و [[خداوند]] [[قوم]] [[ستمکار]] را [[هدایت]] نمیکند. [[مبارزه]] [[ابراهیم]](یک [[مبارزه]] همه جانبه در [[راه]] [[هدایت مردم]] و [[مبارزه با ظلم]] است، [[حضرت ابراهیم]](،نه تنها با بتهای بی [[جان]]، بلکه با بتهای جاندار که خود را [[سلاطین]] و [[خدایان]] [[مردم]] و [[رهبران]] [[جامعه]] میدانستند، نیز [[مبارزه]] میکرد. وی نه تنها در بعد عقیدی و [[مبارزه]] با [[بت پرستی]]، بلکه در حیطه مسائل [[اجتماعی]] نیز با [[بدعتها]] و [[خرافه]] پرستیها به [[مبارزه]] برمی خیزد و از [[جان]] مایه میگذارد. | ||
*'''ج) [[مبارزه با بدعتها]]''': از آنجا که یکی از روشهای [[فرهنگ]] [[ظلم]]، [[بدعت]] در [[جامعه]] و [[سوء]] استفاده از آن [[بدعت]] هاست. از این رو، باید ابتدا شناسایی و سپس با آن [[مبارزه]] شود؛ زیرا یکی از [[دلایل]] قبول [[ظلم]] و بی تفاوتی افراد نسبت به آن عدم [[شناخت]] اسباب و مصادیق [[ظلم]] است.از این رو،در داستان [[حضرت ابراهیم]](،روزی که همه [[مردم]] از [[شهر]] بیرون میرفتند، [[ابراهیم]](نیز با آنها همراه شد، امّا در میانه [[راه]] با عنوان کردن عذری به [[شهر]] بازگشت و با [[فرصت]] مناسب بهدست آمده، [[هدف]] خویش را عملی ساخت. چنانکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه 59.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه 60.</ref> در این جا نیز [[حضرت]] ابراهیمبا درایتی ویژه، [[مردم]] را به واقعیت امر واقف کرد و آنان را از کار [[نادرستی]] که انجام میدادند [[آگاه]] کرد، شاید اگر [[حضرت ابراهیم]] [[بت]] بزرگ را هم میشکست”إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ”، با جریحهدار کردن کامل [[احساسات]] آنان، نه تنها به مقصود خود [[دست]] نمییافت، بلکه نتیجه معکوس میگرفت و زمینه [[تفکّر]] بکلّی از میان میرفت.[[آیات]] بیان میدارد که [[حضرت ابراهیم]](با شناسایی [[بدعت]] – همان [[ظلم]] و [[شرک]]- برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]،[[ دست]] به چنین اقدامی زد؛ چرا که [[عقیده]] [[انحرافی]]،[[ انسان]] را دچار [[قضاوت]] [[انحرافی]] میکند. تا جایی که به ابراهیم(گفتند: | *'''ج) [[مبارزه با بدعتها]]''': از آنجا که یکی از روشهای [[فرهنگ]] [[ظلم]]، [[بدعت]] در [[جامعه]] و [[سوء]] استفاده از آن [[بدعت]] هاست. از این رو، باید ابتدا شناسایی و سپس با آن [[مبارزه]] شود؛ زیرا یکی از [[دلایل]] قبول [[ظلم]] و بی تفاوتی افراد نسبت به آن عدم [[شناخت]] اسباب و مصادیق [[ظلم]] است.از این رو،در داستان [[حضرت ابراهیم]](،روزی که همه [[مردم]] از [[شهر]] بیرون میرفتند، [[ابراهیم]](نیز با آنها همراه شد، امّا در میانه [[راه]] با عنوان کردن عذری به [[شهر]] بازگشت و با [[فرصت]] مناسب بهدست آمده، [[هدف]] خویش را عملی ساخت. چنانکه [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه 59.</ref> {{متن قرآن|قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ}}<ref>«گفتند: شنیدیم جوانی که به او ابراهیم میگویند از آنان یاد میکرد» سوره انبیاء، آیه 60.</ref> در این جا نیز [[حضرت]] ابراهیمبا درایتی ویژه، [[مردم]] را به واقعیت امر واقف کرد و آنان را از کار [[نادرستی]] که انجام میدادند [[آگاه]] کرد، شاید اگر [[حضرت ابراهیم]] [[بت]] بزرگ را هم میشکست”إِلَّا کَبِیراً لَهُمْ”، با جریحهدار کردن کامل [[احساسات]] آنان، نه تنها به مقصود خود [[دست]] نمییافت، بلکه نتیجه معکوس میگرفت و زمینه [[تفکّر]] بکلّی از میان میرفت.[[آیات]] بیان میدارد که [[حضرت ابراهیم]](با شناسایی [[بدعت]] – همان [[ظلم]] و [[شرک]]- برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]،[[ دست]] به چنین اقدامی زد؛ چرا که [[عقیده]] [[انحرافی]]،[[ انسان]] را دچار [[قضاوت]] [[انحرافی]] میکند. تا جایی که به ابراهیم(گفتند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ بیگمان او از ستمگران است» سوره انبیاء، آیه 59.</ref>؛ گاهی [[انسان]] چنان [[سقوط]] میکند که بالاترین [[ظلم]] ([[شرک]]) را [[حقّ]]، و روشنترین حقایق ([[توحید]]) را [[ظلم]] میپندارد<ref>قرائتی، [[تفسیر]] [[نور]]، ۷/۴۶۹</ref> از این رو، یکی از راهکارهای [[مبارزه با ظلم]] و [[ظلم]] پذیری شناسایی و ابطال [[بدعتها]] در [[جامعه]] است که باید به آن توجه کرد. | ||
*'''د) برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[ابراهیم]](و پیروانش به عنوان الگویی در [[راه]] [[مبارزه]] با ظالمین و مستکبرین نام میبرد و میفرماید:.{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه 4.</ref> [[مبارزه]] با ظالمین و [[طاغوتیان]] و [[بت]] شکنی، از جمله [[وظایف]] اصلی [[پیامبران الهی]] بوده است. چنان که در [[آیه]] ۵۸ [[سوره ابراهیم]] که در بالا گذشت، فرمود: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref>. از این رو، اگر [[استدلال]] و [[موعظه]] فایدهای نبخشد، نوبت به برخورد انقلابی میرسد. نکته دیگری که از عبارت {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref>. فهمیده میشود، این است که برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]، تلف کردن برخی اشیا و [[اموال]] لازم است. این که عده ای بدعتی در [[جامعه]] به وجود آورده باشند و برای آنها مهم و محترم باشد [[دلیل]] نمیشود که به بهانه [[احترام]] به [[ارزشها]] با آن [[مبارزه]] نشود، هر چند که جمعیت کثیری آن را قبول داشته باشند. چنان که در داستان [[حضرت ابراهیم]](می بینیم [[بتها]] برای نمرودیان خیلی [[ارزش]] داشت، اما باید توجه داشت که [[بت]] از [[احترام]] و [[مالکیّت]] ساقط است و شکستن آن جایز است. بتهای بزرگ، در دید [[بتپرستان]] بزرگ است نه در نزد [[موحّدان]]. چنان که میفرماید: “کَبیراً لَهُمْ”؛ زیرا [[مبارزه]] با ظالمین و [[آگاهی]] دادن به [[مردم]] و [[شکستن بتها]] مقدّمه [[رهایی]] [[فکر]] از [[جمود]] و فراهم آمدن زمینه سؤال و جواب است: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref>که [[حضرت ابراهیم]] به خوبی آن را در [[جامعه]] پیاده کرد<ref>.قرائتی، تفسیر نور، ۷/۴۶۸</ref>. | *'''د) برخورد با ظالمین و مستکبرین و استفاده از همه امکانات''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از [[ابراهیم]](و پیروانش به عنوان الگویی در [[راه]] [[مبارزه]] با ظالمین و مستکبرین نام میبرد و میفرماید:.{{متن قرآن|قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ}}<ref>«بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه 4.</ref> [[مبارزه]] با ظالمین و [[طاغوتیان]] و [[بت]] شکنی، از جمله [[وظایف]] اصلی [[پیامبران الهی]] بوده است. چنان که در [[آیه]] ۵۸ [[سوره ابراهیم]] که در بالا گذشت، فرمود: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref>. از این رو، اگر [[استدلال]] و [[موعظه]] فایدهای نبخشد، نوبت به برخورد انقلابی میرسد. نکته دیگری که از عبارت {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref>. فهمیده میشود، این است که برای بیدار کردن [[افکار]] عمومی و محو [[شرک]]، تلف کردن برخی اشیا و [[اموال]] لازم است. این که عده ای بدعتی در [[جامعه]] به وجود آورده باشند و برای آنها مهم و محترم باشد [[دلیل]] نمیشود که به بهانه [[احترام]] به [[ارزشها]] با آن [[مبارزه]] نشود، هر چند که جمعیت کثیری آن را قبول داشته باشند. چنان که در داستان [[حضرت ابراهیم]](می بینیم [[بتها]] برای نمرودیان خیلی [[ارزش]] داشت، اما باید توجه داشت که [[بت]] از [[احترام]] و [[مالکیّت]] ساقط است و شکستن آن جایز است. بتهای بزرگ، در دید [[بتپرستان]] بزرگ است نه در نزد [[موحّدان]]. چنان که میفرماید: “کَبیراً لَهُمْ”؛ زیرا [[مبارزه]] با ظالمین و [[آگاهی]] دادن به [[مردم]] و [[شکستن بتها]] مقدّمه [[رهایی]] [[فکر]] از [[جمود]] و فراهم آمدن زمینه سؤال و جواب است: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه 58.</ref>که [[حضرت ابراهیم]] به خوبی آن را در [[جامعه]] پیاده کرد<ref>.قرائتی، تفسیر نور، ۷/۴۶۸</ref>. | ||