سعد بن معاذ انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۳۳۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ دسامبر ۲۰۲۰
خط ۴۶: خط ۴۶:


==سعد بن معاذ در نبرد [[احزاب]] و [[بنی قریظه]]==
==سعد بن معاذ در نبرد [[احزاب]] و [[بنی قریظه]]==
سعد بن معاذ در نبرد احزاب [[زره]] کاملی نداشت و دستانش حفاظی نداشتند. اشعاری نیز به سعد نسبت داده شده که از [[آمادگی]] وی برای [[شهادت]] حکایت دارد<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۲۴.</ref>. او در آغاز نبرد احزاب، [[مأموریت]] یافت تا همراه سعد بن عباده، [[رئیس]] خزرج از [[خیانت]] [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنی‌قریظه]] و [[اتحاد]] آنان با [[سپاهیان]] احزاب [[اطمینان]] یابد و هنگامی که سعد به سکونتگاه آنان رفت، [[یهودیان]] به او و [[مسلمانان]] [[ناسزا]] گفتند و سعد به پاسخ آنان پرداخت.<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۲.</ref>. گفته شده او از پروردگارش خواست به سبب [[پیمان‌شکنی]] [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] در این [[جنگ]]<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۱.</ref>، تا زمانی که سینه‌اش از اینان تسکین نیافته، زنده بماند.<ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۲؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۷؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۰۳.</ref>. در ادامه [[نبرد]] [[احزاب]] و زمانی که محاصره طولانی و نگران کننده شد، [[پیامبر]] [[سعد بن عباده]] و [[سعد بن معاذ]] را فراخواند و نظر آنان را درباره اعطای یک سوم از محصول خرمای [[مدینه]] در آن سال به [[قبیله]] [[غطفان]] که جزو [[لشکر]] [[قریش]] بود، در برابر [[کناره‌گیری]] این قبیله از جنگ جویا شد. سعد بن معاذ پس از آنکه دریافت این پیشنهاد از [[فرمان‌های الهی]] و لازم‌الاجرا نیست، با این توافق [[مخالفت]] کرد. سعد چنین می‌پنداشت که پیش از [[اسلام]] [[قبایل]] منطقه چنین امتیازی را به دست نیاورده بودند و حال که [[اهل]] مدینه [[مسلمان]] شده‌اند، قبایل [[کافر]] نمی‌توانند به چنین امتیازی برسند<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۳؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۳؛ الارشاد، ج۱، ص۹۶.</ref>. همچنین در اثنای نبرد احزاب، [[طایفه]] بنی‌حارثه از پیامبر خواستند به آنان اجازه دهد برای محافظت از خانه‌های خود که به دامنه [[نفوذ]] [[دشمن]] نزدیک بود، [[جبهه]] نبرد را ترک کنند؛ ولی سعد بن معاذ که کاملاً از عرصه نبرد [[آگاه]] بود، با آنان مخالفت کرد<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۳.</ref>. به نظر می‌رسد در اواخر نبرد بود که بازوی سعد بن معاذ به سبب اصابت تیری زخمی شد<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۲۲؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۷؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۰۳.</ref>که [[خونریزی]] زیادی داشت<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۲۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۹۲.</ref> و او را برای مداوا به [[مسجد پیامبر]] بردند<ref>المغازی، ج۲، ص۵۱۰؛ الطبقات، ج۸، ص۲۲۶.</ref>. پس از نبرد احزاب، پیامبر قلعه‌های بنی‌قریظه را محاصره کرد که ۲۵ [[روز]] طول کشید و در نهایتْ گفت و گو با پیامبر را پذیرفتند. آنان که پیش از [[اسلام]] از متحدان [[اوس]] بودند و در کنارشان با [[خزرج]] جنگیده بودند، پس از [[مشورت]] با یکی از اوسی‌ها به نام [[ابولبابه انصاری]]، چاره‌ای جز [[تسلیم]] ندیدند. در این هنگام اوسیان گرداگرد [[پیامبر]] از او خواستند تا همان‌گونه که به درخواست [[عبدالله بن ابی خزرجی]]، از [[خون]] همپیمانان یهودی‌اش [[بنی‌قینقاع]] گذشت، [[بنی‌قریظه]] را به خاطر اوس، [[عفو]] کرده و از خون آنان درگذرد. در نهایت پیامبر برای متقاعد کردن اوسیان پذیرفت که هر آنچه [[سعد بن معاذ]] [[حکم]] کند، مورد [[تأیید]] اوست. بنابر گزارش دیگری [[امام علی]]{{ع}} درحالی که [[زبیر]] همراه او بود، [[تصمیم]] گرفت به هر صورتی قلعه آنان را [[فتح]] کند، هرچند در این مسیر به [[شهادت]] برسد و آن‌گاه بود که بنی‌قریظه [[داوری]] سعد بن معاذ را پذیرفتند. سعد در این هنگام بستری و تحت درمان بود. او را با الاغی به منطقه بنی‌قریظه رساندند. در مسیر [[راه]] برخی از اوسیان درباره [[پشتیبانی]] بنی‌قریظه از اوس در جنگ‌های پیشین اوس علیه خزرج با او سخن گفتند. وقتی سعد بن معاذ به آنجا رسید، پیامبر ضمن [[سرور]] دانستن سعد، از اوسیانی که خواهان عفو بنی‌قریظه بودند خواست نزد او بروند. آنان سعد را پایین آورده و از وی خواستند به خوبی میان طرفین داوری کند. سعد پس از آنکه از [[رضایت]] آنها به داوری خود [[اقرار]] گرفت، حکم کرد که مردان آنان کشته و [[زنان]] و فرزندانشان [[اسیر]] شوند و [[دارایی]] آنان قسمت شود. پیامبر رضایت خود را از حکم سعد اعلام کرد و آن را مطابق [[حکم خداوند]] دانست<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۹۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۲۴.</ref>. در [[آیات]] ۲۶ - ۲۷ [[سوره احزاب]] به مفاد حکم سعد اشاره شده و این رویداد را [[اراده الهی]] دانسته است: «... فَریقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَریقاً * وَ أَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَو ٔ‌ها وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدیراً» ([[احزاب]] / ۳۳، ۲۶ - ۲۷)؛<ref>تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۵۶-۵۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱-۵۵۳؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۲۷-۲۸.</ref> همچنین [[مفسران]]، مقصود از واژه «[[خزی]]» به معنای [[خواری]] در [[آیه]] ۸۵ [[سوره بقره]] / ۲ را خواری [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] دانسته‌اند: «فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذاب»<ref> روض الجنان، ج۲، ص۴۳؛ منهج الصادقین، ج۱، ص۲۲۹؛ نک: جامع البیان، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. با توجه به اینکه حادثه بنی‌قریظه در [[سال پنجم هجری]] بوده و [[نزول]] سوره بقره در نخستین سال‌های [[هجری]]<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۳.</ref> است، می‌توان گفت گزارش مفسران و شمول آیه نسبت به ماجرای یهود بنی‌قریظه به گونه [[تطبیق]] است.
سعد بن معاذ در نبرد احزاب [[زره]] کاملی نداشت و دستانش حفاظی نداشتند. اشعاری نیز به سعد نسبت داده شده که از [[آمادگی]] وی برای [[شهادت]] حکایت دارد<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۲۴.</ref>. او در آغاز نبرد احزاب، [[مأموریت]] یافت تا همراه سعد بن عباده، [[رئیس]] خزرج از [[خیانت]] [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنی‌قریظه]] و [[اتحاد]] آنان با [[سپاهیان]] احزاب [[اطمینان]] یابد و هنگامی که سعد به سکونتگاه آنان رفت، [[یهودیان]] به او و [[مسلمانان]] [[ناسزا]] گفتند و سعد به پاسخ آنان پرداخت.<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۲.</ref>. گفته شده او از پروردگارش خواست به سبب [[پیمان‌شکنی]] [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] در این [[جنگ]]<ref>السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۷۱.</ref>، تا زمانی که سینه‌اش از اینان تسکین نیافته، زنده بماند.<ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۲؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۷؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۰۳.</ref>.
 
در ادامه [[نبرد]] [[احزاب]] و زمانی که محاصره طولانی و نگران کننده شد، [[پیامبر]] [[سعد بن عباده]] و [[سعد بن معاذ]] را فراخواند و نظر آنان را درباره اعطای یک سوم از محصول خرمای [[مدینه]] در آن سال به [[قبیله]] [[غطفان]] که جزو [[لشکر]] [[قریش]] بود، در برابر [[کناره‌گیری]] این قبیله از جنگ جویا شد. سعد بن معاذ پس از آنکه دریافت این پیشنهاد از [[فرمان‌های الهی]] و لازم‌الاجرا نیست، با این توافق [[مخالفت]] کرد. سعد چنین می‌پنداشت که پیش از [[اسلام]] [[قبایل]] منطقه چنین امتیازی را به دست نیاورده بودند و حال که [[اهل]] مدینه [[مسلمان]] شده‌اند، قبایل [[کافر]] نمی‌توانند به چنین امتیازی برسند<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۳؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۳؛ الارشاد، ج۱، ص۹۶.</ref>.
 
همچنین در اثنای نبرد احزاب، [[طایفه]] بنی‌حارثه از پیامبر خواستند به آنان اجازه دهد برای محافظت از خانه‌های خود که به دامنه [[نفوذ]] [[دشمن]] نزدیک بود، [[جبهه]] نبرد را ترک کنند؛ ولی سعد بن معاذ که کاملاً از عرصه نبرد [[آگاه]] بود، با آنان مخالفت کرد<ref> المغازی، ج۲، ص۴۶۳.</ref>. به نظر می‌رسد در اواخر نبرد بود که بازوی سعد بن معاذ به سبب اصابت تیری زخمی شد<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۲۲؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۷؛ الاستیعاب، ج۲، ص۶۰۳.</ref>که [[خونریزی]] زیادی داشت<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۲۶؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۵۹۲.</ref> و او را برای مداوا به [[مسجد پیامبر]] بردند<ref>المغازی، ج۲، ص۵۱۰؛ الطبقات، ج۸، ص۲۲۶.</ref>.
 
پس از نبرد احزاب، پیامبر قلعه‌های بنی‌قریظه را محاصره کرد که ۲۵ [[روز]] طول کشید و در نهایتْ گفت و گو با پیامبر را پذیرفتند. آنان که پیش از [[اسلام]] از متحدان [[اوس]] بودند و در کنارشان با [[خزرج]] جنگیده بودند، پس از [[مشورت]] با یکی از اوسی‌ها به نام [[ابولبابه انصاری]]، چاره‌ای جز [[تسلیم]] ندیدند. در این هنگام اوسیان گرداگرد [[پیامبر]] از او خواستند تا همان‌گونه که به درخواست [[عبدالله بن ابی خزرجی]]، از [[خون]] همپیمانان یهودی‌اش [[بنی‌قینقاع]] گذشت، [[بنی‌قریظه]] را به خاطر اوس، [[عفو]] کرده و از خون آنان درگذرد. در نهایت پیامبر برای متقاعد کردن اوسیان پذیرفت که هر آنچه [[سعد بن معاذ]] [[حکم]] کند، مورد [[تأیید]] اوست.  
 
بنابر گزارش دیگری [[امام علی]]{{ع}} درحالی که [[زبیر]] همراه او بود، [[تصمیم]] گرفت به هر صورتی قلعه آنان را [[فتح]] کند، هرچند در این مسیر به [[شهادت]] برسد و آن‌گاه بود که بنی‌قریظه [[داوری]] سعد بن معاذ را پذیرفتند. سعد در این هنگام بستری و تحت درمان بود. او را با الاغی به منطقه بنی‌قریظه رساندند. در مسیر [[راه]] برخی از اوسیان درباره [[پشتیبانی]] بنی‌قریظه از اوس در جنگ‌های پیشین اوس علیه خزرج با او سخن گفتند. وقتی سعد بن معاذ به آنجا رسید، پیامبر ضمن [[سرور]] دانستن سعد، از اوسیانی که خواهان عفو بنی‌قریظه بودند خواست نزد او بروند. آنان سعد را پایین آورده و از وی خواستند به خوبی میان طرفین داوری کند. سعد پس از آنکه از [[رضایت]] آنها به داوری خود [[اقرار]] گرفت، حکم کرد که مردان آنان کشته و [[زنان]] و فرزندانشان [[اسیر]] شوند و [[دارایی]] آنان قسمت شود. پیامبر رضایت خود را از حکم سعد اعلام کرد و آن را مطابق [[حکم خداوند]] دانست<ref> السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳؛ المغازی، ج۲، ص۴۹۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۲۴.</ref>.
 
در [[آیات]] {{متن قرآن| وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا }}<ref>«و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان  بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۶-۲۷.</ref> به مفاد حکم سعد اشاره شده و این رویداد را [[اراده الهی]] دانسته است<ref>تفسیر سمرقندی، ج۳، ص۵۶-۵۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۱-۵۵۳؛ تفسیر ثعلبی، ج۸، ص۲۷-۲۸.</ref> همچنین [[مفسران]]، مقصود از واژه {{متن قرآن|خِزْيٌ}} به معنای [[خواری]] در [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}}<ref>«آنگاه، این شمایید که یکدیگر  را می‌کشید و دسته‌ای از خودتان را از خانه‌هاشان بیرون می‌رانید در حالی که با گناه و ستم به زیان آنها از یکدیگر پشتیبانی می‌کنید و (با این حال) اگر به اسیری نزد شما آیند آنان را (بنابر حکم تورات) با دادن سربها آزاد می‌کنید با آنکه بیرون راندنشان بر شما حرام است. آیا به بخشی از کتاب (تورات) ایمان می‌آورید و به بخشی (دیگر) کفر می‌ورزید؟ کیفر کسانی از شما که چنین کنند جز خواری در این جهان چیست؟ و در رستخیز به سوی سخت‌ترین عذاب باز برده می‌شوند؛ و خداوند از آنچه می‌کنید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۸۵.</ref> را خواری [[یهود]] [[بنی‌قریظه]] دانسته‌اند<ref> روض الجنان، ج۲، ص۴۳؛ منهج الصادقین، ج۱، ص۲۲۹؛ نک: جامع البیان، ج۱، ص۳۱۸.</ref>. با توجه به اینکه حادثه بنی‌قریظه در [[سال پنجم هجری]] بوده و [[نزول]] سوره بقره در نخستین سال‌های [[هجری]]<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۱۳.</ref> است، می‌توان گفت گزارش مفسران و شمول آیه نسبت به ماجرای یهود بنی‌قریظه به گونه [[تطبیق]] است.


درباره منطقی بودن [[حکم]] [[سعد بن معاذ]] وجوهی مطرح شده است؛ مانند:  
درباره منطقی بودن [[حکم]] [[سعد بن معاذ]] وجوهی مطرح شده است؛ مانند:  
۱. حکم سعد بر پایه معاهده‌ای بود که [[یهودیان]] بنی‌قریظه با [[پیامبر]]{{صل}} بسته بودند که در صورت [[همراهی]] با [[دشمنان اسلام]]، خونشان هدر باشد، اموالشان [[مصادره]] شود و [[زنان]] و فرزندانشان به [[اسارت]] گرفته شوند <ref> اعلام الوری، ج۱، ص۱۹۶؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۱۱-۲۱۲؛ نک: مکاتیب الرسول، ج۱، ص۱۹.</ref>.
#حکم سعد بر پایه معاهده‌ای بود که [[یهودیان]] بنی‌قریظه با [[پیامبر]]{{صل}} بسته بودند که در صورت [[همراهی]] با [[دشمنان اسلام]]، خونشان هدر باشد، اموالشان [[مصادره]] شود و [[زنان]] و فرزندانشان به [[اسارت]] گرفته شوند<ref> اعلام الوری، ج۱، ص۱۹۶؛ بحار الانوار، ج۲۰، ص۲۱۱-۲۱۲؛ نک: مکاتیب الرسول، ج۱، ص۱۹.</ref>.
۲. اقدامات بنی‌قریظه در پشت صحنه میدان [[نبرد]] موجب [[ناامنی]] [[شهر]] و [[ارعاب]] زنان و [[کودکان]] و پیچیده‌تر شدن اوضاع [[مسلمانان]] شد، هر چند [[با تدبیر]] پیامبر{{صل}} نقشه آنان عملی نشد<ref>المغازی، ج۲، ص۴۵۱، ۴۶۰، ۴۶۲، ۴۷۴؛ الطبقات، ج۲، ص۵۱؛ نک: فروغ ابدیت، ص۶۴۲.</ref>.
#اقدامات بنی‌قریظه در پشت صحنه میدان [[نبرد]] موجب [[ناامنی]] [[شهر]] و [[ارعاب]] زنان و [[کودکان]] و پیچیده‌تر شدن اوضاع [[مسلمانان]] شد، هر چند [[با تدبیر]] پیامبر{{صل}} نقشه آنان عملی نشد<ref>المغازی، ج۲، ص۴۵۱، ۴۶۰، ۴۶۲، ۴۷۴؛ الطبقات، ج۲، ص۵۱؛ نک: فروغ ابدیت، ص۶۴۲.</ref>.
۳. با فاصله اندکی از [[عفو]] [[طایفه]] [[بنی‌قینقاع]]، [[کعب بن اشرف]] راهی [[مکه]] شد و با تلاش خود [[قریشیان]] را برای [[جنگ احد]] مصمم ساخت. [[قبیله]] [[بنی‌نضیر]] نیز به رغم برخورداری از [[بخشایش]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با تشکیل اتحادیه نظامی، [[جنگ احزاب]] را [[تدارک]] دیدند<ref>فروغ ابدیت، ص۶۴۳؛ نیز نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۸، ۴۲۷؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴؛ تاریخ طبری،ج۲، ص۵۶۵.</ref>
#با فاصله اندکی از [[عفو]] [[طایفه]] [[بنی‌قینقاع]]، [[کعب بن اشرف]] راهی [[مکه]] شد و با تلاش خود [[قریشیان]] را برای [[جنگ احد]] مصمم ساخت. [[قبیله]] [[بنی‌نضیر]] نیز به رغم برخورداری از [[بخشایش]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با تشکیل اتحادیه نظامی، [[جنگ احزاب]] را [[تدارک]] دیدند<ref>فروغ ابدیت، ص۶۴۳؛ نیز نک: انساب الاشراف، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۸، ۴۲۷؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴؛ تاریخ طبری،ج۲، ص۵۶۵.</ref>
۴. حکم سعد مطابق [[قوانین]] [[تورات]]<ref> کتاب مقدس، تثنیه، ۲۰: ۱۰-۱۵.</ref> صادر شده و بر پایه آشنایی سعد از این قوانین بوده است.<ref>فروغ ابدیت، ص۶۴۲؛ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص۳۵۳-۳۵۴؛ سیرة المصطفی، ص۵۰۹.</ref>سعد اندکی پس از آن و بر اثر همان زخم در ۳۷ سالگی به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۲۱؛ المنتظم، ج۳، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای [[تجلیل]] از [[شخصیت]] سعد، خود عهده‌دار [[کفن]] و [[دفن]] وی در [[قبرستان بقیع]] شد<ref> المغازی، ج۲، ص۵۲۶-۵۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۲۷.</ref> و عبای خود را بر او انداخت<ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. به هنگام [[تشییع جنازه]] او، گروهی از [[منافقان]] به [[طعنه]] جنازه‌اش را سبک دانستند<ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۸؛ المغازی، ج۲، ص۵۲۸.</ref>؛ اما [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از حضور ۷۰۰۰۰ [[فرشته]] در [[تشییع]] و [[نماز]] او، لرزش [[عرش]] [[خدای رحمان]] در [[مرگ]] وی و از مژده [[فرشتگان]] به [[عروج]] [[روح]] [[سعد بن معاذ]] [[سخن]] گفت.<ref> المغازی، ج۲، ص۵۲۶-۵۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱؛ دلائل‌النبوه، ج۴، ص۲۸-۲۹؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۵.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} علت حضور ۷۰۰۰۰ فرشته در [[مراسم]] تشییع او را این‌گونه بیان کرد که سعد در همه حال [[سوره توحید]] را می‌خواند<ref> الکافی، ج۲، ص۶۲۲.</ref>. برپایه گزارشی، هنگام کندن قبرش بوی مشک از [[خاک]] برمی‌خاست<ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۹؛ المغازی، ج۲، ص۵۲۸.</ref>. گفته شده پیامبر از [[فشار قبر]] سعد بر اثر [[تندی]] با [[خانواده]] <ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۹؛ دلائل‌النبوه، ج۴، ص۳۰.</ref> یا [[بی‌اعتنایی]] به [[طهارت]] <ref>علل الشرایع، ج۱، ص۳۱۰؛ الامالی، ص۴۲۸.</ref> نیز خبر داده و سپس برای کاهش فشار قبرش [[دعا]] کرده است<ref> المغازی، ج۲، ص۵۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۳۱.</ref> پیامبر هنگام بازگشت از [[بقیع]] در سوگ وی دست بر [[محاسن]] گرفت و اشکش روان بود<ref>معرفة الصحابه، ابونعیم، ج۳، ص۱۲۴۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۲۳.</ref> ایشان پس از آن همواره از سعد به [[نیکی]] یاد می‌کرد<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۳۱-۳۳۳؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۲۳.</ref>
#حکم سعد مطابق [[قوانین]] [[تورات]]<ref> کتاب مقدس، تثنیه، ۲۰: ۱۰-۱۵.</ref> صادر شده و بر پایه آشنایی سعد از این قوانین بوده است.<ref>فروغ ابدیت، ص۶۴۲؛ فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص۳۵۳-۳۵۴؛ سیرة المصطفی، ص۵۰۹.</ref>
 


.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[محمد اکبری کارمزدی|اکبری کارمزدی]]، [[سعد بن معاذ انصاری (مقاله)|مقاله «سعد بن معاذ انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.
سعد اندکی پس از آن و بر اثر همان زخم در ۳۷ سالگی به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۲۱؛ المنتظم، ج۳، ص۲۴۷.</ref>. [[پیامبر خدا]]{{صل}} برای [[تجلیل]] از [[شخصیت]] سعد، خود عهده‌دار [[کفن]] و [[دفن]] وی در [[قبرستان بقیع]] شد<ref> المغازی، ج۲، ص۵۲۶-۵۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۲۷.</ref> و عبای خود را بر او انداخت<ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۷۵.</ref>. به هنگام [[تشییع جنازه]] او، گروهی از [[منافقان]] به [[طعنه]] جنازه‌اش را سبک دانستند<ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۸؛ المغازی، ج۲، ص۵۲۸.</ref>؛ اما [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از حضور ۷۰۰۰۰ [[فرشته]] در [[تشییع]] و [[نماز]] او، لرزش [[عرش]] [[خدای رحمان]] در [[مرگ]] وی و از مژده [[فرشتگان]] به [[عروج]] [[روح]] [[سعد بن معاذ]] [[سخن]] گفت.<ref> المغازی، ج۲، ص۵۲۶-۵۲۹؛ السیرة النبویه، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱؛ دلائل‌النبوه، ج۴، ص۲۸-۲۹؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۵۵.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} علت حضور ۷۰۰۰۰ فرشته در [[مراسم]] تشییع او را این‌گونه بیان کرد که سعد در همه حال [[سوره توحید]] را می‌خواند<ref> الکافی، ج۲، ص۶۲۲.</ref>. برپایه گزارشی، هنگام کندن قبرش بوی مشک از [[خاک]] برمی‌خاست<ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۹؛ المغازی، ج۲، ص۵۲۸.</ref>. گفته شده پیامبر از [[فشار قبر]] سعد بر اثر [[تندی]] با [[خانواده]] <ref> الطبقات، ج۳، ص۳۲۹؛ دلائل‌النبوه، ج۴، ص۳۰.</ref> یا [[بی‌اعتنایی]] به [[طهارت]] <ref>علل الشرایع، ج۱، ص۳۱۰؛ الامالی، ص۴۲۸.</ref> نیز خبر داده و سپس برای کاهش فشار قبرش [[دعا]] کرده است<ref> المغازی، ج۲، ص۵۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۳۱.</ref> پیامبر هنگام بازگشت از [[بقیع]] در سوگ وی دست بر [[محاسن]] گرفت و اشکش روان بود<ref>معرفة الصحابه، ابونعیم، ج۳، ص۱۲۴۳؛ اسد الغابه، ج۲، ص۲۲۳.</ref> ایشان پس از آن همواره از سعد به [[نیکی]] یاد می‌کرد<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۳۱-۳۳۳؛ اسدالغابه، ج۲، ص۲۲۳.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی]] و [[محمد اکبری کارمزدی|اکبری کارمزدی]]، [[سعد بن معاذ انصاری (مقاله)|مقاله «سعد بن معاذ انصاری»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.


==سعد در [[شان نزول]]==
==سعد در [[شان نزول]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش