←اسماعیلیه در درسنامه
(صفحهای تازه حاوی «==نویسنده: آقای ظرافتی== '''اسماعیلیه''' معتقدان به امامت اسماعیل فرزند ...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==اسماعیلیه در درسنامه== | ==اسماعیلیه در درسنامه== | ||
*"اسماعیلیه" به [[امامت]] شش [[امام اول]] [[شیعیان]] [[اثنی عشری]] [[معتقد]] بودند؛ اما پس از [[امام صادق]] {{ع}} بزرگترین [[فرزند]] او [[اسماعیل]]، یا [[فرزند]] او [[محمد]] را به [[امامت]] پذیرفتند. [[اسماعیل]] بزرگترین [[فرزند]] [[امام صادق]] {{ع}} و مورد علاقه آن [[حضرت]] بود. اگرچه از بعضی [[روایات]]، خلاف این به دست میآید؛ ولی [[دانشمندان شیعه]] او را بزرگ داشته و از وی به [[نیکی]] یاد کردهاند. به نظر [[شیخ طوسی]] او جزو [[رجال]] [[امام صادق]] {{ع}} و [[اصحاب]] ایشان است. با توجه به علاقه [[امام صادق]] {{ع}} به [[اسماعیل]]، او مردی جلیل القدر بوده است. ریشه پیدایش اسماعیلیه، شاید در این نکته نهفته باشد که [[اسماعیل]] [[فرزند]] ارشد [[امام صادق]] {{ع}}، مورد [[احترام]] آن [[حضرت]] بود؛ به همین [[دلیل]] برخی میپنداشتند پس از [[امام صادق]] {{ع}} او به [[امامت]] خواهد رسید. اما [[اسماعیل]] در زمان حیات [[امام ششم]]، از [[دنیا]] رفت و آن [[حضرت]] [[شیعیان]] را بر [[مرگ]] پسر [[گواه]] گرفت و جنازه او را به صورت [[آشکار]] تشییع و [[دفن]] کرد. پس از [[شهادت امام صادق]] {{ع}} گروهی از اسماعیلیه، [[مرگ]] [[اسماعیل]] را در زمان آن [[حضرت]] [[انکار]] کرده و او را [[امام]] [[قائم]] دانستند که روزی [[رجعت]] خواهد کرد و [[جهان]] را از [[عدل و داد]] پر خواهد ساخت. اینان مراسم تشییع جنازه [[اسماعیل]] از طرف [[پدر]] را برای [[حفظ جان]] او [[تفسیر]] کردند. [[نوبختی]] این گروه را "اسماعیلیه خالصه" مینامد<ref>ر.ک: نوبختی، فرق الشیعة، ص ۶۸.</ref>. [[شیخ مفید]] درباره او میگوید: [[اسماعیل]] بزرگترین پسر [[امام صادق]] {{ع}} بود و [[امام]] او را بسیار [[دوست]] داشت و نسبت به او بیش از دیگران [[نیکی]] و [[محبت]] میکرد؛ ولی [[اسماعیل]] در زمان حیات [[پدر]] در "عریض" (درهای در نزدیکی [[مدینه]]) از [[دنیا]] رفت. [[مردم]] جنازهاش را به [[مدینه]] نزد [[امام صادق]] {{ع}} آوردند و در [[قبرستان بقیع]] [[دفن]] کردند. [[روایت]] شده است: [[حضرت]] در [[مرگ]] او بسیار بیتابی میکرد؛ به گونهای که با پای برهنه و بیردا، به دنبال [[تابوت]] او میرفت. همچنین [[دستور]] فرمود: [[تابوت]] او را پیش از [[دفن]]، چندینبار به [[زمین]] نهادند و هربار [[حضرت]] میآمد و پارچه از روی صورتش برمیداشت و در روی او نگاه میکرد. مقصود [[امام]] {{ع}} از این کار این بود که [[مرگ]] او را پیش چشم آنان- که [[گمان]] [[امامت]] و [[جانشینی]] او را داشتند- قطعی کند و [[شبهه]] آنان را درباره زنده بودنش، برطرف سازد و به آنها بفهماند که [[اسماعیل]] از [[دنیا]] رفته است. افرادی از [[اصحاب]] که او را پس از [[حضرت صادق]] {{ع}} [[امام]] میپنداشتند، از این [[عقیده]] بازگشتند؛ گروهی اندک از [[مردمان]] بیخبر- که نه در زمره [[نزدیکان]] [[امام]] بودند و نه از [[راویان حدیث]] آن بزرگوار- گفتند: [[اسماعیل]] زنده و [[امام]] پس از پدرش است و بر این [[عقیده]] باقی ماندند!<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص ۵۵۴- ۵۵۳.</ref> گروهی از شاخه اسماعیلیه ([[فرقه]] [[مبارکیه]]) هم [[محمد]] بن [[اسماعیل]] را [[مهدی]] و [[امام]] زنده [[غایب]] میدانند<ref>محدث نوری، نجم الثاقب، ص ۲۱۵.</ref>. [[قرامطه]] (از گروه اسماعیلیه)، [[محمد]] بن [[اسماعیل]] را [[مهدی موعود]] میدانستند و [[عقیده]] داشتند که وی زنده است و در بلاد [[روم]] [[زندگی]] میکند. آنان در طول [[تاریخ]] بدنامیهای بسیاری را برای [[شیعه]] به ارمغان آوردهاند و هنوز هم رسوبات آن، در ذهن بسیاری از [[مخالفان]] [[شیعه]] مانده است؛ بهگونهای که [[عقاید]] [[قرمطیان]] را به [[شیعه]] نسبت میدهند!! آنان در [[بحرین]] [[قدرت]] یافته و تشکیل [[دولت]] دادند و به شدت با [[عباسیان]] [[مخالفت]] کردند. [[قرامطه]]، [[قائم]] را کسی میدانند که با [[رسالت]] و [[شریعت]] جدیدی [[مبعوث]] میشود و [[شریعت]] [[محمد]] {{صل}} را منسوخ میکند! البته این [[فرقه]] [[سیاسی]] بودند، نه مذهبی و به دنبال اهداف خاص و [[منافع]] خود بودند. طرفداران ابو الخطاب (متوفی ۱۳۸ﻫ) قائل به [[الوهیت]] [[امام صادق]] {{ع}} بودند و ابو الخطاب را فرستاده [[امام صادق]] {{ع}} میدانستند! حتی برخی از آنان ابو الخطاب را [[قائم]] دانسته، گفتند: وی نمرده است! گروهی از [[پیروان]] وی، پس از [[مرگ]] [[اسماعیل]]، فرزندش [[محمد]] را [[امام]] دانستند و در هواداری او و فرزندانش، [[استوار]] ماندند. تمام این گروهها از طرف [[امام صادق]] {{ع}} مورد طرد و [[انکار]] قرار گرفتند. حتی روشن نیست خود [[محمد]] بن [[اسماعیل]]، ادعای [[امامت و مهدویت]] داشته باشد. از آنجایی که طرح مسأله [[مهدویت]]، نوید برپایی [[حکومت عدل]] و داد و جایگزینی آن با [[حاکمیت]] [[فاسد]] و [[ستمگر]] [[عباسیان]] و حکومتهای [[خشن]] و بیدادگر تابع آنان بود؛ قشرهای [[محروم]] در [[شهرها]] و روستاها را متوجه داعیان [[اسماعیلی]] میساخت. آنان [[مردم]] را به سوی [[امامان]] مستور، که در [[نهان]] میزیستند، فرامیخواندند<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۰۹، ۱۱۰.</ref>. | *"اسماعیلیه" به [[امامت]] شش [[امام اول]] [[شیعیان]] [[اثنی عشری]] [[معتقد]] بودند؛ اما پس از [[امام صادق]] {{ع}} بزرگترین [[فرزند]] او [[اسماعیل]]، یا [[فرزند]] او [[محمد]] را به [[امامت]] پذیرفتند. [[اسماعیل]] بزرگترین [[فرزند]] [[امام صادق]] {{ع}} و مورد علاقه آن [[حضرت]] بود. اگرچه از بعضی [[روایات]]، خلاف این به دست میآید؛ ولی [[دانشمندان شیعه]] او را بزرگ داشته و از وی به [[نیکی]] یاد کردهاند. به نظر [[شیخ طوسی]] او جزو [[رجال]] [[امام صادق]] {{ع}} و [[اصحاب]] ایشان است. با توجه به علاقه [[امام صادق]] {{ع}} به [[اسماعیل]]، او مردی جلیل القدر بوده است. ریشه پیدایش اسماعیلیه، شاید در این نکته نهفته باشد که [[اسماعیل]] [[فرزند]] ارشد [[امام صادق]] {{ع}}، مورد [[احترام]] آن [[حضرت]] بود؛ به همین [[دلیل]] برخی میپنداشتند پس از [[امام صادق]] {{ع}} او به [[امامت]] خواهد رسید. اما [[اسماعیل]] در زمان حیات [[امام ششم]]، از [[دنیا]] رفت و آن [[حضرت]] [[شیعیان]] را بر [[مرگ]] پسر [[گواه]] گرفت و جنازه او را به صورت [[آشکار]] تشییع و [[دفن]] کرد. پس از [[شهادت امام صادق]] {{ع}} گروهی از اسماعیلیه، [[مرگ]] [[اسماعیل]] را در زمان آن [[حضرت]] [[انکار]] کرده و او را [[امام]] [[قائم]] دانستند که روزی [[رجعت]] خواهد کرد و [[جهان]] را از [[عدل و داد]] پر خواهد ساخت. اینان مراسم تشییع جنازه [[اسماعیل]] از طرف [[پدر]] را برای [[حفظ جان]] او [[تفسیر]] کردند. [[نوبختی]] این گروه را "اسماعیلیه خالصه" مینامد<ref>ر.ک: نوبختی، فرق الشیعة، ص ۶۸.</ref>. [[شیخ مفید]] درباره او میگوید: [[اسماعیل]] بزرگترین پسر [[امام صادق]] {{ع}} بود و [[امام]] او را بسیار [[دوست]] داشت و نسبت به او بیش از دیگران [[نیکی]] و [[محبت]] میکرد؛ ولی [[اسماعیل]] در زمان حیات [[پدر]] در "عریض" (درهای در نزدیکی [[مدینه]]) از [[دنیا]] رفت. [[مردم]] جنازهاش را به [[مدینه]] نزد [[امام صادق]] {{ع}} آوردند و در [[قبرستان بقیع]] [[دفن]] کردند. [[روایت]] شده است: [[حضرت]] در [[مرگ]] او بسیار بیتابی میکرد؛ به گونهای که با پای برهنه و بیردا، به دنبال [[تابوت]] او میرفت. همچنین [[دستور]] فرمود: [[تابوت]] او را پیش از [[دفن]]، چندینبار به [[زمین]] نهادند و هربار [[حضرت]] میآمد و پارچه از روی صورتش برمیداشت و در روی او نگاه میکرد. مقصود [[امام]] {{ع}} از این کار این بود که [[مرگ]] او را پیش چشم آنان- که [[گمان]] [[امامت]] و [[جانشینی]] او را داشتند- قطعی کند و [[شبهه]] آنان را درباره زنده بودنش، برطرف سازد و به آنها بفهماند که [[اسماعیل]] از [[دنیا]] رفته است. افرادی از [[اصحاب]] که او را پس از [[حضرت صادق]] {{ع}} [[امام]] میپنداشتند، از این [[عقیده]] بازگشتند؛ گروهی اندک از [[مردمان]] بیخبر- که نه در زمره [[نزدیکان]] [[امام]] بودند و نه از [[راویان حدیث]] آن بزرگوار- گفتند: [[اسماعیل]] زنده و [[امام]] پس از پدرش است و بر این [[عقیده]] باقی ماندند!<ref>شیخ مفید، الارشاد، ص ۵۵۴- ۵۵۳.</ref> گروهی از شاخه اسماعیلیه ([[فرقه]] [[مبارکیه]]) هم [[محمد]] بن [[اسماعیل]] را [[مهدی]] و [[امام]] زنده [[غایب]] میدانند<ref>محدث نوری، نجم الثاقب، ص ۲۱۵.</ref>. [[قرامطه]] (از گروه اسماعیلیه)، [[محمد]] بن [[اسماعیل]] را [[مهدی موعود]] میدانستند و [[عقیده]] داشتند که وی زنده است و در بلاد [[روم]] [[زندگی]] میکند. آنان در طول [[تاریخ]] بدنامیهای بسیاری را برای [[شیعه]] به ارمغان آوردهاند و هنوز هم رسوبات آن، در ذهن بسیاری از [[مخالفان]] [[شیعه]] مانده است؛ بهگونهای که [[عقاید]] [[قرمطیان]] را به [[شیعه]] نسبت میدهند!! آنان در [[بحرین]] [[قدرت]] یافته و تشکیل [[دولت]] دادند و به شدت با [[عباسیان]] [[مخالفت]] کردند. [[قرامطه]]، [[قائم]] را کسی میدانند که با [[رسالت]] و [[شریعت]] جدیدی [[مبعوث]] میشود و [[شریعت]] [[محمد]] {{صل}} را منسوخ میکند! البته این [[فرقه]] [[سیاسی]] بودند، نه مذهبی و به دنبال اهداف خاص و [[منافع]] خود بودند. طرفداران ابو الخطاب (متوفی ۱۳۸ﻫ) قائل به [[الوهیت]] [[امام صادق]] {{ع}} بودند و ابو الخطاب را فرستاده [[امام صادق]] {{ع}} میدانستند! حتی برخی از آنان ابو الخطاب را [[قائم]] دانسته، گفتند: وی نمرده است! گروهی از [[پیروان]] وی، پس از [[مرگ]] [[اسماعیل]]، فرزندش [[محمد]] را [[امام]] دانستند و در هواداری او و فرزندانش، [[استوار]] ماندند. تمام این گروهها از طرف [[امام صادق]] {{ع}} مورد طرد و [[انکار]] قرار گرفتند. حتی روشن نیست خود [[محمد]] بن [[اسماعیل]]، ادعای [[امامت و مهدویت]] داشته باشد. از آنجایی که طرح مسأله [[مهدویت]]، نوید برپایی [[حکومت عدل]] و داد و جایگزینی آن با [[حاکمیت]] [[فاسد]] و [[ستمگر]] [[عباسیان]] و حکومتهای [[خشن]] و بیدادگر تابع آنان بود؛ قشرهای [[محروم]] در [[شهرها]] و روستاها را متوجه داعیان [[اسماعیلی]] میساخت. آنان [[مردم]] را به سوی [[امامان]] مستور، که در [[نهان]] میزیستند، فرامیخواندند<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۰۹، ۱۱۰.</ref>. | ||
==اسماعیلیه در فرهنگ مطهر== | |||
اسماعیلیه - که به آنها [[باطنیه]] هم میگویند - بیشتر در [[هندوستان]] و کم و بیش در [[ایران]] هستند. اینها یک دوره [[حکومت]] نیز تشکیل دادند که حکومت [[فاطمیان مصر]] بود. [[اسماعیلیان]] به اصطلاح [[شیعه شش امامی]] هستند، ولی بهطور [[قطع]]، [[اجماع]] و اتفاق تمام علمای [[شیعه دوازده امامی]] این است که این [[شش امامیها]] از هر غیرشیعهای از [[تشیع]] دورترند؛ یعنی حتّی [[اهل تسنن]] - که هیچ یک از [[ائمه شیعه]] را آنگونه که [[شیعه]] [[اعتقاد]] دارد قبول ندارد - به [[اهل تشیع]] نزدیکتر از این به اصطلاح [[شیعههای شش امامی]] هستند<ref>در کنگره «تقریب بین المذاهب الاسلامیه» که تقریباً ۳۰ سال پیش تشکیل گردید و طی آن مذاهب مختلف اسلامی برای رفع سوء تفاهمها دور هم جمع شدند. عدهای هم به نمایندگی از اسماعیلیان شرکت کردند اما در همانجا شیعه و سنی بالاتفاق گفتند که ما اساساً شما را جزو فِرق اسلامی به حساب نمیآوریم و شما اجازه شرکت در این مجمع را ندارید.</ref>. اسماعیلیان بهواسطه [[باطنیگری|باطنیگریشان]] خیانتهای زیادی در [[تاریخ اسلام]] مرتکب شدند و نقش [[بزرگی]] در ایجاد [[انحراف]] در مسائل [[اسلامی]] داشتند<ref>آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۲۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۹۴.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{پانویس2}} | {{پانویس2}} |