جز
جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت'
(←پانویس) |
جز (جایگزینی متن - 'موقعیت' به 'موقعیت') |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==اظهار ارادت به [[امام علی]]{{ع}} و فرزندانش== | ==اظهار ارادت به [[امام علی]]{{ع}} و فرزندانش== | ||
*[[نصر بن مزاحم]] مینویسد: در یکی از روزهای اولیه [[جنگ صفین]] که [[معاویه]] [[پرچمهای جنگ]] را در [[دست]] سران [[قبیله]] [[مضر]] مثل: [[بسر بن ارطاة]]، [[عبیدالله بن عمر]]، [[عبدالرحمان بن خالد بن ولید]] و... قرار داد، یکی از [[طایفه]] کنده به نام [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[اعتراض]] برخاست و بر ضد [[معاویه]] و این که بعضی را بر بعضی ترجیح داده است، [[سخن]] گفت و اشعاری در این باره سرود. [[معاویه]] ناچار شد برای [[رضایت]] سران [[سپاه]] خود از ابن [[حارث]] سکونی [[تجلیل]] کند و [[حق]] را به او داد؛ اما وقتی سخن [[معاویه]] و [[اعتراض]] [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[سپاهیان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسید، [[اعور شنی]] برخاست و به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به عنوان [[رضایت]] و رغبت نسبت به هر [[تصمیم]] [[حضرت]]، چنین گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! ما آنچه [[اهل شام]] به [[معاویه]] گفتهاند و [[اعتراض]] کردهاند به شما نمیگوییم، بلکه ما میگوییم: [[خداوند]] [[هدایت]] و [[سروری]] و آقایی تو را زیاد کند، تو به [[نور]] [[خدا]] مینگری و افرادی را مقدم میداری و افرادی را مؤخر، پس هر چه [[دستور]] دهی بر ماست که انجام دهیم و شما [[امام]] ما هستی و اگر از میان ما رفتی این دو فرزندت [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] بعد از شما [[امامان]] ما هستند. این مطالب را گفت، سپس افزود: قصیده ای در این باره سرودهام، آیا آن را میشنوید؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: قصیدهات را بخوان. او قصیده را قرائت کرد. پس از این اشعار هر کس در آن جمع امکان یا قدرتی داشت به [[اعور شنی]] هدیه یا تحفهای عطا نمود <ref>وقعة صفین، ص۴۲۵.</ref>. | *[[نصر بن مزاحم]] مینویسد: در یکی از روزهای اولیه [[جنگ صفین]] که [[معاویه]] [[پرچمهای جنگ]] را در [[دست]] سران [[قبیله]] [[مضر]] مثل: [[بسر بن ارطاة]]، [[عبیدالله بن عمر]]، [[عبدالرحمان بن خالد بن ولید]] و... قرار داد، یکی از [[طایفه]] کنده به نام [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[اعتراض]] برخاست و بر ضد [[معاویه]] و این که بعضی را بر بعضی ترجیح داده است، [[سخن]] گفت و اشعاری در این باره سرود. [[معاویه]] ناچار شد برای [[رضایت]] سران [[سپاه]] خود از ابن [[حارث]] سکونی [[تجلیل]] کند و [[حق]] را به او داد؛ اما وقتی سخن [[معاویه]] و [[اعتراض]] [[عبدالله بن حارث سکونی]] به [[سپاهیان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} رسید، [[اعور شنی]] برخاست و به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به عنوان [[رضایت]] و رغبت نسبت به هر [[تصمیم]] [[حضرت]]، چنین گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]! ما آنچه [[اهل شام]] به [[معاویه]] گفتهاند و [[اعتراض]] کردهاند به شما نمیگوییم، بلکه ما میگوییم: [[خداوند]] [[هدایت]] و [[سروری]] و آقایی تو را زیاد کند، تو به [[نور]] [[خدا]] مینگری و افرادی را مقدم میداری و افرادی را مؤخر، پس هر چه [[دستور]] دهی بر ماست که انجام دهیم و شما [[امام]] ما هستی و اگر از میان ما رفتی این دو فرزندت [[امام حسن|حسن]] و [[حسین]] بعد از شما [[امامان]] ما هستند. این مطالب را گفت، سپس افزود: قصیده ای در این باره سرودهام، آیا آن را میشنوید؟ [[امام]]{{ع}} فرمود: قصیدهات را بخوان. او قصیده را قرائت کرد. پس از این اشعار هر کس در آن جمع امکان یا قدرتی داشت به [[اعور شنی]] هدیه یا تحفهای عطا نمود <ref>وقعة صفین، ص۴۲۵.</ref>. | ||
*سخنان [[اعور شنی]] در آن | *سخنان [[اعور شنی]] در آن موقعیت حکایت از [[ایمان قوی]] و [[اعتقاد]] [[راسخ]] او به [[ولایت]] و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دارد. | ||
*[[اعور شنی]] سرانجام در سال ۵۰ [[هجری]] در [[شهر کوفه]] در [[حکومت]] [[زیاد بن ابیه]] دار فانی را [[وداع]] گفت و به [[نقلی]]، وی از جمله شیعیانی بود که به [[دست]] [[زیاد بن ابیه]] به [[شهادت]] رسیده است<ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۷۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> | *[[اعور شنی]] سرانجام در سال ۵۰ [[هجری]] در [[شهر کوفه]] در [[حکومت]] [[زیاد بن ابیه]] دار فانی را [[وداع]] گفت و به [[نقلی]]، وی از جمله شیعیانی بود که به [[دست]] [[زیاد بن ابیه]] به [[شهادت]] رسیده است<ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج۳، ص۵۷۶.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴.</ref> | ||