عشق به خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'واحد' به 'واحد')
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار')
خط ۶۵: خط ۶۵:
*در خبر است که [[اویس قرنی]] به یثرب، [[شهر پیامبر]]{{صل}} آمد، تا ایشان را [[ملاقات]] نماید. [[پیامبر]] اما در [[شهر]] نبودند، از این رو بدون [[زیارت]] ایشان به سوی [[یمن]] بازگشت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون به [[شهر]] بازگشتند فرمودند: نوری تازه در اینجا می‌بینم و عطری نو در اینجا استشمام می‌کنم؛ به ایشان اطّلاع دادند که اویسْ نامی به [[شهر]] آمده بود، ایشان از سر علاقه به آن [[یار]] نادیده فرمودند: "ای اویس! چه بسیار مشتاق تواَم". {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
*در خبر است که [[اویس قرنی]] به یثرب، [[شهر پیامبر]]{{صل}} آمد، تا ایشان را [[ملاقات]] نماید. [[پیامبر]] اما در [[شهر]] نبودند، از این رو بدون [[زیارت]] ایشان به سوی [[یمن]] بازگشت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} چون به [[شهر]] بازگشتند فرمودند: نوری تازه در اینجا می‌بینم و عطری نو در اینجا استشمام می‌کنم؛ به ایشان اطّلاع دادند که اویسْ نامی به [[شهر]] آمده بود، ایشان از سر علاقه به آن [[یار]] نادیده فرمودند: "ای اویس! چه بسیار مشتاق تواَم". {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
*این چه بویی است که با [[مخالفت]] [[فرمان]] [[حضرت]] از میان می‌رود، و با متابعت از او به دست می‌آید؟؛ خوشا به حال آنان که این بوی عطرآگین را در می‌یابند! [[حضرت حق]] باز خود می‌فرماید: {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۶.</ref>.
*این چه بویی است که با [[مخالفت]] [[فرمان]] [[حضرت]] از میان می‌رود، و با متابعت از او به دست می‌آید؟؛ خوشا به حال آنان که این بوی عطرآگین را در می‌یابند! [[حضرت حق]] باز خود می‌فرماید: {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زنده‌اش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه می‌رود، چون داستان کسی است در تیرگی‌ها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدین‌گونه آنچه کافران می‌کردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۶.</ref>.
*این چه نوری است که برای [[مؤمنان]] [[آشکار]] می‌شود، و آنان سر در پی آن می‌نهند؛ و آن چه ظلمتی است که [[مؤمن]] آن را در می‌یابد، از این رو هرگز بدان داخل نمی‌شود؟
*این چه نوری است که برای [[مؤمنان]] آشکار می‌شود، و آنان سر در پی آن می‌نهند؛ و آن چه ظلمتی است که [[مؤمن]] آن را در می‌یابد، از این رو هرگز بدان داخل نمی‌شود؟
*بر این اساس، [[آشکار]] شد که حُبّ [[خداوند متعال]] با حُبّ [[دنیا]] منافات داشته هرگز نمی‌توانند در یک [[قلب]] جمع شوند. آری! اگر حبّ دیگر اشیاء عالم تنها به خاطر حُبّ [[حضرت حق]] باشد، این [[محبّت]] نیز به [[محبّت]] او - جلّ وعلا! - باز می‌گردد. از این رو نه تنها با آن [[محبّت]] ناهمگون نخواهد بود، که خود می‌تواند زمینه‌ای برای [[محبّت]] [[الهی]] باشد. از این رو فرامین وارد شده درباره [[دوست داشتن]] [[نیکان]]، و در ابتدای آنان و مقدّم بر همه ایشان، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} را، می‌توان بدین‌گونه [[تفسیر]] کرد، که نه تنها [[محبّت]] [[معصومان]]{{عم}} منافاتی با [[محبّت]] [[حضرت حق]] نخواهد داشت، که این [[محبّت]] می‌تواند زمینه‌ای برای پیدایش، و زان پس افزایش آن [[محبّت]] باشد؛ از این رو است که [[محبّت]] اینان در [[قرآن کریم]] نیز به سفارش گرفته شده است: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۷.</ref>.
*بر این اساس، آشکار شد که حُبّ [[خداوند متعال]] با حُبّ [[دنیا]] منافات داشته هرگز نمی‌توانند در یک [[قلب]] جمع شوند. آری! اگر حبّ دیگر اشیاء عالم تنها به خاطر حُبّ [[حضرت حق]] باشد، این [[محبّت]] نیز به [[محبّت]] او - جلّ وعلا! - باز می‌گردد. از این رو نه تنها با آن [[محبّت]] ناهمگون نخواهد بود، که خود می‌تواند زمینه‌ای برای [[محبّت]] [[الهی]] باشد. از این رو فرامین وارد شده درباره [[دوست داشتن]] [[نیکان]]، و در ابتدای آنان و مقدّم بر همه ایشان، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} را، می‌توان بدین‌گونه [[تفسیر]] کرد، که نه تنها [[محبّت]] [[معصومان]]{{عم}} منافاتی با [[محبّت]] [[حضرت حق]] نخواهد داشت، که این [[محبّت]] می‌تواند زمینه‌ای برای پیدایش، و زان پس افزایش آن [[محبّت]] باشد؛ از این رو است که [[محبّت]] اینان در [[قرآن کریم]] نیز به سفارش گرفته شده است: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را می‌آورد که دوستشان می‌دارد و دوستش می‌دارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد می‌کنند و از سرزنش سرزنشگری نمی‌هراسند» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۷.</ref>.
*این مطلب، امری [[فطری]] است که [[نیازمند]] توضیح چندانی نیست؛ همان‌گونه که مضمون نفهته در این دو بیت نیز، در بسیاری از [[دستورات]] مستحبّی [[اسلام]] وارد شده است. استحباب لمس [[حجرالأسود]]، بوسیدن آن، بوسیدن ضریح‌های [[مطهر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} و نیز درب‌های متبرّک مراقد آنان، در این شمار است. این امور از همین باب است که عامّ و خاصّ [[مردم]] به [[درک]] آن نائل می‌شوند؛ [[دلیل فطری]] بودن آن نیز همین است که همه می‌توانند آن را دریابند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۸.</ref>.
*این مطلب، امری [[فطری]] است که [[نیازمند]] توضیح چندانی نیست؛ همان‌گونه که مضمون نفهته در این دو بیت نیز، در بسیاری از [[دستورات]] مستحبّی [[اسلام]] وارد شده است. استحباب لمس [[حجرالأسود]]، بوسیدن آن، بوسیدن ضریح‌های [[مطهر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[ائمه هدی]]{{عم}} و نیز درب‌های متبرّک مراقد آنان، در این شمار است. این امور از همین باب است که عامّ و خاصّ [[مردم]] به [[درک]] آن نائل می‌شوند؛ [[دلیل فطری]] بودن آن نیز همین است که همه می‌توانند آن را دریابند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۱۸.</ref>.


خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
*کوتاه سخن آن که [[دوستدار]] پرودگار [[متعال]] تابع اوست، [[تسلیم]] امر اوست و [[راضی]] به رضای او. آورده‌اند که [[سلطان]] بزرگ محمود غزنوی، مرواریدی سخت درشت که همچون [[خورشید]] می‌درخشید را به دست گرفت، در آن نگاهی افکند آن گاه آن را به یکی از [[نزدیکان]] خود سپرد و [[فرمان]] داد تا آن را شکسته و خُرد نماید!. آن فرد از انجام [[دستور]] [[سلطان]] سرباز زد و آن گوهر درخشان بیش بها را نشکست؛ [[سلطان]] مروارید را به [[یاری]] دیگر داد و او را به همان [[فرمان]] [[مأمور]] کرد، آن [[یار]] امّا همچون [[یار]] نخستین از شکستنش امتناع کرد؛ این مسأله در تمامی دربار [[سلطان]] ادامه یافت و یکایک کسان از شکستن آن گوهر درخشان سر باز زدند؛ تا سرانجام نوبت به ایاز [[غلام]] کم‌بهای [[سلطان]] رسید، [[سلطان]] مروارید را به دست ایاز داد و چون اَمرش کرد که آن را بشکند، ایاز بدون لحظه‌ای درنگ آن جواهر را خُرد نمود!. [[یاران]] حاضر در مجلس ایاز را به ملامت گرفتند که چنان گوهر نایابی را چنین نمی‌شکنند؛ او امّا پاسخشان داد که: گوهر واقعی [[دستور]] [[سلطان]] بود که شما با امتناع از آن نابودش ساختید، نه این تکّه سنگ درخشان!، جواهر فرموده [[سلطان]] است نه این مروارید!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۹.</ref>.  
*کوتاه سخن آن که [[دوستدار]] پرودگار [[متعال]] تابع اوست، [[تسلیم]] امر اوست و [[راضی]] به رضای او. آورده‌اند که [[سلطان]] بزرگ محمود غزنوی، مرواریدی سخت درشت که همچون [[خورشید]] می‌درخشید را به دست گرفت، در آن نگاهی افکند آن گاه آن را به یکی از [[نزدیکان]] خود سپرد و [[فرمان]] داد تا آن را شکسته و خُرد نماید!. آن فرد از انجام [[دستور]] [[سلطان]] سرباز زد و آن گوهر درخشان بیش بها را نشکست؛ [[سلطان]] مروارید را به [[یاری]] دیگر داد و او را به همان [[فرمان]] [[مأمور]] کرد، آن [[یار]] امّا همچون [[یار]] نخستین از شکستنش امتناع کرد؛ این مسأله در تمامی دربار [[سلطان]] ادامه یافت و یکایک کسان از شکستن آن گوهر درخشان سر باز زدند؛ تا سرانجام نوبت به ایاز [[غلام]] کم‌بهای [[سلطان]] رسید، [[سلطان]] مروارید را به دست ایاز داد و چون اَمرش کرد که آن را بشکند، ایاز بدون لحظه‌ای درنگ آن جواهر را خُرد نمود!. [[یاران]] حاضر در مجلس ایاز را به ملامت گرفتند که چنان گوهر نایابی را چنین نمی‌شکنند؛ او امّا پاسخشان داد که: گوهر واقعی [[دستور]] [[سلطان]] بود که شما با امتناع از آن نابودش ساختید، نه این تکّه سنگ درخشان!، جواهر فرموده [[سلطان]] است نه این مروارید!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۲۹.</ref>.  
===فایده دوّم===
===فایده دوّم===
*از دیگر فواید [[محبّت]] آن است، که [[محب]] در تمامی صحنه وجود هیچ [[مصیبت]] و بلایی را در نمی‌یابد؛ چه هر آنچه در [[عالم هستی]] وجود دارد، یا در شمار [[الطاف]] [[آشکار]] اوست و یا در شمار [[الطاف]] نهانش؛ سِرّ سخنی که عقیله [[بنی‌هاشم]] دخت بزرگ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در مجلس ابن‌زیاد پس از مکالمه‌ای تند بر زبان جاری ساخت نیز، در همین نکته نهفته است: "چیزی جز از [[زیبایی]] ندیدم!" <ref>{{متن حدیث|مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا}}؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۱۶-۱۱۵.</ref>؛ چه در آن منظر تنها خداست و الطافش، نه مصیبتی دیده می‌شود و نه سختی‌ای احساس می‌گردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۳۰.</ref>.
*از دیگر فواید [[محبّت]] آن است، که [[محب]] در تمامی صحنه وجود هیچ [[مصیبت]] و بلایی را در نمی‌یابد؛ چه هر آنچه در [[عالم هستی]] وجود دارد، یا در شمار [[الطاف]] آشکار اوست و یا در شمار [[الطاف]] نهانش؛ سِرّ سخنی که عقیله [[بنی‌هاشم]] دخت بزرگ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در مجلس ابن‌زیاد پس از مکالمه‌ای تند بر زبان جاری ساخت نیز، در همین نکته نهفته است: "چیزی جز از [[زیبایی]] ندیدم!" <ref>{{متن حدیث|مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا}}؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۱۶-۱۱۵.</ref>؛ چه در آن منظر تنها خداست و الطافش، نه مصیبتی دیده می‌شود و نه سختی‌ای احساس می‌گردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۴۳۰.</ref>.
===فایده سوم===
===فایده سوم===
*از دیگر فواید این [[نعمت]] بزرگ، آن است که [[محبّان]] را هیچ [[غم]] و [[اندوه]] و [[اضطراب]] خاطر و ترسی پدید نخواهد آمد؛ چه قلبی که شیرینی [[محبّت]] را چشیده باشد به [[اطمینان]] می‌رسد، از این رو نه ترسی و نه غمی او را نه در [[دنیا]] و نه در [[آخرت]] شکار نمی‌کند: {{متن قرآن|أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}}<ref>«آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ}}<ref>«ای بندگان من! امروز نه بیمی شما راست و نه اندوهگین می‌گردید» سوره زخرف، آیه ۶۸.</ref>.
*از دیگر فواید این [[نعمت]] بزرگ، آن است که [[محبّان]] را هیچ [[غم]] و [[اندوه]] و [[اضطراب]] خاطر و ترسی پدید نخواهد آمد؛ چه قلبی که شیرینی [[محبّت]] را چشیده باشد به [[اطمینان]] می‌رسد، از این رو نه ترسی و نه غمی او را نه در [[دنیا]] و نه در [[آخرت]] شکار نمی‌کند: {{متن قرآن|أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ}}<ref>«آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره یونس، آیه ۶۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ}}<ref>«ای بندگان من! امروز نه بیمی شما راست و نه اندوهگین می‌گردید» سوره زخرف، آیه ۶۸.</ref>.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش