شمعون بن یعقوب: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳٬۷۵۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۱
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
خط ۱۳: خط ۱۳:


==نقش شمعون در قصه [[یوسف]]{{ع}}==
==نقش شمعون در قصه [[یوسف]]{{ع}}==
از آنجا که [[قرآن کریم]] درباره [[شخصیت]] و نقش شمعون در ماجرای [[حضرت یوسف]]{{ع}} به [[صراحت]] سخنی نگفته است، [[مفسران]] در این باره دیدگاه‌های متفاوتی به دست داده‌اند<ref>[[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شمعون بن یعقوب (مقاله)|مقاله «شمعون بن یعقوب»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>:


===پیشنهاد [[قتل]] یوسف{{ع}}===
===پیشنهاد [[قتل]] یوسف{{ع}}===
برخی با توجه به [[آیه]] {{متن قرآن|اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ}}<ref>«یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید» سوره یوسف، آیه ۹.</ref> ضمن [[سخن گفتن]] از [[حسادت]] و [[دشمنی]] سرسختانه شمعون با حضرت یوسف{{ع}}، او را نخستین کسی دانسته‌اند که پیشنهاد داد تا آن [[حضرت]] را به یکی از دو شیوه قتل یا [[تبعید]] به سرزمینی دوردست از میان بردارند<ref>تفسیر بغوی، ج۲، ص۴۱۱؛ کشف الاسرار، ج۵، ص۱۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۹۵.</ref>. بر خلاف دیدگاه یاد شده، [[کتاب مقدس]] و قرآن کریم درباره [[هویت]] کسی که نخستین بار پیشنهاد کشتن یا تبعید یوسف{{ع}}را داد سخنی نگفته و آن را به همه آنان نسبت داده‌اند.<ref>کتاب مقدس، پیدایش، ۳۷: ۱۷ - ۲۰.</ref> مفسران در [[تفسیر]] این آیه از [[نیرومندی]] و سنگدلی شمعون نیز یاد کرده‌اند. بر اساس برخی گزارش‌ها، وقتی [[حضرت یعقوب]]{{ع}} با اشاره به خطر گرگ از همراه ساختن یوسف{{ع}} با [[برادران]] وی [[امتناع]] کرد {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ}}<ref>«گفت: بردن او مرا سخت اندوهگین می‌کند و می‌ترسم شما از او غافل گردید و گرگ او را بخورد» سوره یوسف، آیه ۱۳.</ref>، آنان برای متقاعد کردن [[پدر]]، از [[توانمندی]] شمعون[[سخن]] گفته و دریده شدن یوسف{{ع}}به وسیله گرگ با وجود او را ناممکن دانستند.<ref>روض الجنان، ج۱۱، ص۲۱.</ref> برخی در بیان سنگدلی شمعون گفته‌اند: هنگامی که حضرت یوسف{{ع}}در [[راه]] صحرا [[تشنگی]] خود را اظهار کرد، شمعون کوزه‌ای را که در آن آمیخته‌ای از شیر و آب بود، بر [[زمین]] زد و [[شکست]]. وی آن کوزه را به درخواست حضرت یعقوب{{ع}}و برای رفع تشنگی یوسف{{ع}}همراه آورده بود؛<ref>کشف الاسرار، ج۵، ص۱۹؛ روضة الصفا، ج۱، ص۱۹۴.</ref> همچنین برخی گفته‌اند: هنگامی که [[برادران]] خواستند [[یوسف]]{{ع}} را با ریسمانی به آرامی درون [[چاه]] نهند، [[شمعون]] ریسمان را [[برید]] تا یوسف{{ع}} بیفتد و آسیب ببیند؛ نیز هنگامی که یوسف{{ع}}را به فردی به نام [[مالک]] فروختند {{متن قرآن|وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ}}<ref>«و او را به بهایی ناچیز- درهمی چند- فروختند و به او رغبتی نداشتند» سوره یوسف، آیه ۲۰.</ref> شمعون از وی [[تعهد]] گرفت تا پیش از رسیدن به [[مصر]]، از دست و پای یوسف بند نگشاید.<ref>روضة االصفا، ج۱، ص۲۰۴.</ref> گزارش‌های بیانگر سنگدلی شمعون در [[رفتار]] با یوسف{{ع}} در [[کتاب مقدس]] به چشم نمی‌خورند.<ref>نک: کتاب مقدس، پیدایش ۳۷: ۱ - ۳۶.</ref><ref>[[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شمعون بن یعقوب (مقاله)|مقاله «شمعون بن یعقوب»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


===پیشنهاد به چاه افکندن یوسف{{ع}}===
===پیشنهاد به چاه افکندن یوسف{{ع}}===
براساس گزارش [[قرآن کریم]]، هنگام [[دسیسه]] برادران برای کشتن یا [[تبعید]] یوسف{{ع}} یکی از برادران با [[نهی]] از کشتن یوسف{{ع}} پیشنهاد داد که وی را درون چاه افکنند تا کاروانی رهگذر او را از چاه در آورد و همراه خود ببرد: {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>«گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید  یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه  چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref> برخی [[مفسران]] در دیدگاهی متفاوت، شمعون را فرزند ارشد و [[خردمند]] [[یعقوب]]{{ع}} و دارای سمت [[ریاست]] و [[برتری]] نسبت به دیگر برادران معرفی کرده‌اند،<ref>جامع البیان، ج۱۳، ص۴۵؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۴۰؛ عرائس المجالس، ص۱۱۸.</ref> از این رو مراد از {{متن قرآن|قَائِلٌ}} در [[آیه]] را شمعون،<ref>جامع البیان، ج۱۲، ص۲۰۳؛ روح المعانی، ج۱۲، ص ۱۹۲.</ref> او را نسبت به یوسف{{ع}}مهربان‌تر و نظر او را درباره وی نیکوتر دانسته‌اند.<ref> نک: فتح القدیر، ج۳، ص۸؛ تیسیر الکریم الرحمن، ص۳۹۴.</ref> به گفته برخی مفسران، شمعون کشتن یوسف{{ع}} را [[گناه]] دانست.<ref>جامع البیان، ج۱۲، ص۲۰۳؛ نک: تیسیر الکریم الرحمن، ص۳۹۴؛ نمونه، ج۹، ص۳۲۴.</ref> پیشنهاد افکندن در چاه را برادران پذیرفتند <ref>جامع البیان، ج۱۲، ص۲۰۳؛ روح المعانی، ج۱۲، ص ۲۸۸.</ref> و به [[نجات]] [[جان]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} انجامید. {{متن قرآن|فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَنْ يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُمْ بِأَمْرِهِمْ هَذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«پس چون او را بردند و همدل شدند که وی را در نهانگاه چاه نهند (چنین کردند) و ما به او وحی کردیم که (روزی) آنان را از این کارشان آگاه می‌کنی، در حالی که آنان درنیابند» سوره یوسف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَجَاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ يَا بُشْرَى هَذَا غُلَامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و کاروانی از راه رسید و آبکش خود را (سر چاه) فرستادند، او دلو خود را افکند (و چون یوسف را بالا کشید) گفت: مژده! این یک پسر بچّه است و او را چون سرمایه‌ای پنهان داشتند و خداوند به آنچه انجام می‌دادند دانا بود» سوره یوسف، آیه ۱۹.</ref> برخی با توجه به جمله {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِينَ}} گفته‌اند که [[شمعون]] از به [[چاه]] افکندن [[یوسف]]{{ع}} نیز ناخشنود بود؛<ref> التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۹۵ - ۹۶.</ref> اما برای [[نجات]] [[جان]] وی آن را پیشنهاد کرد.<ref>تفسیر سمعانی، ج۳، ص۱۱؛ التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۹۵ - ۹۶؛ نمونه، ج۹، ص۳۲۴.</ref> البته براساس گزارش [[کتاب مقدس]]، پیشنهاد به چاه افکندن یوسف{{ع}} از یکی از [[برادران]] به نام رَؤبین بود. وی می‌خواست با این کار یوسف را از کشته شدن نجات دهد و در فرصتی مناسب وی را به پدرش برساند.<ref>کتاب مقدس، پیدایش ۳۷: ۲۱ - ۲۲.</ref><ref>[[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شمعون بن یعقوب (مقاله)|مقاله «شمعون بن یعقوب»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


===به گروگان گرفته شدن===
===به گروگان گرفته شدن===
هنگامی که [[حضرت یوسف]]{{ع}} در نخستین [[سفر]] برادران به [[مصر]]، آذوقه مورد نیاز آنان را داد، از آنها خواست در سفر بعدی، [[بنیامین]] را همراه خود بیاورند وگرنه آذوقه‌ای به آنان نخواهد داد: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ}}<ref>«و چون ساز و برگ آنان را آماده کرد گفت: برادر پدری  خود را نزد من آورید آیا نمی‌بینید که من پیمانه  را تمام می‌پیمایم و بهترین میزبانم؟» سوره یوسف، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلَا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَلَا تَقْرَبُونِ}}<ref>«و اگر او را نزد من نیاورید پیمانه  ای نزد من نخواهید داشت و نزدیک من نیایید» سوره یوسف، آیه ۶۰.</ref> براساس برخی گزارش‌های [[تاریخی]]<ref>نک: تاریخ طبری، ج۱، ص۲۴۴؛ الکامل، ج۱، ص۱۴۸؛ تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۷۰.</ref> و [[تفسیری]]،<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۱۶۴؛ جامع البیان، ج۱۳، ص۱۳؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۲۶.</ref> حضرت یوسف{{ع}}برای [[اطمینان]] از آوردن بنیامین، شمعون را گروگان نزد خود نگاه داشت و با [[مهربانی]] با او [[رفتار]] کرد <ref>نک: تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۷۰.</ref> و [[برادران یوسف]]{{ع}} در بازگشت به نزد [[پدر]] و در پاسخ [[پرسش]] وی، از گروگان شدن شمعون خبر دادند.<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۷، ص۲۱۶؛ جامع البیان، ج۱۳، ص۱۳؛ نک: مجمع البیان، ج۵، ص۴۲۶.</ref> برخی گفته‌اند: گروگان شدن شمعون به قید قرعه بود؛<ref> الامالی، ص۳۲۰؛ بحار الانوار، ج۱۲، ص۲۵۷.</ref> اما بنا به برخی گفته‌های دیگر، وی را به [[زور]] گروگان گرفتند و در جریان آن شمعون با نعره خود همگان را به [[رعب]] و [[وحشت]] انداخت تا اینکه فرزند یوسف با [[راهنمایی]] پدر با لمس [[بدن]] وی او را آرام کرد و در مرحله‌ای دیگر با ضربه‌ای که [[یوسف]]{{ع}}به پای او زد، بر [[زمین]] افتاد.<ref>تفسیر بغوی، ج۲، ص۴۴۱ - ۴۴۲؛ نک: تفسیر قرطبی، ج۹، ص۱۵۹؛ الدر المنثور، ج۴، ص۲۹.</ref> برخی متأثر از منابع [[یهودی]]، در [[توانمندی]] [[شمعون]] اغراق‌گویی کرده و او را دارای چنان هیبتی دانسته‌اند که اگر [[صیحه]] می‌زد هر صاحب حملی جنین خود را سقط می‌کرد.<ref>تفسیر سمعانی، ج۳، ص۵۴؛ روض الجنان، ج۱۱، ص۲۱.</ref> [[قرآن کریم]] درباره گروگان گرفته شدن شمعون سخنی نگفته است. {{متن قرآن|وَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِي بِأَخٍ لَكُمْ مِنْ أَبِيكُمْ أَلَا تَرَوْنَ أَنِّي أُوفِي الْكَيْلَ وَأَنَا خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ}}<ref>«و چون ساز و برگ آنان را آماده کرد گفت: برادر پدری  خود را نزد من آورید آیا نمی‌بینید که من پیمانه  را تمام می‌پیمایم و بهترین میزبانم؟» سوره یوسف، آیه ۵۹.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِي بِهِ فَلَا كَيْلَ لَكُمْ عِنْدِي وَلَا تَقْرَبُونِ}}<ref>«و اگر او را نزد من نیاورید پیمانه  ای نزد من نخواهید داشت و نزدیک من نیایید» سوره یوسف، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَجَعُوا إِلَى أَبِيهِمْ قَالُوا يَا أَبَانَا مُنِعَ مِنَّا الْكَيْلُ فَأَرْسِلْ مَعَنَا أَخَانَا نَكْتَلْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«پس چون نزد پدرشان بازگشتند گفتند: ای پدر  پیمانه  را از ما بازداشتند؛ برادرمان را با ما بفرست تا پیمانه  گیری کنیم و ما نگهدار او خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۶۳.</ref> این موضوع برگرفته از [[تورات]] است. [[تورات]] در گزارش مربوط به [[سفر]] اول [[برادران یوسف]]{{ع}}به [[مصر]] از [[شناسایی]] آنان از سوی یوسف{{ع}}، [[اتهام]] صوری [[جاسوسی]] وی به برادرانش، [[زندانی]] کردن آنان به مدت سه [[روز]] و در نهایت [[آزاد]] کردن آنها و به گروگان گرفتن شمعون[[سخن]] گفته است. براساس این گزارش، گروگان گرفتن شمعون در ظاهر برای این بود که برادران یوسف دوباره همراه [[بنیامین]] بازگشته و بی‌گناهی خود را در [[ارتباط]] با اتهام جاسوسی[[ثابت]] کنند. تورات درباره درگیری شمعون با [[مصریان]] و در نهایت [[دستگیری]] وی به وسیله فرزند [[حضرت یوسف]] سخنی نگفته است<ref>کتاب مقدس، پیدایش ۴۲: ۵ - ۲۶.</ref>.<ref>[[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شمعون بن یعقوب (مقاله)|مقاله «شمعون بن یعقوب»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


===ماندن در مصر===
===ماندن در مصر===
در سفر دومِ برادران یوسف به مصر، بنیامین با نقشه قبلی و [[آگاهی]] خود او به دزدی متهم شد و وی براساس [[قانون]] خود [[بنی‌اسرائیل]] نزد یوسف{{ع}} ماند. {{متن قرآن| فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ قَالُواْ وَأَقْبَلُواْ عَلَيْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ قَالُواْ نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَاْ بِهِ زَعِيمٌ قَالُواْ تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ قَالُواْ فَمَا جَزَاؤُهُ إِن كُنتُمْ كَاذِبِينَ قَالُواْ جَزَاؤُهُ مَن وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ فَبَدَأَ بِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاء أَخِيهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاء أَخِيهِ كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ أَخَاهُ فِي دِينِ الْمَلِكِ إِلاَّ أَن يَشَاء اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ }}<ref>«آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده می‌کرد جام (زرّین شاه)  را در باربند شتر برادرش (بنیامین)  نهاد سپس بانگ بردارنده‌ای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بی‌گمان شما دزدید! برادران یوسف) رو به آنان آوردند و گفتند: مگر چه گم کرده‌اید؟ گفتند: پیمانه (زرّین) شاه را گم کرده‌ایم و (یوسف گفت) هر که آن را بیاورد یک بار شتر (جایزه) خواهد داشت و من بدین (وعده) ضامنم. گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم. گفتند اگر دروغ گفته باشید کیفر آن چیست؟ گفتند: کیفر آن، (برده شدن) همان کسی است که (جام) در باربند وی یافته شود او خود کیفر آن است؛ ما ستمگران را بدین‌گونه کیفر می‌دهیم. آنگاه (جست و جو را) از باربندهای آنان پیش از باربند برادر (تنی‌اش) آغازید سپس آن را از باربند برادرش بیرون آورد! بدین‌گونه برای یوسف چاره‌گری کردیم (زیرا) او برادرش را بر آیین آن پادشاه نمی‌توانست بازداشت کند- مگر آنکه خداوند می‌خواست- هر کس را که بخواهیم به پایه‌هایی فرا می‌بریم و ز هر داننده‌ای داناتری هست» سوره یوسف، آیه ۷۰-۷۶.</ref> هنگامی که [[کوشش]] [[برادران]] برای [[رهایی]] بنیامین حتی با [[جایگزینی]] یکی از آنان نافرجام ماند {{متن قرآن| قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَيْخًا كَبِيرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَكَانَهُ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَن نَّأْخُذَ إِلاَّ مَن وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِندَهُ إِنَّا إِذًا لَّظَالِمُونَ  فَلَمَّا اسْتَيْأَسُواْ مِنْهُ خَلَصُواْ نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُواْ أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُم مَّوْثِقًا مِّنَ اللَّهِ وَمِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ }}<ref>«گفتند: ای عزیز (مصر)! او پدر پیر کهنسالی دارد، یکی از ما را به جای او بگیر، ما تو را از نیکوکاران می‌بینیم گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافته‌ایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود. چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشه‌ای رفتند : بزرگ ایشان گفت آیا نمی‌دانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کرده‌اید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمی‌نهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یوسف، آیه ۷۸-۸۰.</ref>، [[برادر]] بزرگ با اشاره به تعهدی (سالم بازگرداندن بنیامین) که به [[پدر]] داده بودند، بازگشت به کنعان را به اجازه پدر یا [[داوری]] [[خداوند]] مشروط کرد:<ref>جوامع الجامع، ج۲، ص۲۳۵.</ref>. برخی [[مفسران]]، مراد از [[برادر]] بزرگ را [[شمعون]] <ref>مجمع البیان، ج۵، ص۴۴۰؛ روح المعانی، ج۱۳، ص۵۱.</ref> و عدم بازگشت وی به کنعان را مربوط به این [[سفر]] دانسته‌اند. برخی دیگر شمعون را از نظر سنّ دومین فرزند [[یعقوب]]، {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} را اشاره به وی و ناظر به [[برتری]] [[عقلی]] او نسبت به همه [[فرزندان]] یعقوب و سخنان گزارش شده را مؤید آن دانسته‌اند.<ref>تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۲۴۵؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۴۰؛ تفسیر قرطبی، ج۹، ص۱۵۸.</ref> اگر تعبیر {{متن قرآن|كَبِيرُهُمْ}} به شمعون اشاره داشته باشد، داستان به گروگان گرفته شدن وی در سفر نخست نمی‌تواند درست باشد، زیرا وی بازگشت خود به کنعان را به [[اذن]] [[پدر]] مشروط می‌کند و این نشان می‌دهد که خود او نیز به احتمال زیاد در [[تعهد]] دادن به پدر مبنی بر بازگرداندن [[بنیامین]] [[مشارکت]] داشته است و این نشان می‌دهد که وی از سفر اول بازگشته بود.<ref>[[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[شمعون بن یعقوب (مقاله)|مقاله «شمعون بن یعقوب»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۶.</ref>


==منابع==
==منابع==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش