←پرسشهای وابسته
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
*دستهای دیگر از تعاریف، سیاست را مفهومی فراگیر و دربرگیرنده نیازهای [[زندگی اجتماعی]] میدانند. چنانچه رابرت دال میگوید: “سیاست، یکی از حقایق غیر قابل اجتناب [[زندگی]] [[بشر]] است. [[انسانها]] در هر لحظه از [[زمان]] به نوعی با مسائل [[سیاسی]] درگیر میباشند”<ref>دال، رابرت، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ترجمه حسین ظفریان، ص۱.</ref>. عنصرالمعالی کیکاووس بن وشمگیر، در قابوسنامه سیاست را همهٔ وظیفههایی میداند که بر عهده [[پادشاه]] است و در این میان، مهمترین [[وظیفه]] پادشاه را [[فرمان]] دادن معرفی میکند و فرمان دادن را به کار بردن [[زور]] و قدرتنمایی را، هسته اصلی سیاست میداند<ref>در قابوسنامه مینویسد: “پس پادشاه که وی را فرمانروایی نبود. او پادشاه نبود، چنانکه میان او و دیگران فرق است، باید که در فرمان دادن نیز فرق بود که نظام ملک ملکان، اندر فرمانروایی باشد و فرمانروایی جز با سیاست نبود؛ پس در سیاست نمودن تقصیر نباید کرد تا امرها روان بود و شغلها بی تقصیر” (قابوسنامه به تصحیح: غلامحسین یوسفی، ص۲۳۲).</ref>. بنابراین، ملاحظه میکنید که [[دانشمندان]] [[علوم سیاسی]] بر تعریف واحد و جامعی از [[سیاست]]، [[اتفاق نظر]] ندارند و برخی تعاریف ارائه شده، فاصلهٔ مفهومی زیادی با هم دارند. ازاینرو، در [[مقام]] [[تبیین]] و تحلیل [[نظام سیاسی اسلام]]، دستیابی به تعریف مناسبی از سیاست، نه تنها مشکلی ندارد؛ بلکه [[ضرورت]] آشکار آن محسوس میباشد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۲.</ref> | *دستهای دیگر از تعاریف، سیاست را مفهومی فراگیر و دربرگیرنده نیازهای [[زندگی اجتماعی]] میدانند. چنانچه رابرت دال میگوید: “سیاست، یکی از حقایق غیر قابل اجتناب [[زندگی]] [[بشر]] است. [[انسانها]] در هر لحظه از [[زمان]] به نوعی با مسائل [[سیاسی]] درگیر میباشند”<ref>دال، رابرت، تجزیه و تحلیل جدید سیاست، ترجمه حسین ظفریان، ص۱.</ref>. عنصرالمعالی کیکاووس بن وشمگیر، در قابوسنامه سیاست را همهٔ وظیفههایی میداند که بر عهده [[پادشاه]] است و در این میان، مهمترین [[وظیفه]] پادشاه را [[فرمان]] دادن معرفی میکند و فرمان دادن را به کار بردن [[زور]] و قدرتنمایی را، هسته اصلی سیاست میداند<ref>در قابوسنامه مینویسد: “پس پادشاه که وی را فرمانروایی نبود. او پادشاه نبود، چنانکه میان او و دیگران فرق است، باید که در فرمان دادن نیز فرق بود که نظام ملک ملکان، اندر فرمانروایی باشد و فرمانروایی جز با سیاست نبود؛ پس در سیاست نمودن تقصیر نباید کرد تا امرها روان بود و شغلها بی تقصیر” (قابوسنامه به تصحیح: غلامحسین یوسفی، ص۲۳۲).</ref>. بنابراین، ملاحظه میکنید که [[دانشمندان]] [[علوم سیاسی]] بر تعریف واحد و جامعی از [[سیاست]]، [[اتفاق نظر]] ندارند و برخی تعاریف ارائه شده، فاصلهٔ مفهومی زیادی با هم دارند. ازاینرو، در [[مقام]] [[تبیین]] و تحلیل [[نظام سیاسی اسلام]]، دستیابی به تعریف مناسبی از سیاست، نه تنها مشکلی ندارد؛ بلکه [[ضرورت]] آشکار آن محسوس میباشد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۲.</ref> | ||
==مفهوم [[علم]] سیاست== | |||
تعریف علم سیاست، [[پیوستگی]] مستقیم به تعریف سیاست دارد، همانطور که سیاست به دو معنای [[عام و خاص]] تعریف شد، علم سیاست نیز به دو گونه تعریف میشود. برمبنای تعریف عام سیاست، علم سیاست، دانشی است که بهکارگیری آن اداره و [[سرپرستی]] مجموعهٔ امور ارتباطی، [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]] [[جامعه]] در جهت تحقق [[هدف]] خاص و توسعهٔ بستر [[رشد]] امکانپذیر میسازد. با این تعریف، علم سیاست کلیه علومی را که به شکلی با [[اداره امور]] مختلف جامعه مرتبط هستند شامل میشود. ولی مبتنی بر تعریف خاص از سیاست، تعریف علم سیاست، عبارت است از: دانشی که بهکارگیری آن، امکان اداره و تنظیم مجموعه اموری از جامعه را فراهم میکند و سبب رشد [[ارتباطات]] و تصحیح نسبت میان [[امور جامعه]] میشود. در این تعریف دایره علم سیاست به مراتب محدودتر و از حیث موضوع مشخصتر از تعریف عام آن است. | |||
همانطور که [[اختلاف]] مکاتب، دیدگاهها و [[هدفها]] سبب شده بود که سیاست به گونههای متفاوتی تعریف و [[تفسیر]] شود، در بحث از علم سیاست نیز که [[تابعی]] از سیاست است، تعدد و پراکندگی آرا و نظریات راهیافته که از آن میان میتوان به چند برداشت مختلف از علم سیاست اشاره نمود: | |||
===علم مطالعه [[دولت]] و نهادهای [[سیاسی]]=== | |||
کتاب آشنایی با علم سیاست، مینویسد: “علم سیاست را میتوان به عنوان علم دولت یا به عنوان رشتهای از [[علوم اجتماعی]] که مربوط به [[تئوری]]، سازمانها و [[اعمال]] [[دولت]] است [[علم]] مطالعه دولت و نهادهای [[سیاسی]] تعریف نمود. با دید وسیعتری میتوان اعمال گروهها، سازمانها و نهادهایی را که کمابیش از دولت جدا بودهاند؛ ولی درصدد به دست آوردن [[قدرت سیاسی]] و گسترش [[نفوذ]] خود بر [[سیاست]] ملی و [[رهبری]] تغییرات [[اجتماعی]] میباشند، (میتوان) به تعریف فوق اضافه نموده”<ref>رودی، کارلتون کلایمر و آندرسن، توتون جیمز و کریستول، کارل کویمبی، آشنایی با علم سیاست، ترجمه بهرام ملکوتی، ص۱۰.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۷.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |