بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
پیشوای دهم [[شیعیان]]، [[حضرت علی بن محمد]]، ملقب به [[هادی]] و [[نقی]]، در نیمه ماه [[ذی حجه]] سال ۲۱۲ هجری در یکی از روستاهای اطراف [[مدینه]] به نام [[صریا]] به [[دنیا]] آمد<ref>طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۳۲۷؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۲۸۵؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.</ref>. نام [[مادر]] آن [[حضرت]] [[سمانه]] و طبق [[نقل]] [[کلینی]]<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۷.</ref> [[سوسن]] بوده است. | |||
هشت ساله بود که پدرش [[امام جواد]] به [[شهادت]] رسید و امام هادی، [[امامت]] [[شیعه]] را عهدهدار شد و ۳۳ سال، [[امامت]] کرد<ref>اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.</ref>. وی مدتی در [[مدینه]] بود، اما [[متوکل عباسی]] که از [[محبوبیت]] او در میان [[مردم]] به [[وحشت]] افتاده بود، او را به [[زور]]، اما در ظاهر با [[احترام]]، به [[سامرا]] که پایتخت او بود، منتقل کرد. [[حضرت]] تا پایان [[عمر]] در [[سامرا]] به نوعی تحتنظر بود و هوادارانش با زحمت میتوانستند با او ارتباط داشته باشند. | |||
[[القاب]] آن [[حضرت]]: الناصح، المتوکل، النقی، [[المرتضی]] است<ref>کشف الغمة، ج۳، ص۱۶۹.</ref>. | |||
[[حضرت هادی]]{{ع}} با همه سختگیریها به [[ارشاد]] و [[هدایت مردم]] و [[نگهبانی از دین]] مشغول بود و [[مردم]]، که جز [[علم]] و [[حلم]] و [[عبادت]] و [[پارسایی]] از او نمیدیدند، بیشتر شیفتهاش میشدند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۵۸؛ [[رحمتالله ضیائی ارزگانی|ضیائی ارزگانی، رحمتالله]]، [[امامت امام هادی (مقاله)|امامت امام هادی]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۷۰.</ref>. | |||
==[[فضائل]] و [[مناقب]]== | ==[[فضائل]] و [[مناقب]]== | ||
[[اسحاق جلاب]] گوید: "برای [[امام هادی]]{{ع}} گوسفندان زیادی خریدم، پس مرا خواست و از اصطبل منزل به جای وسیعی منتقل شدم و در آنجا گوسفندان را بین هر که فرمود تقسیم کردم، برای [[ابوجعفر]] (فرزندش) و [[مادر]] او و غیر اینها از کسانی که [[دستور]] داده بود، سپس اجازه خواستم در روز ترویه به [[بغداد]] نزد پدرم برگردم، [[حضرت]] به من نوشت، فردا نزد ما باش سپس برو، من ماندم و چون روز [[عرفه]] شد نزد [[حضرت]] اقامت گزیدم و [[شب]] [[عید قربان]] در ایوان خانهاش خوابیدم، هنگام [[سحر]] نزد من آمد و فرمود: ای [[اسحاق]]! برخیز، برخاستم و چون چشم گشودم، خود را در خانهام در [[بغداد]] دیدم، بر پدرم وارد شدم در حالی که بین [[یاران]] بودم، به آنان گفتم: روز [[عرفه]] در [[سامرا]] بودم و روز [[عید]] به [[بغداد]] آمدم"<ref>کافی، ج۲، ص۴۲۳ – ۴۲۴.</ref>.<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۰۶.</ref> | |||
==دوران [[امامت]] [[امام علی النقی]]{{ع}}== | ==دوران [[امامت]] [[امام علی النقی]]{{ع}}== | ||
[[امامت امام هادی]]{{ع}} پس از [[شهادت]] [[پدر]] بزرگوار خود در محیطی [[خفقان]] بار و تاریک و در وضعی بسیار دشوار شروع شد. [[متوکل]]، یکی از خلفای عبّاسی بود که در دوره [[امامت]] [[حضرت]] [[خلافت]] میکرد. این شخص خبیثترین، ستمگرترین و سرسختترین [[دشمن اهل بیت]]{{ع}} بود. بحرانهای [[سیاسی]] در هئیت حاکمه و [[انقلابها]] و شورشهای [[علویان]] و سایر [[مردم]] باعث شد [[خلفا]] نسبت به [[پیشوایان]] [[شیعه]] حسّاسیت بیشتری نشان دهند. | |||
[[متوکّل]] برای جلوگیری از بحرانیتر شدن حکومتش همزمان دو [[اقدام]] را در برنامه کاری خود قرار داد: | |||
#تهاجم به [[شیعیان]] و [[علویان]] و [[قتل]] و [[غارت]] و ایجاد [[وحشت]] بین آنان و [[خوار]] نمودن آنها. [[متوکّل]] در [[دشمنی]]، [[خاندان رسالت]] نظیر نداشت، به ویژه با [[علی]]{{ع}} سرسختانه [[دشمنی]] میورزید و آشکارا [[ناسزا]] میگفت. در سال ۲۳۷ [[دستور]] داد [[قبر امام حسین]]{{ع}} و خانههای اطراف را خراب نموده، [[آب]] بر آن بستند و شخم زدند و زراعت کردند. در این زمان وضع [[سادات علوی]] بسیار رقّت بار بود، چنانکه [[زنان]] [[پوشش]] مناسبی نداشتند و عدهای از آنها دارای یک چادر کهنه بودند که به نوبت در آن [[نماز]] میخواندند. | #تهاجم به [[شیعیان]] و [[علویان]] و [[قتل]] و [[غارت]] و ایجاد [[وحشت]] بین آنان و [[خوار]] نمودن آنها. [[متوکّل]] در [[دشمنی]]، [[خاندان رسالت]] نظیر نداشت، به ویژه با [[علی]]{{ع}} سرسختانه [[دشمنی]] میورزید و آشکارا [[ناسزا]] میگفت. در سال ۲۳۷ [[دستور]] داد [[قبر امام حسین]]{{ع}} و خانههای اطراف را خراب نموده، [[آب]] بر آن بستند و شخم زدند و زراعت کردند. در این زمان وضع [[سادات علوی]] بسیار رقّت بار بود، چنانکه [[زنان]] [[پوشش]] مناسبی نداشتند و عدهای از آنها دارای یک چادر کهنه بودند که به نوبت در آن [[نماز]] میخواندند. | ||
#جدا کردن [[امام هادی]]{{ع}} از پایگاههای مردمی و انتقال [[حضرت]] به [[عراق]]. [[متوکّل]] میخواست به این ترتیب پایگاههای او را پراکنده نموده، سازمانشان را از بین ببرد. [[متوکّل]] دریافت | #جدا کردن [[امام هادی]]{{ع}} از پایگاههای مردمی و انتقال [[حضرت]] به [[عراق]]. [[متوکّل]] میخواست به این ترتیب پایگاههای او را پراکنده نموده، سازمانشان را از بین ببرد. [[متوکّل]] دریافت اگر [[امام هادی]] تحت [[مراقبت]] نباشد خطری برای دولتش خواهد بود. [[امام]] [[جماعت]] حرمین که از سوی دستگاه [[خلافت]] [[منصوب]] شده بود، به [[متوکّل]] [[عباسی]] نوشت: اگر تو را به [[مکّه]] و [[مدینه]] حاجتی هست، [[علی بن محمد]] ([[امام هادی]]) را از این دیار بیرون ببر که بیشتر [[مردم]] این [[ناحیه]] را [[مطیع]] و منقاد خود نموده است. این موضوع را گروه دیگری از طرفداران [[حکومت]] بنیعبّاس از جمله [[حاکم]] [[مدینه]] نیز برای [[متوکّل]] نوشتند. | ||
#در صورت نپذیرفتن، فشار [[حکومت]] بیشتر | [[متوکل]] به [[امام]]{{ع}} نامهای نوشت و او را [[دعوت]] کرد که با هر کس از [[خانواده]] و دوستانش که بخواهد به [[سامره]] آید. او برای جلوگیری از [[شورش]] [[مردم]] طوری [[اقدام]] کرد که موجب تحریک [[امّت]] نشود. [[یحیی بن هرثمه]] ـ [[فرمانده]] [[متوکّل]] که برای جلب [[امام]] به [[مدینه]] عزیمت کرده بود ـ با [[اعتراض]] شدید [[مردم]] مواجه شد و به ناچار برای [[مردم]] [[سوگند]] یاد کرد دستوری ندارد که باعث [[اذیت]] [[امام]] شود، آن گاه [[حضرت]] همراه [[فرزند]] نوجوان خود [[امام عسکری]] به [[سامره]] رفت. در آنجا تمام حرکات و [[رفتار]] او تحت نظر و [[مراقبت]] قرار گرفت. گرچه برای [[امام هادی]]{{ع}} با توجّه به پایگاه مردمی قدرتمند امکان نپذیرفتن عزیمت به [[سامرّا]] وجود داشت، امّا [[حضرت]] به [[دلایل]] زیر پذیرفت: | ||
#در صورت نپذیرفتن، فشار [[حکومت]] بیشتر میشد و سیاستهای [[امام]] پیش نمیرفت. | |||
#به این ترتیب تلاشهای سعایت کنندگان و سخنچینان خنثی شد. | #به این ترتیب تلاشهای سعایت کنندگان و سخنچینان خنثی شد. | ||
#هیئت حاکمه تحت تأثیر [[شخصیت]] بینظیر [[امام]] قرار | #هیئت حاکمه تحت تأثیر [[شخصیت]] بینظیر [[امام]] قرار میگرفت و جلوی بعضی [[مفاسد]] گرفته میشد؛ چنانکه بعضی [[رجال]] بلند مرتبه از قبل تحت تأثیر [[امام]] بودند. [[یحیی بن هرثمه]] میگوید: وقتی از [[سامرّا]] برای جلب [[امام هادی]] میرفتم. در [[بغداد]]، [[والی]] آنجا ـ [[اسحاق بن ابراهیم طاهری]] ـ به من سفارش کرد اگر از منزل [[علی بن محمد النقی]] هنگام تفتیش چیزی یافتی، به [[متوکّل]] گزارش نکن. در [[سامرّا]] نیز [[وصیف ترکی]]<ref>از رجال عهد متوکّل.</ref> در [[حق]] او سفارش کرد. | ||
#با استفاده از این [[نفوذ]] و [[روابط]] نسبی و [[قوم]] و خویش با بنی عبّاس، فشار موجود بر [[شیعیان]] کمتر میشد. | #با استفاده از این [[نفوذ]] و [[روابط]] نسبی و [[قوم]] و خویش با بنی عبّاس، فشار موجود بر [[شیعیان]] کمتر میشد. | ||
[[مسعودی]] مینویسد: درباره [[امام هادی]]{{ع}} نزد [[متوکّل]] [[سعایت]] کردند که در منزل آن جناب [[اسلحه]] و نامههای زیادی است که [[شیعیان]] او از [[اهل]] [[قم]]، برایش فرستادهاند و [[تصمیم]] دارد بر تو [[خروج]] کند. [[متوکّل]] [[سعید حاجب]] را برای تفتیش فرستاد و چون [[امام]]{{ع}} اقدامات لازم را انجام داده بودند، سعید [[توفیق]] نیافت و جز پولی که [[مادر]] [[متوکّل]] [[نذر]] [[امام]] کرده بود. چیزی پیدا نکرد و هنگامی که برای عذرخواهی به [[امام]] گفت: من [[مأمور]] بودم و معذور، [[حضرت]] این [[آیه]] را [[تلاوت]] فرمود: {{متن قرآن|وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}}<ref>«و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.</ref>. | |||
به طور خلاصه عبّاسیان در مقابل [[امام]] دو موضع متفاوت اتخاذ نموده بودند: | |||
#تشکیل مناظرات [[علمی]]. | #تشکیل مناظرات [[علمی]]. | ||
#جلب [[امام]] و زیر نظر گرفتن او. | #جلب [[امام]] و زیر نظر گرفتن او. | ||
[[امام]] نیز این مواضع را اتخاذ فرمودند: | |||
#[[پاسخ به شبهات]] و [[آگاه]] ساختن [[امّت]]. | #[[پاسخ به شبهات]] و [[آگاه]] ساختن [[امّت]]. | ||
#[[نظارت]] بر پایگاههای مردمی و [[پشتیبانی]] از آنها و توجّه به قیامهای [[علویان]]. | #[[نظارت]] بر پایگاههای مردمی و [[پشتیبانی]] از آنها و توجّه به قیامهای [[علویان]]. | ||
#[[تربیت]] شاگردانی همچون [[علی بن جعفر]]، شاعر و و ادیب معروف ابن سکیّت، [[حضرت]] [[عبدالعظیم حسنی]] و... | #[[تربیت]] شاگردانی همچون [[علی بن جعفر]]، شاعر و و ادیب معروف ابن سکیّت، [[حضرت]] [[عبدالعظیم حسنی]] و...<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۴۷-۱۵۰.</ref>. | ||
==شهادت امام هادی {{ع}}== | |||
[[معتمد]] [[عباسی]] در اثر سخنچینیها و گزارشهای [[دروغ]] بدخواهان، سرانجام تصمیم گرفت آن [[حضرت]] را از میان بردارد. از این رو به وسیله زهر، [[امام]] را [[مسموم]] و [[شهید]] کرد<ref>سبط ابن جوزی، یوسف شمس الدین، تذکرة الخواص، ص۳۶۳؛ مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب، ج۴، ص۸۶؛ ابن شهرآشوب، سید بن محمد، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۴۴۲.</ref>. شهادتش در ۳ [[رجب]] سال ۲۵۴ هجری بود. [[قبر]] آن [[حضرت]] در [[سامرا]] (از شهرهای [[عراق]]) است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۱۵۸.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | |||
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|'''امامشناسی ۵''']] | |||
==پانویس== | ==پانویس== |