جز
جایگزینی متن - 'برده' به 'برده'
جز (جایگزینی متن - 'برده' به 'برده') |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
وی از بزرگان [[یمن]] و بازماندگان [[خاندان]] شاهی بود<ref>لسان العرب، ج ۹، ص ۲۷؛ روضالجنان، ج ۷، ص ۲.</ref> و در میان [[مردم]] [[نجران]]، به ویژه [[مذحج]]، [[نفوذ]] بسیاری داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۳۰، ۴۶۵؛ المفصل، ج ۴، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref> از شرح حال [[اسود]] [[آگاهی]] اندکی در دست است. او در "کهف خُبّان" نزدیک نجران، زاده و همانجا بزرگ شد.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴.</ref> [[دانا]]، [[کاهن]]،<ref>فتوح البلدان، ص ۱۱۳.</ref> سخندان و سخنران [[قوم]] بود.<ref>البیان والتبیین، ج ۱، ص ۳۵۹.</ref> شعبده میدانست و کارهای بسیار شگفتانگیز میکرد و با گفتار و کردارش [[دل]] و [[دین]] مردم را میربود.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴؛ التنبیه والاشراف، ص ۲۵۵؛ روضالجنان، ج ۷، ص ۲.</ref> اعشی، شاعر بزرگ [[جاهلی]]، او را در قصیدهای ستود و از وی جایزهای بسیار گرانبها ستاند.<ref>الاغانی، ج ۹، ص ۱۴۱.</ref> [[منابع اسلامی]] <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴، ۲۵۳؛ البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۱۵۴.</ref> از [[ارتداد]] او سخن گفتهاند که کاشف از سابقه [[اسلام]] وی است، با این حال، دلیلی بر [[مسلمانی]] او در دست نیست، بلکه [[تاریخ]] خلاف آن را [[ثابت]] میکند. [[بلاذری]] گفته است: [[پیامبر]]{{صل}} به [[سال ۱۱ هجری]] [[جریر بن عبداللّه بجلی]] را به سوی اسود فرستاد تا او را به اسلام فرا خواند؛ ولی وی نپذیرفت. همو میافزاید: برخی از [[راویان]] چنین دعوتی را نیز [[انکار]] کردهاند. <ref> فتوح البلدان، ص ۱۱۳.</ref> اسود چون [[موفقیت]] پیامبر{{صل}} را در گسترش [[دعوت]] خود دید به [[انگیزه]] دستیابی به [[حکومت]] نیاکان، با [[ادعای پیامبری]]، خود را "[[رحمان]] یمن"<ref>فتوح البلدان، ص ۱۱۳.</ref> نامید و اعلام داشت که دو [[فرشته]] به نامهای "سحیق" و "شریق"<ref>روضالانف، ج ۴، ص ۲۲۶؛ البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۱۵۴.</ref> بر او [[وحی]] میآورند. وی [[تبلیغات]] خود را پنهانی <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۵۲.</ref> آغاز و با گفتار دلفریب و [[کارهای خارقالعاده]] مردم را جذب کرد تا آنکه بیشتر [[قبیله مذحج]] و شمار فراوانی از [[مردم]] [[نجران]]<ref>المفصل، ج ۴، ص ۱۹۱.</ref> بدو پیوسته و [[وعده]] ریاستش دادند. سرانجام پس از بازگشت [[پیامبر]] از حجّهالوداع، [[دعوت]] خویش را آشکار کرد و در زادگاهش سر به [[شورش]] برداشت و در [[روز]] دهم شورش، نجران را [[تصرف]] کرد و [[والی]] پیامبر{{صل}} را از آنجا بیرون راند. سپس دیگر شهرهای [[یمن]] را یکی پس از دیگری گرفت و به سوی [[صنعا]] پایتخت آن پیش رفت. [[شهر]] بن باذام یا [[باذان]]<ref>روض الجنان، ج ۷، ص ۲.</ref> [[فرماندار]] [[ایرانی]] و [[مسلمان]] صنعا که از جانب پیامبر{{صل}} در این [[مقام]] بود، به رویارویی او برخاست و در [[جنگ]] کشته شد و [[اسود]] در بیست و پنجمین روز شورش خود صنعا را تصرّف کرد و مرزبانه، [[همسر]] مسلمان و ایرانی وی را به [[زور]] به زنی گرفت.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸؛ البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref> به جز [[شهر]] بن باذام، دیگر [[فرمانداران]] پیامبر{{صل}} در یمن که حدود ۱۰ تن بودند، هیچیک به مقابله با اسود برنخاستند و او به زودی بر سراسر یمن دست یافت و [[حکومتی]] یکپارچه و قدرتمند برپا کرد. | وی از بزرگان [[یمن]] و بازماندگان [[خاندان]] شاهی بود<ref>لسان العرب، ج ۹، ص ۲۷؛ روضالجنان، ج ۷، ص ۲.</ref> و در میان [[مردم]] [[نجران]]، به ویژه [[مذحج]]، [[نفوذ]] بسیاری داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۳۰، ۴۶۵؛ المفصل، ج ۴، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.</ref> از شرح حال [[اسود]] [[آگاهی]] اندکی در دست است. او در "کهف خُبّان" نزدیک نجران، زاده و همانجا بزرگ شد.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴.</ref> [[دانا]]، [[کاهن]]،<ref>فتوح البلدان، ص ۱۱۳.</ref> سخندان و سخنران [[قوم]] بود.<ref>البیان والتبیین، ج ۱، ص ۳۵۹.</ref> شعبده میدانست و کارهای بسیار شگفتانگیز میکرد و با گفتار و کردارش [[دل]] و [[دین]] مردم را میربود.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴؛ التنبیه والاشراف، ص ۲۵۵؛ روضالجنان، ج ۷، ص ۲.</ref> اعشی، شاعر بزرگ [[جاهلی]]، او را در قصیدهای ستود و از وی جایزهای بسیار گرانبها ستاند.<ref>الاغانی، ج ۹، ص ۱۴۱.</ref> [[منابع اسلامی]] <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۲۴، ۲۵۳؛ البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۱۵۴.</ref> از [[ارتداد]] او سخن گفتهاند که کاشف از سابقه [[اسلام]] وی است، با این حال، دلیلی بر [[مسلمانی]] او در دست نیست، بلکه [[تاریخ]] خلاف آن را [[ثابت]] میکند. [[بلاذری]] گفته است: [[پیامبر]]{{صل}} به [[سال ۱۱ هجری]] [[جریر بن عبداللّه بجلی]] را به سوی اسود فرستاد تا او را به اسلام فرا خواند؛ ولی وی نپذیرفت. همو میافزاید: برخی از [[راویان]] چنین دعوتی را نیز [[انکار]] کردهاند. <ref> فتوح البلدان، ص ۱۱۳.</ref> اسود چون [[موفقیت]] پیامبر{{صل}} را در گسترش [[دعوت]] خود دید به [[انگیزه]] دستیابی به [[حکومت]] نیاکان، با [[ادعای پیامبری]]، خود را "[[رحمان]] یمن"<ref>فتوح البلدان، ص ۱۱۳.</ref> نامید و اعلام داشت که دو [[فرشته]] به نامهای "سحیق" و "شریق"<ref>روضالانف، ج ۴، ص ۲۲۶؛ البدء والتاریخ، ج ۵، ص ۱۵۴.</ref> بر او [[وحی]] میآورند. وی [[تبلیغات]] خود را پنهانی <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۵۲.</ref> آغاز و با گفتار دلفریب و [[کارهای خارقالعاده]] مردم را جذب کرد تا آنکه بیشتر [[قبیله مذحج]] و شمار فراوانی از [[مردم]] [[نجران]]<ref>المفصل، ج ۴، ص ۱۹۱.</ref> بدو پیوسته و [[وعده]] ریاستش دادند. سرانجام پس از بازگشت [[پیامبر]] از حجّهالوداع، [[دعوت]] خویش را آشکار کرد و در زادگاهش سر به [[شورش]] برداشت و در [[روز]] دهم شورش، نجران را [[تصرف]] کرد و [[والی]] پیامبر{{صل}} را از آنجا بیرون راند. سپس دیگر شهرهای [[یمن]] را یکی پس از دیگری گرفت و به سوی [[صنعا]] پایتخت آن پیش رفت. [[شهر]] بن باذام یا [[باذان]]<ref>روض الجنان، ج ۷، ص ۲.</ref> [[فرماندار]] [[ایرانی]] و [[مسلمان]] صنعا که از جانب پیامبر{{صل}} در این [[مقام]] بود، به رویارویی او برخاست و در [[جنگ]] کشته شد و [[اسود]] در بیست و پنجمین روز شورش خود صنعا را تصرّف کرد و مرزبانه، [[همسر]] مسلمان و ایرانی وی را به [[زور]] به زنی گرفت.<ref> تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸؛ البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴.</ref> به جز [[شهر]] بن باذام، دیگر [[فرمانداران]] پیامبر{{صل}} در یمن که حدود ۱۰ تن بودند، هیچیک به مقابله با اسود برنخاستند و او به زودی بر سراسر یمن دست یافت و [[حکومتی]] یکپارچه و قدرتمند برپا کرد. | ||
پیامبر{{صل}} چون از شورش اسود [[آگاه]] شد، ضمن نامههایی به فرمانداران خود در یمن که از [[ترس]] اسود به مناطق کوهستانی [[پناه]] | پیامبر{{صل}} چون از شورش اسود [[آگاه]] شد، ضمن نامههایی به فرمانداران خود در یمن که از [[ترس]] اسود به مناطق کوهستانی [[پناه]] برده بودند، [[فرمان]] داد [[مسلمانان]] را [[متحد]] کرده، به [[پیکار]] اسود برخیزند. [[دولتمردان]] مسلمان ایرانی دربار اسود ([[فیروز]] و داذویه) که مخاطب نامههای پیامبر{{صل}} بودند با [[همکاری]] [[قیس بن مکشوح]] و مرزبانه، شبانه اسود را کشتند.<ref>فتوحالبلدان، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۵؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص۲۴۷، ۲۵۱ـ۲۵۲؛ البدء والتاریخ، ج۵، ص ۱۵۵.</ref> شورش اسود از آغاز تا انجام سه تا ۴ ماه به درازا کشید و سرانجام در [[زمان پیامبر]]{{صل}} به [[هلاکت]] رسید<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۵۲.</ref>.<ref>[[محمد اللهاکبری|اللهاکبری، محمد]]، [[اسود عنسی (مقاله)|مقاله «اسود عنسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==اسود در [[شأن نزول]]== | ==اسود در [[شأن نزول]]== |