ازدواج در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۲۰۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۱
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
==[[عقد]] و شرایط ضمن آن در [[ازدواج]]==
==[[عقد]] و شرایط ضمن آن در [[ازدواج]]==
===عقد ازدواج===
===عقد ازدواج===
آغاز [[زندگی]] مشترک، با عقد * شروع می‌شود که به گفته برخی مقصود از "[[پیمان]] محکم" [[زنان]] از مردان در آیه‌۲۱ [[نساء]] / ۴، عقد (صیغه) [[ازدواج]] است: "و‌اَخَذنَ مِنکُم میثـقًا غَلیظا"<ref>التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶؛ کنز العرفان، ج‌۲، ص‌۲۰۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۲.</ref>. همچنین در آیه‌۲۳۵ بقره / ۲ می‌فرماید: تا عدّه [[زن]] به پایان نرسیده، عقد [[نکاح]] را برقرار نکنید: "و‌لاتَعزِموا عُقدَةَ النِّکاحِ حَتّی یَبلُغَ الکتِـبُ اَجَلَه‌."... ‌(بقره / ۲، ۲۳۵) عقد ازدواج، همانند دیگر [[عقود]]، به ایجاب و قبول نیاز دارد <ref>جواهرالکلام، ج‌۲۹، ص‌۱۳۲.</ref> و فقط [[راضی]] بودن زن و مرد کافی نیست.
آغاز [[زندگی]] مشترک، با عقد شروع می‌شود که به گفته برخی مقصود از "[[پیمان]] محکم" [[زنان]] از مردان در آیه ‌{{متن قرآن|وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ إِلَى بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا}}<ref>«و چگونه آن را باز می‌ستانید در حالی که با یکدیگر آمیزش کرده‌اید و آنان از شما پیمانی استوار، ستانده‌اند» سوره نساء، آیه ۲۱.</ref>، عقد (صیغه) [[ازدواج]] است<ref>التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۶؛ کنز العرفان، ج‌۲، ص‌۲۰۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۴۲.</ref>. همچنین در آیه‌ {{متن قرآن|وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و در خواستگاری از زنان (شوی مرده یا طلاق گرفته‌ای که در عدّه به سر می‌برند) در آنچه دو پهلو  بر زبان آورید یا در دل پنهان بدارید، بر شما گناهی نیست، خداوند می‌داند که بی‌گمان شما به زودی از آنان یاد خواهید کرد، اما با آنها وعده نهانی ازدواج ننهید مگر آنکه سخنی شایسته بگویید و آهنگ پیوند زناشویی مکنید تا زمان مقرر (عدّه) سرآید و بدانید که خداوند آنچه را در درون شما می‌گذرد می‌داند پس از او بترسید  و بدانید که خداوند آمرزنده‌ای بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۳۵.</ref> می‌فرماید: تا عدّه [[زن]] به پایان نرسیده، عقد [[نکاح]] را برقرار نکنید. عقد ازدواج، همانند دیگر [[عقود]]، به ایجاب و قبول نیاز دارد <ref>جواهرالکلام، ج‌۲۹، ص‌۱۳۲.</ref> و فقط [[راضی]] بودن زن و مرد کافی نیست.


[[فقیهان]] می‌گویند: ایجاب نکاح، با دو لفظ "زوّجتُ" و "اَنکحتُ" که از الفاظ صریح در باب ازدواج هستند، حاصل می‌شود که [[قرآن]] هم آنها را به‌کار برده است.([[احزاب]] / ۳۳، ۳۷؛ نساء / ۴، ۲۲؛ [[قصص]] / ۲۸، ۲۷)<ref>جامع المقاصد، ج‌۱۲، ص۶۸؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۳، ص‌۱۸۰.</ref>. برخی از [[اهل‌سنّت]] با استناد به آیه‌۵۰ احزاب / ۳۳ عقد نکاح با واژه "وهبتُ" را برای [[پیامبر]] جایز می‌دانند: "یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اِنّا اَحلَلنا لَکَ... و امرَاَةً مُؤمِنَةً اِن وَهَبَت نَفسَها لِلنَّبِیِّ اِناَرادَ النَّبِیُّ اَن یَستَنکِحَها‌.".زیرا در این [[آیه]]، زنی که بی‌شرطِ مهر *، خود را به پیامبر ببخشد، بر‌او [[حلال]] شده است. عدّه‌ای دیگر، انعقاد نکاح با این لفظ را برای غیر پیامبر نیز جایز می‌دانند با این تفاوت که برای دیگران، با این لفظ، عقد واقع‌می‌شود و پرداخت مهرالمثل برعهده زوج می‌آید؛ ولی به استناد جمله "خالِصةً لَکَ مِن دُونِ المُؤمِنینَ" برای [[پیغمبر]]، چنین عقدی بدون مهریّه صحیح خواهد بود.<ref>احکام‌القرآن، ج‌۳، ص‌۵۳۸.</ref>امامیّه اتّفاق دارند که نکاح با لفظ "هبه" (حداقل برای غیر پیغمبر) واقع‌نمی‌شود.<ref>جواهرالکلام، ج‌۲۹، ص‌۱۴۲؛ جامع المقاصد، ج‌۱۲، ص‌۷۶.</ref> در عقد ازدواج، شرایطی معتبر است؛ از‌جمله قصد انشا و توجّه به مضمونِ عقد، [[موالات]] (فاصله نیفتادن بین ایجاب و قبول)، تنجیز ([[قطعی]] بودن [[عقد]] و معلّق نبودن بر کاری یا وصفی یا‌...) و [[تعیین]] [[زن]] و شوهر به نام یا [[وصف]] یا اشاره؛<ref> تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۲۲‌ـ‌۲۲۳.</ref> به‌ویژه اگر [[ولیّ]] یا [[وکیل]]، عقد را [[اجرا]] کنند؛ بنابراین اگر پدری بگوید: "زوّجتک اِحدَی بَناتی" عقد صحیح نیست <ref>تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۲۳.</ref> و سخن [[شعیب]]{{ع}} به [[حضرت موسی]]{{ع}}: "اِنّی اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَی ابنَتَیَّ هـتَین‌.".. ([[قصص]] / ۲۸، ۲۷)، ظاهر آن است که گفتوگویی مقدّماتی بوده،<ref> الکشاف، ج‌۳،ص ۴۰۴؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۳، ص‌۱۸۰.</ref> نه آن‌که با این سخن او، عقد اجرا شده باشد. قرینه بر این مطلب، لفظ "ارید" است. شرط دیگر، [[اختیار]] و [[رضایت]] است؛ بنابراین، عقدِ با [[اکراه]] و عدم رضایت دختر یا پسر، درست نیست. [[قرآن]] می‌فرماید: پس از [[طلاق]] و تمامیّت عدّه، اگر [[زن]] و شوهر سابق، به [[ازدواج]] رضایت دارند، کسی [[حقّ]] ندارد آنان را منع کند: "و‌اِذا طَلَّقُتمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَینَهُم بِالمَعروفِ‌."... (بقره / ۲، ۲۳۲) باز‌می‌فرماید: اختیار [[زنان]] شوهر مرده را در دست نگیرید و آنان را به ازدواج واندارید <ref> جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۴۰۴‌ـ‌۴۰۵.</ref> و زیر فشار قرار ندهید تا بخشی از آن‌چه به‌دست آورده‌اند، باز‌پس دهند: "... ‌لایَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثُوا النِّساءَ کَرهًا و‌لا‌تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبعَضِ ما‌ءاتَیتُمُوهُنَّ‌."... ([[نساء]] / ۴، ‌۱۹)<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[ازدواج (مقاله)|مقاله «ازدواج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ |دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
[[فقیهان]] می‌گویند: ایجاب نکاح، با دو لفظ {{عربی|"زوّجتُ"}} و {{عربی|"اَنکحتُ"}} که از الفاظ صریح در باب ازدواج هستند، حاصل می‌شود که [[قرآن]] هم آنها را به‌کار برده است. {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید  گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه می‌داشتی و از مردم می‌ترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی  از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجام‌یافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>،  {{متن قرآن|وَلَا تَنْكِحُوا مَا نَكَحَ آبَاؤُكُمْ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و با زنانی که پدرانتان به نکاح آورده‌اند، ازدواج نکنید که کاری زشت و ناخوشایند  و بیراه است؛ مگر آنچه از پیش (در زمان جاهلیت) روی داده است» سوره نساء، آیه ۲۲.</ref>،  {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.</ref>.<ref>جامع المقاصد، ج‌۱۲، ص۶۸؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۳، ص‌۱۸۰.</ref>. برخی از [[اهل‌سنّت]] با استناد به آیه‌ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است و دختران عموها و دختران عمّه‌ها و دختران دایی‌ها و دختران خاله‌هایت را که با تو هجرت کرده‌اند و هر زن مؤمنی را که خود را به پیامبر ببخشد- اگر پیامبر بخواهد او را به همسری برگزیند- در حالی که این ویژه توست نه مؤمنان؛ ما نیک می‌دانیم که برای آنان در مورد همسران و کنیزهاشان چه مقرّر داشته‌ایم؛ تا برای تو تنگنایی نباشد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.</ref> عقد نکاح با واژه {{عربی|"وهبتُ"}} را برای [[پیامبر]] جایز می‌دانند. زیرا در این [[آیه]]، زنی که بی‌شرطِ مهر، خود را به پیامبر ببخشد، بر‌او [[حلال]] شده است. عدّه‌ای دیگر، انعقاد نکاح با این لفظ را برای غیر پیامبر نیز جایز می‌دانند با این تفاوت که برای دیگران، با این لفظ، عقد واقع ‌می‌شود و پرداخت مهرالمثل برعهده زوج می‌آید؛ ولی به استناد جمله {{متن قرآن|خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}} برای [[پیغمبر]]، چنین عقدی بدون مهریّه صحیح خواهد بود.<ref>احکام‌القرآن، ج‌۳، ص‌۵۳۸.</ref> امامیّه اتّفاق دارند که نکاح با لفظ "هبه" (حداقل برای غیر پیغمبر) واقع ‌نمی‌شود.<ref>جواهرالکلام، ج‌۲۹، ص‌۱۴۲؛ جامع المقاصد، ج‌۱۲، ص‌۷۶.</ref> در عقد ازدواج، شرایطی معتبر است؛ از‌ جمله قصد انشا و توجّه به مضمونِ عقد، [[موالات]] (فاصله نیفتادن بین ایجاب و قبول)، تنجیز ([[قطعی]] بودن [[عقد]] و معلّق نبودن بر کاری یا وصفی یا‌...) و [[تعیین]] [[زن]] و شوهر به نام یا [[وصف]] یا اشاره؛<ref> تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۲۲‌ـ‌۲۲۳.</ref> به‌ویژه اگر [[ولیّ]] یا [[وکیل]]، عقد را [[اجرا]] کنند؛ بنابراین اگر پدری بگوید: {{عربی|"زوّجتك اِحدَى بَناتي"}} عقد صحیح نیست <ref>تحریرالوسیله، ج‌۲، ص‌۲۲۳.</ref> و سخن [[شعیب]]{{ع}} به [[حضرت موسی]]{{ع}}: {{متن قرآن|قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(شعیب) گفت: می‌خواهم یکی از این دو دخترم را همسر تو کنم بنابر آنکه هشت سال برای من کار کنی و اگر به ده سال رساندی آن دیگر با توست و من نمی‌خواهم بر تو سخت بگیرم؛ اگر خدا بخواهد مرا از شایستگان خواهی یافت» سوره قصص، آیه ۲۷.</ref>، ظاهر آن است که گفتوگویی مقدّماتی بوده،<ref> الکشاف، ج‌۳،ص ۴۰۴؛ تفسیر قرطبی، ج‌۱۳، ص‌۱۸۰.</ref> نه آن‌که با این سخن او، عقد اجرا شده باشد. قرینه بر این مطلب، لفظ {{متن قرآن|أُرِيدُ}} است. شرط دیگر، [[اختیار]] و [[رضایت]] است؛ بنابراین، عقدِ با [[اکراه]] و عدم رضایت دختر یا پسر، درست نیست. [[قرآن]] می‌فرماید: پس از [[طلاق]] و تمامیّت عدّه، اگر [[زن]] و شوهر سابق، به [[ازدواج]] رضایت دارند، کسی [[حقّ]] ندارد آنان را منع کند:{{متن قرآن|وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خویش رسیدند دیگر آنان را از زناشویی با شوهران دلخواه خود که با هم به شایستگی به سازش رسیده‌اند باز ندارید؛ هر کس از شما به خداوند و روز بازپسین ایمان داشته باشد بدین سخن اندرز داده می‌شود؛ این برای شما پاک‌تر و پاکیزه‌تر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره بقره، آیه ۲۳۲.</ref> باز‌ می‌فرماید: اختیار [[زنان]] شوهر مرده را در دست نگیرید و آنان را به ازدواج واندارید <ref> جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۴۰۴‌ـ‌۴۰۵.</ref> و زیر فشار قرار ندهید تا بخشی از آن‌چه به‌دست آورده‌اند، باز‌پس دهند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته  رفتار کنید» سوره نساء، آیه ۱۹.</ref>.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[ازدواج (مقاله)|مقاله «ازدواج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ |دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


===شرایط ضمن عقد ازدواج===
===شرایط ضمن عقد ازدواج===
در هر عقدی از‌جمله [[نکاح]]، دو طرف می‌توانند شروطی را که [[مخالف]] مقتضای عقد و کتاب و [[سنّت]] نباشد، ارائه دهند و طرف دیگر را به پذیرش آن ملزم کنند.<ref>جواهرالکلام، ج‌۳۱، ص‌۹۵ و ج‌۲۳، ص‌۱۹۹؛ المغنی، ج‌۷، ص‌۴۵۱؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۴، ص‌۸۵.</ref> از‌جمله این شرط که هرگاه طلاق به درخواست زوجه و طبق تشخیص [[دادگاه]]، از تخلّف زن از [[وظایف]] همسری یا [[سوء]] [[اخلاق]] و [[رفتار]] وی ناشی نباشد، زوج موظّف است نصف [[دارایی]] موجود خود را که در ایام [[زناشویی]] به‌دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[ازدواج (مقاله)|مقاله «ازدواج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ |دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
در هر عقدی از‌جمله [[نکاح]]، دو طرف می‌توانند شروطی را که [[مخالف]] مقتضای عقد و کتاب و [[سنّت]] نباشد، ارائه دهند و طرف دیگر را به پذیرش آن ملزم کنند.<ref>جواهرالکلام، ج‌۳۱، ص‌۹۵ و ج‌۲۳، ص‌۱۹۹؛ المغنی، ج‌۷، ص‌۴۵۱؛ الفقه علی المذاهب الاربعه، ج‌۴، ص‌۸۵.</ref> از ‌جمله این شرط که هرگاه طلاق به درخواست زوجه و طبق تشخیص [[دادگاه]]، از تخلّف زن از [[وظایف]] همسری یا [[سوء]] [[اخلاق]] و [[رفتار]] وی ناشی نباشد، زوج موظّف است نصف [[دارایی]] موجود خود را که در ایام [[زناشویی]] به‌دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.<ref>[[سید مصطفی اسدی|اسدی، سید مصطفی]]، [[ازدواج (مقاله)|مقاله «ازدواج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ |دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


==[[ولایت]] بر [[عقد]] [[ازدواج]]==
==[[ولایت]] بر [[عقد]] [[ازدواج]]==
۱۱۵٬۱۸۲

ویرایش