|
|
خط ۶: |
خط ۶: |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[عمرو بن قیس مشرقی در تاریخ اسلامی]] | [[عمرو بن قیس مشرقی در تراجم و رجال]]|[[عمرو بن قیس مشرقی در معارف و سیره حسینی]]</div> | | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[عمرو بن قیس مشرقی در تاریخ اسلامی]] | [[عمرو بن قیس مشرقی در تراجم و رجال]]|[[عمرو بن قیس مشرقی در معارف و سیره حسینی]]</div> |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> |
| | | == منابع رجال و تراجم شیعه== |
| ==مقدمه== | | == منابع رجال و تراجم اهل سنت== |
| *[[شیخ طوسی]] وی را از [[اصحاب امام حسن]]<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۹۵ (باب العین)، ش۶.</ref> و [[امام حسین]]{{عم}} دانسته است<ref>رجال الطوسی، طوسی، ص۱۰۲، (باب العین)، ش۲؛ اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.</ref>. همچنین [[علامه حلی]]<ref>خلاصة الأقوال، علامه حلی، ص۳۷۷، باب عمرو، ش۲.</ref>، [[ابن داوود حلی]]<ref>رجال ابن داوود، ابن داوود حلی، ص۲۶۴، ش۳۷۴.</ref> و صاحب معالم نیز "[[عمرو بن قیس المشرقی]]" را جزو [[اصحاب امام حسین]]{{ع}} دانستهاند.
| | ==مشایخ در روایت== |
| *از میان علمای معاصر نیز صاحب کتاب "[[نقد الرجال (کتاب)|نقد الرجال]]"<ref>نقد الرجال، تفرشی، ج۳، ص۳۴۲، ش۳۸۴۴، ح۸۳.</ref> و "[[معجم الرجال (کتاب)|معجم الرجال]]"<ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۴، ص۱۳۵، ش۸۹۸۸.</ref> به [[نقل]] از [[شیخ طوسی]]، "عمرو بن قیس المشرقی" را جزء [[اصحاب امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} برشمردهاند.
| | ==روایتکنندگان از او== |
| *[[عمرو بن قیس المشرقی]]، از جا ماندگان از [[کربلا]] است؛ وی در [[کربلا]] به [[حضور امام]] [[حسین]]{{ع}} رسید؛ ولی با آوردن بهانه از [[یاری امام]]{{ع}} سرباز زد.
| | ==[[جرح و تعدیل]] [[اهل سنت]]== |
| *از [[علمای شیعه]]، [[شیخ صدوق]] در کتاب "[[ثواب الأعمال و عقاب الأعمال (کتاب)|ثواب الأعمال و عقاب الأعمال]]" به [[نقل]] از [[عمرو بن قیس المشرقی]] حکایت [[ملاقات]] وی با [[امام حسین]]{{ع}} را از زبان خود او چنین بیان میکند: "در [[منزل]] بنی مقاتل همراه با پسرع مویم به حضور [[حسین بن علی]]{{ع}} رسیدیم و بر او [[سلام]] کردیم؛پس پسر عمویم به وی گفت: "ای [[ابا عبدالله]]! آنچه میبینیم، رنگ است، یا محاسنتان چنین است؟"
| |
| *فرمود: "رنگ است؛ [[پیری]]، در [[بنیهاشم]]، زودرس است". آنگاه خطاب به ما فرمود: برای [[یاری]] من آمدهاید؟<ref>{{متن حدیث|جِئْتُمَا لِنُصْرَتِي}}</ref>؛
| |
| *گفتم: من مردی [[کهنسال]]، بدهکار و عیالوارم و امانتهای [[مردم]] در دستم هست و نمیدانم چه میشود و [[دوست]] ندارم که [[امانتها]] از دست برود.
| |
| *پس پسر عمویم نیز همین سخن را گفت؛ پس [[امام]]{{ع}} فرمود: "پس بروید تا فریاد ما را نشنوید و سیاهی کاروان ما را نبینید؛ چرا که هرکس فریاد ما را بشنود و سیاهی کاروان ما را ببیند و به ما پاسخ ندهد و به ما [[یاری]] نرساند، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که او را با صورت، در [[آتش]] افکند"<ref>{{متن حدیث|فَانْطَلِقَا فَلَا تَسْمَعَا لِي وَاعِيَةً وَ لَا تَرَيَا لِي سَوَاداً فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَوْ رَأَى سَوَادَنَا فَلَمْ يُجِبْنَا وَ لَمْ يُغِثْنَا كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُكِبَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي النَّارِ}}؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، شیخ صدوق، ص۲۵۹: عقاب من سمع واعیة أهل البیت{{عم}} و رأی سوادهم فلم یجبهم.</ref>.
| |
| *[[شیخ طوسی]]<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۳۳۱، ش۱۸۱.</ref> و [[کشی]]<ref>رجال نجاشی، نجاشی، ص۱۱۴، ش۱۸۱.</ref> نیز حکایت [[ملاقات]] [[عمرو بن قیس المشرقی]] با [[امام حسین]]{{ع}} را در [[منزل]] بنی مقاتل همانند [[نقل]] [[شیخ صدوق]] [[نقل]] کردهاند. همچنین [[علامه مجلسی]] به [[نقل]] از کتاب "[[ثواب الاعمال (کتاب)|ثواب الاعمال]]"، این حکایت را [[نقل]] کرده است<ref>بحارالأنوار، محمد باقر مجلسی، ج۲۷، ص۲۰۴، ش۶ و ۴۵: ۸۴، ش۱۲.</ref>.
| |
| *[[أبو مخنف]] در کتاب "[[مقتل الحسین (کتاب)|مقتل الحسین]]{{ع}}"، حکایت جدایی از [[امام حسین]]{{ع}} را درباره "[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]]" دانسته است و در میان علمای [[اهل سنت]]، [[محمد بن جریر طبری]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۳۳۹.</ref> و [[ابن الأثیر]]<ref>الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، ج۴، ص۷۳.</ref> نیز به [[نقل]] از [[ابومخنف]] این قصه را درباره "[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]]" دانستهاند که خلاصه آن به [[نقل]] از [[کتاب]] [[أبُو مخنف]] چنین است:
| |
| *[[ضحاک بن عبدالله المشرقی]] میگوید: "وقتی دیدم همه [[یاران]] [[حسین بن علی]]{{ع}} به جز "[[سوید بن عمرو بن أبی المطاع الخثعمی]]" و "[[بشیر بن عمرو الحضرمی]]" به [[شهادت]] رسیدند، به [[خدمت]] [[امام حسین]]{{ع}} رفته، و گغتم: یابن [[رسول الله]]! میدانی که در میان من و شما شرطی بود و آن اینکه تا آنجا از شما [[دفاع]] خواهم کرد که [[دفاع]] من به حال شما مفید و مؤثر باشد و در غیر این صورت، در جدایی از شما [[آزاد]] باشم؛
| |
| *آن [[حضرت]] فرمود: راست میگویی؛ ولی چگونه میتوانی از این معرکه [[جان]] سالم بیرون ببری؟ اگر [[توانایی]] آن را داری، در رفتن، [[آزادی]]؛
| |
| *پس به سوی اسب خود رفتم؛ البته در [[روز عاشورا]] چون متوجّه شدم که [[لشکریان]] [[کوفه]] بر پی کردن اسبهای [[یاران]] [[حسین بن علی]]{{ع}} [[همّت]] گماشتهاند، اسب خود را در زیر یکی از خیمههای خالی بستم و پیاده به [[دشمن]] تاختم و دو نفر از آنان را به [[هلاکت]] رسانده، [[دست]] سوّمی را [[قطع]] کردم و در این هنگام، [[حسین بن علی]]{{ع}} بارها فرمود: دستت درد نکند! [[خدا]] از جانب [[خاندان پیامبر]] به تو جزای خیرت دهد!
| |
| *پس وقتی [[امام]]{{ع}} [[اذن]] مرخصی داد و [[بیعت]] را از من برداشت، اسب خود را از درون [[خیمه]] بیرون کشیدم و بر آن سوار شده، بر آن تازیانه زدم و از گوشهای صفوف [[دشمن]] را باز کرده، به حرکت سریع خود ادامه دادم؛ ولی پانزده نفر از افراد [[دشمن]] مرا تعقیب کردند و در نزدیکی "شفیه"، که روستایی است در کنار [[فرات]]، به من نزدیک شدند؛ چون برگشتم، سه تن از آنان مرا شناختند و به [[یاران]] خود گفتند تا از تعقیب من باز گردند و بدینگونه از [[مرگ]] حتمی [[نجات]] یافتم"<ref>مقتل الحسین{{ع}}، ابومحنف الازدی، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[سید محمد جعفر سبحانی|سبحانی، سید محمد جعفر]]، [[عمرو بن قیس المشرقی (مقاله)|مقاله «عمرو بن قیس المشرقی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۴۳۷-۴۴۰.</ref>
| |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |