ویژگی‌های علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حالیکه' به 'حالی که'
جز (جایگزینی متن - 'حالیکه' به 'حالی که')
خط ۹۶: خط ۹۶:
::::::ب) مسلّماً گاهی علومی برای [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} بدون اراده حاصل می‌شود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار می‌شود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات [[امام]]{{ع}} به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل می‌شود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را می‌توان از این قسم محسوب کرد:
::::::ب) مسلّماً گاهی علومی برای [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} بدون اراده حاصل می‌شود، بلکه خداوند به اراده خود قلب ولیش را به سوئی منعطف نموده و او را ملتفت به حقیقتی کرده و آن حقیقت برای او آشکار می‌شود. به دیگر تعبیر، صرف توجّه و التفات [[امام]]{{ع}} به یک حقیقت برای شهود و ادراک آن کافی است؛ گرچه این التفات به صورت غیرارادی حاصل شود. در بسیاری از موارد در خواب یا مکاشفه یا در شرائط عادی بر طبق اراده و حکمت الهی التفاتی برای قلب ولی خدا به موجودی حاصل می‌شود و در اثر این التفات آن حقیقت منکشف میشود. مثلاً این نوع تعابیر را می‌توان از این قسم محسوب کرد:
:::::#[[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند:{{عربی|«مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ. فَقَالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ. فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً لِي مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي‏‏»}}<ref>«در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم{{صل}} را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۴، ص ۷۹.</ref>.
:::::#[[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند:{{عربی|«مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِكَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ. فَقَالَ: ادْعُ عَلَيْهِمْ. فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللَّهُ بِهِمْ خَيْراً لِي مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي‏‏»}}<ref>«در حالی که نشسته بودم چشمانم به خواب رفتند، پس حضرت رسول اکرم{{صل}} را دیدم. پس عرض کردم: ای رسول خدا، چه مقدار از امت تو به من مشقت و دشمنی شدید رسید. ایشان فرمودند: آنان را نفرین کن. گفتم: خداوند متعال به جای آنان گروه بهتری را برایم نصیب گرداند، و به جای من فرد بدتری را برایشان قرار دهد»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۴، ص ۷۹.</ref>.
:::::#[[امام کاظم|حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}}:{{عربی|« بَيْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِي مُصَلَّايَ بَعْدَ فَرَاغِي مِنْ وِرْدِي وَ قَدْ تَنَوَّمَتْ عَيْنَايَ إِذْ سَنَحَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَنَامِي فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ مُوسَى بْنَ الْمَهْدِيِّ وَ ذَكَرْتُ مَا جَرَى مِنْهُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنَا مُشْفِقٌ مِنْ غَوَائِلِهِ فَقَالَ لِي لِتَطِبْ نَفْسُكَ يَا مُوسَى فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِمُوسَى عَلَيْكَ سَبِيلًا»}}<ref>«در حالیکه من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله{{صل}} را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانواده‌اش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالیکه من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت (رسول) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۸، ص ۱۵۲.</ref>.
:::::#[[امام کاظم|حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}}:{{عربی|« بَيْنَمَا أَنَا جَالِسٌ فِي مُصَلَّايَ بَعْدَ فَرَاغِي مِنْ وِرْدِي وَ قَدْ تَنَوَّمَتْ عَيْنَايَ إِذْ سَنَحَ جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ ص فِي مَنَامِي فَشَكَوْتُ إِلَيْهِ مُوسَى بْنَ الْمَهْدِيِّ وَ ذَكَرْتُ مَا جَرَى مِنْهُ فِي أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أَنَا مُشْفِقٌ مِنْ غَوَائِلِهِ فَقَالَ لِي لِتَطِبْ نَفْسُكَ يَا مُوسَى فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لِمُوسَى عَلَيْكَ سَبِيلًا»}}<ref>«در حالی که من در محل نماز خود پس از اتمام اذکار خود نشسته بودم، چشمانم به خواب رفتند، جدم رسول الله{{صل}} را در خواب دیدم. شکایت خود را از موسی پسر مهدی نزد ایشان بردم، و اتفاقاتی را که میان او و خانواده‌اش رخ داده بودند را خدمت ایشان عرض نمودم، در حالی که من از فساد او در ترس بودم. پس حضرت (رسول) فرمودند دلت از او آرام باشد ای موسی، که خداوند متعال راه تسلطی از موسی بر تو قرار نداده است»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۴۸، ص ۱۵۲.</ref>.
::::::تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب می‌شود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل می‌شود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود می‌آید.
::::::تذکر این مطلب لازم است که به جهت اتصال شدید عالم مثال با عالم طبع معمولاً ارتباط حسی با یک موجود در عالم طبع، برای نفوس لطیف و طاهر سبب می‌شود که خودبخود و بدون اراده التفات به عالم مثال آن نیز حاصل شده و صورت ملکوتی آن شیء و گاه گذشته و آینده آن نیز برای شخص منکشف شود. این نوع علم که در میان اهل دل فراوان حاصل میشود از نوع علومی است که بسیار شائع بوده و بدون اراده حاصل می‌شود مگر شخص قوی بوده و اراده عدم آن را بنماید ولی مشروط به برقراری نوعی ارتباط حسی است. همین حالت در توجّه کردن به امور غائب و تمرکز بر آنان برای اولیاء و خوبان به وجود می‌آید.
::::::ج ) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن می‌شود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر [[امام]]{{ع}} به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمی‌شود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل می‌شود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار می‌شود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل می‌شود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان می‌آید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح می‌شود»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref>
::::::ج ) همانطور که گذشت هر شیء در هر عالم و موطنی تحققی دارد، التفات به یک در یک موطن موجب علم به آن در همان موطن می‌شود نه در دیگر عوالم و مواطن. لذا اگر [[امام]]{{ع}} به ظاهر شخصی توجّه و التفات نمایند الزاماً در همان حین علم به باطن او نیز حاصل نمی‌شود، بلکه باید به مراتب تحقق وی در دیگر عوالم نیز التفات کنند تا به آن مراتب علم حاصل شود. مثلاً اگر فقط به مرتبه مثال وی التفات کنند به مقدار عالم محو و اثبات علم حاصل می‌شود و اگر به عمق وجود وی التفات نموده و عین ثابت او را نظر نمایند همان مرتبه که دیگر مراتب را نیز در بردارد آشکار می‌شود. نتیجه: حصول علم برای انسان کامل متوقف بر التفات و توجّه است که بدون اراده نیز حاصل می‌شود، ولی التفات به هر عالمی فقط علت تامه برای انکشاف همان مرتبه است و انکشاف دیگر مراتب متوقف بر التفات به خود آن مراتب است. پس در حقیقت شرط حصول علم التفات خاص به آن شیء در مرتبه خاصش است و اگر گاهی از اراده سخن به میان می‌آید به عنوان ملزوم التفات و راه اختیاری علم مطرح می‌شود»<ref>[http://erfanvahekmat.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%28%D8%AA%DA%A9%D9%85%DB%8C%D9%84_%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%AF%D8%A7%D9%84%DB%8C_%D9%88_%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE_%D8%A8%D9%87_%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA%29 وبگاه عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت]</ref>
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش