حضرت سلیمان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن'
جز (جایگزینی متن - 'خواندن' به 'خواندن')
خط ۲۷: خط ۲۷:
[[قرآن کریم]] قضاوت حضرت داود و سلیمان{{ع}} درباره موضوع مشترکی را گزارش می‌کند: {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری  و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند  و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref> [[داوری]] آن دو درباره کشتزاری بود که گوسفندان بی‌شبان [[قوم]]، شبانگاه در آن چریده و تباهش کرده بودند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref> در ادامه ضمن اشاره به تفهیم [[حکم واقعی]] این حادثه به حضرت سلیمان{{ع}} از سوی [[خداوند]]، به [[شایستگی]] داوری و دانش فراوانِ خدادادی هر دوی آنها، تصریح شده است.
[[قرآن کریم]] قضاوت حضرت داود و سلیمان{{ع}} درباره موضوع مشترکی را گزارش می‌کند: {{متن قرآن|وَدَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَكُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}<ref>«و داود و سلیمان را (یاد کن) هنگامی که درباره کشتزاری داوری می‌کردند که گوسفندان آن گروه، شبانه در آن چرا کرده بودند و ما گواه داوری آنان بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ}}<ref>«و آن (داوری) را به سلیمان فهماندیم و به هر یک داوری  و دانشی دادیم و کوه‌ها و پرنده‌ها را رام کردیم که همراه با داود نیایش می‌کردند  و کننده (ی این کار) بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۹.</ref> [[داوری]] آن دو درباره کشتزاری بود که گوسفندان بی‌شبان [[قوم]]، شبانگاه در آن چریده و تباهش کرده بودند.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵.</ref> در ادامه ضمن اشاره به تفهیم [[حکم واقعی]] این حادثه به حضرت سلیمان{{ع}} از سوی [[خداوند]]، به [[شایستگی]] داوری و دانش فراوانِ خدادادی هر دوی آنها، تصریح شده است.


ظاهر آیه، به ویژه جمله {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان می‌دهد که حضرت داود و سلیمان{{ع}} هر دو درباره این موضوع داوری کرده‌اند؛ اما از آنجا که [[داود]]{{ع}} قضاوت [[نادرستی]] کرد، [[خداوند]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} را به [[حکم واقعی]] آن رهنمون ساخت.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸؛ زادالمسیر، ج۳، ص۲۰۳.</ref> [[مفسران]] برهمین اساس دچار [[اختلاف]] شده‌اند: به گفته دسته‌ای از آنها دو نفر برای طرح دعوا نزد [[حضرت داود]]{{ع}} آمدند. یکی گفت که گوسفندان دیگری مزرعه او را تباه کرده‌اند. حضرت داود{{ع}} [[حکم]] کرد که گوسفندان به صاحب مزرعه داده شوند؛ اما حضرت سلیمان{{ع}} ضمن [[نادرست]] [[خواندن]] این [[حکم]] گفت: از آنجا که فقط محصولات مزرعه تباه شده‌اند باید گوسفندان در [[اختیار]] مزرعه‌دار قرار گیرند و او تا زمانی که صاحب گوسفندان با [[کار در مزرعه]]، آن را همانند سابق آباد کند، به اندازه محصولات تباه شده، از شیر و پشم آنها استفاده کرده و پس از آن به صاحبش باز گرداند. [[داود]]{{ع}} نیز این حکم را [[تصدیق]] کرد.<ref>جامع‌البیان، ج۱۷، ص۶۷-۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۱۹۵.</ref> این [[تفسیر]] را [[طبری]] بدون هیچ نقدی پذیرفته است؛<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷-۶۸.</ref> ولی مفسران دیگری از [[اهل سنت]] به سبب [[ناسازگاری]] آن با [[عصمت انبیا]]{{ع}} آن را توجیه کرده‌اند. [[ابوسلیمان]] دمشقی سبب اختلاف را [[قضاوت]] آن دو براساس [[اجتهاد]] و نه [[وحی الهی]] دانسته و [[اشتباه]] داود{{ع}} را خطای در اجتهاد نامیده است.<ref>زاد المسیر، ج۳، ص۲۰۳؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref> شماری از [[مفسران اهل سنت]] مانند [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref> این دیدگاه را پذیرفته‌اند.
ظاهر آیه، به ویژه جمله {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان می‌دهد که حضرت داود و سلیمان{{ع}} هر دو درباره این موضوع داوری کرده‌اند؛ اما از آنجا که [[داود]]{{ع}} قضاوت [[نادرستی]] کرد، [[خداوند]] [[حضرت سلیمان]]{{ع}} را به [[حکم واقعی]] آن رهنمون ساخت.<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸؛ زادالمسیر، ج۳، ص۲۰۳.</ref> [[مفسران]] برهمین اساس دچار [[اختلاف]] شده‌اند: به گفته دسته‌ای از آنها دو نفر برای طرح دعوا نزد [[حضرت داود]]{{ع}} آمدند. یکی گفت که گوسفندان دیگری مزرعه او را تباه کرده‌اند. حضرت داود{{ع}} [[حکم]] کرد که گوسفندان به صاحب مزرعه داده شوند؛ اما حضرت سلیمان{{ع}} ضمن [[نادرست]] خواندن این [[حکم]] گفت: از آنجا که فقط محصولات مزرعه تباه شده‌اند باید گوسفندان در [[اختیار]] مزرعه‌دار قرار گیرند و او تا زمانی که صاحب گوسفندان با [[کار در مزرعه]]، آن را همانند سابق آباد کند، به اندازه محصولات تباه شده، از شیر و پشم آنها استفاده کرده و پس از آن به صاحبش باز گرداند. [[داود]]{{ع}} نیز این حکم را [[تصدیق]] کرد.<ref>جامع‌البیان، ج۱۷، ص۶۷-۷۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۴-۱۹۵؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۱۹۵.</ref> این [[تفسیر]] را [[طبری]] بدون هیچ نقدی پذیرفته است؛<ref>جامع البیان، ج۱۷، ص۶۷-۶۸.</ref> ولی مفسران دیگری از [[اهل سنت]] به سبب [[ناسازگاری]] آن با [[عصمت انبیا]]{{ع}} آن را توجیه کرده‌اند. [[ابوسلیمان]] دمشقی سبب اختلاف را [[قضاوت]] آن دو براساس [[اجتهاد]] و نه [[وحی الهی]] دانسته و [[اشتباه]] داود{{ع}} را خطای در اجتهاد نامیده است.<ref>زاد المسیر، ج۳، ص۲۰۳؛ کشف الاسرار، ج۶، ص۲۷۸-۲۷۹.</ref> شماری از [[مفسران اهل سنت]] مانند [[قرطبی]]<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۸-۳۰۹.</ref> این دیدگاه را پذیرفته‌اند.


در مقابل این دیدگاه، [[ابوعلی جبائی]] با استناد به ۶ [[دلیل]] از جمله برخوردار بودن [[انبیا]] از [[نصّ]] [[وحیانی]]، اجتهاد را مربوط به کسانی دانسته که نصی در اختیار ندارند. او با آوردن ۴ دلیل دیگر گفته است که بر فرض جواز اجتهاد برانبیا، [[دست]] کم در این موضوع جایز نیست. بر اساس این دیدگاه، قضاوت هر دو براساس نصّ و آموزه وحیانی بود؛ با این تفاوت که [[نص]] نازل شده بر حضرت سلیمان{{ع}}، نصی را که [[داود]]{{ع}} تا آن [[روز]] بر اساس آن [[حکم]] می‌کرده است [[منسوخ]] ساخت.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> به [[عقیده]] فخررازی [[قضاوت]] آن دو می‌تواند براساس هر دو مبنا ([[نص و اجتهاد]]) باشد. وی ضمن نقد [[ادله]] [[ابوعلی جبایی]] و ارائه ادله‌ای بر جواز [[اجتهاد]] برای [[انبیا]] حتی در موضوع مورد بحث، دیدگاه [[ابوسلیمان دمشقی]] را ترجیح می‌دهد.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> [[مفسران]] [[امامیه]] همانند [[شیخ طوسی]] و [[طبرسی]]، براساس [[اعتقاد به عصمت]] انبیا، دیدگاه [[ابوعلی جبائی]] را پذیرفته‌اند.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] هر دو دیدگاه (دیدگاه ابوسلیمان دمشقی و ابوعلی جبایی) را با ظاهر تعابیر [[آیه]] ناسازگار می‌داند. به عقیده او تعبیرهای {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}، {{متن قرآن|كُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا}} و {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان می‌دهند که در رخداد یاد شده فقط یک حکم، آن هم [[یقینی]] و بی‌خطا صادر شده است، در حالی که [[ناسخ و منسوخ]] یا مبتنی بر اجتهاد بودن حکم آنها تعدد، ظنی و [[خطا]] بودن آن را می‌طلبد. وی در [[تفسیری]] کاملاً متفاوت و با استناد به آیه {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> بر این [[باور]] است که [[حاکمیت]] و قضاوت فقط در [[اختیار]] [[حضرت داود]]{{ع}} بود و مداخله [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با اجازه وی و بنابر حکمتی مانند ابراز [[شایستگی]] او برای [[جانشینی]] [[داود]]{{ع}} بوده است. بنابراین، آیه مورد بحث، به [[مشورت]] آن دو درباره حکم حادثه و نه صدور حکم نهایی اشاره دارد. آنها ضمن توافق درباره ضامن بودن صاحب گوسفند، درباره چگونگی اجرای حکم و جبران [[مال]] تلف شده، [[اختلاف]] داشتند. حضرت داود{{ع}} به دادن گوسفندان نظر می‌‌داد؛ ولی حضرت سلیمان{{ع}} با [[هدایت الهی]] [[معتقد]] بود که باید خسارت وارد شده، از [[منافع]] و عایدات گوسفندان تأمین شود. نظر حضرت سلیمان{{ع}} ملایم‌تر و مناسب‌تر بود. وی با استناد به تعبیر {{متن قرآن|إِذْ يَحْكُمَانِ}} و {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} معتقد است که اگر آیه اشاره به صدور حکم داشت، ظاهراً باید {{عربی|"اِذ حَکَمَا"}} (صیغه ماضی) گفته می‌شد؛ همچنین [[ضمیر]] "هم" در {{متن قرآن|لِحُكْمِهِمْ}} نه به [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} بلکه به انبیایی بازمی‌گردد که در [[آیات]] پیشین بارها از اعطای "[[حکم]]" [[الهی]] به آنان یاد شده است.<ref> المیزان، ج۱۴، ص۳۱۱-۳۱۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
در مقابل این دیدگاه، [[ابوعلی جبائی]] با استناد به ۶ [[دلیل]] از جمله برخوردار بودن [[انبیا]] از [[نصّ]] [[وحیانی]]، اجتهاد را مربوط به کسانی دانسته که نصی در اختیار ندارند. او با آوردن ۴ دلیل دیگر گفته است که بر فرض جواز اجتهاد برانبیا، [[دست]] کم در این موضوع جایز نیست. بر اساس این دیدگاه، قضاوت هر دو براساس نصّ و آموزه وحیانی بود؛ با این تفاوت که [[نص]] نازل شده بر حضرت سلیمان{{ع}}، نصی را که [[داود]]{{ع}} تا آن [[روز]] بر اساس آن [[حکم]] می‌کرده است [[منسوخ]] ساخت.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱؛ التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> به [[عقیده]] فخررازی [[قضاوت]] آن دو می‌تواند براساس هر دو مبنا ([[نص و اجتهاد]]) باشد. وی ضمن نقد [[ادله]] [[ابوعلی جبایی]] و ارائه ادله‌ای بر جواز [[اجتهاد]] برای [[انبیا]] حتی در موضوع مورد بحث، دیدگاه [[ابوسلیمان دمشقی]] را ترجیح می‌دهد.<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> [[مفسران]] [[امامیه]] همانند [[شیخ طوسی]] و [[طبرسی]]، براساس [[اعتقاد به عصمت]] انبیا، دیدگاه [[ابوعلی جبائی]] را پذیرفته‌اند.<ref>التبیان، ج۷، ص۲۶۷-۲۶۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۹۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] هر دو دیدگاه (دیدگاه ابوسلیمان دمشقی و ابوعلی جبایی) را با ظاهر تعابیر [[آیه]] ناسازگار می‌داند. به عقیده او تعبیرهای {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}}، {{متن قرآن|كُلا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا}} و {{متن قرآن|فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ}} نشان می‌دهند که در رخداد یاد شده فقط یک حکم، آن هم [[یقینی]] و بی‌خطا صادر شده است، در حالی که [[ناسخ و منسوخ]] یا مبتنی بر اجتهاد بودن حکم آنها تعدد، ظنی و [[خطا]] بودن آن را می‌طلبد. وی در [[تفسیری]] کاملاً متفاوت و با استناد به آیه {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.</ref> بر این [[باور]] است که [[حاکمیت]] و قضاوت فقط در [[اختیار]] [[حضرت داود]]{{ع}} بود و مداخله [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با اجازه وی و بنابر حکمتی مانند ابراز [[شایستگی]] او برای [[جانشینی]] [[داود]]{{ع}} بوده است. بنابراین، آیه مورد بحث، به [[مشورت]] آن دو درباره حکم حادثه و نه صدور حکم نهایی اشاره دارد. آنها ضمن توافق درباره ضامن بودن صاحب گوسفند، درباره چگونگی اجرای حکم و جبران [[مال]] تلف شده، [[اختلاف]] داشتند. حضرت داود{{ع}} به دادن گوسفندان نظر می‌‌داد؛ ولی حضرت سلیمان{{ع}} با [[هدایت الهی]] [[معتقد]] بود که باید خسارت وارد شده، از [[منافع]] و عایدات گوسفندان تأمین شود. نظر حضرت سلیمان{{ع}} ملایم‌تر و مناسب‌تر بود. وی با استناد به تعبیر {{متن قرآن|إِذْ يَحْكُمَانِ}} و {{متن قرآن|كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَاهِدِينَ}} معتقد است که اگر آیه اشاره به صدور حکم داشت، ظاهراً باید {{عربی|"اِذ حَکَمَا"}} (صیغه ماضی) گفته می‌شد؛ همچنین [[ضمیر]] "هم" در {{متن قرآن|لِحُكْمِهِمْ}} نه به [[داود]] و [[سلیمان]]{{ع}} بلکه به انبیایی بازمی‌گردد که در [[آیات]] پیشین بارها از اعطای "[[حکم]]" [[الهی]] به آنان یاد شده است.<ref> المیزان، ج۱۴، ص۳۱۱-۳۱۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:
##اگر معنای {{متن قرآن|عَنْ ذِكْرِ رَبِّي }}<ref>«به یاد پروردگارم» سوره ص، آیه ۳۲.</ref> به معنای [[غافل]] شدن از یاد [[پروردگار]] (نماز) بود، باید به جای حرف "عن"، "علی" می‌آمد؛ مانند {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.</ref>  
##اگر معنای {{متن قرآن|عَنْ ذِكْرِ رَبِّي }}<ref>«به یاد پروردگارم» سوره ص، آیه ۳۲.</ref> به معنای [[غافل]] شدن از یاد [[پروردگار]] (نماز) بود، باید به جای حرف "عن"، "علی" می‌آمد؛ مانند {{متن قرآن|وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اما (قوم) ثمود را رهنمون شدیم و آنان نابینایی (و گمراهی) را بر رهیابی گزیدند و آذرخش عذاب خوارساز، آنان را برای کارهایی که می‌کردند فرو گرفت» سوره فصلت، آیه ۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند» سوره توبه، آیه ۲۳.</ref>  
##تقدیر جمله {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ}}<ref>«گفت: من دوستی این اسبان را به یاد پروردگارم دوست می‌دارم (و فرمان داد آنها را دواندند و به تماشا ایستاد) تا (از دیدگانش) پنهان شدند» سوره ص، آیه ۳۲.</ref> {{عربی|"أحببت الخیر حباً من ذکر الله"}} است؛ یعنی با توجه به استفاده اسبان برای [[جهاد]]، علاقه وی به آنها [[صبغه]] [[الهی]] دارد و از سر [[دنیاگرایی]] و [[هواپرستی]] نیست.<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۰۳؛ نمونه، ج۱۹، ص۲۲۶.</ref>
##تقدیر جمله {{متن قرآن|فَقَالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِ}}<ref>«گفت: من دوستی این اسبان را به یاد پروردگارم دوست می‌دارم (و فرمان داد آنها را دواندند و به تماشا ایستاد) تا (از دیدگانش) پنهان شدند» سوره ص، آیه ۳۲.</ref> {{عربی|"أحببت الخیر حباً من ذکر الله"}} است؛ یعنی با توجه به استفاده اسبان برای [[جهاد]]، علاقه وی به آنها [[صبغه]] [[الهی]] دارد و از سر [[دنیاگرایی]] و [[هواپرستی]] نیست.<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۰۳؛ نمونه، ج۱۹، ص۲۲۶.</ref>
##اگر نماز قضا شده، [[فریضه]] باشد، توجیه آن دشوار است و در صورت [[مستحب]] بودن نیازی به [[خواندن]] در وقت و [[رد شمس]] ندارد.
##اگر نماز قضا شده، [[فریضه]] باشد، توجیه آن دشوار است و در صورت [[مستحب]] بودن نیازی به خواندن در وقت و [[رد شمس]] ندارد.
##[[روایات]] بیانگر ماجرای قضا شدن نماز و کشتن اسبان، جعلی، از [[اسرائیلیات]] و فاقد سندی معتبرند <ref> خلفیات کتاب مأساة الزهراء، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.</ref> و برخی پرداخت‌های آن درونمایه‌های اغراق‌آمیز و غیر قابل قبولی دارند؛ از جمله اسبان یاد شده را منحصر به فرد و دارای بال و پر دانسته‌اند که به وسیله [[شیاطین]] از دریا بیرون آورده شده بودند.<ref>بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۰۲.</ref>
##[[روایات]] بیانگر ماجرای قضا شدن نماز و کشتن اسبان، جعلی، از [[اسرائیلیات]] و فاقد سندی معتبرند <ref> خلفیات کتاب مأساة الزهراء، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴.</ref> و برخی پرداخت‌های آن درونمایه‌های اغراق‌آمیز و غیر قابل قبولی دارند؛ از جمله اسبان یاد شده را منحصر به فرد و دارای بال و پر دانسته‌اند که به وسیله [[شیاطین]] از دریا بیرون آورده شده بودند.<ref>بحار الانوار، ج۱۴، ص۱۰۲.</ref>
##خطاب آمرانه {{متن قرآن|رُدُّوهَا}} نسبت به [[فرشتگان الهی]] با [[مقام]] یک [[پیامبر]] به ویژه در صورت [[قضا]] شدن [[نماز]] و ارتکاب [[خطا]] سازگار نیست.
##خطاب آمرانه {{متن قرآن|رُدُّوهَا}} نسبت به [[فرشتگان الهی]] با [[مقام]] یک [[پیامبر]] به ویژه در صورت [[قضا]] شدن [[نماز]] و ارتکاب [[خطا]] سازگار نیست.
خط ۹۸: خط ۹۸:


==[[سحر]] و سلیمان==
==[[سحر]] و سلیمان==
[[سیاق آیات]]،<ref>المیزان، ج۱، ص۲۳۴.</ref> [[احادیث اسلامی]]<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۲؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷؛ الدر المنثور، ج۶، ص۴۷۰.</ref> و گزارش‌های [[تفسیری]]<ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۲۳-۶۳۰؛ التبیان، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref> نشان می‌دهند که [[شیاطین]] پس از [[رحلت]] سلیمان{{ع}}، ضمن متهم ساختن آن حضرت به [[جادوگری]]، گفتند که وی به کمک [[جادو]] بر جنیان، پرندگان و باد [[فرمانروایی]] می‌کرد و [[کارهای خارق‌العاده]] انجام می‌داد. چنین پنداری موجب رواج جادوگری در میان [[بنی‌اسرائیل]] شد. [[قرآن کریم]] با [[کفرآمیز]] [[خواندن]] سحرانگیزی، [[ساحت]] سلیمان [[نبی]] را از آن بری دانسته و [[تعلیم]] [[سحر]] و جادو به [[مردم]] را کار شیاطین معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
[[سیاق آیات]]،<ref>المیزان، ج۱، ص۲۳۴.</ref> [[احادیث اسلامی]]<ref>تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۲؛ مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷؛ الدر المنثور، ج۶، ص۴۷۰.</ref> و گزارش‌های [[تفسیری]]<ref>جامع البیان، ج۱، ص۶۲۳-۶۳۰؛ التبیان، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref> نشان می‌دهند که [[شیاطین]] پس از [[رحلت]] سلیمان{{ع}}، ضمن متهم ساختن آن حضرت به [[جادوگری]]، گفتند که وی به کمک [[جادو]] بر جنیان، پرندگان و باد [[فرمانروایی]] می‌کرد و [[کارهای خارق‌العاده]] انجام می‌داد. چنین پنداری موجب رواج جادوگری در میان [[بنی‌اسرائیل]] شد. [[قرآن کریم]] با [[کفرآمیز]] خواندن سحرانگیزی، [[ساحت]] سلیمان [[نبی]] را از آن بری دانسته و [[تعلیم]] [[سحر]] و جادو به [[مردم]] را کار شیاطین معرفی می‌کند: {{متن قرآن|وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.</ref>.<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[سلیمان (مقاله)|مقاله "سلیمان"]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۲۱۸٬۴۷۸

ویرایش