کاربر:Puranzab/صفحه تمرین4: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۲۲: خط ۲۲۲:


تجدید نبوت
تجدید نبوت
یکی از پرسش های مهم دربارۀ خاتمیت این است که اگر خداوند برای هدایت بشر پیامبرانی را یکی پس از دیگری برانگیخت، چه شد که این سلسله را در زمان معینی ختم کرد. پاسخ قطعی دراین آیه است: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»<ref>سورۀ انعام، آیۀ 124.</ref>؛ یعنی خدا براساس حکمت بالغه و علم مطلق خویش می داند که پیامبران را کجا، چه زمانی و چگونه برانگیزد؛ اما انسان از معیارهای مسئله آگاه نیست. به این ترتیب حکمت الهی اقتضا می کرد که پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری برانگیخته نشود. البته از آیات قرآن کریم می توان ویژگی‌هایی برای اسلام یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت اند<ref>. براي ديدن ديدگاه‌ ديگر دراين‌باره، ر.ك: محمد اقبال لاهوري، احياي فكر ديني در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص145ـ147 و براي نقد آن، ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، راهنماشناسي، ص381ـ383؛ مرتضي مطهري، مجموعه‌‌آثار، ج2، وحي و نبوت، ص186ـ194.</ref>. گر چه این ویژگی ها حاکی از تمام حکمت ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته ازآنها برمی آید که بعد از اسلام عوامل تجدید نبوت وجود ندارند و در نتیجه نیازی به آمدن پیامبر جدید نیست. برخی از این ویژگی ها عبارت اند از:
یکی از پرسش های مهم دربارۀ خاتمیت این است که اگر خداوند برای هدایت بشر پیامبرانی را یکی پس از دیگری برانگیخت، چه شد که این سلسله را در زمان معینی ختم کرد. پاسخ قطعی دراین آیه است: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»<ref>سورۀ انعام، آیۀ 124.</ref>؛ یعنی خدا براساس حکمت بالغه و علم مطلق خویش می داند که پیامبران را کجا، چه زمانی و چگونه برانگیزد؛ اما انسان از معیارهای مسئله آگاه نیست. به این ترتیب حکمت الهی اقتضا می کرد که پس از پیامبر اسلام (ص) پیامبر دیگری برانگیخته نشود. البته از آیات قرآن کریم می توان ویژگی‌هایی برای اسلام یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت اند<ref>. براي ديدن ديدگاه‌ ديگر دراين‌باره، ر.ك: محمد اقبال لاهوري، احياي فكر ديني در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص145ـ147 و براي نقد آن، ر.ك: محمدتقي مصباح يزدي، راهنماشناسي، ص381ـ383؛ مرتضي مطهري، مجموعه‌‌آثار، ج2، وحي و نبوت، ص186ـ194.</ref>. گر چه این ویژگی ها حاکی از تمام حکمت ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته ازآنها برمی آید که بعد از اسلام عوامل تجدید نبوت وجود ندارند و در نتیجه نیازی به آمدن پیامبر جدید نیست. برخی از این ویژگی ها عبارت اند از:


خط ۲۳۰: خط ۲۳۱:
ج) تداوم ارتباط با خدا و تبيين شريعت: گاه ممكن است با وجود باقي بودن وحي الهي در دست مردم به پيامبر جديدي براي تفسير وحي و بيان جزئيات احكام و وظايف نياز باشد. خداوند متعال در قرآن نيز، همانند كتاب‌هاي پيشين، در برخي مسائل كلياتي را ذكر كرده و بيان تفصيلي آن را بر عهدۀ پيامبر(ص) نهاده است. براي مثال، قرآن برپا داشتن نماز را مقرر كرده است؛ اما جزئيات احكام آن را بيان نكرده و مسئوليت اين كار را بر دوش پيامبر(ص) گذاشته است: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 44.</ref>. پيامبر اسلام(ص) در زمان حيات خويش به ‌اين وظيفۀ الهي عمل كرد و تفاصيل احكام و معارف را براي امت شرح داد و اصحاب خود را موظف كرد كه احاديث و سخنانش را براي آيندگان حفظ كنند. افزون بر اين، در اسلام براي استمرار دعوت و راهبري پيامبر(ص) و پاسخ‌گويي به نيازهاي ديني امت اسلام، راهكار وصايت و امامت پيش‌بيني شده است تا پس از پيامبر(ص)، امامان معصومي در ميان مردم باشند كه هرچند داراي مقام نبوت نيستند و به آنها وحي (از نوع وحي پيامبران) نمي‌شود، با عالم غيب مرتبط‌ هستند و حقايق الهي را از راه الهام دريافت مي‌كنند. اين معصومان، پس از پيامبر(ص) مسئوليت تبيين و توضيح احكام و تفسير قرآن را بر عهده دارند و سلسلۀ ايشان تا روز رستاخيز تداوم خواهد يافت تا آنجا ‌كه اگر تنها دو نفر بر روي زمين زنده بمانند، يكي از آنان حجت خداوند خواهد بود<ref>. در اصول كافي، ج1، كتاب الحجة، در بابي با عنوان «انه لو لم يبق في الارض الاّ رجلان لكان احدهما الحجة»، چهار روايت با اين مضمون آمده است؛ براي مثال در حديث نخست از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «لَوْ لَمْ‏ يَبْقَ‏ فِي الأَرْضِ إِلاَّ اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة».</ref>. بنابراين نيازي به آمدن پيامبر جديد نيست و از نظر مذهب شیعه، در زمان غیبت امام زمان(عج)، تمام این مسئولیت‌ها بر عهدۀ ولیّ‌فقیه است و در این مورد نیز هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای وجود ندارد که مسئولیت ابلاغ احکام و دستورات الهی در زمان غیبت بر عهده ولیّ‌فقیه است و او ولیّ امر مسلمین است و واجب کفایی است که در هر زمان که نیاز باشد، جوانان مسلمان به حوزه‌های علمیه برای تحصیل و آموزش فقه بروند تا این علوم را کسب کنند و به ابلاغ احکام الهی بپردازند.
ج) تداوم ارتباط با خدا و تبيين شريعت: گاه ممكن است با وجود باقي بودن وحي الهي در دست مردم به پيامبر جديدي براي تفسير وحي و بيان جزئيات احكام و وظايف نياز باشد. خداوند متعال در قرآن نيز، همانند كتاب‌هاي پيشين، در برخي مسائل كلياتي را ذكر كرده و بيان تفصيلي آن را بر عهدۀ پيامبر(ص) نهاده است. براي مثال، قرآن برپا داشتن نماز را مقرر كرده است؛ اما جزئيات احكام آن را بيان نكرده و مسئوليت اين كار را بر دوش پيامبر(ص) گذاشته است: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»<ref>. سورۀ نحل، آیۀ 44.</ref>. پيامبر اسلام(ص) در زمان حيات خويش به ‌اين وظيفۀ الهي عمل كرد و تفاصيل احكام و معارف را براي امت شرح داد و اصحاب خود را موظف كرد كه احاديث و سخنانش را براي آيندگان حفظ كنند. افزون بر اين، در اسلام براي استمرار دعوت و راهبري پيامبر(ص) و پاسخ‌گويي به نيازهاي ديني امت اسلام، راهكار وصايت و امامت پيش‌بيني شده است تا پس از پيامبر(ص)، امامان معصومي در ميان مردم باشند كه هرچند داراي مقام نبوت نيستند و به آنها وحي (از نوع وحي پيامبران) نمي‌شود، با عالم غيب مرتبط‌ هستند و حقايق الهي را از راه الهام دريافت مي‌كنند. اين معصومان، پس از پيامبر(ص) مسئوليت تبيين و توضيح احكام و تفسير قرآن را بر عهده دارند و سلسلۀ ايشان تا روز رستاخيز تداوم خواهد يافت تا آنجا ‌كه اگر تنها دو نفر بر روي زمين زنده بمانند، يكي از آنان حجت خداوند خواهد بود<ref>. در اصول كافي، ج1، كتاب الحجة، در بابي با عنوان «انه لو لم يبق في الارض الاّ رجلان لكان احدهما الحجة»، چهار روايت با اين مضمون آمده است؛ براي مثال در حديث نخست از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «لَوْ لَمْ‏ يَبْقَ‏ فِي الأَرْضِ إِلاَّ اثْنَانِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّة».</ref>. بنابراين نيازي به آمدن پيامبر جديد نيست و از نظر مذهب شیعه، در زمان غیبت امام زمان(عج)، تمام این مسئولیت‌ها بر عهدۀ ولیّ‌فقیه است و در این مورد نیز هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای وجود ندارد که مسئولیت ابلاغ احکام و دستورات الهی در زمان غیبت بر عهده ولیّ‌فقیه است و او ولیّ امر مسلمین است و واجب کفایی است که در هر زمان که نیاز باشد، جوانان مسلمان به حوزه‌های علمیه برای تحصیل و آموزش فقه بروند تا این علوم را کسب کنند و به ابلاغ احکام الهی بپردازند.
    
    
د) جاودانگي اسلام: يكي از عواملِ ظهور پيامبران جديد در امت‌هاي پيشين اين بود كه پيامبران نيز، همانند انسان‌هاي ديگر، عمر محدودي داشتند و بعد از مدتي از دنيا رحلت مي‌كردند، پس به پيامبري ديگر نياز مي‌شد كه راه او را ادامه دهد. اين مشكل در دين اسلام منتفي است؛ چون در آیۀ «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»<ref>. سورۀ فرقان، آیۀ 1.</ref>، تعبیر«عالمين» محدود به زمان خاصي نيست. بنابراين تا زماني كه اين عالم برقرار است، هر امتي در هرجا ظهور كند، جزء «عالمين» خواهد بود و پيامبر اسلام(ص) نيز هشداردهنده و پيامبر آنان است. لازمۀ اين معنا آن است كه تا آخر عمر اين جهان، پيامبر ديگري كه شريعت او اسلام را نسخ كند، برانگيخته نشود و نیز در آیۀ «وأُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ»<ref>. سورۀ انعام، آیۀ 19.</ref>، عموميت لفظ «مَنْ بَلَغَ»، شامل همۀ انسان‌هاي عصر پيامبر(ص) و همۀ انسان‌‎هايي است كه در آينده مي‌آيند و پيام قرآن به آنان مي‌رسد. اين نيز دليل ديگري بر خاتميت دين اسلام است. در نتیجه طبق آيات قرآن کریم و روايات، اسلام ديني جاودانه است و پس از آن، حتي با رحلت پيامبر اكرم (ص)، نياز به پيامبر جديدي نيست<ref>. ر.ک: مصباح يزدي، محمدتقي، اصول عقايد؛ راهنماشناسي، ص283ـ286.</ref>.
د) جاودانگي اسلام: يكي از عواملِ ظهور پيامبران جديد در امت‌هاي پيشين اين بود كه پيامبران نيز، همانند انسان‌هاي ديگر، عمر محدودي داشتند و بعد از مدتي از دنيا رحلت مي‌كردند، پس به پيامبري ديگر نياز مي‌شد كه راه او را ادامه دهد. اين مشكل در دين اسلام منتفي است؛ چون در آیۀ «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَي عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»<ref>. سورۀ فرقان، آیۀ 1.</ref>، تعبیر«عالمين» محدود به زمان خاصي نيست. بنابراين تا زماني كه اين عالم برقرار است، هر امتي در هرجا ظهور كند، جزء «عالمين» خواهد بود و پيامبر اسلام(ص) نيز هشداردهنده و پيامبر آنان است. لازمۀ اين معنا آن است كه تا آخر عمر اين جهان، پيامبر ديگري كه شريعت او اسلام را نسخ كند، برانگيخته نشود و نیز در آیۀ «وأُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ»<ref>. سورۀ انعام، آیۀ 19.</ref>، عموميت لفظ «مَنْ بَلَغَ»، شامل همۀ انسان‌هاي عصر پيامبر(ص) و همۀ انسان‌‎هايي است كه در آينده مي‌آيند و پيام قرآن به آنان مي‌رسد. اين نيز دليل ديگري بر خاتميت دين اسلام است. در نتیجه طبق آيات قرآن کریم و روايات، اسلام ديني جاودانه است و پس از آن، حتي با رحلت پيامبر اكرم (ص)، نياز به پيامبر جديدي نيست<ref>. ر.ک: مصباح يزدي، محمدتقي، اصول عقايد؛ راهنماشناسي، ص283ـ286.</ref>.  
 
نتيجه اينكه سلسلۀ پيامبران با بعثت پيامبر اسلام(ص) خاتمه يافت و ازين ‌پس دين اسلام تا روز رستاخيز ثابت و استوار خواهد ماند؛ نه تحريفي در آن راه مي‌يابد و نه نسخي موجب تحول احكام آن مي‌شود<ref>. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 574 ـ 578.</ref>.
نتيجه اينكه سلسلۀ پيامبران با بعثت پيامبر اسلام(ص) خاتمه يافت و ازين ‌پس دين اسلام تا روز رستاخيز ثابت و استوار خواهد ماند؛ نه تحريفي در آن راه مي‌يابد و نه نسخي موجب تحول احكام آن مي‌شود<ref>. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 574 ـ 578.</ref>.


۳۶۲

ویرایش