←اقسام نبوت
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
# [[نبوت تبلیغی]]: [[پیامبران]] [[تبلیغی]] از طریق [[وحی الهی]] و اظهار معجزه، [[مردم]] را به [[شریعت]] پیامبر قبلی [[دعوت]] میکنند و آموزههای [[شرعی]] را تحقق میبخشند. | # [[نبوت تبلیغی]]: [[پیامبران]] [[تبلیغی]] از طریق [[وحی الهی]] و اظهار معجزه، [[مردم]] را به [[شریعت]] پیامبر قبلی [[دعوت]] میکنند و آموزههای [[شرعی]] را تحقق میبخشند. | ||
# [[نبوت تشریعی]]: پیامبران [[تشریعی]] از جانب [[خداوند متعال]]، شریعت، یعنی [[قوانین]]، برنامهها و دستورالعملهایی دریافت و آموزههای شرعی و [[دینی]] را تحقق میبخشند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۳.</ref>. | # [[نبوت تشریعی]]: پیامبران [[تشریعی]] از جانب [[خداوند متعال]]، شریعت، یعنی [[قوانین]]، برنامهها و دستورالعملهایی دریافت و آموزههای شرعی و [[دینی]] را تحقق میبخشند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۳.</ref>. | ||
==[[اهداف نبوت]] (فلسفه بعثت)== | |||
{{اصلی|فلسفه بعثت}} | |||
برخی از اهداف نبوت در [[قرآن]] عبارتاند از: | |||
# [[تعلیم و تربیت]]: [[قرآن کریم]] تعلیم و تربیت را از [[اهداف]] [[فرستادن پیامبران]] دانسته است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.</ref>؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>؛ جملۀ {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}} از [[معارف]] و حقایقی [[خبر]] میدهد که [[فکر]] و اندیشۀ [[انسان]]، با همۀ [[پیشرفت]] او در [[علم]] و [[صنعت]] از دسترسی به آنها [[ناتوان]] است و تنها از طریق [[نبوت]] و دستاوردهای [[وحی]]، میتوان بر آنها [[آگاه]] شد. اگر [[پیامبران الهی]] نباشند [[عقل]] انسانهای اولین و آخرین از [[درک]] دریای ژرف [[توحید]] و [[معاد]] بیبهرهاند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>. | |||
# [[دعوت]] به [[عبادت خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]]: اساسیترین [[هدف]] پیامبران الهی [[دعوت به توحید]] و [[بندگی]] خداست. همۀ [[پیامبران]]، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از [[شرک]] و [[بتپرستی]] را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در این باره میفرماید: «[[خدا]] [[پیامبر]] را برانگیخت تا [[بندگان]] او آنچه از [[خداشناسی]] نمیدانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از [[انکار]] و [[عناد]]، [[ایمان]] بیاورند»<ref>{{متن حدیث|لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا}}؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref> | |||
# [[آزادی]] [[انسانها]] از قید و بندهای ناروا: یکی از اهدافی که [[قرآن]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میشمارد، [[آزاد]] کردن انسانها از [[تمام]] قید و بندهای ناروای [[فکری]] و [[اعتقادی]] درونی و بیرونی است: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد» سوره اعراف، آیه 157.</ref>؛ «اِصْر» بهمعنای بستن چیزی و [[حبس]] کردن کسی با [[قهر]] و [[غلبه]] است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که [[انسان]] را از رسیدن به [[نیکیها]] بازمیدارد<ref>راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.</ref>. «اَغْلال» جمع «غُل» بهمعنای طوق آهنی است که بر گردن [[مجرمان]] بسته میشود<ref>مقری فیّومی، احمدبنمحمدبنعلی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.</ref> و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با [[عنایت]] به [[وضع فرهنگی]] [[مردم]] در [[صدر اسلام]] میتوان استفاده کرد مراد از «[[اصر]]» و «غل»، قید و بندهای [[فرهنگی]] است. [[آیه]] علاوه بر [[اثبات]] [[حقانیت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، گویای آن است که آن [[حضرت]] [[پاکیها]] را برای آنها [[حلال]] و [[پلیدیها]] را [[حرام]] کرده و مردم را به [[خوبیها]] [[امر]] و از [[بدیها]] [[نهی]] فرموده است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.</ref>. ایشان از طریق [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و عوض کردن [[بینش]] مردم و بیان [[احکام واقعی]] [[الهی]] برای آنان و [[فرمان]] دادن به خوبیها و نهی از بدیها، زمینۀ [[رهایی]] آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته است. میتوان گفت [[پیامبران]] دیگر نیز همانند [[حضرت محمد]]{{صل}}، زنجیرهای [[اخلاقی]] و فرهنگی را با [[آموزش]] و [[تزکیه]] برمیداشتند و برای آزادی انسانها از چنگال [[طاغوتیان]] به [[مبارزه]] با آنها میپرداختند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref>. | |||
# [[اتمام حجت]]: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.</ref>؛ انسانها با بهرهگیری از ابزار منابع [[معرفتی]] و [[خدادادی]]، مانند: [[حس]] و تجربه و [[عقل]] و [[وجدان]] نمیتوانند [[راه]] [[سعادت]] خود را بهطور کامل تشخیص دهند و در این صورت به [[هدایت]] [[دست]] نمییابند و این [[بشر]] هدایت نیافته میتواند با [[استدلال عقلی]] در برابر [[حق تعالی]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] کند که چرا با وجود این [[نقص]] [[معرفتی]]، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا [[راه]] [[سعادت]] و هدایت را پیدا کنم. [[خدای سبحان]] به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای [[انسانها]] فرستاد تا با [[تبشیر]] و [[انذار]] به هدایت آنها بپردازند<ref>ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۵۴.</ref>. | |||
# [[تکامل عقول]]: مهم ترین [[هدف]] از [[آموزش و پرورش]] [[مردم]] به دست [[پیامبران]]، [[تکامل]] [[عقلانی]] آنهاست: [[پیامبر]]{{صل}} نیز در این باره فرمودند: «[[خدا]] به بندگانش چیزی بهتر از [[عقل]] نبخشیده است، زیرا خوابیدن [[عاقل]] از شب [[بیداری]] [[جاهل]] بهتر است و در [[منزل]] بودن عاقل از [[مسافرت]] جاهل (بهسوی [[حج]] و [[جهاد]]) بهتر است و خدا [[پیغمبر]] و [[رسول]] را جز برای تکمیل عقل [[مبعوث]] نسازد و عقل او [[برتر]] از [[عقول]] [[تمام]] امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از [[اجتهاد]] مجتهدین بالاتر است و تا بندهای [[واجبات]] را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه [[عابدان]] در [[فضیلت]] عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان [[خرد]] [[اندرز]] میگیرند»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref> | |||
# [[حکومت]] و [[داوری]] به [[حق]] میان [[مردم]] و [[مخالفت]] با [[هواهای نفسانی]]: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.</ref>؛ اگر گفته شود [[انسان]] بدون نیاز به [[شریعت]] و براساس [[حسن و قبح عقلی]] میتواند حق را از [[باطل]] تشخیص دهد و [[حکم]] حق را دریابد؛ [[پاسخ]] داده میشود اولأ: بسیاری از [[قوانین]] هستند که [[عقل]] [[بشر]]، [[توان]] [[درک]] آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرفهای مختلف به دست نمیآیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به [[حسن و قبح]] و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر میگردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر [[آدمی]] متلاشی میشود؛ مثل [[روابط جنسی]] که در [[اسلام]] به [[محدودیت]] آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر [[انسانی]] تنزل مییابد و پس از [[کشف]] ضررهای [[آزادی]] جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته میشود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با [[تکامل انسان]]، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست میآید. | |||
#ایجاد [[عدالت اجتماعی]] توسط مردم: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>؛ [[حقیقت]] شریعت و [[معارف]] و [[قوانین الهی]] توسط [[پیامبران]] به مردم [[ابلاغ]] شود تا به دست تودۀ مردم، [[عدالت]] تحقق یابد. | |||
# [[نجات]] از تاریکیها و [[هدایت مردم]]: یکی دیگر از آثاری که [[قرآن کریم]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و برخی پیامبران برمیشمارد، نجات مردم از تاریکیهاست که به گونهای [[تمام]] اهداف آنان را دربرمیگیرد. [[خداوند]] به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«(این) کتابی است که بر تو فرو فرستادهایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگیها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.</ref>. مراد از [[ظلمات]] در این [[آیه]]، [[گمراهیها]] و مراد از [[نور]]، [[هدایت]] است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به [[راه]] خداست. در [[آیات]] دیگری نیز به این [[هدف]] اشاره شده است. {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«و به راستی موسی را با نشانههای خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون میآورد و آنها را به راهی راست رهنمون میگردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16</ref>؛ از مجموع آیات استفاده میشود با هدایت [[پیامبران]]، [[انسانها]] از هر نوع [[تاریکی]] خارج میشوند و به وادی نور و [[روشنایی]] گام مینهند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۳۵،۱۳۸.</ref>. | |||
# [[بشارت]] و [[انذار]]: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.</ref>؛ از [[آیات قرآن]] استفاده میشود گاهی [[انسان]] با وجود [[آگاهی]] از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزهای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. [[انبیا]] در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این [[وظیفه]] را به عهده دارند؛ آنان در [[مردم]] انگیزۀ عمل به وجود میآورند و گرایشهای خفتۀ آنان را بیدار میکنند. گرچه هر [[انسانی]] از [[عذاب]] میترسد و حتی احتمال [[ضعیف]] آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمیشود. پیامبران [[عذابهای اخروی]] و [[نعمتهای بهشتی]] را برای انسانها توصیف میکنند و با انذار و [[تبشیر]]، [[گرایشها]] را به کنش و [[علمها]] را به آگاهی تبدیل میکنند. [[بیم]] دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً [[احساس]] میشود؛ زیرا کسی باید در [[جامعه]] باشد تا مردم را از خطرات پیش رو [[آگاه]] کند. [[قرآن کریم]]، در چند آیۀ مختلف [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را نیز با واژگان «[[بشیر]]» و «[[نذیر]]» توصیف میفرماید؛ از جمله: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا.»..<ref>سورۀ بقره، آیۀ ۱۱۹.</ref>.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.</ref> | |||
==آثار [[اعتقاد]] به [[نبوت]]== | |||
#آثار فردی: | |||
##معرفتزایی: یکی از کارکردهای مهم [[انبیا]]، [[معرفت]] زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و [[مبارزه]] با [[تحریفها]] و [[خرافات]] و [[آداب و رسوم]] نشاًت یافته از [[جهل و نادانی]] است، تا اینکه [[انسانها]] بتوانند [[شناخت]] [[درستی]] در رابطه با خود و [[جهان هستی]] و رابطۀ میان [[انسان]] و [[جهان]] پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد [[دین]] و [[پیامبران]]، مسأله شناخت است؛ [[خداوند]] یکی از [[وظایف]] پیامبران را [[تعلیم]] [[حکمت]] و [[دانش]] میداند که انسان از آن خالی الذهن بود: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>. دین افزون بر [[آموزش]] اصل شناخت در مقولات [[دینی]] به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ [[انسانشناسی]]؛ [[معادشناسی]] و.... | |||
## [[معنابخشی]] و [[پشتیبانی]] از [[اصول اخلاقی]]: در عرصه [[اخلاق]]، دین با سه راهکار ([[عقلانیت]] بخشی، [[شناسایی]] بعض اصول اخلاقی و [[حمایت]] از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.</ref>. | |||
#'''آثار [[اجتماعی]]''': | |||
## [[آزادی اجتماعی]]: در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.</ref>، پیامبران با [[الهام]] از [[وحی]] آسمانی، [[امّتها]] را به [[آزادی]] از یوغ [[حاکمان ظالم]] هر چند از راهکار [[جنگ]]، [[تشویق]] میکردند و [[سکوت]] و بی تفاوتی در این امر را ناروا و [[مذمت]] میکردند: {{متن قرآن|وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.</ref>. | |||
## [[عدالت اجتماعی]]: عدالت اجتماعی [[آرمان]] [[انسانی]] است که تحقّق آن به آموزههای آسمانی نیاز دارد. وظیفه و مأموریت پیامبران فقط در دعوت به [[خدا]] و مقابله با حاکمان [[جور]] و براندازی آنان خلاصه نشده است؛ بلکه [[خداوند]] و پیامبران به [[فکر]] حکومت پس از فروپاشی حکومتهای جور هستند که مشخصه آن، توجه و اهتمام خاص به اصل عدالت اجتماعی است: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبیِّ بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.</ref>. | |||
##بسترسازی برای [[فرهنگ]] و [[تمدن]]: [[انبیای الهی]] از [[راه]] [[تشویق]] به [[فراگیری علم]] و [[دانش]] و [[ارج]] نهادن به [[کار]] و توسعه، نقش مهم در [[رشد فرهنگ]] و [[تمدن بشری]] داشتهاند از جمله: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شخصا [[مردم]] را به [[فراگیری علوم]] نظری و [[تجربی]] تشویق میکرد: «[[طلب علم]] و دانش بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است»<ref>{{متن حدیث|طلب العلم فریضة علی کل مسلم}}؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref>.<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و انسان، سایت پرتال جامع علوم انسانی.</ref> | |||
==تعداد [[انبیاء]]== | |||
[[قرآن کریم]] عدد و شمارۀ [[پیامبران]] را [[ذکر]] نکرده است؛ ولی به طور ضمنی [[کثرت]] و فزونی آنان را یادآور میشود چنان که میفرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیمدهندهای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.</ref>. صریح [[آیات]]، این است که در میان همۀ [[اقوام]] و [[امتها]] و اجتماعات بشری از [[روز]] نخست تا [[زمان پیامبر]]{{صل}} پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی [[برگزیده]] شدهاند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک [[عصر]] و [[زمان]] و چه در دورههای مختلف [[تاریخ]]، فهمیده میشود از جانب [[خداوند]]، [[پیامبران]] زیادی [[مبعوث]] گردیدهاند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر [[قرآن]] [[تعیین]] نگردیده است؛ اما در [[روایات]]، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. [[شیخ صدوق]] [[محدث]] معروف [[شیعه]] در کتاب [[عقاید]] خود میگوید: "[[عقیده]] ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] مبعوث گردیده و هر [[پیامبری]] برای خود [[وصی]] و [[جانشینی]] داشته که [[مسئولیت]] [[هدایت]] را پس از خود به او واگذار مینمود و معتقدیم همه آنان با برنامه [[حق]] و [[استوار]]، از جانب خدا برانگیخته شدهاند [[گفتار]] آنان گفتار خدا، و [[فرمان]] آنان، [[فرمان خدا]] است. همچنان که [[پیروی]] آنان، پیروی خدا و [[مخالفت]] با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و [[وحی]] او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب [[نبوت]] بر محور آنان میچرخد و همگی صاحبان [[شریعت]] بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی [[نسخ]] گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «[[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمّد]]{{صل}}» و آنان پیامبران [[اولو العزم]] هستند و [[پیامبر خاتم]] [[سرور]] و [[برتر]] آنها است، با [[آیین حق]] آمده و گذشتگان را [[تصدیق]] کرده است»<ref>اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref>.<ref>ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.</ref>. | |||
==[[فلسفه فراوانی پیامبران]]== | |||
به [[دلایل]] مختلف به تعدد پیامبران نیاز بوده است، که برخی از این دلایل عبارتاند از: | |||
# [[تکامل]] [[بشر]] و دگرگونی شرایط [[حیات]]: از یک طرف بشر در طول [[تاریخ]] حیات خود [[راه تکامل]] را پیموده و به تدریج سطح [[تفکر]] و [[دانش]] او بالا رفته است، بشر ابتدایی از [[فکر]] و [[اندیشه]] ای همانند بشر دورههای بعد، برخوردار نبوده است و از طرف دیگر شرایط [[زندگی]] در دورههای تاریخ و نیز نقاط مختلف جغرافیایی در یک [[مقطع]] [[تاریخی]]، مختلف بوده و از نظر [[اخلاقی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و جهات دیگر تفاوتهایی [[حکم]] فرما بوده است و بالطبع حل این [[مشکلات]] و مسائل برنامههای خاصی را [[طلب]] میکرده است. از این جهت [[خداوند]] برای [[پاسخگویی]] به مشکلات و مسائل گوناگون [[جوامع بشری]] در دورههای متوالی (یا در یک [[مقطع]] [[تاریخی]]) پیامبرانی را [[مبعوث]] نموده است این یکی از [[علل]] تعدد [[رسولان الهی]] است. | |||
#پراکندگی [[اقوام]] و [[جمعیت]] ها: عامل دیگر تعدد [[پیامبران]] در یک مقطع تاریخی و [[عصر]] واحد، پراکندگی اقوام و جمعیتهای بشری از یک طرف و نبودن وسائل [[ارتباط]] جمعی لازم از طرف دیگر است و با توجه به [[عمومیت]] [[دلایل]] [[لزوم بعثت]] میبایست برای همه اقوام وجوامع بشری پیامبرانی مبعوث شوند. در نتیجه هم در یک دوره و هم در دورههای تاریخی متوالی، پیامبرانی متعدد از جانب [[خدا]] [[برا]] نگیخته شدهاند که سرانجام جریان [[بعثت]] با [[پیامبر اسلام]]{{صل}} متوقف گردید. | |||
# [[حفظ]] اصل [[نبوت]]: مخاطبان [[حضرت آدم]]{{ع}} بسیار محدود و به خانوادهاش منحصر میشد و اصل نبوت ایشان [[تصدیق]] و [[ایمان به خداوند]] و [[عدم اطاعت]] از [[شیطان]] بود. [[انسان]] دارای [[غرایز حیوانی]] است که در [[حقیقت]] [[دشمن]] دوم تلقی میشود. چنین [[انسانی]] چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ [[راه]] به [[راهنمایی]] مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی [[نیازمند]] بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل [[دیانت]] از [[فراموشی]] و انتقال صحیح آن به نسلهای بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزههای آسمانی پیامبران، مفقود و مورد [[تحریف]] واقع نشود. | |||
#ناپدید شدن [[کتابهای آسمانی]]: مخاطبان پیامبران نتوانستند [[کتب آسمانی]] که پر از آموزههای [[ناب]] بود را حفظ و صیانت کنند بدین [[دلیل]] بعد از مدتی مفقود و ناپدید میشدند. بر این اساس، [[ضرورت]] ارسال [[مجدد]] کتاب و [[پیامبر]] آسمانی در میان [[بشر]] باقی مانده بود. | |||
#کوتاه بودن [[عمر انسان]]: [[عمر]] هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای [[حکمت آفرینش]] این نبوده که نخستین پیامبر تا [[پایان جهان]]، زنده بماند و همۀ [[انسانها]] را شخصاً [[راهنمایی]] کند. | |||
# [[تحریف]] [[شرایع]]: بعد از [[گذشت]] مدت زمانی از [[مبعوث]] شدن یک [[پیامبر]]، آموزههای آسمانی او به آفت تحریف و [[بدعت]] [[مبتلا]] میشدند<ref>برای آگاهی از نمونههایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.</ref>. تحریف و [[بدعت در دین]]، در حوزه [[اعتقادی]] و عملی و... میتواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به [[حضرت عیسی]]{{ع}} و جابهجا کردن [[حکم]] [[حرام]] و [[حلال]]: {{متن قرآن|وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.</ref>. لذا برای از بین بردن [[تحریفها]] و [[بدعتها]] باید پیامبرانی مبعوث میشدند. | |||
با توجه به این نکات، [[حکمت]] تعدّد [[انبیاء]]{{ع}} و [[اختلاف شرایع]] آسمانی در پارهای از [[احکام]] [[عبادی]] یا [[قوانین اجتماعی]]، روشن میشود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در [[اصول عقاید]] و مبانی [[اخلاقی]]، در کلّیات احکام فردی و [[اجتماعی]] نیز هماهنگی داشتهاند. مثلاً [[نماز]] در همۀ [[ادیان آسمانی]]، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امتها متفاوت بوده است، یا [[زکات]] و [[انفاق]] در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است<ref>ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |