ولید بن عقبه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مارس ۲۰۲۱
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
۱۴- پس سخن را کم کن و بر مبلغ افزای و [[مال]] بسیاری را که امروز در [[اختیار]] داری صرف کن و آشکارا بگوی که از پنهان‌کنندگان مال‌اندوز نیستی. ([[وقعة صفین]]، [[نصر بن مزاحم]]، ص۵۴-۵۳).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۴۹۳-۴۹۵.</ref>
۱۴- پس سخن را کم کن و بر مبلغ افزای و [[مال]] بسیاری را که امروز در [[اختیار]] داری صرف کن و آشکارا بگوی که از پنهان‌کنندگان مال‌اندوز نیستی. ([[وقعة صفین]]، [[نصر بن مزاحم]]، ص۵۴-۵۳).</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۴۹۳-۴۹۵.</ref>


==[[ولید]] و [[جنگ صفین]]==
==ولید و [[جنگ صفین]]==
[[عبدالله بن عوف]] بن احمر نقل می‌کند: هنگامی که ما در [[صفین]] در برابر [[معاویه]] و [[شامیان]] قرار گرفتیم، دیدیم که آنها در جایی صاف فرود آمده، اردوی گسترده‌ای بر پا کرده و سرچشمه آب را در اختیار گرفته‌اند، و ابواعور، سواران و پیادگان را بر سر آب به صف کرده و تیراندازان را، همراه با نیزه داران و سپرداران، پیشاپیش آنان گماشته است و همگی دستاری سفید بر سر بسته و تعداد زیادی ایستاده‌اند تا مانع دسترسی ما به آب شوند. بی درنگ، نزد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رفتیم و این موضوع را به ایشان گزارش دادیم. آن [[حضرت]] [[صعصعة بن صوحان]] را خواند و فرمود: "نزد معاویه برو و به او بگو: ما این [[راه]] را پیموده‌ایم، و من از [[جنگ]] با شما، پیش از [[اتمام حجت]]، بیزارم. ولی تو با سوارانت بر ما تاختی و پیش از آنکه ما به جنگ با تو پردازیم به [[پیکار]] ما برخاستی و در آغاز جنگ بر ما پیش دستی کردی؛ نظر ما بر آن است که از جنگ خودداری کنیم تا تو را به [[حق]]، [[دعوت]] و [[علوم]] اتمام سیارگر [[حجت]] کرده باشیم. اینک این [[ستیزه‌جویی]] دیگری است که از شما سرزده و بین [[مردم]] و آب مانع شده‌اید؛ پس این مانع را از میان بردار تا به آنچه میان ما و شما می‌گذرد و بدانچه ما و شما تا بدین جا کرده‌ایم [[نیک]] بیندیشیم. اگر تو [[دوست]] داری که قصد اصلی را که به خاطر آن آمده‌ایم رها کنیم و بگذاریم [[مردم]] بر سر آب بجنگند، تا هر که [[پیروز]] شد آن را بنوشد! همان کار را انجام دهیم".
[[عبدالله بن عوف بن احمر]] نقل می‌کند: هنگامی که ما در [[صفین]] در برابر [[معاویه]] و [[شامیان]] قرار گرفتیم، دیدیم که آنها در جایی صاف فرود آمده، اردوی گسترده‌ای بر پا کرده و سرچشمه آب را در اختیار گرفته‌اند، و ابواعور، سواران و پیادگان را بر سر آب به صف کرده و تیراندازان را، همراه با نیزه داران و سپرداران، پیشاپیش آنان گماشته است و همگی دستاری سفید بر سر بسته و تعداد زیادی ایستاده‌اند تا مانع دسترسی ما به آب شوند. بی‌درنگ، نزد [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} رفتیم و این موضوع را به ایشان گزارش دادیم. آن [[حضرت]] [[صعصعة بن صوحان]] را خواند و فرمود: "نزد معاویه برو و به او بگو: ما این [[راه]] را پیموده‌ایم، و من از [[جنگ]] با شما، پیش از [[اتمام حجت]]، بیزارم. ولی تو با سوارانت بر ما تاختی و پیش از آنکه ما به جنگ با تو پردازیم به [[پیکار]] ما برخاستی و در آغاز جنگ بر ما پیش دستی کردی؛ نظر ما بر آن است که از جنگ خودداری کنیم تا تو را به [[حق]]، [[دعوت]] و [[علوم]] اتمام سیارگر [[حجت]] کرده باشیم. اینک این [[ستیزه‌جویی]] دیگری است که از شما سرزده و بین [[مردم]] و آب مانع شده‌اید؛ پس این مانع را از میان بردار تا به آنچه میان ما و شما می‌گذرد و بدانچه ما و شما تا بدین جا کرده‌ایم [[نیک]] بیندیشیم. اگر تو [[دوست]] داری که قصد اصلی را که به خاطر آن آمده‌ایم رها کنیم و بگذاریم [[مردم]] بر سر آب بجنگند، تا هر که [[پیروز]] شد آن را بنوشد! همان کار را انجام دهیم".
 
[[معاویه]] به [[یاران]] خود گفت: "نظر شما چیست؟"
[[معاویه]] به [[یاران]] خود گفت: "نظر شما چیست؟"
[[ولید بن عقبه]] گفت: "همان گونه که آنان [[عثمان]] را از آب باز داشتند ما هم آب را بر آنها می‌بندیم. وی را [[چهل]] [[روز]] در محاصره گرفته، جرعه‌ای آب سرد و لقمه‌ای گوارا را از او باز گرفتند؛ [[خدا]] مرگشان دهد! بگذار [[تشنگی]] ایشان را بکشد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref>.
[[ولید بن عقبه]] گفت: "همان گونه که آنان [[عثمان]] را از آب باز داشتند ما هم آب را بر آنها می‌بندیم. وی را [[چهل]] [[روز]] در محاصره گرفته، جرعه‌ای آب سرد و لقمه‌ای گوارا را از او باز گرفتند؛ [[خدا]] مرگشان دهد! بگذار [[تشنگی]] ایشان را بکشد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۱۶۰-۱۶۱.</ref>.
چون روز پنجم [[جنگ صفین]] فرا رسید [[عبدالله بن عباس]] و ولید بن عقبه از دو [[لشکر]] به میدان آمدند و [[نبرد]] [[سختی]] کردند؛ [[ابن عباس]] به ولید بن عقبه نزدیک شد و [[ولید]] به دشنامگویی به [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] پرداخته، گفت: "ای ابن عباس، شما [[قطع رحم]] کردید و [[خویشاوندی]] را نادیده گرفتید و پیشوای خود را کشتید، [[رفتار]] [[خداوند]] را با خود چگونه دیدید؟ آنچه خواستید به شما نداده‌اند و بدانچه [[آرزو]] داشتید نیز دست نیافته‌اید؛ ان شاء [[الله]] خداوند شما را هلاک می‌کند و ما را بر شما [[پیروزی]] می‌دهد".
 
ابن عباس به او گفت: "با من بجنگ". ولی او خودداری کرد، و ابن عباس آن روز سخت جنگید. سپس نیمروز بی آنکه هیچ یک از جنگاوران، پیروز شده باشند، از یک دیگر جدا شدند و آن روز، یکشنبه بود<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۴۶۱.</ref>
چون روز پنجم [[جنگ صفین]] فرا رسید [[عبدالله بن عباس]] و ولید بن عقبه از دو [[لشکر]] به میدان آمدند و [[نبرد]] [[سختی]] کردند؛ [[ابن عباس]] به ولید بن عقبه نزدیک شد و [[ولید]] به دشنام‌گویی به [[خاندان]] [[عبدالمطلب]] پرداخته، گفت: "ای ابن عباس، شما [[قطع رحم]] کردید و [[خویشاوندی]] را نادیده گرفتید و پیشوای خود را کشتید، [[رفتار]] [[خداوند]] را با خود چگونه دیدید؟ آنچه خواستید به شما نداده‌اند و بدانچه [[آرزو]] داشتید نیز دست نیافته‌اید؛ ان شاء [[الله]] خداوند شما را هلاک می‌کند و ما را بر شما [[پیروزی]] می‌دهد".
 
ابن عباس به او گفت: "با من بجنگ". ولی او خودداری کرد، و ابن عباس آن روز سخت جنگید. سپس نیمروز بی آنکه هیچ یک از جنگاوران، پیروز شده باشند، از یک دیگر جدا شدند و آن روز، یکشنبه بود<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[ولید بن عقبه (مقاله)|مقاله «ولید بن عقبه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref>


==[[دشنام]] دادن ولید به [[امام علی]]{{ع}}==
==[[دشنام]] دادن ولید به [[امام علی]]{{ع}}==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش