←مقدمه
(صفحهای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
مغلطای<ref>مغلطای، ج۱، ص۴۵.</ref> توجیه ابن اثیر را وارد ندانسته و میگوید: ابونعیم، منکر وجود ابراهیم بن نعیم بن نحام نشده، بلکه اشکال ابونعیم بر تفسیر ابن منده است. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۲۴.</ref> نیز نظر ابونعیم را تأیید کرده است، ولی افزوده که صحابی بودن ابراهیم به این [[روایت]] نیست؛ چرا که [[زبیر بن بکار]] به [[تولد]] او در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} تصریح کرده است. | مغلطای<ref>مغلطای، ج۱، ص۴۵.</ref> توجیه ابن اثیر را وارد ندانسته و میگوید: ابونعیم، منکر وجود ابراهیم بن نعیم بن نحام نشده، بلکه اشکال ابونعیم بر تفسیر ابن منده است. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۳۲۴.</ref> نیز نظر ابونعیم را تأیید کرده است، ولی افزوده که صحابی بودن ابراهیم به این [[روایت]] نیست؛ چرا که [[زبیر بن بکار]] به [[تولد]] او در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} تصریح کرده است. | ||
سخن زبیر بن بکار، ناظر بر این روایت است که [[اسامة بن زید]] در چهارده سالگی [[زن]] خود، [[زینب]] دختر [[حنظله]] را [[طلاق]] داد و [[نعیم بن نحام]]، به درخواست [[پیامبر]] با او [[ازدواج]] کرد و صاحب [[ابراهیم]] شد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۵۳.</ref>. با توجه به این [[روایت]] و نیز هیجده سالگی [[اسامه]] در سال یازدهم<ref>ابن سعد، ج۴، ص۴۹.</ref>، به دست میآید که این [[ازدواج]] در سال هفتم بوده است. [[ابن حجر]]<ref>تعجیل، ص۳۱.</ref> در [[تأیید]] این مطلب میگوید: در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} ابن | سخن زبیر بن بکار، ناظر بر این روایت است که [[اسامة بن زید]] در چهارده سالگی [[زن]] خود، [[زینب]] دختر [[حنظله]] را [[طلاق]] داد و [[نعیم بن نحام]]، به درخواست [[پیامبر]] با او [[ازدواج]] کرد و صاحب [[ابراهیم]] شد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۵۳.</ref>. با توجه به این [[روایت]] و نیز هیجده سالگی [[اسامه]] در سال یازدهم<ref>ابن سعد، ج۴، ص۴۹.</ref>، به دست میآید که این [[ازدواج]] در سال هفتم بوده است. [[ابن حجر]]<ref>تعجیل، ص۳۱.</ref> در [[تأیید]] این مطلب میگوید: در [[زمان رسول خدا]]{{صل}} ابن عمر به پدرش پیشنهاد کرد با دختر نعیم بن نحام ازدواج کند و در آن [[زمان]]، ابراهیم، [[کودکی]] بیش نبود. | ||
هر چند [[صحابی]] بودن ابراهیم از مطالب یاد شده آشکار میشود، وجود [[غلام]] برای کودکی کمتر از چهار سال که در مضیقه [[مالی]] هم قرار گرفته، بعید مینماید. شاید با توجه به این مطلب، [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱.</ref> بر اساس [[روایات معتبر]] دیگر بیان داشته که مردی به دلیل نیاز مالی، خواست غلام مدبّر خود را بفروشد. [[پیامبر]] فرمود: چه کسی این را میخرد؟ [[نعیم بن عبدالله نحام]] آن غلام را به هشتصد [[درهم]] خرید. | |||
<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن نعیم بن نحام عدوی حجازی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص: | [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، ج۴، ص۱۳.</ref>، ابونعیم<ref>ابونعیم، ج۱، ص۲۱۱.</ref> و برخی دیگر<ref>ابن حجر، تعجیل، ج۱، ص۳۰.</ref> ابراهیم را [[تابعی]] دانستهاند. ابراهیم همانند پدرش، از [[بزرگان مدینه]] و یکی از سه نفری بود که [[رهبری]] [[قیام]] [[مردم]] این [[شهر]] را در سال ۶۳ به عهده داشتند. [[عبدالله بن جعفر]] برای جلوگیری از [[کشتار]] [[مردم مدینه]]، از [[یزید]] خواست [[لشکر]] [[شام]] متعرض آنان نشوند، ولی یزید گفت: چنانچه به [[اطاعت]] گردن ننهند، از تعرض در [[امان]] نخواهند بود. [[عبدالله]]، نامهای به سه نفر از [[رهبران]] قیام، از جمله ابراهیم نوشت، ولی آنان توصیه او را نپذیرفتند؛ در نتیجه، [[واقعه حره]] به وجود آمد. ابراهیم و [[فضل بن عباس بن ربیعه]] در یک [[حمله]] توانستند خود را به نزدیکی [[خیمه]] [[مسلم بن عقبه]] - [[فرمانده سپاه]] شام که به سبب کشتار زیاد به [[مسرف]] گفتند - برسانند، ولی هر دو و همراهانشان کشته شدند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۷۱؛ طبری، ج۴، ص۳۷۵.</ref>. ابراهیم به وسیله نیزه [[زبیر بن خزیمه خثعمی]] کشته شد<ref>بخاری، التاریخ الصغیر، ج۱، ص۱۷۱.</ref>. [[مروان]] چون به [[جسد]] [[ابراهیم]] گذر کرد که به گونهای بود که بر حیای وی دلالت داشت گفت: او در زندگانی و [[مرگ]] چنین بود. [[مسرف]] گفت: چنین انسانهایی در بهشتاند، ولی [[مردم]] [[شام]]، این سخن را از تو نشنوند<ref>ابن سعد، ج۵، ص۱۷۱.</ref>. | ||
[[همسر]] نخست او، [[رقیه]] دختر [[عمر بن خطاب]] و [[خواهر]] [[حفصه]] بوده است که بدین مناسبت، ابراهیم در شمار باجناقهای [[پیامبر]] قرار میگیرد<ref>ابن حبیب بغدادی، ص۱۰۱.</ref>. وی از او یک دختر داشت که از [[دنیا]] رفت<ref>ابن حبان، ج۲، ص۱۴۴.</ref>. ابراهیم، همسر دیگری نیز داشت که دختر [[عبیدالله بن عمر]] بود، ولی از دنیا رفت. پس از او، [[عاصم بن عمر]] [[دست]] ابراهیم را گرفت و به [[خانه]] برد و او را در [[انتخاب]] یکی از دو دخترانش، [[امعاصم]] و حفصه مختار کرد. ابراهیم به دلیل اینکه شنیده بود [[آل مروان]] به ام عاصم نظر دارند، حفصه را انتخاب کرد و [[عبدالعزیز بن مروان]] با ام عاصم [[ازدواج]] کرد، ولی درگذشت. پس از کشته شدن ابراهیم در [[واقعه حره]]، عبدالعزیز با حفصه ازدواج کرد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۳۲۵.</ref>. در [[روایات]]، دو پسر به نامهای [[مجاهد]]<ref>ابن حجر، تعجیل، ج۱، ص۳۰.</ref> و ابیبکیر<ref>ابن ابی حاتم، ج۸، ص۱۳۷.</ref> برای ابراهیم گفته شده است که احتمال میرود هر دو یکی باشند.<ref>[[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «ابراهیم بن نعیم بن نحام عدوی حجازی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۰۲.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |