کاربر:Jokar/صفحه تمرین 7: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
واژه ایمان در لغت عربی به معانی آرامش، اطمینان قلب، نبود ترس و تصدیق آمده است<ref>معجم مقاییس اللغة، واژه «أمن»، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۵/کتاب العین، واژه «أمن»، ج۸ ص۳۸۹/ لسان العرب، واژه «أمن»، ج۱۳ ص۲۱</ref> و در اصطلاح، باور واعتقاد به تمام آنچه که پیامبر (ص) از طرف خدا بر مردم آورده، می‌باشد. علمای امامیه علاوه بر این معنا طبق روایات، مقائلند که ایمان یعنی عقیده به امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) و ائمه‌ی (ع) بعد از اوست و مؤمن، به معنای شیعه به کار می‌رود. با این تعریف، همۀ آنان که مؤمن‌اند، مسلمان‌اند، امّا هرکس مسلمان باشد، لزوما مؤمن نیست.<ref> بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۸ ح ۳۷.ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴/فرهنگ فقه فارسی، «ایمان»، ج۱، ص۷۸۷</ref>  
واژه ایمان در لغت عربی به معانی آرامش، اطمینان قلب، نبود ترس و تصدیق آمده است<ref>معجم مقاییس اللغة، واژه «أمن»، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۵/کتاب العین، واژه «أمن»، ج۸ ص۳۸۹/ لسان العرب، واژه «أمن»، ج۱۳ ص۲۱</ref> و در اصطلاح، باور واعتقاد به تمام آنچه که پیامبر (ص) از طرف خدا بر مردم آورده، می‌باشد. علمای امامیه علاوه بر این معنا طبق روایات، مقائلند که ایمان یعنی عقیده به امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) و ائمه‌ی (ع) بعد از اوست و مؤمن، به معنای شیعه به کار می‌رود. با این تعریف، همۀ آنان که مؤمن‌اند، مسلمان‌اند، امّا هرکس مسلمان باشد، لزوما مؤمن نیست.<ref> بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۸ ح ۳۷.ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴/فرهنگ فقه فارسی، «ایمان»، ج۱، ص۷۸۷</ref>  


در اصطلاح متکلمین و اندیشمندان اسلامی برای ایمان معانی دیگری ازجمله :'''علم و معرفت'''<ref>اسفار،صدرالدین شیرازی: 1386، 6: 7- 8/فیض کاشانی: 1358، 1: 6 و 8/شهید ثانی: 1409، 78/نراقی: 1367، 359- 362</ref>، '''عمل(جوارحی)تنها'''<ref>نظریه خوارج: شهرستانی: 1400، 1: 113؛ اشعری: 1426، 86، 110و 114؛ بغدادی: بی تا، 63/نطریه معتزله: ربانی گلپایگانی: 1416، 147</ref>، '''تصدیق قلبی واقرار زبانی و عمل جوارحی'''<ref>هو مذهب اکثر السلف و جمیع ائمة الحدیث و کثیر من المتکلمین و المحکی عن مالک و الشافعی و الاوزاعی». (تفتازانی: 1409، 5: 179- 180)</ref> که در سخنی از امیرالمومنین(ع) در تعریف ایمان بدان اشاره می‌کنند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷.</ref>، '''تصدیق قلبی و اقرار زبانی '''<ref>بغدادی: بی تا، 203- 206؛ ابن شاذان: 1402، 20- 21/سبحانی: 1412 ب، 3: 114- 117</ref> و یا به معنای '''تصدیق قلبی'''<ref>طوسی: 1393، 48- 49/لاهیجی: 1372، 165</ref>، به تمام آموزه های حضرت محمد(ص) و جانشینان آن حضرت از امامان معصوم(ع)، نقل کرده اند.<ref>مقاله عبدالله ابراهیم زاده آملی؛فصلنامه کلام اسلامی</ref>
در اصطلاح متکلمین و اندیشمندان اسلامی برای ایمان معانی دیگری ازجمله :'''علم و معرفت'''<ref>اسفار،صدرالدین شیرازی: 1386، 6: 7- 8</ref>، '''عمل(جوارحی)تنها'''، '''تصدیق قلبی واقرار زبانی و عمل جوارحی''' که در سخنی از امیرالمومنین(ع) در تعریف ایمان بدان اشاره می‌کنند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷.</ref>، '''تصدیق قلبی و اقرار زبانی ''' و یا به معنای '''تصدیق قلبی'''، به تمام آموزه های حضرت محمد(ص) و جانشینان آن حضرت از امامان معصوم(ع)، نقل کرده اند.<ref>مقاله عبدالله ابراهیم زاده آملی؛فصلنامه کلام اسلامی</ref>
        
        
==ماهیت و ارکان [[ایمان]]==
==ماهیت و ارکان [[ایمان]]==
خط ۱۲: خط ۱۲:


==متعلقات ایمان==
==متعلقات ایمان==
متکلمین امامیه به طور کلی ایمان به اصول مذهب شیعه یعنی توحید، نبوت، معاد ، عدل و امامت امامان دوازده گانه(ع)را از لوازم ایمان می دانند.  البته برای ایمان مصادیق و لوازم دیگری هم وجود دارد که درآیات و روایات بدان اشاره شده است ؛ازجمله مصادیق ایمان در قرآن کریم : ایمان به خدا، ایمان به همه پیامبران،  ایمان به آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل شده است؛ مانند کتاب‌های آسمانی،  ایمان به روز قیامت،  ایمان به فرشتگان و ایمان به غیب، در روایات هم محبت اهل البیت (ع)  و در برخی دیگر از روایات ولایت اهل بیت(ع)  از لوازم ایمان به شمار آمده است. شاید کامل ترین تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را دربر بگیرد، تعریفی باشد که جناب طبرسی در تفسیر مجمع البیان فرموده اند: ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آن‌ها را واجب نموده است  
متکلمین امامیه به طور کلی ایمان به اصول مذهب شیعه یعنی توحید، نبوت، معاد ، عدل و امامت امامان دوازده گانه(ع)را از لوازم ایمان می دانند.  البته برای ایمان مصادیق و لوازم دیگری هم وجود دارد که درآیات و روایات بدان اشاره شده است ؛ازجمله مصادیق ایمان در قرآن کریم : ایمان به خدا، ایمان به همه پیامبران،  ایمان به آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل شده است؛ مانند کتاب‌های آسمانی،  ایمان به روز قیامت،  ایمان به فرشتگان و ایمان به غیب، در روایات هم محبت اهل البیت (ع)  و در برخی دیگر از روایات ولایت اهل بیت(ع)  از لوازم ایمان به شمار آمده است. شاید کامل ترین تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را دربر بگیرد، تعریفی باشد که جناب طبرسی در تفسیر مجمع البیان فرموده اند: ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آن‌ها را واجب نموده است<ref>ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۱۹۸.</ref>


==مراتب ایمان==
==مراتب ایمان==
خط ۲۶: خط ۲۶:


==اقسام ایمان==
==اقسام ایمان==
[[ایمان]] از جهات گوناگون دارای اقسامی است:
#از حیث دوام و بقا به ثابت و عاریتی تقسیم می‌‌شود: نوعی از [[ایمان]]، [[ایمانی]] است مستقرّ که در عمق [[دل‌ها]] ثابت و برقرار است و نوع دیگر [[ایمانی]] که به صورت عاریه تا زمان معیّنی میان [[دل‌ها]] و سینه‌ها در نوسان است<ref>{{متن حدیث|فَمِنَ الْإِيمَانِ مَا يَكُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِي الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا يَكُونُ عَوَارِيَّ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ}}، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.</ref>. [[ایمان]] ثابت، [[ایمانی]] است که به حد ملکات [[نفسانی]] رسیده و در اعماق [[جان]] ریشه دوانده، اما [[ایمان]] عاریتی به این [[درجه]] از ثبوت نرسیده است.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 158</ref>
#از حیث رتبه و [[مقام]]، [[ایمان]] به [[قلبی]]، زبانی و عملی تقسیم شده است<ref>{{متن حدیث|الايمانُ معرفَةٌ بالقَلبِ و اقرارٌ باللِسانِ و عَمَلٌ بالأركانِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ٢٢٧</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۱۵۸.</ref>
# [[ایمان]] در یک تقسیم دیگر به [[عقلی]] و [[قلبی]] تقسیم شده است: [[ایمان]] [[عقلی]]، عبارت از مجموعه معارفی است که [[عقل]] [[انسانی]] به آن [[یقین]] پیدا می‌‌کند. [[معارف]] مربوط به مبدأ، [[معاد]]، [[نبوّت]]، [[امامت]] و... در این شمار است. [[قرآن کریم]] به این مجموعه، عنوان عامّ "[[اسلام]]" را اطلاق کرده است: {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ}}<ref>«تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> و ایمان‌های عموم [[مردم]]، از همین نوع است. اینگونه از [[ایمان]] نیز، بدون تردید [[آدمی]] را از [[مخالفت]] [[اوامر الهی]] باز می‌‌دارد. [[ایمان]] [[قلبی]] نوری [[الهی]] و هدایتی ویژه است که برای [[احیاء]] [[قلب]] [[انسان]] و جلا دادن او، از سوی [[خداوند]] گسیل و در [[نفوس]] [[مؤمن]] مستقر می‌‌شود. این [[ایمان]]، با اجتناب از مراتب ضعیف [[محرّمات]] و انجام مراحل پائینتر [[واجبات]]، در [[قلب]] آغاز و اندک اندک [[رشد]] می‌‌نماید؛ تا سرانجام با حصول "[[ایمان]] [[قلبی]]"، [[آدمی]] از تمامی [[محرّمات]] و مکروهات و حتّی مباحات اجتناب ورزد<ref>ر.ک: [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ص ۴۳۱-۴۳۲.</ref>.


==فوائد و آثارایمان==
در قرآن، نهج البلاغه و حدیث موارد زیادی برای آثار ایمان ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از:


==فوائد و آثارایمان==
===قرآن===
قرآن کریم برای ایمان فواید بسیاری برشمرده است که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
قرآن کریم برای ایمان فواید بسیاری برشمرده است که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
سرمایه رستگاری، رهایی از عذاب دوزخ، موجب آمرزش گناهان و ورود در بهشت  
*سرمایه رستگاری، رهایی از عذاب دوزخ، موجب آمرزش گناهان و ورود در بهشت<ref>  سوره صف، آیه ۱۰ ـ ۱۲«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»</ref>
بهره مند شدن از رحمت الهی و هدایت به صراط مستقیم
*بهره مند شدن از رحمت الهی و هدایت به صراط مستقیم<ref>سوره بقره، آیه ۱۳۷« فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا»</ref>
نورانیت مؤمن در قیامت  
*نورانیت مؤمن در قیامت<ref>سوره نساء، آیه ۱۷۵« فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا»</ref>
مؤمنان هراس و ناراحتی به خود راه نمی‌دهند  
*مؤمنان هراس و ناراحتی به خود راه نمی‌دهند<ref>سوره حدید، آیه ۱۲« يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ»</ref>
بخشش الهی و رزق فراوان  
*بخشش الهی و رزق فراوان<ref>۲۷۷« إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ.... وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»</ref>
• اطمینان قلب
 
===نهج البلاغه===
برای ایمان آثار و کارکردهایی در [[نهج البلاغه]] ذکر شده است. برای مثال، [[شهود]] [[غیب]] و خدابینی یکی از آن‌هاست. در [[نهج البلاغه]] سخن از آن است که چشم‌ها [[خدا]] را همچون اجسام درنمی‌یابند، امّا دل‌ها در پرتو ایمان [[راستین]] او را درخواهند یافت<ref>{{متن حدیث|لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷٩</ref>. از دیگر کارکردهای ایمان، شرک‌زدایی شک‌زدایی است. [[امام]] می‌فرماید: بدو ایمان داریم، ایمان کسی که غیب‌ها را به چشم دیده است و بر آنچه وعده داده‌اند، [[آگاه]] شده؛ ایمانی که [[اخلاص]] آن [[شرک]] را زدوده است و [[یقین]] ان [[شک]] را زایل کرده<ref>{{متن حدیث|وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ عَايَنَ الْغُيُوبَ وَ وَقَفَ عَلَى الْمَوْعُودِ إِيمَاناً نَفَى إِخْلَاصُهُ الشِّرْكَ وَ يَقِينُهُ الشَّكَّ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱٤</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 159.</ref>.
 
===حدیث===
پروردگار مهربان آثار دنیوی فراوانی را برای ایمان قرار داده است تا دلهای افراد را نسبت به ایمان و تسلیم در برابر حق متمایل سازد.
 
===برتری دعای مؤمن===
امام زین العابدین (ع) در خصوص دعا کردن مؤمن می فرمایند: مؤمن کسی است که دعای او بدون یکی از این سه اثر نیست، یا برایش ذخیره می‌گردد، یا در دنیا برآورده می‌شود و یا بلائی  از او (به واسطه دعا کردنش) که می خواست به او برسد بگردانده می‌شود.<ref>{{متن حدیث|المؤمنُ مِن دُعائهِ ‏على ثلاثٍ: إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن يُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصِيبَهُ}}، حسین بن شعبه الحرانی، تحف العقول، ص 287</ref>.
 
===صلابت===
از ویژگیهای فردی که نور ایمان در وجودش تجلی یافته است، صلابت است، در این خصوص امام کاظم (ع) می‌‍فرمایند: {{متن حدیث|ان المومن اعزمن الجبل، الجبل یستفل بالمعاول، و المومن لا یستفل دینه بشیء}}<ref>مشکاة الأنوار في غرر الأخبار، ج 1، ص 89</ref>، در اینجا امام(ع) می‌فرمایند که مؤمن از کوه سخت تر است چرا که کوه با ضربات تیشه شکاف بر می‌دارد اما دین مؤمن با هیچ چیز شکاف نمی‌خورد.
 
===دفع بلایا===
با توجه به روایات مصومین (ع) یکی از بزرگترین آثار اجتماعی ایمان، دفع بلایا از جامعه به واسطه ایمان است، چرا که در روایات متعدد از معصومین (ع) اینطور آمده که خداوند جامعه‌ای را که در آن افراد با ایمان حضور داشته باشند عذاب نمی‌کند، و یا در برخی روایات آمده که گاهی خداوند شهری را به واسطه وجود یک مؤمن از نابودی نگاه می‌دارد.<ref>محمد، کلینی، اصول کافی، ج 5، ص 69</ref>
 
===نجات در دنیا و آخرت===
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده: خداوند مؤمن را از فتنه ها و حوادث دنیا در امان قرار نداده است، ولی او را از گمراهی در دنیا و بدبختی در آخرت نجات می‌دهد.<ref>{{متن حدیث|لَمْ یؤمِنْ اللهُ مؤمنٌ مِنْ هزاهِزِ الدُّنیا، وَلكنِّهُ آمَنَهُ مِنْ العُمی فیها وَالشّقاءٍ فِی الآخرةِ، اصول كافی، ج 5، ص 89}}</ref>
 
===آرامش و امنیت===
نتیجه نهایی ایمان داشتن، آرامش و امنیت در جامعه است. جامعه‌ای که همه افراد آن با یکدیگر روابط صحیح، و بدور از گناه و ظلم دارند چطور ممکن است که امنیت و آرامش نداشته باشند، در اینباره امام صادق (ع) می‌فرمایند: برای هر کس، چیزی است که با او آرامش می‌یابد ومؤمن به برادر مؤمنش آرامش می‌یابد همانطور که پرنده به همنوع خود آرامش می یابد.<ref>محمد حکیمی،الحیاه،ج1،ص268</ref> <ref>سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>{{منبع}}


==نشانه‌های ایمان==
==نشانه‌های ایمان==
خط ۴۳: خط ۶۹:
• عقل: شرط ایمان و نشانه بارز مؤمن، عقلانیت اوست.  
• عقل: شرط ایمان و نشانه بارز مؤمن، عقلانیت اوست.  
• عمل(شامل گفتار و کردار): زبان او ورای قلبش باشد و سخن او از روی تدبیر و ایمان و عملش از هم جدا نشوند   
• عمل(شامل گفتار و کردار): زبان او ورای قلبش باشد و سخن او از روی تدبیر و ایمان و عملش از هم جدا نشوند   
با توجه به کلام امیرالمؤمنین (ع) در [[نهج البلاغه]]، نشانه‌ها و شاخصه‌های شخص با ایمان در چهار چیز است:
# '''ظاهر عمومی و چهره''': [[شادمانی]] [[مؤمن]] در رخسار اوست و [[اندوه]] وی در دلش<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳.</ref>.
# '''[[قلب]]''': [[ایمان]] هیچ بنده‌ای [[راستین]] نبُوَد مگر آنکه اطمینانش به آنچه نزد خداست بیش از آن باشد که نزد (خود) اوست<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۱۰.</ref>، به بیان دیگر [[اعتماد]] او به [[قدرت الهی]] همواره بیش از داشته‌های خود باشد.
# '''[[عقل]]''': [[شرط ایمان]] و نشانه بارز [[مؤمن]]، [[عقلانیت]] اوست.
# '''عمل(شامل گفتار و [[کردار]])''': [[زبان]] او ورای قلبش باشد و سخن او از روی [[تدبیر]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref> و [[ایمان]] و عملش از هم جدا نشوند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۱۵۸.</ref>
البته با توجه به روایات، ایمان شاخصه‌های دیگری هم دارد، همچون حدیثی که از پیامبر اکرم (ص) منقول است: انسان مؤمن نیست مگر آن که دلش بازبانش یکی باشد وزبانش با دلش و گفتارش با کردارش ناسازگار نباشد.<ref>{{متن حدیث|إن الرجل لایکون مومنا حتی یکون قلبه مع لسانه سواء ویکون لسانه مع قلبه سواء ولایخالف قوله عمله}}، محمد، محمدی ری شهری، همان، ص 365</ref>
*آموزه‌های [[نهج البلاغه]]، نشانه‌های [[مؤمن]] را در چهار مرحله می‌داند:
#ظاهر عمومی و چهره: شادمانی [[مؤمن]] در رخسار اوست و [[اندوه]] وی در دلش<ref>{{متن حدیث|الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 157.</ref>.
#[[قلب]]: ایمان هیچ بنده‌ای [[راستین]] نبُوَد مگر آنکه اطمینانش به آنچه نزد خداست بیش از آن باشد که نزد (خود) اوست<ref>{{متن حدیث|لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۱۰</ref>. به بیان دیگر در حوزه باور قلبی و [[یقین]]، [[مؤمن]] کسی است که اعتماد او به [[قدرت الهی]] همواره بیش از داشته‌های خود باشد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 157.</ref>.
#[[عقل]]: در حوزه [[عقل]]، شرط ایمان و نشانه بارز [[مؤمن]]، [[عقلانیت]] اوست. در واقع تا کسی خردمند نباشد، [[مؤمن]] نمی‌شود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 157.</ref>.
#عمل (شامل گفتار و کردار): در حوزه عمل (گفتار و کردار) از جمله‌ نشانه‌های [[مؤمن]] آن است که زبان او ورای قلبش باشد و سخن او از روی [[تدبیر]]<ref>{{متن حدیث|لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ فَإِنْ كَانَ خَيْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً وَارَاهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 157.</ref>.
*هم‌چنین در کلامی دیگر بیان می‌دارد که ایمان و عمل چون دو برادرند از یک شکم و دو رفیق همراه‌اند (در یک راه) و هیچ یک از هم جدا نشوند<ref>{{متن حدیث|اَلْإِيمَانُ وَ اَلْعَمَلُ أَخَوَانِ تَوْأَمَانِ وَ رَفِيقَانِ لاَ يَفْتَرِقَانِ لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ أَحَدَهُمَا إِلاَّ بِصَاحِبِه}}؛ غررالحکم، ج ١، ص ١٩٧.</ref>. حاصل آنکه بروز و [[ظهور]] [[نشانه‌ها]] در چهار حوزه پیش‌گفته ترکیبی از نیک‌سیرتی و زیباصورتی را در [[فضایل]] و مکارم [[اخلاقی]] برای [[مؤمن]] رقم می‌زند<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۳۳۳</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 158.</ref>.
در روایتی از [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز [[ایمان]]، [[نشانه]] [[عمل صالح]] و [[عمل صالح]] هم [[نشانه]] [[ایمان]] دانسته شده‌است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی| روحی، ابوالفضل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۱۹۳</ref>


==کم و زیاد شدن ایمان==
==کم و زیاد شدن ایمان==
در [[قرآن]] از ازدیاد [[ایمان]] [[سخن]] گفته شده است: «اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است»<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}} سوره فتح، آیه ۴.</ref>؛ همچنین آمده است: «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند»<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}} سوره انفال، آیه ۲.</ref>. بر این اساس باید پذیرفت منظور از [[ایمان]] در این [[آیات]] که سخن از ازدیاد [[ایمان]] در آنها گفته شده، باید به معنایی [[تصور]] شود که قابل ازدیاد باشد؛ مانند [[آرامش]] [[قلبی]]<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۹۶.</ref> و یا [[اعتماد]] نمودن<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>.


اکثر بزرگان قائلند امکان زوال [[ایمان]] وجود دارد و برای این گفتۀ خود [[ادله]] ای هم اقامه کرده‌اند: از جمله استشهاد به آیه: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا}}<ref>«خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا  راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.</ref>، با توجه به معنای آیه مشخص می‌شود امکان کم و زیاد شدن و از بین رفتن ایمان وجود دارد<ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.</ref>.


[[آیات]] و [[روایات]] پرشماری بر این [[حقیقت]] که [[ایمان]] دارای درجاتی است و قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ [[گواهی]] می‌دهند؛ از جمله آنجا که [[خداوند]] در قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ}}<ref>«تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.</ref><ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ۲۲/ ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا}}<ref>«و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید» سوره انفال، آیه ۲</ref>، ودر روایت هست که: [[خداوند]]، [[ایمان]] را بر هفت بخش تقسیم کرده است: [[نیکی]]، [[صدق]]، [[یقین]]، [[رضا]]، وفا، [[علم]] و [[بردباری]]، آن گاه سهم هر کس را از آنها داده است و هر کس همه آنها را در خود گرد آورد، [[مؤمن]] کامل است<ref>بحار الانوار، ۶۶/ ۱۷۵- ۱۵۴</ref> و در [[روایت]] دیگری اینچنین آمده که [[ایمان]] را ده درجه است مانند نردبان که [[مؤمن]] یک به یک آنها را طی می‌کند<ref>{{متن حدیث|إِنَ‏ الْإِیمَانَ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ‏ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَی شَیْ‏ءٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی الْعَاشِر}} الکافی، ج۲، ص ۴۵۵، بحار الانوار، ۶۶/ ۱۶۵.</ref>، بدین سان، [[مراتب ایمان]] نزد علمای شیعه، حقیقتی است پذیرفته شده که قابلیت زیادت و نقصان دارد و همین امر سبب می شود که هر یک از مومنین در درجه و مرتبه ای از ایمان قرار بگیرند، در نتیجه باید گفت که فرد مومن هرگز نباید در یک مرحله از ایمان توقف کند و باید دائماً به سوی درجات بالاتر ایمان پیش برود.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 406-407</ref>
==رابطه‌ی کفر و ایمان==
==رابطه‌ی کفر و ایمان==
با توجه به آموزه‌های قرآنی، [[ایمان]] در برابر [[کفر]] قرار دارد که گونه‌ای از [[ظلم]] است: {{متن قرآن|كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}} <ref>«چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.</ref>؛ زیرا [[کافر]] با [[محروم]] نمودن خود از [[حقیقت]]، [[ستم]] می‌کند. بنابراین [[ایمان]] یعنی دوری نمودن از [[ظلم]] به خود، همراه با [[جدیت]] در [[طلب]] [[حقیقت]] و [[صداقت]] در [[پذیرش]] آن (در صورت روشن شدن آن).
از [[تقابل]] [[کفر]] و [[تقوا]]{{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref> «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند می‌گیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref> و توجه به معنای [[تقوا]] (دور نگه داشتن خود از [[رذائل اخلاقی]])، فهمیده می‌شود [[کفر]] گونه‌ای از [[آلوده]] بودن به [[رذائل اخلاقی]] است و در نتیجه [[ایمان]] که در مقابل [[کفر]] است به معنای دور نگه داشتن خود از [[رذائل اخلاقی]] است<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>.
از نگاه [[قرآن]]، [[کافران]] کسانی هستند که تنها دنبال متنعم شدن از [[دنیا]] و خوردن در [[دنیا]] به مانند چارپایان هستند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ}}<ref> «و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار می‌شوند و همچون چارپایان می‌خورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.</ref>؛ یعنی هیچ‌گونه مسئولیت [[اخلاقی]] اعم از [[اخلاق]] [[معرفت‌شناسی]] و یا [[اخلاق]] [[رفتاری]] [[احساس]] نمی‌کنند. بنابراین [[مؤمن]] کسی است که مسؤلیت‌های [[اخلاقی]] خود را به خوبی انجام می‌دهد. به این معنا که در بُعد [[اخلاق]] [[معرفت‌شناسی]]، خود را موظف می‌بیند که [[حق]] را بشناسد و طالب آن باشد و هر جا [[حق]] برایش روشن شد آنرا بپذیرد و بر طبق آن [[رفتار]] خود را تنظیم کند<ref>[[علی رضا عصیانی|عصیانی، علی رضا]]، [[ ایمان - عصیانی (مقاله)|مقاله «ایمان»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref>.




==(رابطه)اسلام و ایمان==
==(رابطه)اسلام و ایمان==
بسیاری از عالمان شیعه، معتقدند اسلام و ایمان دو مفهوم متفاوت هستند و بر این اساس، اسلام اعم از ایمان است؛  
بسیاری از عالمان شیعه، معتقدند اسلام و ایمان دو مفهوم متفاوت هستند و بر این اساس، اسلام اعم از ایمان است؛  
برخی از علما همچون شیخ طوسی قائلند اسلام و ایمان یکی است.   
*برخی از علما همچون شیخ طوسی قائلند اسلام و ایمان یکی است.   
عدۀ دیگری قائلند اسلام و ایمان با هم تغایر دارند: اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست.  
*عدۀ دیگری قائلند اسلام و ایمان با هم تغایر دارند: اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست.  
گروهی هم می‌‌گویند: ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در حقیقت و واقع، اسلام و ایمان یکی است.   
*گروهی هم می‌‌گویند: ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در حقیقت و واقع، اسلام و ایمان یکی است.   
برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند:
*برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند:
1. نخستین مرتبۀ اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی با ذکر شهادتین است و به دنبال آن اوّلین مرتبه ایمان قرار می‌گیرد که اعتقاد قلبی اجمالی به شهادتین و عمل به بیشتر احکام اسلام است.
#نخستین مرتبۀ اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی با ذکر شهادتین است و به دنبال آن اوّلین مرتبه ایمان قرار می‌گیرد که اعتقاد قلبی اجمالی به شهادتین و عمل به بیشتر احکام اسلام است.
2. مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد که تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است.
#مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد که تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است.
3. پس از مرتبه دوم ایمان، مرتبه سوم اسلام است که سایر قوای حیوانی تسلیم می‌شود و انسان به جایگاهی می‌رسد که چنان خدا را عبادت می‌کند، گویا او را می‌بیند. به دنبال این مرتبۀ اسلام، مرتب، سوم ایمان قرار دارد که فروتنی در عبادات ودوری از لغو است چنانکه خداوند در سوره مؤمنون بدان اشاره کرده است.  
#پس از مرتبه دوم ایمان، مرتبه سوم اسلام است که سایر قوای حیوانی تسلیم می‌شود و انسان به جایگاهی می‌رسد که چنان خدا را عبادت می‌کند، گویا او را می‌بیند. به دنبال این مرتبۀ اسلام، مرتب، سوم ایمان قرار دارد که فروتنی در عبادات ودوری از لغو است چنانکه خداوند در سوره مؤمنون بدان اشاره کرده است.  
4. بعد از مرتبۀ سوم ایمان، مرتب، چهارم اسلام قرار دارد که عنایت و موهبت الهی این حقیقت را به او نشان می‌دهد که مالکیت فقط برای مال خداست و به دنبال آن مرتبه چهارم ایمان قرار دارد که عمومیت حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است.   
#بعد از مرتبۀ سوم ایمان، مرتب، چهارم اسلام قرار دارد که عنایت و موهبت الهی این حقیقت را به او نشان می‌دهد که مالکیت فقط برای مال خداست و به دنبال آن مرتبه چهارم ایمان قرار دارد که عمومیت حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است.   


[[ایمان]] و [[اسلام]] به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا [[ایمان]] در لغت به معنای [[تصدیق]] است و [[اسلام]] به معنای [[انقیاد]] و [[خشوع]]، امّا در معنای اصطلاحیِ این دو [[اختلاف]] وجود دارد، برخی از نظریات عبارت است از:
#برخی از علما همچون شیخ طوسی(ره)<ref>شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۱۸</ref> قائلند [[اسلام]] و [[ایمان]] یکی است، [[ادله]] ای که در این زمینه اقامه شده عبارت است از:
## [[اسلام]] و [[ایمان]] هر دو در [[شرع اسلام]]، اسم برای کسانی قرار داده شده‌اند که [[شایسته]] مدح‌اند و تفاوت بین آن دو لفظی است. این [[دلیل]] درست نیست، زیرا صرف برای [[مدح]] بودن دو واژه [[دلیل]] بر تساوی آنها نیست، بلکه سبب [[مدح]]، امور متعددی می‌تواند باشد.
##بر اساس آیۀ {{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران  نیافتیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵ ـ ۳۶</ref> اگر [[ایمان]] و [[اسلام]] به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری صحیح نبود. در این مورد نیز باید گفت: [[آیه]] و [[استدلال]] مرتبط با آن تساوی کلی [[ایمان]] و [[اسلام]] را ثابت نمی‌کند بلکه حداکثر [[اجتماع]] [[اسلام]] و [[ایمان]] در برخی موارد [[اثبات]] می‌‌شود.
#شیخ مفید(ره) و برخی دیگرقائلند [[اسلام]] و [[ایمان]] با هم تغایر دارند: [[اسلام]] اعم از [[ایمان]] است و هر مؤمنی [[مسلمان]] است ولی هر [[مسلمانی]] [[مؤمن]] نیست<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات داوری، ص۵۴</ref>. ادلۀ این گروه نیز عبارت است از:
##لفظ [[ایمان]] از [[تصدیق]] آنچه [[خداوند]] از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر می‌دهد و [[اسلام]] از [[تسلیم]] و [[انقیاد]]، متعلق [[تصدیق]] با [[اخبار]] [[سازگاری]] دارد و [[تسلیم]] با [[امر و نهی]].
##آیۀ {{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا}}<ref>سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref> دال بر تغایر است.
##آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف کرده است: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ»<ref>سوره احزاب، آیه: ۳۵.</ref>.
## [[روایات]]: [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْإِیمَانَ‏ یُشَارِکُ‏ الْإِسْلَامَ‏ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ}}<ref>کافی، ج۲، ص ۲۵.</ref>.
#گروهی هم می‌‌گویند: [[ایمان]] و [[اسلام واقعی]] یکی است امّا [[اسلام ظاهری]] با [[ایمان]] متفاوت و اعم از آن است، امّا در [[حقیقت]] و واقع [[اسلام]] و [[ایمان]] یکی است. به [[دلیل]] [[آیه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
#برخی هم برای [[اسلام]] و [[ایمان]] مراتبی قائل شده اند:
##نخستین مرتبۀ [[اسلام]]، [[پذیرش]] ظاهر [[اوامر و نواهی]] [[الهی]] با ذکر [[شهادتین]] است و به دنبال آن اوّلین مرتبه [[ایمان]] قرار می‌گیرد که [[اعتقاد قلبی]] اجمالی به [[شهادتین]] و عمل به بیشتر [[احکام اسلام]] است.
##مرتبه دوم [[اسلام]] پس از مرتبه اوّل [[ایمان]] قرار دارد که [[تسلیم]] و [[انقیاد]] [[قلبی]] در برابر بیشتر [[اعتقادات]] به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم [[ایمان]] پس از این مرتبه [[اسلام]] است و آن [[اعتقاد]] تفصیلی به تمام حقایق [[دینی]] است.
##پس از مرتبه دوم [[ایمان]]، مرتبه سوم [[اسلام]] است که سایر [[قوای حیوانی]] [[تسلیم]] می‌شود و [[انسان]] به جایگاهی می‌رسد که چنان [[خدا]] را [[عبادت]] می‌کند، گویا او را می‌بیند. به دنبال این مرتبۀ [[اسلام]]، مرتب، سوم [[ایمان]] قرار دارد، چنانکه [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند و آنان که از یاوه  رویگردانند» سوره مؤمنون، آیه ۱  ـ۳</ref>.
##بعد از مرتبۀ سوم [[ایمان]]، مرتب، چهارم [[اسلام]] قرار دارد که [[عنایت]] و [[موهبت الهی]] این [[حقیقت]] را به او نشان می‌دهد که [[مالکیت]] فقط برای [[مال]] خداست و بعد از آن مرتبه چهارم [[ایمان]] قرار دارد که تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و [[افعال]] [[بنده]] [[مؤمن]] است: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref>
# عده ای دیگر قائل‌اند که گاهی ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده می‌‌دانند: {{متن حدیث|الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار بلا عمل}}<ref>اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴. </ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۱۴. </ref>
==اصناف مؤمنین==
==اصناف مؤمنین==
در حدیثی از امام صادق (ع) در مورد اقسام مؤمنین اینچنین آمده: مؤمنان دو دسته اند ، یکی مؤمنی که به عهد خدا عمل کرده و به شرط خدا وفا کرده است که خداوند کریم در قرآن درموردش می‌فرماید: {{متن قرآن|مِّنَ المُؤمِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عَهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهِم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلا}}<ref> احزاب/23</ref>، ایشان همان دسته هستند که نه هراس‌های دنیا و نه هراس‌های آخرت به آنها نمی‌رسد، و شفاعت می‌کنند و خودشان نیازی به شفاعت دیگری ندارند و مؤمنان دیگر، چون زراعت تازه روئیده و لطیف هستند، گاهی کج می‌شوند و گاهی راست و اینها هستند که دچار هراس از آخرت می‌شوند و از مؤمنانی نیستند که مورد شفاعت قرار بگیرد ویا دیگری را شفاعت کند.<ref> محمد، کلینی،اصول کافی،ج5،ص71. 16</ref>.<ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>.<ref>{{منبع}}</ref>




==چیستی مؤمن==
==چیستی مؤمن==
بسته به تعاریفی که [[متکلمان]] از [[ایمان]] کرده‌اند، "[[مؤمن]]" تعاریف متعددی گرفته است. بنابر تعریف مشهور [[شیعه]]، [[مؤمن]] کسی است که به [[توحید]] و لوازم آن ـ [[نبوت]]، [[معاد]]، [[امامت]] و همه آن چیزی که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} آورده است ـ [[باور]] داشته و با زبان بدان [[اقرار]] کند. در نظرگاه [[قرآنی]]، [[باور]] و [[یقین]] به [[تنهایی]] کافی نیست؛ همان گونه که [[اقرار زبانی]] به [[تنهایی]] کافی نیست.


در [[کلام]] و [[فقه]] [[شیعه]]، [[اعتقاد به امامت]] [[امامان معصوم]]{{ع}} از ارکان [[ایمان]] است و بدون آن، [[ایمان]] مصداق نمی‌یابد هر چند [[اسلام]] تحقق می‌یابد. در [[عرف]] [[مردم]]، کسی را [[مؤمن]] گویند که [[اهل]] [[تعبد]] و [[عبادت]] است و به [[واجبات]] و [[مستحبات]] [[دینی]] پای‌بندی می‌کند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۳۴</ref>.




خط ۷۱: خط ۱۵۵:
با توجه به روایات برخی از رذیلتهای اخلاقی ماننددروغگوییی ، حسد  و غضب  ازبین برنده‌ی ایمان است
با توجه به روایات برخی از رذیلتهای اخلاقی ماننددروغگوییی ، حسد  و غضب  ازبین برنده‌ی ایمان است


با توجه به مبانی‌ای که علمای شیعه از آیات و روایات به دست آورده‌اند باید گفت که اگر [[ایمان]] را [[تصدیق قلبی]] مبتنی بر [[معرفت]] بدانیم که امر اختیاری است، امکان زوال آن روشن است و بر اساس دیدگاه‌هایی که عمل را [[ایمان]] یا جزء [[ایمان]] می‌داند، امکان زوال [[ایمان]] قابل [[انکار]] نیست، بر اساس دیدگاهی که [[ایمان]] را [[معرفت یقینی]] می‌داند نیز امکان زوال [[ایمان]] وجود دارد، زیرا [[معرفت]] امر نظری است و با ایجاد [[شبهه]] و [[شک]] در مقدمات آن، [[یقین]] و [[معرفت]] نیز زایل می‌شود.


==اقوال متکلمین==
با برررسی روایات هم به همین مطلب می‌رسیم که امکان زوال ایمان وجود دارد؛ روایاتی که اشاره دارند که برخی از رذیلتهای اخلاقی ازبین برنده‌ی ایمان است از جمله:
*دروغگویی: {{متن حدیث|إِنَّ الْكِذْبَ هُوَ خَرابُ الْايْمانِ}}<ref>بحارالانوار، ج 72، ص 247</ref>،در این روایت امام معصوم (ع) به طور صریح می‌فرمایند که دروغ، ازبین برنده‌ی ایمان است.
*حسد: {{متن حدیث|إنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الْایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ}}<ref>؛ حسد ایمان را می‌خورد همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۶</ref>، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در این حدیث با ذکر یک مثال می‌فرمایند: همانطوری که آتش هیزم را ازبین می‌برد، حسد هم ایمان را نابود می‌کند.
*غضب: {{متن حدیث|الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل}}<ref>مجمع الفائده، محقق اردبیلی، ج 12، ص 368/ إرشاد القلوب، جلد۱، ص ۱۷۷</ref>، این روایت هم با ذکر مثال زوال پذیری ایمان را می‌رساند که چطور سرکه عسل را تباه می‌کند، غضب هم همانطور ایمان را از بین می‌برد.


در روایات دیگری از امام صادق (ع) بعضی از مواردی که باعث تباهی ایمان می‌شود را اینطور بیان می‌کنند: بی گمان بنده به سبب یکی از پنج کاری که، همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج می‌شود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب  گناهان کبیره.<ref>{{متن حدیث|.... وقد یخرج من الایمان بخمس جهات من الفعل کلها متشابهات معروفات: الکفر و الشرک و الضلال و الفسق و رکوب الکبائر}}محمد، محمدی ری شهری،‌ میزان الحکمه، ج1، ص 385</ref>.


==ایمان در فرق اسلامی==
گناهان وموارد متعدد دیگری نیز در کلام معصومین (علیهم اسلام) به عنوان آفت ایمان شمرده شده است، از جمله: دوروئی<ref>عبدالواحد، امدی، غررالحکم ،ص 75، {{متن حدیث|الایمان بریء من النفاق}}، ایمان از دو روئی به دور است</ref>، مکر<ref>همان ،ص 97، {{متن حدیث|المکر والغلّ مجانبا للایمان}}، مکر وکینه از ایمان به دورند</ref>، سوءظن<ref>حسین جلالی، مجموعه الاخبار ،ص 215</ref>، بداخلاقی<ref>محمد باقر، مجلسی، بحار الانوار، ج 64 ، ص 301</ref> و موارد متعدد دیگر.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref> <ref>ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸</ref> <ref>مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون</ref>
 


==تقلید در ایمان==
==تقلید در ایمان==
طبق نظر اندیشمندان شیعه ایمان برای تمام اعمال عبادی ازجمله: نماز، حج، زکات، خمس، روزه، اجتهاد، امام جماعت، قضاوت و ... لازم و شرط صحت و قبولی این اعمال است و همچنین بر این باورند که تقلید در ایمان، کافی نیست و باید قلبا به آن برسند و اجبار در آن راه ندارد.
طبق نظر اندیشمندان شیعه ایمان برای تمام اعمال عبادی ازجمله: نماز، حج، زکات، خمس، روزه، اجتهاد، امام جماعت، قضاوت و ... لازم و شرط صحت و قبولی این اعمال است و همچنین بر این باورند که تقلید در ایمان، کافی نیست و باید قلبا به آن برسند و اجبار در آن راه ندارد.
[[فقهای اهل سنت]]، [[تقلید]] در [[ایمان]] را درست می‌دانند اما [[معتزله]]، [[اشاعره]] و [[امامیه]] آن را صحیح نمی‌دانند. برخی ادلۀ صحت [[تقلید]] در [[ایمان]] عبارت است از:
# [[ایمان]] همان [[تصدیق]] است و این [[تصدیق]] وجود پیدا کرده است بدون اینکه با آنچه که موجب [[کفر]] است مقارن باشد. منتها باید دانست: درست که [[ایمان]] همان [[تصدیق]] است، لکن [[تصدیق]] مبتنی بر [[معرفت]] است و در [[تقلید]] حصول [[معرفت]] وجود ندارد.
#در [[آیات قرآن]] از [[جدال]] در [[آیات الهی]] [[نهی]] شده است: {{متن قرآن|مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا}}<ref>«جز کافران کسی در آیات خداوند چالش نمی‌ورزد» سوره غافر، آیه ۴.</ref> و [[تفکر]] باب [[جدال]] را می‌گشاید، پس جایز نیست. اما باید دانست هر گونه [[جدال]] مقصود نیست، بلکه مراد [[جدال]] به [[باطل]] است به [[دلیل]]: {{متن قرآن|وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ}}<ref>«و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند» سوره غافر، آیه ۵.</ref>؛ نه [[جدال]] به [[حق]] که به آن امر شده است: {{متن قرآن|وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.</ref>.
اما برخی از ادلۀ عدم صحت [[تقلید]] نیز عبارت‌اند از:
# [[آیات قرآن]]: {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ}}<ref>«و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.</ref>. از سوی دیگر در [[آیات]] بسیاری [[انسان‌ها]] به [[تفکر]] فرا خوانده شده‌اند.
#اگر [[تقلید]] [[باطل]] نباشد، آوردن [[معجزات]] از سوی [[پیامبران]] در [[حکم]] [[عبث]] است.
در مجموع می‌توان گفت: [[تقلید]] در همه مسایل [[اعتقادی]]، حتی وجود [[خداوند]] جایز نیست و به [[تسلسل]] می‌انجامد، ولی اگر در مسایل اساسی [[استدلال]] باشد، می‌توان در مسایل پیچیده به [[اهل خبره]] [[رجوع]] کرد و در نتیجه [[تقلید]] در تفاصیل [[اعتقادات]] جایز و در اصول آن جایز نیست<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref>.
==پانویس==
{{پانویس2}}
۴۶۶

ویرایش