آزادی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۳۵۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۱
خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
# [[آزادی]] در ما لا [[نصّ]] فیه: [[تکالیف]] الزامی در اسلام که در اصطلاح [[قرآنی]] از آن به «[[حدود الهی]]»<ref>{{متن قرآن|...تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «...اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref> تعبیر شده است، به‌طور کامل مشخص و غیر قابل توسعه است در حالی که قلمروی خارج از محدوده تکالیف، پیوسته در حال گسترش می‌باشد و [[قرآن]] و [[سنت]] بر [[محدودیت]] الزامات [[شرعی]] و نامحدود بودن آزادی‌ها تأکید دارند.
# [[آزادی]] در ما لا [[نصّ]] فیه: [[تکالیف]] الزامی در اسلام که در اصطلاح [[قرآنی]] از آن به «[[حدود الهی]]»<ref>{{متن قرآن|...تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}} «...اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref> تعبیر شده است، به‌طور کامل مشخص و غیر قابل توسعه است در حالی که قلمروی خارج از محدوده تکالیف، پیوسته در حال گسترش می‌باشد و [[قرآن]] و [[سنت]] بر [[محدودیت]] الزامات [[شرعی]] و نامحدود بودن آزادی‌ها تأکید دارند.
نفی آزادی‌ها با توسعۀ الزامات شرعی نوعی تعدّی به حدود الهی است که در قرآن، به‌طور صریح از آن منع شده<ref>المحلی، ج۱، ص۶۲.</ref> و در سنت از آن به [[بدعت]] یاد شده است<ref>فقه سیاسی، ج۷، ۲۴۹-۲۵۰.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۲.</ref>
نفی آزادی‌ها با توسعۀ الزامات شرعی نوعی تعدّی به حدود الهی است که در قرآن، به‌طور صریح از آن منع شده<ref>المحلی، ج۱، ص۶۲.</ref> و در سنت از آن به [[بدعت]] یاد شده است<ref>فقه سیاسی، ج۷، ۲۴۹-۲۵۰.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۲.</ref>
==آزادی در اسلام==
اصلی‌ترین و ابتدایی‌ترین معنای [[آزادی]]، داشتن [[اختیار]] است و در مقابل [[جبر]] (مجبور بودن) قرار دارد<ref>آزادی از دیدگاه اسلام، ص۱۵؛ {{متن قرآن|وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ}} «و گفتیم: ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گیرید و از (نعمت‌های) آن، از هر جا خواهید فراوان بخورید اما به این درخت نزدیک نشوید که از ستمگران گردید» سوره بقره، آیه ۳۵؛ {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ...}} «و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند.».. سوره کهف، آیه ۲۹؛ {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}} «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref>. آیاتی در [[قرآن]] وجود دارد که [[انسان]] را مختار دانسته، افراد را نسبت به انجام برخی امور [[امر و نهی]] می‌کند، زیرا امر و نهی تنها در مورد مخاطب مختار صادق است. انسان، همواره می‌خواهد در امور اختیاری، بی‌قید و افسار گسیخته و طبق [[هوای نفس]] عمل کند. و هیچ قانونی برای کنترل در اختیارات او وضع نشود. و در صورت وضع مجازاتی برای او در برنداشته باشد<ref>رساله‌ای درباره آزادی، ص۲۵.</ref>. اگر معیارهای [[ذهنی]] افراد، [[غرایز]] و بعد حیوانی باشد، آزادی به عنوان عدم تقید به بسیاری از [[قوانین]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] خواهد بود. البته در صورتی که قوانین آن جامعه کارآمد و ارزشی باشند، زیرا در جامعه ارزشی به کمال [[هویت]] [[انسانی]] و [[روحیات]] [[بشر]] توجه می‌شود. [[قانون]] مداری در آن، عین [[ارزش]] است و جامعه در [[راه]] رسیدن به ارزش‌های کارآمدتر تکاپو می‌کند. برای جداسازی و [[شناسایی]] جامعۀ ارزشی و حیوانی می‌توان از [[عقل و دین]] بهره برد. [[عقل]]، ممیز انسان از غرایز و حیوانیت صرف است<ref>{{متن قرآن|أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}} «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>. [[عقل]] به [[آزادی]] و [[اختیار]] [[هویت]] می‌دهد. [[درک]] ناکارآمدی [[غرایز]] در طی مسیر [[واقعی]] [[زندگی]] و [[احساس]] [[نیاز به قانون]] از عقل برمی‌خیزد. اما در ادامه [[قانون]] [[برتر]]، برای رسیدن به [[رشد]] و تعالی بیشتر، عقل، [[قدرت]] [[پاسخگویی]] کامل را ندارد (با توجه به وجود درصدهای مختلف عقل مداری در [[جامعه]] و تفاوت در تحلیل‌ها، [[تفکرات]] و...). از این‌رو، [[دین]] با ارائه [[قوانین]] برتر و [[ارسال رسل]]، [[بشر]] را در رسیدن به [[علم]] کامل‌تر و برداشت درست [[عقلانی]] [[راهنمایی]] می‌کند.
در [[روایات]] به این امر تصریح شده و [[علم‌آموزی]] به عنوان امر [[واجب]]، مورد توجه قرار گرفته<ref>مشکات الانوار، ص۱۳۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، کسانی را که [[تعقل]] نمی‌ورزند، همانند چهارپایان و حتی از آنان گمراه‌تر و نادان‌تر دانسته<ref>{{متن قرآن|أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}} «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref>.
[[اسلام]]، با [[احترام]] به [[اختیار انسان]]، با سفارش به علم آوری، [[انسان]] را به مدد نیروی تعقل رها نمی‌کند. بلکه با [[احکام]] پویای دین، [[هدایت]] او را در دست می‌گیرد. [[تعالیم اسلام]]، همواره توجه صرف به مسائل مادی و غریزی را [[نکوهش]] کرده، آن را حیوانیت برشمرده، توجه به مسائل غیر مادی ماورایی را در زندگی مدنظر قرار می‌دهد<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۰۸؛ {{متن قرآن|أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا}} «آیا گمان می‌کنی که بیشتر آنان می‌شنوند یا خرد می‌ورزند؟ آنها جز همگون چارپایان نیستند بلکه گمراه‌ترند» سوره فرقان، آیه ۴۴؛ غرر الحکم.</ref>. با وجود همۀ این مسائل، اسلام انسان را حتی در عرصۀ [[انتخاب]] دین، [[صاحب اختیار]] می‌داند<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز اس[[تورات]]ر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref>.
[[دین]] مجموعه‌ای از [[احکام]]، [[قوانین]] و باید و نبایدها است که [[خداوند]] آن را متناسب با ذات [[بشر]] و [[رشد]] و تعالی او وضع کرده. [[انسان]] [[عاقل]] با دقت در این قوانین، وجود آن را برای رسیدن خود و [[جامعه]] به کمال، ضروری می‌بیند. [[اسلام]]، [[نماینده]] گروه [[اهل تعقل]] را [[دانشمندان]] می‌داند<ref>{{متن قرآن|وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ}} «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم و آنها را جز دانشوران درنمی‌یابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.</ref>.
همان‌طور که بیان شد دین باید و نبایدهایی دارد، از این‌رو انسان [[دین‌مدار]]، با [[انتخاب]] دین برای برخی رفتارهای خود، محدودیتی ایجاد می‌کند. اما با این حال، تلخی این [[محدودیت]] در رسیدن به جامعه‌ای کارآمد، ارزش‌مدار، [[امین]] و هویت‌مند، شیرین می‌نماید. وقتی توجه به دین و انتخاب آن در [[زندگی]] بشر مورد توجه و [[تأیید]] قرار گرفت، با نیروی [[تعقل]] و بدون [[اصرار]]، [[تعصب]] و غرض‌ورزی، باید به مطالعۀ [[ادیان]] پرداخت، تا بتوان [[کامل‌ترین دین]] را در [[رسیدن به کمال]] [[واقعی]] اتخاذ کرد.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۰.</ref>


==منابع==
==منابع==
۷۳٬۱۸۵

ویرایش