ابوبکره ثقفی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سباء' به 'سبأ'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'سباء' به 'سبأ')
خط ۴۳: خط ۴۳:
در سال بیستم، [[عمر بن خطاب]]، ابوبکره را پس از [[قدامة بن مظعون]]، [[والی]] [[بحرین]] و یمامه کرد<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.
در سال بیستم، [[عمر بن خطاب]]، ابوبکره را پس از [[قدامة بن مظعون]]، [[والی]] [[بحرین]] و یمامه کرد<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.


او در زمره [[قاعدین]] بود؛ زیرا در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] شرکت نکرد<ref>مفید، ص۲۹۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۴۱ و ج۸، ص۶۳؛ همو، السیرة النبویه، ج۴، ص۶۳۲.</ref> و از آنها به [[فتنه]] تعبیر می‌کرد. عبدالرحمان فرزند ابوبکره می‌گوید: پدرم از [[همراهی]] با [[عایشه]] گوشه گرفت و از [[پیغمبر]] [[روایت]] کرد: {{متن حدیث|لَن یُفلِحَ قَومٌ ولَّوا أَمرهم إمرأه}}<ref>مفید، ص۲۹۷.</ref>؛ [[حسن بصری]] می‌گوید: ابوبکره [[تصمیم]] گرفت با [[طلحه]] و [[زبیر]] همراه شود. هنگامی که عایشه را سرگروه ایشان دید، بازگشت. از وی پرسیدند: چرا با ایشان همراه نشدی، گفت: دیدم زنی سر رشته امور ایشان را به دست دارد. از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که از [[ملکه]] سباء یاد کرد و فرمود: {{متن حدیث| لَا أَفْلَحَ قَوْمٍ تدبرهم امْرَأَةُ }}<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۸ و ۴۷؛ مفید، ص۲۹۷.</ref>؛ به نظر می‌رسد [[ابوبکره]] در [[بصره]] مورد توجه بوده و گهگاه خطابه‌هایی داشته است. مثلا در [[ماه رمضان]]، [[امامت نماز]] [[جماعت]] را به عهده می‌گرفت<ref>بلاذری، ج۲، ص۱۴۰.</ref> و از او روایاتی درباره [[شب قدر]] نقل شده است<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۹.</ref>.
او در زمره [[قاعدین]] بود؛ زیرا در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] شرکت نکرد<ref>مفید، ص۲۹۷؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۳۴۱ و ج۸، ص۶۳؛ همو، السیرة النبویه، ج۴، ص۶۳۲.</ref> و از آنها به [[فتنه]] تعبیر می‌کرد. عبدالرحمان فرزند ابوبکره می‌گوید: پدرم از [[همراهی]] با [[عایشه]] گوشه گرفت و از [[پیغمبر]] [[روایت]] کرد: {{متن حدیث|لَن یُفلِحَ قَومٌ ولَّوا أَمرهم إمرأه}}<ref>مفید، ص۲۹۷.</ref>؛ [[حسن بصری]] می‌گوید: ابوبکره [[تصمیم]] گرفت با [[طلحه]] و [[زبیر]] همراه شود. هنگامی که عایشه را سرگروه ایشان دید، بازگشت. از وی پرسیدند: چرا با ایشان همراه نشدی، گفت: دیدم زنی سر رشته امور ایشان را به دست دارد. از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که از [[ملکه]] سبأ یاد کرد و فرمود: {{متن حدیث| لَا أَفْلَحَ قَوْمٍ تدبرهم امْرَأَةُ }}<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۸ و ۴۷؛ مفید، ص۲۹۷.</ref>؛ به نظر می‌رسد [[ابوبکره]] در [[بصره]] مورد توجه بوده و گهگاه خطابه‌هایی داشته است. مثلا در [[ماه رمضان]]، [[امامت نماز]] [[جماعت]] را به عهده می‌گرفت<ref>بلاذری، ج۲، ص۱۴۰.</ref> و از او روایاتی درباره [[شب قدر]] نقل شده است<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۳۹.</ref>.


به [[یقین]] به مناسبت [[جنگ جمل]] و حضور [[عایشه]] در آن بود که روایاتی از رسول خدا{{صل}} درباره [[هلاکت]] مردان و اقوامی که [[زنان]] [[سرپرستی]] ایشان را عهده‌دار شدند، آورده است<ref>احمدبن حنبل، ج۵، ص۳۸، ۴۳ و ۴۵؛ ابن قانع، ج۳، ص۱۴۳؛ مفید، ص۲۹۷.</ref>. او درباره سرپرستی زنان بر مردان چند گونه [[روایت]] نقل کرده است؛ یکی به مناسبت ملکه سباء که روایت آن [[یادآوری]] شد. دیگر اینکه می‌گوید: در [[مدینه]] نزد [[پیامبر]] بودم که خبر آوردند پوران، دختر [[خسرو پرویز]] بر تخت نشسته است، رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَن یُفلِحَ قَومٌ ولَّوا أَمرهم إمرأه}}<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۳.</ref>؛ و نیز علت [[خانه نشینی]] خویش را، [[پیروی]] از فرمایش پیامبر بیان می‌کند که در آن، از [[جنگ]] میان [[مسلمانان]] [[نهی]] شده است. او [[قاتل]] و مقتول را مستحق [[عذاب]] می‌داند<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۱، ۴۶ و ۵۰.</ref>. وی از رسول خدا{{صل}} روایت کرد که به زودی حوادثی رخ می‌دهد که در آن [[انسان]] خوابیده بهتر از نشسته، نشسته بهتر از ایستاده، ایستاده بهتر از رونده و رونده بهتر از کوشنده است. مردی پرسید: [[فرمان]] چیست؟ پیامبر فرمود: "هرکس شتری دارد، به شترش بپیوندد و هرکس گوسفندی ([[دامپروری]]) دارد، به آنان سرگرم شود و هر کس زمینی ([[کشاورزی]]) دارد، به آن مشغول باشد و کسی که چیزی ندارد، شمشیرش را با سنگی بشکند و خویشتن را [[نجات]] دهد، خویشتن را نجات دهد (دو بار)"<ref>احمدبن حنبل، ج۵، ص۴۰-۳۹.</ref>.
به [[یقین]] به مناسبت [[جنگ جمل]] و حضور [[عایشه]] در آن بود که روایاتی از رسول خدا{{صل}} درباره [[هلاکت]] مردان و اقوامی که [[زنان]] [[سرپرستی]] ایشان را عهده‌دار شدند، آورده است<ref>احمدبن حنبل، ج۵، ص۳۸، ۴۳ و ۴۵؛ ابن قانع، ج۳، ص۱۴۳؛ مفید، ص۲۹۷.</ref>. او درباره سرپرستی زنان بر مردان چند گونه [[روایت]] نقل کرده است؛ یکی به مناسبت ملکه سبأ که روایت آن [[یادآوری]] شد. دیگر اینکه می‌گوید: در [[مدینه]] نزد [[پیامبر]] بودم که خبر آوردند پوران، دختر [[خسرو پرویز]] بر تخت نشسته است، رسول خدا{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَن یُفلِحَ قَومٌ ولَّوا أَمرهم إمرأه}}<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۳.</ref>؛ و نیز علت [[خانه نشینی]] خویش را، [[پیروی]] از فرمایش پیامبر بیان می‌کند که در آن، از [[جنگ]] میان [[مسلمانان]] [[نهی]] شده است. او [[قاتل]] و مقتول را مستحق [[عذاب]] می‌داند<ref>احمد بن حنبل، ج۵، ص۴۱، ۴۶ و ۵۰.</ref>. وی از رسول خدا{{صل}} روایت کرد که به زودی حوادثی رخ می‌دهد که در آن [[انسان]] خوابیده بهتر از نشسته، نشسته بهتر از ایستاده، ایستاده بهتر از رونده و رونده بهتر از کوشنده است. مردی پرسید: [[فرمان]] چیست؟ پیامبر فرمود: "هرکس شتری دارد، به شترش بپیوندد و هرکس گوسفندی ([[دامپروری]]) دارد، به آنان سرگرم شود و هر کس زمینی ([[کشاورزی]]) دارد، به آن مشغول باشد و کسی که چیزی ندارد، شمشیرش را با سنگی بشکند و خویشتن را [[نجات]] دهد، خویشتن را نجات دهد (دو بار)"<ref>احمدبن حنبل، ج۵، ص۴۰-۳۹.</ref>.


[[امام علی]]{{ع}} [[روز]] [[دوشنبه]] پس از [[جنگ جمل]]، وارد [[بصره]] شد و اهالی آنجا از مجروحان و [[امان]] یافتگان با [[حضرت]] [[بیعت]] کردند. [[امام]] از [[عبدالرحمان بن ابی بکره]] احوال پدرش را جویا شد. [[عبدالرحمان]] [[سوگند]] یاد کرد که وی سخت [[بیمار]] و البته از علاقه‌مندان حضرت است. امام به [[دیدار]] وی رفت و فرمود: "نشستی و [[منتظر]] نتیجه ماندی؟" [[ابوبکره]] [[دست]] بر سینه نهاد و عذر خواست و گفت: دردی آشکار دارم. امام عذرش را پذیرفت و [[ولایت]] بصره را به او پیشنهاد کرد. او پس از [[امتناع]]، پیشنهاد کرد مردی از هواداران حضرت [[والی بصره]] شود و پذیرفت [[مشاور]] [[حاکم بصره]] باشد. امام، [[ابن عباس]] را بر آنجا گمارد و [[فرمان]] داد با ابوبکره [[مشورت]] کند و نظراتش را [[اعمال]] کند<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۲۵۶.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}} [[روز]] [[دوشنبه]] پس از [[جنگ جمل]]، وارد [[بصره]] شد و اهالی آنجا از مجروحان و [[امان]] یافتگان با [[حضرت]] [[بیعت]] کردند. [[امام]] از [[عبدالرحمان بن ابی بکره]] احوال پدرش را جویا شد. [[عبدالرحمان]] [[سوگند]] یاد کرد که وی سخت [[بیمار]] و البته از علاقه‌مندان حضرت است. امام به [[دیدار]] وی رفت و فرمود: "نشستی و [[منتظر]] نتیجه ماندی؟" [[ابوبکره]] [[دست]] بر سینه نهاد و عذر خواست و گفت: دردی آشکار دارم. امام عذرش را پذیرفت و [[ولایت]] بصره را به او پیشنهاد کرد. او پس از [[امتناع]]، پیشنهاد کرد مردی از هواداران حضرت [[والی بصره]] شود و پذیرفت [[مشاور]] [[حاکم بصره]] باشد. امام، [[ابن عباس]] را بر آنجا گمارد و [[فرمان]] داد با ابوبکره [[مشورت]] کند و نظراتش را [[اعمال]] کند<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۲۵۶.</ref>.
۲۱۸٬۱۹۱

ویرایش