ابوالعتاهیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خطیب بغدادی' به 'خطیب بغدادی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خطیب بغدادی' به 'خطیب بغدادی')
خط ۲۱: خط ۲۱:


آنچه مشمول [[توبه]] وی بود گفتن غزل و هجاء بود و مدح و [[ستایش]] را در بر نمی‌گرفت. از این‌رو می‌بینیم که پس از [[تحول]] مذکور نیز اشعاری را در [[مدح]] [[خلفا]] می‌سراید و از ایشان [[صله]] می‌ستاند. نمونه‌هایی از آن، از جمله مدح [[هارون]] الرشید در جلسه [[ولایت‌عهدی]] پسرانش [[امین]]، [[مأمون]] و مؤتمن (۱۸۶ق)، و نیز شادباش [[غلبه]] بر برخی [[دشمنان]] از جمله [[رومیان]]، در بعضی منابع ذکر شده‌اند<ref>الأوائل، ابوهلال، ص۲۶۴؛ الأغانی، ج۴، ص۳۳۱- ۳۳۲.</ref>. او هیچ‌گاه تا پایان [[عمر]] [[ارتباط]] خود را با [[دستگاه خلافت]] [[عباسی]] قطع نکرد و پس از هارون به ملازمت و ستایش [[محمد امین]] و [[عبدالله]] مأمون اهتمام ورزید. اشعاری از وی در مدح امین و رثای او دیده می‌شود<ref>الأغانی، ج۲۰، ص۴۱۷؛ العقد الفرید، ج۳، ص۲۱۹.</ref> که نشان از ارتباط مستمر وی با خلفای پس از هارون است. پس از آنکه مأمون نیز از [[خراسان]] به [[عراق]] آمد، ابوالعتاهیه او را مدح کرد و در مواضع مختلف ملازم او بود و از او هدیه‌های بسیاری گرفت<ref>المحاسن و المساوی، ص۳۳۷؛ الأغانی، ج۲۰، ص۴۱۹.</ref>. چنان‌که از منابع به دست می‌آید، مأمون با اشعار ابوالعتاهیه [[انس]] داشته و در برخی موارد اشعار وی را می‌خوانده است<ref>الأغانی، ج۱۹، ص۱۸۳.</ref>. با این سخنان معلوم می‌شود این ادعا که ابوالعتاهیه پس از [[گرایش]] به [[زهد]] جز به زور و تهدید به مدح [[خلفای عباسی]] نپرداخته است<ref>تاریخ ادبیات عرب، ص۱۱۶.</ref>، سخنی قابل [[تأمل]] و نپذیرفتنی است.
آنچه مشمول [[توبه]] وی بود گفتن غزل و هجاء بود و مدح و [[ستایش]] را در بر نمی‌گرفت. از این‌رو می‌بینیم که پس از [[تحول]] مذکور نیز اشعاری را در [[مدح]] [[خلفا]] می‌سراید و از ایشان [[صله]] می‌ستاند. نمونه‌هایی از آن، از جمله مدح [[هارون]] الرشید در جلسه [[ولایت‌عهدی]] پسرانش [[امین]]، [[مأمون]] و مؤتمن (۱۸۶ق)، و نیز شادباش [[غلبه]] بر برخی [[دشمنان]] از جمله [[رومیان]]، در بعضی منابع ذکر شده‌اند<ref>الأوائل، ابوهلال، ص۲۶۴؛ الأغانی، ج۴، ص۳۳۱- ۳۳۲.</ref>. او هیچ‌گاه تا پایان [[عمر]] [[ارتباط]] خود را با [[دستگاه خلافت]] [[عباسی]] قطع نکرد و پس از هارون به ملازمت و ستایش [[محمد امین]] و [[عبدالله]] مأمون اهتمام ورزید. اشعاری از وی در مدح امین و رثای او دیده می‌شود<ref>الأغانی، ج۲۰، ص۴۱۷؛ العقد الفرید، ج۳، ص۲۱۹.</ref> که نشان از ارتباط مستمر وی با خلفای پس از هارون است. پس از آنکه مأمون نیز از [[خراسان]] به [[عراق]] آمد، ابوالعتاهیه او را مدح کرد و در مواضع مختلف ملازم او بود و از او هدیه‌های بسیاری گرفت<ref>المحاسن و المساوی، ص۳۳۷؛ الأغانی، ج۲۰، ص۴۱۹.</ref>. چنان‌که از منابع به دست می‌آید، مأمون با اشعار ابوالعتاهیه [[انس]] داشته و در برخی موارد اشعار وی را می‌خوانده است<ref>الأغانی، ج۱۹، ص۱۸۳.</ref>. با این سخنان معلوم می‌شود این ادعا که ابوالعتاهیه پس از [[گرایش]] به [[زهد]] جز به زور و تهدید به مدح [[خلفای عباسی]] نپرداخته است<ref>تاریخ ادبیات عرب، ص۱۱۶.</ref>، سخنی قابل [[تأمل]] و نپذیرفتنی است.
او در عهد [[خلافت]] مأمون از [[دنیا]] رفت. منابع دو [[تاریخ]] ۲۱۰ق و ۲۱۳ق را برای سال وفات وی بیان کرده‌اند<ref>الأغانی، ج۴، ص۳۳۵.</ref>. او را در جانب غربی [[بغداد]] به خاک سپردند و به [[دستور]] وی بر قبرش چهار یا پنج بیتی را که در زمان حیات سروده بود، نگاشتند<ref>الأغانی، ج۴، ص۳۳۵- ۳۳۶؛ البصائر و الذخائر، ج۸ ص۱۴۱- ۱۴۲.</ref>. درباره [[مذهب]] و اندیشه‌های وی سخنان بسیاری گفته‌اند. وی را در زمان حیات و پس از مرگش به زندقه متهم کردند، در حالی که چنان که [[خطیب]] [[بغدادی]] از قول برخی از معاصران و با استناد به اشعارش بیان می‌کند، او [[معتقد]] به [[خداوند]] و [[قیامت]] و همه اصول و [[فروع دین]] بوده است<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۵۱- ۲۵۲.</ref>. ابن‌معتز اظهار [[شگفتی]] می‌کند که وی به رغم [[گرایش]] به [[زهد]] و [[موعظه]] و [[یاد مرگ]] و [[حشر]] و [[دوزخ]] و [[بهشت]] و اموری از این دست، باز هم به زندقه شهرت یافته است<ref>طبقات الشعراء المحدثین، ص۲۶۰.</ref>. احتمالاً انتساب وی به زندقه متناسب با برخی اندیشه‌های منتسب به وی درباره [[اعتقاد]] به دو جوهر و یا دو عنصر متضاد در عالم است که نشانه‌ای از اندیشه‌های ثنویه در خود دارد. اما همان گونه که [[ابوالفرج اصفهانی]] و برخی دیگر آورده‌اند، وی دو جوهر را [[مخلوقات]] خدای واحد می‌دانسته و به دیدگاه خود صورت‌بندی‌ای [[توحیدی]] می‌داده و از آنچه در میان برخی جماعات چون دیصانیه و مانویه بوده، [[تبعیت]] نمی‌کرده است<ref>الأغانی، ج۴، ص۲۶۳؛ سرح العیون، ص۴۵۷.</ref>. برخی انتساب وی به زندقه را ناشی از تأکید بسیار بر [[مرگ]] و نابودی و بی‌توجهی به [[رستاخیز]] و زنده شدن [[مجدد]] دانسته‌اند<ref>تاریخ ادبیات عرب، ص۱۱۷.</ref> که این نیز نمی‌تواند دلیل [[درستی]] بر این [[اتهام]] بزرگ باشد، زیرا چنان که ابن‌معتز بیان کرده، هم [[باور]] به حشر و نشر و [[جزا]] و [[عقوبت]] در سخنان وی ملاحظه می‌شود<ref>طبقات الشعراء المحدثین، ص۲۶۰.</ref> و هم منطقاً تأکیدی بر چیزی به معنای [[نفی]] امور دیگر نیست. از این [[تهمت]] که بگذریم، منابع وی را از [[شیعیان زیدی]] دانسته‌اند<ref>الأغانی، ج۲، ص۲۶۴؛ سرح العیون، ص۴۵۷؛ أعیان الشیعة، ج۳، ص۳۹۶.</ref>.
او در عهد [[خلافت]] مأمون از [[دنیا]] رفت. منابع دو [[تاریخ]] ۲۱۰ق و ۲۱۳ق را برای سال وفات وی بیان کرده‌اند<ref>الأغانی، ج۴، ص۳۳۵.</ref>. او را در جانب غربی [[بغداد]] به خاک سپردند و به [[دستور]] وی بر قبرش چهار یا پنج بیتی را که در زمان حیات سروده بود، نگاشتند<ref>الأغانی، ج۴، ص۳۳۵- ۳۳۶؛ البصائر و الذخائر، ج۸ ص۱۴۱- ۱۴۲.</ref>. درباره [[مذهب]] و اندیشه‌های وی سخنان بسیاری گفته‌اند. وی را در زمان حیات و پس از مرگش به زندقه متهم کردند، در حالی که چنان که [[خطیب بغدادی]] از قول برخی از معاصران و با استناد به اشعارش بیان می‌کند، او [[معتقد]] به [[خداوند]] و [[قیامت]] و همه اصول و [[فروع دین]] بوده است<ref>تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۵۱- ۲۵۲.</ref>. ابن‌معتز اظهار [[شگفتی]] می‌کند که وی به رغم [[گرایش]] به [[زهد]] و [[موعظه]] و [[یاد مرگ]] و [[حشر]] و [[دوزخ]] و [[بهشت]] و اموری از این دست، باز هم به زندقه شهرت یافته است<ref>طبقات الشعراء المحدثین، ص۲۶۰.</ref>. احتمالاً انتساب وی به زندقه متناسب با برخی اندیشه‌های منتسب به وی درباره [[اعتقاد]] به دو جوهر و یا دو عنصر متضاد در عالم است که نشانه‌ای از اندیشه‌های ثنویه در خود دارد. اما همان گونه که [[ابوالفرج اصفهانی]] و برخی دیگر آورده‌اند، وی دو جوهر را [[مخلوقات]] خدای واحد می‌دانسته و به دیدگاه خود صورت‌بندی‌ای [[توحیدی]] می‌داده و از آنچه در میان برخی جماعات چون دیصانیه و مانویه بوده، [[تبعیت]] نمی‌کرده است<ref>الأغانی، ج۴، ص۲۶۳؛ سرح العیون، ص۴۵۷.</ref>. برخی انتساب وی به زندقه را ناشی از تأکید بسیار بر [[مرگ]] و نابودی و بی‌توجهی به [[رستاخیز]] و زنده شدن [[مجدد]] دانسته‌اند<ref>تاریخ ادبیات عرب، ص۱۱۷.</ref> که این نیز نمی‌تواند دلیل [[درستی]] بر این [[اتهام]] بزرگ باشد، زیرا چنان که ابن‌معتز بیان کرده، هم [[باور]] به حشر و نشر و [[جزا]] و [[عقوبت]] در سخنان وی ملاحظه می‌شود<ref>طبقات الشعراء المحدثین، ص۲۶۰.</ref> و هم منطقاً تأکیدی بر چیزی به معنای [[نفی]] امور دیگر نیست. از این [[تهمت]] که بگذریم، منابع وی را از [[شیعیان زیدی]] دانسته‌اند<ref>الأغانی، ج۲، ص۲۶۴؛ سرح العیون، ص۴۵۷؛ أعیان الشیعة، ج۳، ص۳۹۶.</ref>.


وی با آنکه سال‌های متمادی از [[نزدیکان]] [[خلفای عباسی]] بود و ایشان را [[مدح]] می‌گفت، هیچ‌گاه به [[آل علی]]{{ع}} [[خیانت]] نکرد و چنان که مرسوم [[اهل]] زمانه بود، ایشان را [[مذمت]] نکرد<ref>تاریخ الأدب العربی، فاخوری، ص۴۲۰.</ref>. برخی از محققان از علاقه ابوالعتاهیه به [[امام کاظم]]{{ع}} سخن گفته‌اند و اشعاری را از وی نشان داده‌اند که در آنها به نحو اشاره گونه‌ای مدح آن حضرت و شخصیت و تقوای ایشان از یک سو و [[تظاهر]] به [[دینداری]] و [[زهد]] [[دروغین]] [[هارون]] الرشید از سوی دیگر دیده می‌شود<ref>أسطورة الزهد، ص۱۱۹- ۱۲۰.</ref>. همچنین ابیاتی از وی منقول است که گویا در رثای [[امام کاظم]]{{ع}} سروده شده است<ref>أسطورة الزهد، ص۱۲۰.</ref>. ابوالعتاهیه از [[شاعران]] پرگو بوده است<ref>کتاب الحیوان، ج۷، ص۴۶۸.</ref> و چنان که از [[روایت]] ابن‌خلکان بر می‌آید، مسلماً بالغ بر ده‌ها هزار [[بیت]] سروده است<ref>وفیات الأعیان، ج۱، ص۲۲۲- ۲۲۳.</ref>. آنچه امروز در [[اختیار]] ماست همه اشعار او نیست. اشعار بر جا مانده از وی را می‌توان در دو بخش کلی بررسی کرد. بخش اعظم اشعار وی زهدیات اوست و بخش کوچک‌تر آثار وی مجموعه‌ای از [[مدایح]]، [[مراثی]]، وصف، هجاء و امثال و [[حکم]]. در [[قرن پنجم]] قمری [[ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر قرطبی]] زهدیات وی را گردآوری کرد و بخش دیگر اشعار وی در دوره اخیر (۱۸۸۶م) توسط لویس شیخو تحت عنوان الانوار الزاهیة فی [[دیوان]] ابی‌العتاهیه به طبع رسید<ref>تاریخ الأدب العربی، فاخوری، ص۴۱۹.</ref>. در دوره اخیر نیز آثار مستقلی درباره وی و شعرش نگاشته شده که از جمله آنها می‌توان به کتاب‌های ابوالعتاهیة رائد الزهد فی الشعر العربی، نوشته [[اسامة]] عانونی و ابوالعتاهیة اشعاره و اخباره، نوشته شکری فیصل اشاره کرد.
وی با آنکه سال‌های متمادی از [[نزدیکان]] [[خلفای عباسی]] بود و ایشان را [[مدح]] می‌گفت، هیچ‌گاه به [[آل علی]]{{ع}} [[خیانت]] نکرد و چنان که مرسوم [[اهل]] زمانه بود، ایشان را [[مذمت]] نکرد<ref>تاریخ الأدب العربی، فاخوری، ص۴۲۰.</ref>. برخی از محققان از علاقه ابوالعتاهیه به [[امام کاظم]]{{ع}} سخن گفته‌اند و اشعاری را از وی نشان داده‌اند که در آنها به نحو اشاره گونه‌ای مدح آن حضرت و شخصیت و تقوای ایشان از یک سو و [[تظاهر]] به [[دینداری]] و [[زهد]] [[دروغین]] [[هارون]] الرشید از سوی دیگر دیده می‌شود<ref>أسطورة الزهد، ص۱۱۹- ۱۲۰.</ref>. همچنین ابیاتی از وی منقول است که گویا در رثای [[امام کاظم]]{{ع}} سروده شده است<ref>أسطورة الزهد، ص۱۲۰.</ref>. ابوالعتاهیه از [[شاعران]] پرگو بوده است<ref>کتاب الحیوان، ج۷، ص۴۶۸.</ref> و چنان که از [[روایت]] ابن‌خلکان بر می‌آید، مسلماً بالغ بر ده‌ها هزار [[بیت]] سروده است<ref>وفیات الأعیان، ج۱، ص۲۲۲- ۲۲۳.</ref>. آنچه امروز در [[اختیار]] ماست همه اشعار او نیست. اشعار بر جا مانده از وی را می‌توان در دو بخش کلی بررسی کرد. بخش اعظم اشعار وی زهدیات اوست و بخش کوچک‌تر آثار وی مجموعه‌ای از [[مدایح]]، [[مراثی]]، وصف، هجاء و امثال و [[حکم]]. در [[قرن پنجم]] قمری [[ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر قرطبی]] زهدیات وی را گردآوری کرد و بخش دیگر اشعار وی در دوره اخیر (۱۸۸۶م) توسط لویس شیخو تحت عنوان الانوار الزاهیة فی [[دیوان]] ابی‌العتاهیه به طبع رسید<ref>تاریخ الأدب العربی، فاخوری، ص۴۱۹.</ref>. در دوره اخیر نیز آثار مستقلی درباره وی و شعرش نگاشته شده که از جمله آنها می‌توان به کتاب‌های ابوالعتاهیة رائد الزهد فی الشعر العربی، نوشته [[اسامة]] عانونی و ابوالعتاهیة اشعاره و اخباره، نوشته شکری فیصل اشاره کرد.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش