شخصیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۹ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
==شخصیت فردی و شخصیت اجتماعی==
==شخصیت فردی و شخصیت اجتماعی==
===[[شخصیت فردی]] و [[شخصیت اجتماعی پیامبر]]===
===[[شخصیت فردی]] و [[شخصیت اجتماعی پیامبر]]===
با نگاهی به مجموعه اوصاف و [[القاب]] و یا نکات تعلیمی و [[تربیتی]] [[پیامبر]] در [[قرآن]] که برخی از عناوین آن به صورت مستقل در مدخل‌های این [[فرهنگنامه]] جای گرفته است، حکایت از گستردگی این بحث در [[قرآن]] دارد. [[شخصیت]] از نظر [[قرآن]] دارای ابعادی است، [[شخصیت فردی]] و [[شخصیت اجتماعی]]. [[شخصیت]] و [[هویت]] فرد، و [[شخصیت]] و [[هویت]] [[جامعه]] (برای کسانی که قائل به [[هویت]] و [[حیات]] مستقل [[جامعه]] هستند). همچنین [[شخصیت]] بهنجار «به عنوان نمونه: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند» سوره مؤمنون، آیه ۱.</ref> {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ}}<ref>«و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.</ref> و نابهنجار {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه می‌کردند آگاه می‌سازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.</ref> با [[جهان‌بینی الهی]] و [[معرفت]] نفسی که به دست می‌دهد که او [[خلیفه خدا]] در روی [[زمین]] می‌شود. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم  و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>[[تعلیم]] اسما به او داده شده، {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>از نفحه [[روح]] [[الهی]] برخوردار است، {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم  و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم  و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>امانتی دارد که موجودات دیگر نتوانسته‌اند، آن را حمل کنند. {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>و [[حیات]] و [[مرگ]] او به مثابه [[حیات]] و [[مرگ]] دیگر موجودات نیست. {{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>دارای [[کرامت]] ویژه است {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>و نیز عوامل سازنده بهنجاری و نابهنجاری [[شخصیت]]، شامل [[ابعاد معنوی]] و [[اخلاق دینی]] توصیف شده است. در این میان [[شخصیت پیامبر]] در فرایندی از تحولات [[حیات]] معیشتی، [[نظام]] قبیله‌ای، [[تاریخی]] و جغرافیایی شکل گرفته است.
با نگاهی به مجموعه اوصاف و [[القاب]] و یا نکات تعلیمی و [[تربیتی]] [[پیامبر]] در [[قرآن]] که برخی از عناوین آن به صورت مستقل در مدخل‌های این [[فرهنگنامه]] جای گرفته است، حکایت از گستردگی این بحث در [[قرآن]] دارد. شخصیت از نظر [[قرآن]] دارای ابعادی است، [[شخصیت فردی]] و [[شخصیت اجتماعی]]. شخصیت و [[هویت]] فرد، و شخصیت و [[هویت]] [[جامعه]] (برای کسانی که قائل به [[هویت]] و [[حیات]] مستقل [[جامعه]] هستند). همچنین شخصیت بهنجار «به عنوان نمونه: {{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان مؤمنان رستگارند» سوره مؤمنون، آیه ۱.</ref> {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ}}<ref>«و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.</ref> و نابهنجار {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ}}<ref>«تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه می‌کردند آگاه می‌سازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.</ref> با [[جهان‌بینی الهی]] و [[معرفت]] نفسی که به دست می‌دهد که او [[خلیفه خدا]] در روی [[زمین]] می‌شود. {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم  و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>[[تعلیم]] اسما به او داده شده، {{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>از نفحه [[روح]] [[الهی]] برخوردار است، {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم  و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم  و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>امانتی دارد که موجودات دیگر نتوانسته‌اند، آن را حمل کنند. {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref>و [[حیات]] و [[مرگ]] او به مثابه [[حیات]] و [[مرگ]] دیگر موجودات نیست. {{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>دارای [[کرامت]] ویژه است {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا}}<ref>«و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.</ref>و نیز عوامل سازنده بهنجاری و نابهنجاری شخصیت، شامل [[ابعاد معنوی]] و [[اخلاق دینی]] توصیف شده است. در این میان [[شخصیت پیامبر]] در فرایندی از تحولات [[حیات]] معیشتی، [[نظام]] قبیله‌ای، [[تاریخی]] و جغرافیایی شکل گرفته است.


==[[تربیت روحی]]==
==[[تربیت روحی]]==
این عنوان در [[شخصیت]] به این [[دلیل]] اهمیت دارد که در مراحل تکون [[شخصیت]] و سیر [[زندگی]] تأثیر فراوان داشته و دارد. از [[تربیت]] [[روحی]] در [[روان‌شناسی]] [[وجدان]] [[اخلاقی]] یاد شده است. [[وجدان]] را محصول تربیت‌های [[اجتماعی]] و شرایط یادگیری می‌دانند. اما [[وجدان]] [[اخلاقی]] عبارت است از قوه‌ای که علاوه بر [[درک]] خویشتن و [[آگاهی]] به حالات درونی، [[ارزش]] [[اعمال انسان]] را نیز [[تعیین]] می‌کند، خوب و بد [[اعمال]] را تشخیص می‌دهد و به [[قضاوت]] و سنجش در این زمینه می‌پردازد. به همین [[دلیل]] در نخستین سوره‌های مکی و [[نزول قرآن]] در باره [[پیامبر]] می‌گوید: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>
این عنوان در شخصیت به این [[دلیل]] اهمیت دارد که در مراحل تکون شخصیت و سیر [[زندگی]] تأثیر فراوان داشته و دارد. از [[تربیت]] [[روحی]] در [[روان‌شناسی]] [[وجدان]] [[اخلاقی]] یاد شده است. [[وجدان]] را محصول تربیت‌های [[اجتماعی]] و شرایط یادگیری می‌دانند. اما [[وجدان]] [[اخلاقی]] عبارت است از قوه‌ای که علاوه بر [[درک]] خویشتن و [[آگاهی]] به حالات درونی، [[ارزش]] [[اعمال انسان]] را نیز [[تعیین]] می‌کند، خوب و بد [[اعمال]] را تشخیص می‌دهد و به [[قضاوت]] و سنجش در این زمینه می‌پردازد. به همین [[دلیل]] در نخستین سوره‌های مکی و [[نزول قرآن]] در باره [[پیامبر]] می‌گوید: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>


==[[استقلال شخصیت]]==
==[[استقلال شخصیت]]==
===[[استقلال شخصیت پیامبر]]===
===[[استقلال شخصیت پیامبر]]===
مراد از [[استقلال]] [[شخصیت]]، داشتن [[هویت]] مستقل از [[نبوت]] و جدایی میان [[قرآن]] و [[شخصیت فردی]] [[پیامبر]] است، چیزی که برای [[شناخت]] [[وحی]] از [[سخنان پیامبر]] لازم است. در این باره [[دلایل]] فراوانی وجود دارد که [[شخصیت پیامبر]]، مستقل از [[شخصیت]] [[قرآن]] در این کتاب بازتاب یافته است:
مراد از [[استقلال]] شخصیت، داشتن [[هویت]] مستقل از [[نبوت]] و جدایی میان [[قرآن]] و [[شخصیت فردی]] [[پیامبر]] است، چیزی که برای [[شناخت]] [[وحی]] از [[سخنان پیامبر]] لازم است. در این باره [[دلایل]] فراوانی وجود دارد که [[شخصیت پیامبر]]، مستقل از شخصیت [[قرآن]] در این کتاب بازتاب یافته است:


'''اول''': [[وحی]] بر [[پیامبر امی]] که [[قدرت]] ضبط کلمات را نداشته در آغاز در جمله‌های کوتاه و مُقَطَع (بریده بریده) و در سوره‌های کوچک خوانده‌شده و رفته رفته، این کلمات و [[سوره‌ها]] طولانی‌شده و زمان [[وحی]] و مدت [[ارتباط]] و اتصال بیشتر گردیده است. لذا اگر [[شخصیت]] [[حضرت]] بروز و ظهوری در این میدان داشته، این تدریج ضرورتی نداشته و می‌باید در ادامه آن سبک و سیاق سخن بگوید، یا [[آیات]] بزرگ‌تر و سوره‌های طولانی‌تر را [[تحمل]] کند و این خود [[دلیل]] بر این است که [[وحی قرآنی]] جدای از [[شخصیت پیامبر]] [[امی]] و جدای از [[هویت]]، استعداد، اطلاعات، تجربه‌ها و دریافت‌های شخصی او است.[[شاهد]] بر این مسئله: وقتی [[پیامبر]] با [[وحی]] برخورد می‌کند، اولین خطاب به او با: (اقْرَأْ) آغاز می‌گردد. گویی آنکه [[پیامبر]] را آماده شنیدن و گفتن و [[تحمل]] سخنانی [[جدید]] و کلماتی با [[وصف]] [[خواندن]] - و نه شنیدن و دریافتن می‌کند و در [[تاریخ]] آمده: این کلمه سه بار تکرار می‌شود، تا جایی که [[حضرت]] [[آمادگی]] پیدا می‌کند و می‌تواند بخواند و از آن به بعد این [[خواندن]] [[وحی]] که با لفظ است، تکرار و در فرایند [[نزول وحی]] از [[آیات]] کوتاه و سوره‌های کوچک به بزرگ متحقق می‌گردد. در حالی که پیش از این [[پیامبر]] حتی نمی‌توانسته بخواند و نه سابقه داشته که به این شیوه سخن بگوید. [[قرآن]] به این [[حقیقت]] [[امی بودن]]، تصریح می‌کند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَاَلذِی یجِدُونَهُ مَکتُوباً عِنْدَهُمْ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ * فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار  * بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن  او ایمان دارد ایمان بیاوری» سوره اعراف، آیه ۱۵۷-۱۵۸.</ref> به این جهت مبدء [[شناخت]] [[وحی]] [[قرآن]] از اوان [[رسالت]] و سرفصل آن، [[خواندن]] [[مردم]] به [[توحید]] و حقایق [[معنوی]] با کلمات متمایز از قریحه و [[ادبیات]] و گفتمان [[پیامبر]] است.
'''اول''': [[وحی]] بر [[پیامبر امی]] که [[قدرت]] ضبط کلمات را نداشته در آغاز در جمله‌های کوتاه و مُقَطَع (بریده بریده) و در سوره‌های کوچک خوانده‌شده و رفته رفته، این کلمات و [[سوره‌ها]] طولانی‌شده و زمان [[وحی]] و مدت [[ارتباط]] و اتصال بیشتر گردیده است. لذا اگر شخصیت [[حضرت]] بروز و ظهوری در این میدان داشته، این تدریج ضرورتی نداشته و می‌باید در ادامه آن سبک و سیاق سخن بگوید، یا [[آیات]] بزرگ‌تر و سوره‌های طولانی‌تر را [[تحمل]] کند و این خود [[دلیل]] بر این است که [[وحی قرآنی]] جدای از [[شخصیت پیامبر]] [[امی]] و جدای از [[هویت]]، استعداد، اطلاعات، تجربه‌ها و دریافت‌های شخصی او است.[[شاهد]] بر این مسئله: وقتی [[پیامبر]] با [[وحی]] برخورد می‌کند، اولین خطاب به او با: (اقْرَأْ) آغاز می‌گردد. گویی آنکه [[پیامبر]] را آماده شنیدن و گفتن و [[تحمل]] سخنانی [[جدید]] و کلماتی با [[وصف]] [[خواندن]] - و نه شنیدن و دریافتن می‌کند و در [[تاریخ]] آمده: این کلمه سه بار تکرار می‌شود، تا جایی که [[حضرت]] [[آمادگی]] پیدا می‌کند و می‌تواند بخواند و از آن به بعد این [[خواندن]] [[وحی]] که با لفظ است، تکرار و در فرایند [[نزول وحی]] از [[آیات]] کوتاه و سوره‌های کوچک به بزرگ متحقق می‌گردد. در حالی که پیش از این [[پیامبر]] حتی نمی‌توانسته بخواند و نه سابقه داشته که به این شیوه سخن بگوید. [[قرآن]] به این [[حقیقت]] [[امی بودن]]، تصریح می‌کند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَاَلذِی یجِدُونَهُ مَکتُوباً عِنْدَهُمْ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ * فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ}}<ref>«همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار  * بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم، همان که فرمانفرمایی آسمان‌ها و زمین از آن اوست، هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند، پس به خداوند و فرستاده او پیامبر درس ناخوانده‌ای که به خداوند و قرآن  او ایمان دارد ایمان بیاوری» سوره اعراف، آیه ۱۵۷-۱۵۸.</ref> به این جهت مبدء [[شناخت]] [[وحی]] [[قرآن]] از اوان [[رسالت]] و سرفصل آن، [[خواندن]] [[مردم]] به [[توحید]] و حقایق [[معنوی]] با کلمات متمایز از قریحه و [[ادبیات]] و گفتمان [[پیامبر]] است.


'''دوم''': پس از آغاز [[دعوت پیامبر]]، این تمایز سخنان برای [[حضرت]] و [[خانواده]] و اطرافیانش مشخص بوده است. چیزی که تا پایان [[حیات]] و [[رسالت]] او معلوم بوده است. کلماتی مانند: قُل و تَقول و یا [[نقل]] قول‌هایی غائبانه از اشخاص، حاکی از همین جدایی بافت زبانی در بیان حقایق از مصدر [[وحی]] با سخنان معمولی آن [[حضرت]] است. این معنا برای اطرافیان [[حضرت]] حتی از [[مخالفان]] نیز روشن بوده است. به عنوان نمونه،. کفارآیات [[قرآن]] که خوانده می‌شد، درخواست می‌کردند که [[آیات]] دیگری غیر اینها برای آنها خوانده شود، و او می‌گوید من از پیش خود چیزی نمی‌توانم بیاورم، من تنها از آنچه به من [[وحی]] می‌شود، [[پیروی]] می‌کنم: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای  آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافر» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref> حتی [[قرآن]] خبر می‌دهد که [[کفار]] [[امیدوار]] بودند بتوانند در [[وحی]] [[پیامبر]] تصرفی بکنند و کاری نمایند تا [[پیامبر]] به [[اشتباه]] بیافتد و میان کلمات خود و [[قرآن]] امتزاجی ایجاد شود، اما از آنجا که [[خداوند]] نگه دار [[پیامبر]] بود و [[عصمت]] او را با این مواظبت‌ها تضمین کرده بود، جلوگیری کرد: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند  تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> یا [[منافقین]] از اینکه سوره‌ای نازل شود و [[اسرار]] آنها آشکار گردد، همواره در [[ترس]] و [[هراس]] بودند: {{متن قرآن|يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ}}<ref>«منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.</ref>
'''دوم''': پس از آغاز [[دعوت پیامبر]]، این تمایز سخنان برای [[حضرت]] و [[خانواده]] و اطرافیانش مشخص بوده است. چیزی که تا پایان [[حیات]] و [[رسالت]] او معلوم بوده است. کلماتی مانند: قُل و تَقول و یا [[نقل]] قول‌هایی غائبانه از اشخاص، حاکی از همین جدایی بافت زبانی در بیان حقایق از مصدر [[وحی]] با سخنان معمولی آن [[حضرت]] است. این معنا برای اطرافیان [[حضرت]] حتی از [[مخالفان]] نیز روشن بوده است. به عنوان نمونه،. کفارآیات [[قرآن]] که خوانده می‌شد، درخواست می‌کردند که [[آیات]] دیگری غیر اینها برای آنها خوانده شود، و او می‌گوید من از پیش خود چیزی نمی‌توانم بیاورم، من تنها از آنچه به من [[وحی]] می‌شود، [[پیروی]] می‌کنم: {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای  آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافر» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref> حتی [[قرآن]] خبر می‌دهد که [[کفار]] [[امیدوار]] بودند بتوانند در [[وحی]] [[پیامبر]] تصرفی بکنند و کاری نمایند تا [[پیامبر]] به [[اشتباه]] بیافتد و میان کلمات خود و [[قرآن]] امتزاجی ایجاد شود، اما از آنجا که [[خداوند]] نگه دار [[پیامبر]] بود و [[عصمت]] او را با این مواظبت‌ها تضمین کرده بود، جلوگیری کرد: {{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند  تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.</ref> یا [[منافقین]] از اینکه سوره‌ای نازل شود و [[اسرار]] آنها آشکار گردد، همواره در [[ترس]] و [[هراس]] بودند: {{متن قرآن|يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ}}<ref>«منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.</ref>
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش