جز
جایگزینی متن - 'صدیقه طاهره' به 'صدیقه طاهره'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
جز (جایگزینی متن - 'صدیقه طاهره' به 'صدیقه طاهره') |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
عدهای گفتند: ما با این [[کلام]] موافق نیستیم. | عدهای گفتند: ما با این [[کلام]] موافق نیستیم. | ||
ابودرداء پاسخ داد: "طوری نیست. من آنچه را دیدهام میگویم و شما آنچه را دیده [[اید]] بگویید. شبی در نیمههای [[شب]] مردی را در نخلستانهای اطراف [[مدینه]] دیدم در حالی که به [[تنهایی]] و در [[دل]] [[شب]] [[خلوت]] گزیده بود. صدای حزین و نغمهای شورانگیز شنیدم که با [[خداوند متعال]] [[مناجات]] میکرد: "الهی چه بسیار [[گناهان]] که از من بخشیدی و چه بسیار از [[مشکلات]] که از سر راهم برداشتی". این صدا مرا به خود مشغول کرد، پس آرام و به گونهای که کسی متوجه نشود به جستجو پرداختم تا بدانم صدا از چه کسی است؟ دیدم او [[علی]] ابن ابیطالب{{ع}} است که این چنین در [[دل]] [[شب]] و دور از [[مردم]] با خدای خویش [[نجوا]] دارد. پس مخفیانه تماشا کردم که چه میکند؛ او در [[دل]] [[شب]] چند رکعت [[نماز]] خواند سپس با سوز عجیبی [[دعا]] کرد و گریست و در آن حال میگفت: "الهی به [[عفو]] تو نگاه میکنم، پس گناهم رنگ میبازد اما به [[عذاب]] سخت تو میاندیشم پس بلایم را مشکل میبینم. وای از آتشی که درون را میسوزاند! آه از آتشی که گوشت و پوست را میسوزاند! آه از سوزندگی [[جهنم]]!" و سپس به شدت گریست و دیگر صدایی نشنیدم و دیدم هیچ گونه حرکت و [[حسی]] ندارد. [[گمان]] کردم خوابش برده است، نزدیک آمدم، دیدم مثل چوب خشکیده است و [[فکر]] کردم از [[دنیا]] رفته است. آمدم و [[اهل]] خانهاش را از [[مرگ]] او با خبر کردم. [[صدیقه | ابودرداء پاسخ داد: "طوری نیست. من آنچه را دیدهام میگویم و شما آنچه را دیده [[اید]] بگویید. شبی در نیمههای [[شب]] مردی را در نخلستانهای اطراف [[مدینه]] دیدم در حالی که به [[تنهایی]] و در [[دل]] [[شب]] [[خلوت]] گزیده بود. صدای حزین و نغمهای شورانگیز شنیدم که با [[خداوند متعال]] [[مناجات]] میکرد: "الهی چه بسیار [[گناهان]] که از من بخشیدی و چه بسیار از [[مشکلات]] که از سر راهم برداشتی". این صدا مرا به خود مشغول کرد، پس آرام و به گونهای که کسی متوجه نشود به جستجو پرداختم تا بدانم صدا از چه کسی است؟ دیدم او [[علی]] ابن ابیطالب{{ع}} است که این چنین در [[دل]] [[شب]] و دور از [[مردم]] با خدای خویش [[نجوا]] دارد. پس مخفیانه تماشا کردم که چه میکند؛ او در [[دل]] [[شب]] چند رکعت [[نماز]] خواند سپس با سوز عجیبی [[دعا]] کرد و گریست و در آن حال میگفت: "الهی به [[عفو]] تو نگاه میکنم، پس گناهم رنگ میبازد اما به [[عذاب]] سخت تو میاندیشم پس بلایم را مشکل میبینم. وای از آتشی که درون را میسوزاند! آه از آتشی که گوشت و پوست را میسوزاند! آه از سوزندگی [[جهنم]]!" و سپس به شدت گریست و دیگر صدایی نشنیدم و دیدم هیچ گونه حرکت و [[حسی]] ندارد. [[گمان]] کردم خوابش برده است، نزدیک آمدم، دیدم مثل چوب خشکیده است و [[فکر]] کردم از [[دنیا]] رفته است. آمدم و [[اهل]] خانهاش را از [[مرگ]] او با خبر کردم. [[صدیقه طاهره]]{{س}} از چگونگی حالش پرسید، پاسخ دادم. پس فرمود: "ای ابودرداء! [[علی]] از [[دنیا]] رفته است بلکه این حال او از [[خشیت الهی]] است""<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۷۷-۷۹؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ج۱، ص۱۱۱ - ۱۱۲.</ref><ref>[[عبدالرضا رضایی|رضایی، عبدالرضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۹.</ref>. | ||
==گفتار ابودرداء قبل از [[مرگ]]== | ==گفتار ابودرداء قبل از [[مرگ]]== |