←پرسش مستقیم
(←منابع) |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
==[[دفاع از مظلوم]]== | ==[[دفاع از مظلوم]]== | ||
==عدالتطلبی و ستیزهجویی== | |||
یکی از کلیدواژگان و راهبردهای اساسی [[عدالت]]، [[احساس مسئولیت]] [[انسانها]] در برابر عدالت و تلاش برای رفع [[بیعدالتی]] و مطالبه آن از [[نظام سیاسی]] است که بخش عمدهای از این امر در رهگذر [[قیام]] در برابر [[ظلم]] و [[ستیزهجویی]] با [[ستم]] عملیاتی میشود. افراد هر [[جامعه]] اگر در مورد رویدادهای پیرامون خود، بیدادگریها و ناعدالتیهای آن، بیاعتنا باشند و خواهان از میان رفتن آن موقعیت و [[رسیدن به وضعیت مطلوب]] نباشند، سر در لاک خویش گذارند و مطالبه عدالت را از خواستههای خویش قرار ندهند، حرکت آن جامعه به سوی عدالت، کند خواهد شد. این امر در [[سرشت آدمی]] وجود دارد. | |||
[[واقعیت]] آن است که [[گرایش]] متعالی به سوی عدالت و [[عدالتخواهی]]، از [[ویژگیهای فطری]] و غیر اکتسابی در نهاد [[انسان]] است که امری غیرتقلیدی، همگانی، فراگیر، [[جهانشمول]] و به دور از [[خودمحوری]] و سودپرستی میباشد<ref>ر.ک: محمدحسین جمشیدی، نظریه عدالت، ص۲۲.</ref>. | |||
با این همه امکان دارد [[قدرتمندان]] یا فرایند حرکتی جامعه به گونهای باشد که انسان را از خواستههای اصیل خویش دور سازد و به امور کم اهمیت، توجه کند، پس هماره باید خواستن برای [[دادگری]]، تکرار گردد و هشدار داده شود تا جامعه دچار [[رخوت]] و [[سستی]] نگردد. | |||
برای [[اجرای عدالت]] دو چیز در این جا لازم است: یکی [[بیداری]] [[شعور]] [[عامه]] به [[حفظ حقوق]] خود و [[ایمان]] به اینکه از حد [[الهی]] [[تجاوز]] نکنند و دیگری هم [[ایمان قوی]]<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص۱۹.</ref>. آن بیداری، زمانی که فراگیر شود، افراد، در جستوجوی آن برپا میخیزند، لذا از ویژگیهای حرکت [[رسولان الهی]] آن بوده است که [[مردم]] را در مورد وضعیت ناخوشایند جامعه موجود آنان [[آگاه]] میکردند، [[بیعدالتیها]] را برای آنان بیان میداشتند و برای گذار جامعه از وضعیت موجود به [[وضعیت مطلوب]]، [[روشنگری]] میکردند و آن خواسته نهفته و خاموش آنان را بیدار میکردند؛ آنسان که [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، مردم را از جامعه ناعادلانه [[جاهلی]] به سوی جامعه [[نبوی]] [[هدایتگری]] کرد. | |||
[[قرآن کریم]] [[مسلمانان]] را به [[همیاری]] در [[کار نیک]]، [[احسان]] و عدم [[یاری]] در [[گناه]] امر میکند: {{متن قرآن|تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ}}<ref> «و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید» سوره مائده، آیه ۲.</ref>. | |||
و از دیگر سو در برابر [[سکوت]]، [[سهلانگاری]] و بیتوجهی و نجنگیدن با [[ستمکاران]]، مسلمانان را [[نکوهش]] کرده و آنان را برای [[دفاع]] از [[ستمدیدگان]]، [[انگیزه]] میبخشد؛ میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref> «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref>. | |||
در این [[آیه]]، [[خداوند]] به شکل استفهام انکاری و تحریضی مسلمانان را به [[مبارزه]] فرا میخواند، در حالی که در [[آیات]] پیشین، [[افعال]] را به صورت [[غیبت]] به کار میبرد، در این آیه خداوند با بهرهگیری از [[صنعت]] بلاغی «التفات» روی سخن را از غیبت به خطاب عوض کرده، گویی به [[مسلمانها]] بیدار باش میزند و خطاب به آنان میفرماید که چرا مبارزه نمیکنید. این نحوه بیان به روشنی از مسلمانان میخواهد که در برابر ستمکاران بایستند و برای [[رهایی]] بخشی [[مستضعفین]] و ستمدیدگان بکوشند. طبعاً بیشترین رویه این مبارزه، چالش با [[مردم]] [[ستمپیشه]] و تلاش برای [[برپایی عدالت]] در [[جامعه]] است که گام اول آن، مطالبه [[عدالت]]، [[ایستادگی]] در برابر [[زورمندان]]، ثروتاندوزان و خودکامگان است. | |||
قرآن کریم در آیات دیگر به [[صراحت]] بیان میکند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref> «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. | |||
[[خداوند]] [[هدف]] از [[برانگیختن]] [[رسولان]] و فروفرستادن کتاب و [[میزان]] را [[قیام مردم به قسط]] میداند، تا آنان برپاخیزند و آن را در [[جامعه]] بر پا دارند و در [[اجتماعی]] عادلانه [[زندگی]] کنند، آنسان که انزال [[حدید]] نیز برای آن است تا بندگانش را در [[دفاع]] از [[جامعه صالح]] و گسترش کلمۂ [[حق]] در [[زمین]] بیازماید<ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۷۱.</ref>. نکته جالب دیگر در جمله {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} این است که از «خودجوشی مردم»، سخن میگوید، نمیفرماید: هدف این بوده که [[انبیا]]، [[انسانها]] را به [[اقامه قسط]] وادار کنند، بلکه میگوید: هدف این بوده که [[مردم]] مجری [[قسط و عدل]] باشند! آری، مهم این است که مردم، چنان ساخته شوند که [[مجری عدالت]] گردند و این راه را با پای خویش بپویند<ref>ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۳۷۲.</ref> و خود، آن را بجویند و بطلبند، بنابراین اولین گام [[برپایی عدالت]]، آن است که مردم، خواستار آن گردند، همه [[شهروندان]] آن را با همه وجود بخواهند. | |||
همچنین خداوند در [[سوره نساء]] نیز تأکید میکند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ}}<ref> «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید» سوره نساء، آیه ۱۳۵.</ref>. | |||
به تعبیر [[سید قطب]]، [[قسط]] در این [[آیه]]، دربردارنده هر حال و مجالی میشود. [[قیام]] به قسطی که [[ستمگران]] را از [[گردنکشی]] و [[ستم]] در زمین باز میدارد و عهدهدار [[عدل]] میان مردم میشود و حق هر کس را [[مسلمان]] یا غیر مسلمان، [[عطا]] میکند<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۲، ص۷۷۶.</ref>. آیه، همه [[مؤمنان]] را مورد خطاب قرار میدهد و از آنها میخواهد که [[منتظر]] دیگران نباشند تا برای آنان [[عدالت]] برپاکنند، بلکه تکتک آنان باید برای برپایی قسط قیام کنند و خود عدالت خواه باشند. [[علی]]{{ع}} در اینباره حکمتی بیانگر دارد: {{متن حدیث|وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ... وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ}}<ref>«همه کارهای نیک و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون آب دهانی است در برابر دریای پر موج پهناور... و برتر از همه اینها سخن عدالت [خواهانه] است که پیش روی حاکمی ستمگر گویند.» نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴.</ref>. | |||
با این [[منطق]]، [[جامعه]] و [[شهروندان]] آن نه تنها بایدعادل باشند که امری مطلوب و البته غیر چالشزاست، بلکه آنان باید عدالتطلب نیز باشند که امری [[اجتماعی]] و چالشآفرین برای قدرتهای مسلط و ناعادل و البته خاموشان، عافیتجویان و [[قاعدین]] است؛ لذا تعبیر [[قرآن]]، «اقامه قسط» و «برپایی عدالت» است که با مطالبه همراه است. | |||
[[عدالت سیاسی]]- اجتماعی چنان نیست که خود به خود به دست آید، رسیدن به جامعه عادلانه، به تلاش و تکاپو نیاز دارد و در عرصه عمل، [[ایستادگی]] و [[مبارزه با ستم]]. نمیتوان [[قدرت]] و [[حاکمیت]] که اصلی اساسی برای [[اجرای عدالت]] است، در دست [[ظالمان]] باشد و [[منتظر]] بود و توقع داشت در جامعه، [[دادگری]] برپا شود. ویژگی [[ستم]] آن است که اشیا و امور را از جایگاه [[شایسته]] خود بیرون میسازد و از حد [[اعتدال]] بیرون میکند. [[ظلم]] بر اساس [[اندیشه]] [[قرآنی]]، در بردارنده همه ساحتهای [[گناه]] فردی و اجتماعی است. این واژه، نزد اهل لغت و [[اندیشوران]]، در برابر عدالت و به معنی بیرون کردن اشیا از جایگاه اختصاصی آن است، به نقصان باشد یا زیادی<ref>راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۳۷.</ref>، همانگونه که در فصل اول آوردیم، در هسته مرکزی ظلم، از بین بردن [[حق]] و ادانکردن آن است، خواه این ظلم، در [[حق نفس]] باشد یا دیگری، در [[حقوق خداوند]] باشد یا [[حقوق]] مادی، [[معنوی]] و [[روحانی]]. بزرگترین نوع آن، ستم به خویشتن است که منبع و سرچشمه همه ظلمهای دیگر است و مانع از حرکت [[انسان]] در [[مسیر کمال]] میشود؛ اما [[ظلم]] به [[مردم]] که بیشتر در این تحقیق مورد نظر است، ضایع کردن و از بین بردن [[حقوق]] آنان، اعم از [[جان]]، [[خانواده]]، [[اموال]] و [[ناموس]] است، ظلمی بزرگ که آمرزیده نمیشود<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۷، ص۱۷۰.</ref>؛ لذا [[خداوند]] برای این گروه، عذابی سخت مهیا کرده است: {{متن قرآن|وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref> «و برای ستمپیشگان عذابی دردناک آماده ساختیم» سوره فرقان، آیه ۳۷.</ref>. | |||
و در آیهای دیگر فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> «ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref> | |||
پیش از هر امر، [[قرآن]] بیان میدارد که [[ظالمین]]، [[حق]] [[رهبری جامعه]] را ندارند و [[عهد]] و پیمانش به آنان نمیرسد: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. | |||
«ظلم» در برابر [[عدل]] است و آن بنا به روایتی، سه گونه است: {{متن حدیث|الظلم ثلاثة: فظلم لا يغفره اللَّه و ظلم يغفره و ظلم لا يتركه، فأمّا الظّلم الّذي لا يغفره اللَّه فالشّرك قال اللَّه: {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref> «که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref>، و أمّا الظّلم الّذي يغفره اللَّه فظلم العباد أنفسهم فيما بينهم و بين ربّهم و أمّا الظّلم الّذي لا يتركه اللَّه فظلم العباد بعضهم بعضا}}<ref>نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ح۱۹۲۴؛ شبیه این روایت از امام باقر{{ع}} نیز نقل شده است که در آخر روایت امام به حقوق و دیون افراد به گردن یکدیگر اشاره میکند: {{متن حدیث|فاما الذی لا یدعه فالمداینة بین العباد}} (ر.ک: عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۲۰۰؛ ملامهدی نراقی جامع السعادات، ج۲، ص۱۷۰؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۳۰).</ref>؛ | |||
[[ظلم]] سه قسم است: آنکه [[خدا]] نمیآمرزد، آنکه میآمرزد و آنکه از آن نمیگذرد، اما ظلمی که خدا نمیآمرزد، [[شرک]] است، [[خداوند]] میفرماید: «به [[راستی]] که شرک، ستمی بزرگ است» و ستمی که خدا میآمرزد، ظلم [[بندگان]] به خود، میان خود و پروردگارشان است؛ اما ظلمی که خدا از آن نمیگذرد، [[ستم]] بندگان به یکدیگر است. این نوع سوم است که به عرصه [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] وارد میشود و دایرهای وسیع مییابد و لذا [[امام]] تعبیر فرمود به {{متن حدیث|لا یترکه}}؛ گویی خداوند در رسیدگی و [[داوری]] خویش و [[مجازات]] [[ستمگران]]، این نوع از ستم را رها نمیکند. آنسان که شرک نیز دارای ساحتهایی سیاسی- اجتماعی میباشد. | |||
با توجه به همین امر، یکی از [[راهبردها]] و سیاستهای کلان [[قرآن کریم]]، [[مبارزه با ظلم]] و [[ستیزهجویی]] با ستم است تا مسیر برای رسیدن به [[عدالت]]، فراهم شود، لذا با نگاهی واقعبینانه، آموزهها و [[آیات]] این کتاب، [[مردم]] را به [[قیام]] در برابر [[ستمکاران]] [[تشویق]] و امر میکند، عدالت، [[نفی ظلم]] و [[ستمگری]] است و بدون براندازی آن، نمیتوان [[امید]] به [[دادخواهی]] و [[عدالتگرایی]] داشت. به همین دلیل است که خداوند، هر گونه [[گرایش]] و [[تمایل]] به ظلم و [[ظالمان]] را [[نکوهش]] میکند و از آن [[نهی]]؛ از اینرو میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>.<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[عدالت سیاسی در قرآن کریم (کتاب)|عدالت سیاسی در قرآن کریم]]، ص ۲۸۵-۲۹۲.</ref> | |||
==پرسش مستقیم== | ==پرسش مستقیم== | ||
*[[نفی ظلم در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)]] | *[[نفی ظلم در فقه سیاسی چگونه ترسیم شده است؟ (پرسش)]] | ||
*[[عدالتطلبی و ستیزهجویی با ستم به عنوان یکی از راهبردهای فرهنگی عدالت سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]] | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |