←پاسخ نخست
(صفحهای تازه حاوی «{{پرسش غیرنهایی}} {{جعبه اطلاعات پرسش | موضوع اصلی = علمای ابرار (پرسش)|بانک...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:13681415.jpg|100px|right|بندانگشتی|پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی]] | [[پرونده:13681415.jpg|100px|right|بندانگشتی|پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی]] | ||
::::::'''پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی'''، در کتاب ''«[[نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع (کتاب)|نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع]]»'' در اینباره گفتهاند: | ::::::'''پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی'''، در کتاب ''«[[نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع (کتاب)|نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
::::::«اینکه برخی از [[اصحاب]]، [[اوصیا]] را [[علمای ابرار]] میدانستند یا گروهی دیگر آنان را [[انبیا]] میدانستند، [[تاریخی]] بلند و شنیدنی دارد. ای کاش نویسنده به مستندات و روایاتی که علمای ابرار در آنها آمده بود مراجعه میکرد و علمای ابرار را که یک اصطلاح در میان اصحاب [[امامیه]] و [[اهل بیت]]{{عم}} بود، به "[[دانشمندان]] [[پرهیزگار]]" ترجمه نمیکرد. به [[اجمال]] اشاره میکنم که از [[زمان]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در میان اصحاب بحثی درگرفت که وقتی آنان میدیدند اهل بیت{{عم}} از [[امور غیبی]] خبر میدهند یا تصرفات [[تکوینی]] میکنند و [[علوم لدنی]] و [[الهی]] را اظهار میکنند، پارهای از اصحاب که [[ایمان]] [[ضعیف]] تری داشتند تردید میکردند و گروهی دیگر از [[شیعیان]] [[مقام]] آنان را با انبیا برابر میشمردند و به ایشان نسبت [[نبوت]] و حتی بالاتر میدادند. برای مثال [[ابن عباس]] درباره قضیه [[ذی قار]] نقل میکند که [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به من فرمودند که الآن نیروهای کمکی از [[کوفه]] به سمت ما آمد، و شمار آنها را نیز گفتند. ابن عباس میگوید: این [[لشکر]] کمکی را یکی یکی شمردم و دیدم شمار آنها با عددی که [[حضرت]] فرمودند دقیقاً برابر است. در اینجا [[عمرو بن حریص]] از این [[پیشگویی امام]] در شگفت شد و عرض کرد که شما تهافت دارید. | |||
::::::ماجرا از این قرار بود که اموری از اهل بیت{{عم}} صادر میشد و هر چه زمان میگذشت، به ویژه در زمان صادقین’ این موارد بیشتر آشکار میشد و به تدریج زمینهای پدید آمد که بعضی از اصحاب [[معتقد]] شوند [[ائمه]] با [[پیامبران]] فرقی ندارند. [[عبدالله بن ابی یعفور]] صاحب سرّ است و میداند که فرق [[امام]] با [[پیامبر]] در چیست. وقتی [[عبدالله]] میگوید [[امامان]]، علمای ابرار ند، منظورش این نیست که ائمه نیز مانند دانشمندان [[پرهیزکار]] و [[متقی]] جامعهاند. در این اصطلاح، هم "[[علما]]" معنای خاصی دارد و هم [[ابرار]]. این مستندات در [[روایات]] وجود دارند. | ::::::ماجرا از این قرار بود که اموری از اهل بیت{{عم}} صادر میشد و هر چه زمان میگذشت، به ویژه در زمان صادقین’ این موارد بیشتر آشکار میشد و به تدریج زمینهای پدید آمد که بعضی از اصحاب [[معتقد]] شوند [[ائمه]] با [[پیامبران]] فرقی ندارند. [[عبدالله بن ابی یعفور]] صاحب سرّ است و میداند که فرق [[امام]] با [[پیامبر]] در چیست. وقتی [[عبدالله]] میگوید [[امامان]]، علمای ابرار ند، منظورش این نیست که ائمه نیز مانند دانشمندان [[پرهیزکار]] و [[متقی]] جامعهاند. در این اصطلاح، هم "[[علما]]" معنای خاصی دارد و هم [[ابرار]]. این مستندات در [[روایات]] وجود دارند. | ||
::::::نکته دیگری که [[میزان]] آشنایی [[شبهه]] افکنان و قائلین به [[نظریه]] [[علمای ابرار]] را با [[تاریخ]] [[اندیشه]] [[اسلامی]] روشن میسازد این است که به [[عبدالله بن ابی یعفور]] [[تهمت]] زدند که او از [[مرجئه]] [[شیعه]] است. اما با مراجعه به [[رجال]] کشّی میبینیم ماجرا از این قرار است که [[امام صادق]]{{ع}} به مفضّل میفرمایند: مفضّل، تو در [[تشییع جنازه]] عبدالله بن ابی یعفور در [[کوفه]] شرکت کردی؟ او میگوید: آری بودم، [[جمعیت]] بسیار زیادی آمده بود. [[حضرت]] میفرمایند: بله، از مرجئه شیعه نیز در آنجا بسیار بودند. لیکن نویسنده چون نمیخواهد بپذیرد که عبدالله بن ابی یعفور به دلیل همان [[کتمان]] سرّش در بین مرجئه کوفه طرف دارانی داشته است -که البته این نیز ماجرایی [[تاریخی]] دارد- میگوید این [[روایت]] ساختگی است و اتهامی است که [[اهل]] [[غلوّ]] زدند و آن را از زبان امام صادق{{ع}} طرح کردند. بر این اساس، نویسنده متوجه نشده است که اساساً مرجئه کوفه چه کسانی بودهاند و اصطلاح مرجئه شیعه نیز به چه معنا بوده است. وی نوشته است که این اصطلاح مثل اصطلاح وهابی در [[روزگار]] ماست و گونهای [[فحش]] تلقی میشده است. اما [[پرسش]] این است که اگر رجال کشّی معتبر است و همه این [[روایات]] در آن منبع هست، چطور از ده روایتی که در آنجا نقل شده، نه روایت یا نادیده گرفته شده یا توجیه و تأویلهای غیرعلمی شده است، و نویسنده با یک روایت که به صورت ناقص برداشت شده چنین مدعای بزرگی را مطرح کرده است. نتیجه اینکه اساساً برای این ادعا که [[اصحاب]] [[امامیه]]، [[ائمه]]{{عم}} را تنها علمای ابرار میدانستند، هیچ مستند قابل [[دفاعی]] وجود ندارد»<ref>پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی، [[نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع (کتاب)|نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع]]، ص ۹۱.</ref>. | ::::::نکته دیگری که [[میزان]] آشنایی [[شبهه]] افکنان و قائلین به [[نظریه]] [[علمای ابرار]] را با [[تاریخ]] [[اندیشه]] [[اسلامی]] روشن میسازد این است که به [[عبدالله بن ابی یعفور]] [[تهمت]] زدند که او از [[مرجئه]] [[شیعه]] است. اما با مراجعه به [[رجال]] کشّی میبینیم ماجرا از این قرار است که [[امام صادق]]{{ع}} به مفضّل میفرمایند: مفضّل، تو در [[تشییع جنازه]] عبدالله بن ابی یعفور در [[کوفه]] شرکت کردی؟ او میگوید: آری بودم، [[جمعیت]] بسیار زیادی آمده بود. [[حضرت]] میفرمایند: بله، از مرجئه شیعه نیز در آنجا بسیار بودند. لیکن نویسنده چون نمیخواهد بپذیرد که عبدالله بن ابی یعفور به دلیل همان [[کتمان]] سرّش در بین مرجئه کوفه طرف دارانی داشته است -که البته این نیز ماجرایی [[تاریخی]] دارد- میگوید این [[روایت]] ساختگی است و اتهامی است که [[اهل]] [[غلوّ]] زدند و آن را از زبان امام صادق{{ع}} طرح کردند. بر این اساس، نویسنده متوجه نشده است که اساساً مرجئه کوفه چه کسانی بودهاند و اصطلاح مرجئه شیعه نیز به چه معنا بوده است. وی نوشته است که این اصطلاح مثل اصطلاح وهابی در [[روزگار]] ماست و گونهای [[فحش]] تلقی میشده است. اما [[پرسش]] این است که اگر رجال کشّی معتبر است و همه این [[روایات]] در آن منبع هست، چطور از ده روایتی که در آنجا نقل شده، نه روایت یا نادیده گرفته شده یا توجیه و تأویلهای غیرعلمی شده است، و نویسنده با یک روایت که به صورت ناقص برداشت شده چنین مدعای بزرگی را مطرح کرده است. نتیجه اینکه اساساً برای این ادعا که [[اصحاب]] [[امامیه]]، [[ائمه]]{{عم}} را تنها علمای ابرار میدانستند، هیچ مستند قابل [[دفاعی]] وجود ندارد»<ref>پژوهشگران مجمع عالی حکمت اسلامی، [[نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع (کتاب)|نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع]]، ص ۹۱.</ref>. |