انسان در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی، ج۱' به 'اخلاق الاهی، ج۱'
جز (جایگزینی متن - 'علل' به 'علل')
جز (جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی، ج۱' به 'اخلاق الاهی، ج۱')
خط ۹۰: خط ۹۰:
#تلاش [[انسان]] در [[سرنوشت]] او مؤثر است؛
#تلاش [[انسان]] در [[سرنوشت]] او مؤثر است؛
#[[انسان]] موجودی مختار است و می‌تواند [[سرنوشت]] خود را بسازد و [[تغییر]] دهد؛
#[[انسان]] موجودی مختار است و می‌تواند [[سرنوشت]] خود را بسازد و [[تغییر]] دهد؛
#[[انسان]] موجودی تغییرپذیر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۶۹-۷۰.</ref>.
#[[انسان]] موجودی تغییرپذیر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۶۹-۷۰.</ref>.


==[[انسان]] موجودی دو بُعدی==
==[[انسان]] موجودی دو بُعدی==
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
*این [[آیه کریمه]] از همه مراحل [[آفرینش انسان]] با واژه [[خلقت]] تعبیر می‌کند جز آخرین مرحله که آن را افشا می‌نامد. این تعبیر جدید برای این است که نشان دهد امر جدیدی حادث شده که ماده قابلیت آن را ندارد. این مرحله با تمام مراحل [[آفرینش انسان]] تفاوتی آشکار دارد. مراحل پیشین هر چند در بعضی اوصاف ظاهری مثل رنگ، بو، شكل و حجم تفاوت دارند، در این اصل مشترک‌اند که وصفی [[برتر]] از اوصاف ماده ندارند و هم از این رو اوصاف آنها در اصل مادی بودن مشترک است؛ ولی آخرین مرحله دارای [[حیات]]، [[علم]] و [[قدرت]] است. اوصافی که پیش از آن نبود{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref> «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره ص، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«سپس او را باندام برآورد و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و چشمان و دل‌ها را پدیدار کرد، (امّا) اندک سپاس می‌گزارید» سوره سجده، آیه ۹.</ref>. از این رو شیوهای جدید از [[آفرینش]] می‌خواهد، این شیوه جدید که در [[آیات]] دیگر نفخ [[روح]] نامیده شده، چیزی جز بهره‌مند شدن [[انسان]] از وجود الاهی نیست <ref>اسماعیل بن مصطفی برسوی حقی، تفسیر روح البیان، ج۴، ص۴۵۹.</ref>.
*این [[آیه کریمه]] از همه مراحل [[آفرینش انسان]] با واژه [[خلقت]] تعبیر می‌کند جز آخرین مرحله که آن را افشا می‌نامد. این تعبیر جدید برای این است که نشان دهد امر جدیدی حادث شده که ماده قابلیت آن را ندارد. این مرحله با تمام مراحل [[آفرینش انسان]] تفاوتی آشکار دارد. مراحل پیشین هر چند در بعضی اوصاف ظاهری مثل رنگ، بو، شكل و حجم تفاوت دارند، در این اصل مشترک‌اند که وصفی [[برتر]] از اوصاف ماده ندارند و هم از این رو اوصاف آنها در اصل مادی بودن مشترک است؛ ولی آخرین مرحله دارای [[حیات]]، [[علم]] و [[قدرت]] است. اوصافی که پیش از آن نبود{{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref> «پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره ص، آیه ۷۲.</ref>؛ {{متن قرآن|ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ}}<ref>«سپس او را باندام برآورد و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و چشمان و دل‌ها را پدیدار کرد، (امّا) اندک سپاس می‌گزارید» سوره سجده، آیه ۹.</ref>. از این رو شیوهای جدید از [[آفرینش]] می‌خواهد، این شیوه جدید که در [[آیات]] دیگر نفخ [[روح]] نامیده شده، چیزی جز بهره‌مند شدن [[انسان]] از وجود الاهی نیست <ref>اسماعیل بن مصطفی برسوی حقی، تفسیر روح البیان، ج۴، ص۴۵۹.</ref>.
*[[روح]] الامی که [[انسان]] را از [[حیات]] [[پست]] گیاهی تا افق [[حیات انسانی]] بالا می‌برد و او را به موجودی تبدیل می‌کند که به [[دلیل]] اوصاف ویژه خویش [[شایسته]] [[خلافت]] الاهی در [[زمین]] می‌شود<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۱۳۸.</ref>.
*[[روح]] الامی که [[انسان]] را از [[حیات]] [[پست]] گیاهی تا افق [[حیات انسانی]] بالا می‌برد و او را به موجودی تبدیل می‌کند که به [[دلیل]] اوصاف ویژه خویش [[شایسته]] [[خلافت]] الاهی در [[زمین]] می‌شود<ref>سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۱۳۸.</ref>.
*ترکیب [[روح]] با [[بدن]] مادی در وجود [[انسان]] نباید موجب این [[اشتباه]] شود که [[روح]] با [[بدن]] سنخیت و مجانستی دارد. افق [[روح]] از افق ماده بسیار فراتر است و تنها ارتباطش با [[بدن]] این است که از آن به عنوان ابزار استفاده می‌کند؛ ولی چون از آن بی‌نیاز شود، همان طوری که روزی به [[اذن خدا]] به [[بدن]] تعلق یافته و آن را در راستای هدف‌های خود به کار گرفته و باعث [[شرافت]] آن شده، به امر [[خدا]] رهایش می‌کند و در پی پیک [[حق]] به پیشگاه [[پروردگار]] می‌شتابد{{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۷۰-۷۱.</ref>.
*ترکیب [[روح]] با [[بدن]] مادی در وجود [[انسان]] نباید موجب این [[اشتباه]] شود که [[روح]] با [[بدن]] سنخیت و مجانستی دارد. افق [[روح]] از افق ماده بسیار فراتر است و تنها ارتباطش با [[بدن]] این است که از آن به عنوان ابزار استفاده می‌کند؛ ولی چون از آن بی‌نیاز شود، همان طوری که روزی به [[اذن خدا]] به [[بدن]] تعلق یافته و آن را در راستای هدف‌های خود به کار گرفته و باعث [[شرافت]] آن شده، به امر [[خدا]] رهایش می‌کند و در پی پیک [[حق]] به پیشگاه [[پروردگار]] می‌شتابد{{متن قرآن|قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ}}<ref>«بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۷۰-۷۱.</ref>.


==محدود نبودن [[عمر انسان]] به [[زندگی دنیا]]==
==محدود نبودن [[عمر انسان]] به [[زندگی دنیا]]==
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
*علاوه بر این، [[عدل]] الاهي اقتضا می‌کند که بین [[نیکی]] و [[بدی]] تفاوتی باشد، [[نیکان]]، [[پاداش]] [[نیکی]] و بدان، [[کیفر]] بدی‌های خود را ببینند. از طرفی به وضوح می‌بینم که سرای [[دنیا]] برای بازتاب تمامی کرده‌های خوب و بد [[انسان]] بسیار کوچک است، گاهی یک [[انسان]] کار شایسته‌ای انجام می‌دهد که همه [[دنیا]] برای [[پاداش]] آن کوچک و ناچیز است و گاهی از دیگری عمل ناپسندی سر می‌زند که هیچ کیفری برای آن کافی نیست. اگر [[زندگی]] [[انسان]] در [[دنیا]] خلاصه شود، هرگز واکنش [[شایسته]] [[کردار زشت]] و زیبای خود را نمی‌بیند، این لطيفه‌ای است که [[انسان]] به [[فطرت]] خویش به آن پی برده و هم از این رو [[قرآن کریم]] با با حذف مقدمات به نتیجه پرداخته، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ}}<ref>«بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوی اوست؛ بی‌گمان او آفرینش را می‌آغازد آنگاه آن را باز می‌گرداند تا به آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، دادگرانه پاداش دهد و آنان که کافرند برای کفری که می‌ورزیده‌اند نوشابه‌ای از آب جوشان» سوره یونس، آیه ۴.</ref>.
*علاوه بر این، [[عدل]] الاهي اقتضا می‌کند که بین [[نیکی]] و [[بدی]] تفاوتی باشد، [[نیکان]]، [[پاداش]] [[نیکی]] و بدان، [[کیفر]] بدی‌های خود را ببینند. از طرفی به وضوح می‌بینم که سرای [[دنیا]] برای بازتاب تمامی کرده‌های خوب و بد [[انسان]] بسیار کوچک است، گاهی یک [[انسان]] کار شایسته‌ای انجام می‌دهد که همه [[دنیا]] برای [[پاداش]] آن کوچک و ناچیز است و گاهی از دیگری عمل ناپسندی سر می‌زند که هیچ کیفری برای آن کافی نیست. اگر [[زندگی]] [[انسان]] در [[دنیا]] خلاصه شود، هرگز واکنش [[شایسته]] [[کردار زشت]] و زیبای خود را نمی‌بیند، این لطيفه‌ای است که [[انسان]] به [[فطرت]] خویش به آن پی برده و هم از این رو [[قرآن کریم]] با با حذف مقدمات به نتیجه پرداخته، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ}}<ref>«بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوی اوست؛ بی‌گمان او آفرینش را می‌آغازد آنگاه آن را باز می‌گرداند تا به آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند، دادگرانه پاداش دهد و آنان که کافرند برای کفری که می‌ورزیده‌اند نوشابه‌ای از آب جوشان» سوره یونس، آیه ۴.</ref>.
*در چند جای [[قرآن کریم]]، این [[باور]] [[نادرست]] که [[کار نیک]] و بد با [[مرگ]] خاتمه می‌یابد با تأكيد تمام رد شده است. از جمله می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ}}<ref>«آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.</ref>.
*در چند جای [[قرآن کریم]]، این [[باور]] [[نادرست]] که [[کار نیک]] و بد با [[مرگ]] خاتمه می‌یابد با تأكيد تمام رد شده است. از جمله می‌فرماید: {{متن قرآن|أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ}}<ref>«آیا کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند چون فسادانگیزان در زمین می‌شماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران می‌دانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.</ref>.
*بنابراین [[عدل]] الاهی اقتضا می‌کند که [[انسان]] [[زندگی]] دیگری داشته باشد که با شرایطی [[برتر]] و فضایی گسترده‌تر، [[فرصت]] بهره‌وری از نتیجه‌های [[اعمال نیک]] و [[تحمل]] [[کیفر]] کارهای [[زشت]] را برای او فراهم کند. علاوه بر این همه، پایان گرفتن [[زندگی]] [[انسان]] با [[مرگ]] [[بدن]] که با تباه شدن سرمایه‌های فراوانی در وجود او مساوی است، بر خلاف [[رحمت]] گسترده الاهی است. [[قرآن کریم]] می‎‌فرماید: {{متن قرآن|كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ}}<ref>«بگو آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن کیست؟ بگو از آن خداوند است که بر خویش بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است، شما را تا روز رستخیز- که در آن تردیدی نیست- گرد می‌آورد؛ کسانی که به خویشتن زیان رسانده‌اند ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۱۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۸۱-۸۳.</ref>.
*بنابراین [[عدل]] الاهی اقتضا می‌کند که [[انسان]] [[زندگی]] دیگری داشته باشد که با شرایطی [[برتر]] و فضایی گسترده‌تر، [[فرصت]] بهره‌وری از نتیجه‌های [[اعمال نیک]] و [[تحمل]] [[کیفر]] کارهای [[زشت]] را برای او فراهم کند. علاوه بر این همه، پایان گرفتن [[زندگی]] [[انسان]] با [[مرگ]] [[بدن]] که با تباه شدن سرمایه‌های فراوانی در وجود او مساوی است، بر خلاف [[رحمت]] گسترده الاهی است. [[قرآن کریم]] می‎‌فرماید: {{متن قرآن|كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ}}<ref>«بگو آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن کیست؟ بگو از آن خداوند است که بر خویش بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است، شما را تا روز رستخیز- که در آن تردیدی نیست- گرد می‌آورد؛ کسانی که به خویشتن زیان رسانده‌اند ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۱۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۸۱-۸۳.</ref>.


==[[انسان]] در سرای [[آخرت]]==
==[[انسان]] در سرای [[آخرت]]==
*[[زندگی]] [[انسان]] به [[دنیا]] منحصر نیست و [[روح انسان]]، چون مجرد و جاوید، است پس از [[مرگ]] [[جسم]]، همچنان به [[زندگی]] خود ادامه می‌دهد؛ ولی [[زندگی]] باید بپذیریم که [[زندگی]] در سرای [[آخرت]] با [[زندگی دنیا]] متفاوت است و [[انسان]] در صورتی در آنجا [[زندگی]] [[راحتی]] خواهد داشت که شرایط آن را بشناسد و خود را برای آن آماده کند. یکی از تفاوت‌های [[دنیا]] و [[آخرت]] که در این بحث مورد نظر ماست، این است که [[زندگی دنیا]] دستخوش تدریج و تجدد است؛ ولی [[آخرت]]، [[جهان]] [[ثبات]] و قرار است. [[انسان]] در [[زندگی دنیا]] پیوسته در حال حرکت است - حرکتی کمالی یا قهقرى - ولی در [[آخرت]] حرکتی صورت نمی‌گیرد؛ بنابراین، تکاملی هم در کار نیست، هرکس به هر مرتبه‌ای برسد،. در [[زندگی دنیا]] میرسد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "امروز روز [[کار و تلاش]] و حرکت است و حسابی در کار نیست، کسی [[انسان]] را حساب‌رسی نمی‌کند و فردا روز حساب است و فرصتی برای عمل نیست"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۵۸.</ref>.
*[[زندگی]] [[انسان]] به [[دنیا]] منحصر نیست و [[روح انسان]]، چون مجرد و جاوید، است پس از [[مرگ]] [[جسم]]، همچنان به [[زندگی]] خود ادامه می‌دهد؛ ولی [[زندگی]] باید بپذیریم که [[زندگی]] در سرای [[آخرت]] با [[زندگی دنیا]] متفاوت است و [[انسان]] در صورتی در آنجا [[زندگی]] [[راحتی]] خواهد داشت که شرایط آن را بشناسد و خود را برای آن آماده کند. یکی از تفاوت‌های [[دنیا]] و [[آخرت]] که در این بحث مورد نظر ماست، این است که [[زندگی دنیا]] دستخوش تدریج و تجدد است؛ ولی [[آخرت]]، [[جهان]] [[ثبات]] و قرار است. [[انسان]] در [[زندگی دنیا]] پیوسته در حال حرکت است - حرکتی کمالی یا قهقرى - ولی در [[آخرت]] حرکتی صورت نمی‌گیرد؛ بنابراین، تکاملی هم در کار نیست، هرکس به هر مرتبه‌ای برسد،. در [[زندگی دنیا]] میرسد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: "امروز روز [[کار و تلاش]] و حرکت است و حسابی در کار نیست، کسی [[انسان]] را حساب‌رسی نمی‌کند و فردا روز حساب است و فرصتی برای عمل نیست"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۵۸.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} و نیز می‌فرماید: "[[زندگی دنیا]] فصل کاشتن است. برداشت در [[زندگی]] [[اخروی]] صورت می‌گیرد"<ref>{{متن حدیث|اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۲۶۷.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} و نیز می‌فرماید: "[[زندگی دنیا]] فصل کاشتن است. برداشت در [[زندگی]] [[اخروی]] صورت می‌گیرد"<ref>{{متن حدیث|اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۲۶۷.</ref>.
*از این بیان [[شریف]] نیز استفاده می‌شود، [[آخرت]] محل کسب و تلاش و [[تکامل]] نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۸۳-۸۴.</ref>.
*از این بیان [[شریف]] نیز استفاده می‌شود، [[آخرت]] محل کسب و تلاش و [[تکامل]] نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۸۳-۸۴.</ref>.


==ویژگی [[انسان]]==
==ویژگی [[انسان]]==
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
*این همه خاصیت [[انسان]] و ناشی از نیروی [[عقل]] اوست. [[انسان]] در صورتی به کمال می‌رسد که [[عقل]] به عنوان نیروی ویژه وجود او در [[جایگاه]] [[شایسته]] خویش فعال باشد و سایر نیروها در مسیر [[خواسته‌ها]] و هدف‌های او فعالیت کنند و به عبارت دیگر تحت [[فرمان]] او باشند؛ ولی همانطور که پیش از این دانستیم، این [[جایگاه]] بدون معارض نیست و بی‌نزاع و کشمش به [[عقل]] وانهاده نمی‌شود.
*این همه خاصیت [[انسان]] و ناشی از نیروی [[عقل]] اوست. [[انسان]] در صورتی به کمال می‌رسد که [[عقل]] به عنوان نیروی ویژه وجود او در [[جایگاه]] [[شایسته]] خویش فعال باشد و سایر نیروها در مسیر [[خواسته‌ها]] و هدف‌های او فعالیت کنند و به عبارت دیگر تحت [[فرمان]] او باشند؛ ولی همانطور که پیش از این دانستیم، این [[جایگاه]] بدون معارض نیست و بی‌نزاع و کشمش به [[عقل]] وانهاده نمی‌شود.
*چون هیچ‌یک از نیروهای نفس [[محدودیت]] را برنمی‌تابد، بنابراین، هیچ‌یک از این نیروها خوش ندارد از نیروی دیگری [[فرمان]] برد، هر نیرویی از [[محدودیت]] [[رنج]] می‌برد و از گستردگی میدان [[عمل]] [[احساس]] [[لذت]] می‌کند و [[روح انسان]] از [[رنج]] و [[لذت]] همه نیروهای خود متأثر می‌شود. هریک از [[احساس]] [[لذت]] می‌کند و [[روح انسان]] از [[رنج]] و [[لذت]] همه نیروهای خود متأثر نی‌شود. هر یک از نیروهای نفس به لذتی برسد، [[روح]] از [[لذت]] او بهره‌مند می‌شود و هریک به رنجی گرفتار شود، نفس را رنجور می‌کند؛ بنابراین [[انسان]]، هم از طریق نیروهای مشترک مثل [[شهوت]] و [[غضب]]، [[رنج]] و [[لذت]] می‌بیند و هم از طریق [[عقل]] که نیروی ویژه اوست.
*چون هیچ‌یک از نیروهای نفس [[محدودیت]] را برنمی‌تابد، بنابراین، هیچ‌یک از این نیروها خوش ندارد از نیروی دیگری [[فرمان]] برد، هر نیرویی از [[محدودیت]] [[رنج]] می‌برد و از گستردگی میدان [[عمل]] [[احساس]] [[لذت]] می‌کند و [[روح انسان]] از [[رنج]] و [[لذت]] همه نیروهای خود متأثر می‌شود. هریک از [[احساس]] [[لذت]] می‌کند و [[روح انسان]] از [[رنج]] و [[لذت]] همه نیروهای خود متأثر نی‌شود. هر یک از نیروهای نفس به لذتی برسد، [[روح]] از [[لذت]] او بهره‌مند می‌شود و هریک به رنجی گرفتار شود، نفس را رنجور می‌کند؛ بنابراین [[انسان]]، هم از طریق نیروهای مشترک مثل [[شهوت]] و [[غضب]]، [[رنج]] و [[لذت]] می‌بیند و هم از طریق [[عقل]] که نیروی ویژه اوست.
*[[لذت]] نیروی [[غضب]] در [[پیروزی]] و [[استیلا]] و [[رنج]] او در [[شکست]] و مقهوری است. هنگامی که به [[مقام]] و [[ریاست]] برسد و بر دیگران [[فرمان]] براند، [[روح]] را قرین [[لذت]] می‌کند و هنگامی که [[ریاست]] را از دست دهد، [[رنج]] می‌برد و [[روح]] را نیز آزرده می‌کند. [[لذت]] نیروی [[شهوت]] از [[خوردن و آشامیدن]]، فعالیت جنسی و [[سخن گفتن]] تأمین می‌شود و [[محرومیت]] از آنها به درد و [[رنج]] گرفتارش می‌کند و [[روح]] نیز از [[رنج]] و [[لذت]] او تأثیر می‌پذیرد. نیروی واهمه از تصوراتی که با [[غضب]] و [[شهوت]] موافق و سازگار است، [[لذت]] می‌برد و از تصوراتی که بر وفق مراد آن دو نیست، درد می‌کشد و [[رنج]] می‌بیند و [[روح]] را نیز متأثر می‌کند. [[عقل]] از [[درک]] [[حقیقت]] [[لذت]] می‌برد و از [[جهل]] و [[نادانی]] [[رنج]] می‌کشد و [[روح]] را متأثر می‌کند. نفس [[انسانی]] برای [[درک]] این [[لذت‌ها]] و فرار از رنجی که هر [[قوه]] به او منتقل می‌کند، گاه در پی [[شهوت]] می‌رود، گاه به دنبال [[غضب]] و گاهی نیز از [[عقل]] [[پیروی]] می‌کند و زمانی که یکی از آنان بر دیگری [[پیروز]] شود، تمامی وجود [[انسان]] را [[تسخیر]] می‌کند و [[آدمی]] را به دنبال خویش می‌برد. برای اینکه [[انسان]] از حمله [[غضب]] و [[شهوت]] در [[امان]] بماند و به رهزن واهمه گرفتار نشود، باید بتواند از برخی [[لذت‌ها]] صرف‌نظر و بعضی از [[رنج‌ها]] را [[تحمل]] کند و برای رسیدن به این [[توانایی]] باید بداند که برخی [[لذت‌ها]] در وجود [[آدمی]] اصالت ندارد و برای [[رسیدن به کمال]] باید از آنها اجتناب کرد و درد و رنجی را که از ترک آنها عاید نفس می‌شود، با آغوش باز پذیرفت، در حالی که برخی دیگر از [[لذت‌ها]]، اصیل‌اند و مساوق باکمال [[انسان]] و باید به دنبال آنها [[ریاضت]] کشید؛ بنابراین، برای تمییز [[لذت]] أصيل که همان [[صفت کمالی]] [[انسان]] است، از [[لذت]] غیر اصیل، باید معیاری در دست داشته باشیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۸۴-۸۵.</ref>.
*[[لذت]] نیروی [[غضب]] در [[پیروزی]] و [[استیلا]] و [[رنج]] او در [[شکست]] و مقهوری است. هنگامی که به [[مقام]] و [[ریاست]] برسد و بر دیگران [[فرمان]] براند، [[روح]] را قرین [[لذت]] می‌کند و هنگامی که [[ریاست]] را از دست دهد، [[رنج]] می‌برد و [[روح]] را نیز آزرده می‌کند. [[لذت]] نیروی [[شهوت]] از [[خوردن و آشامیدن]]، فعالیت جنسی و [[سخن گفتن]] تأمین می‌شود و [[محرومیت]] از آنها به درد و [[رنج]] گرفتارش می‌کند و [[روح]] نیز از [[رنج]] و [[لذت]] او تأثیر می‌پذیرد. نیروی واهمه از تصوراتی که با [[غضب]] و [[شهوت]] موافق و سازگار است، [[لذت]] می‌برد و از تصوراتی که بر وفق مراد آن دو نیست، درد می‌کشد و [[رنج]] می‌بیند و [[روح]] را نیز متأثر می‌کند. [[عقل]] از [[درک]] [[حقیقت]] [[لذت]] می‌برد و از [[جهل]] و [[نادانی]] [[رنج]] می‌کشد و [[روح]] را متأثر می‌کند. نفس [[انسانی]] برای [[درک]] این [[لذت‌ها]] و فرار از رنجی که هر [[قوه]] به او منتقل می‌کند، گاه در پی [[شهوت]] می‌رود، گاه به دنبال [[غضب]] و گاهی نیز از [[عقل]] [[پیروی]] می‌کند و زمانی که یکی از آنان بر دیگری [[پیروز]] شود، تمامی وجود [[انسان]] را [[تسخیر]] می‌کند و [[آدمی]] را به دنبال خویش می‌برد. برای اینکه [[انسان]] از حمله [[غضب]] و [[شهوت]] در [[امان]] بماند و به رهزن واهمه گرفتار نشود، باید بتواند از برخی [[لذت‌ها]] صرف‌نظر و بعضی از [[رنج‌ها]] را [[تحمل]] کند و برای رسیدن به این [[توانایی]] باید بداند که برخی [[لذت‌ها]] در وجود [[آدمی]] اصالت ندارد و برای [[رسیدن به کمال]] باید از آنها اجتناب کرد و درد و رنجی را که از ترک آنها عاید نفس می‌شود، با آغوش باز پذیرفت، در حالی که برخی دیگر از [[لذت‌ها]]، اصیل‌اند و مساوق باکمال [[انسان]] و باید به دنبال آنها [[ریاضت]] کشید؛ بنابراین، برای تمییز [[لذت]] أصيل که همان [[صفت کمالی]] [[انسان]] است، از [[لذت]] غیر اصیل، باید معیاری در دست داشته باشیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۸۴-۸۵.</ref>.


==معیارهای [[صفت کمالی]]==
==معیارهای [[صفت کمالی]]==
خط ۱۳۱: خط ۱۳۱:
#'''معیار دوم؛ همیشگی باشد:''' همیشگی بودن یکی از معیارهای اصالت [[لذت]] است. [[لذت]] موقت، [[لذت]] اصیل نیست. [[انسان]] همیشه از خوردن و [[نوشیدن]] [[لذت]] نمی‌برد، غذایی که به هنگام [[گرسنگی]] [[انسان]] را قرین [[لذت]] می‌کند، به وقت سیری [[نفرت]] انگیز است؛ بنابراین، لذايذی که از طریق [[قوه]] [[شهوت]] و [[غضب]] عاید [[روح انسان]] می‌شود، به [[دلیل]] موقتی بودن، [[لذت]] اصیل و موجب کمال [[انسان]] نیستند.
#'''معیار دوم؛ همیشگی باشد:''' همیشگی بودن یکی از معیارهای اصالت [[لذت]] است. [[لذت]] موقت، [[لذت]] اصیل نیست. [[انسان]] همیشه از خوردن و [[نوشیدن]] [[لذت]] نمی‌برد، غذایی که به هنگام [[گرسنگی]] [[انسان]] را قرین [[لذت]] می‌کند، به وقت سیری [[نفرت]] انگیز است؛ بنابراین، لذايذی که از طریق [[قوه]] [[شهوت]] و [[غضب]] عاید [[روح انسان]] می‌شود، به [[دلیل]] موقتی بودن، [[لذت]] اصیل و موجب کمال [[انسان]] نیستند.
#'''معیار سوم؛ موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد:''' معیار دیگر کمال که امری [[فطری]] و وجدانی است این است که اگر [[انسان]] را به آن صفت یاد کنند، موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد. انسان‌های متعارف از اینکه به [[شهوت]] و [[غضب]] شهره شوند، اجتناب دارند. هیچ کس نمی‌پسندد که او را به [[پرخوری]]، [[شهوت‌رانی]]، [[زیاده‌گویی]]، [[جاه‌طلبی]]، زورگویی، فحاشی و... یاد کنند. برعکس انسان‌های متعارف و [[متعادل]] تلاش می‌کنند فعالیت [[قوای غضبی]] و شهری خود را از انظار دیگران مخفی نگه دارند. این در حالی است که همه کس می‌کوشد حتی به گزاف خود را [[عاقل]] و با [[معرفت]] جلوه دهد. از این تفاوت است که در می‌یابیم کمال [[انسان]] به [[معرفت]] اوست. به بیان دیگر، [[لذت]] اصیل لذتی است که از راه [[عقل]] به دست آید؛ چون اولاً، وجود را گسترش می‌دهد ثانياً، همیشگی است و ثالثاً، [[انسان]] آن را برای خود می‌پسندد و چون [[عقل]] دارای دو نیروی نظری و عملی است، هریک از آن دو کمالی ویژه خود دارند که حاصل جمع آن دو کمال [[انسان]] است.<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰.</ref> اكمال [[قوة]] نظری به این است که بر حقایق موجودات با همه مراتبی که دارند احاطه پیدا کند و از این رهگذر [[شناخت]] مطلوب [[حقیقی]] [[دست]] یابد تا به [[مقام]] [[توحید]] نائل شود، از وساوس [[شیطانی]] [[نجات]] یابد و قلبش آرام گیرد و این همان [[حکمت نظری]] است و کمال [[عقل عملی]] به آن است که از صفت‌های [[زشت]] پیراسته و به صفت‌های [[پسندیده]] آراسته شود و از این رهگذر به پاک‌سازی [[ضمیر]] از غیر [[خدا]] برسد و این [[مقام]] [[حکمت عملی]] است.
#'''معیار سوم؛ موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد:''' معیار دیگر کمال که امری [[فطری]] و وجدانی است این است که اگر [[انسان]] را به آن صفت یاد کنند، موجب [[سرور]] و [[افتخار]] باشد. انسان‌های متعارف از اینکه به [[شهوت]] و [[غضب]] شهره شوند، اجتناب دارند. هیچ کس نمی‌پسندد که او را به [[پرخوری]]، [[شهوت‌رانی]]، [[زیاده‌گویی]]، [[جاه‌طلبی]]، زورگویی، فحاشی و... یاد کنند. برعکس انسان‌های متعارف و [[متعادل]] تلاش می‌کنند فعالیت [[قوای غضبی]] و شهری خود را از انظار دیگران مخفی نگه دارند. این در حالی است که همه کس می‌کوشد حتی به گزاف خود را [[عاقل]] و با [[معرفت]] جلوه دهد. از این تفاوت است که در می‌یابیم کمال [[انسان]] به [[معرفت]] اوست. به بیان دیگر، [[لذت]] اصیل لذتی است که از راه [[عقل]] به دست آید؛ چون اولاً، وجود را گسترش می‌دهد ثانياً، همیشگی است و ثالثاً، [[انسان]] آن را برای خود می‌پسندد و چون [[عقل]] دارای دو نیروی نظری و عملی است، هریک از آن دو کمالی ویژه خود دارند که حاصل جمع آن دو کمال [[انسان]] است.<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰.</ref> اكمال [[قوة]] نظری به این است که بر حقایق موجودات با همه مراتبی که دارند احاطه پیدا کند و از این رهگذر [[شناخت]] مطلوب [[حقیقی]] [[دست]] یابد تا به [[مقام]] [[توحید]] نائل شود، از وساوس [[شیطانی]] [[نجات]] یابد و قلبش آرام گیرد و این همان [[حکمت نظری]] است و کمال [[عقل عملی]] به آن است که از صفت‌های [[زشت]] پیراسته و به صفت‌های [[پسندیده]] آراسته شود و از این رهگذر به پاک‌سازی [[ضمیر]] از غیر [[خدا]] برسد و این [[مقام]] [[حکمت عملی]] است.
*علمای [[اخلاق]] معتقدند، [[حکمت عملی]] به منزله ماده و [[حکمت نظری]] به منزله صورت است همان طور که صورت بدون ماده تباه می‌شود و ماده بدون صورت هرگز تحقق نمی‌یابد، رسیدن به [[حکمت عملی]] بدون تحقق پیشین [[حکمت نظری]] محال و [[حکمت نظری]] بدون [[حکمت عملی]] ضایع و بی‌اثر<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰، محمد مهدی نراقی؛ جامع السعادت؛ج۱،ص۹.</ref>. هنگامی که [[انسان]] به این دو [[مقام]] دست یابد و به کمال برسد، همان [[انسان کامل]] و [[جهان]] کوچکی خواهد بود که نسخه عالم اکبر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱.،ص۸۵-۸۷</ref>.
*علمای [[اخلاق]] معتقدند، [[حکمت عملی]] به منزله ماده و [[حکمت نظری]] به منزله صورت است همان طور که صورت بدون ماده تباه می‌شود و ماده بدون صورت هرگز تحقق نمی‌یابد، رسیدن به [[حکمت عملی]] بدون تحقق پیشین [[حکمت نظری]] محال و [[حکمت نظری]] بدون [[حکمت عملی]] ضایع و بی‌اثر<ref>خواجه نصیرالدین محمد بن محمد طوسی، اخلاق ناصری، ص۷۰، محمد مهدی نراقی؛ جامع السعادت؛ج۱،ص۹.</ref>. هنگامی که [[انسان]] به این دو [[مقام]] دست یابد و به کمال برسد، همان [[انسان کامل]] و [[جهان]] کوچکی خواهد بود که نسخه عالم اکبر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]].،ص۸۵-۸۷</ref>.


==[[انسان]] مجبور است یا مختار==
==[[انسان]] مجبور است یا مختار==
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
*در [[روایت]] است که [[راوی]] از [[امام صادق]] پرسید: آیا [[خدا]] [[بندگان]] را به [[گناه]] مجبور می‌کند؟ فرمود: نه. پرسید: آیا کار را به آنها سپرده است؟ فرمود: نه. گفت: پس چه؟ فرمود: لطیفه‌ای ربانی بین این دو [[قطب]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.
*در [[روایت]] است که [[راوی]] از [[امام صادق]] پرسید: آیا [[خدا]] [[بندگان]] را به [[گناه]] مجبور می‌کند؟ فرمود: نه. پرسید: آیا کار را به آنها سپرده است؟ فرمود: نه. گفت: پس چه؟ فرمود: لطیفه‌ای ربانی بین این دو [[قطب]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>.
*نکته جالب توجه در این [[حدیث]]، جمله آخر است که اولاً، از این رابطه با عنوان [[لطف]] یاد کرده که نشان از ظرافت مطلب دارد؛ و ثانياً، آن را به [[پروردگار]] منسوب کرده است تا نشان دهد این [[لطف]] مقتضای پروردگاری اوست.
*نکته جالب توجه در این [[حدیث]]، جمله آخر است که اولاً، از این رابطه با عنوان [[لطف]] یاد کرده که نشان از ظرافت مطلب دارد؛ و ثانياً، آن را به [[پروردگار]] منسوب کرده است تا نشان دهد این [[لطف]] مقتضای پروردگاری اوست.
*در [[حدیث]] دیگری که از [[امام صادق]] و [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده، آمده است: "[[خداوند]] مهربان‌تر از آن است که بندگانش را به [[گناه]] مجبور کند، آنگاه آنها را به خاطر آن [[گناه]] [[عذاب]] کند و [[خدا]] عزیزتر از آن است که چیزی را [[اراده]] کند و آن چیز محقق نشود. [[راوی]] پرسید آیا بين [[جبر و تفویض]] حالت سومی هست؟ فرمود: بله! حالتی که از فاصله [[زمین]] و [[آسمان]] وسیع‌تر است"<ref>{{متن حدیث|ان اللّه تعالى أرحم بخلقه من أن يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و اللّه أعز من أن يريد أمرا فلا يكون قال فسئلا عليهما السّلام هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة قالا نعم أوسع ما بين السماء و الأرض}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۶-۱۰۸ .</ref>.
*در [[حدیث]] دیگری که از [[امام صادق]] و [[امام باقر]]{{ع}} [[نقل]] شده، آمده است: "[[خداوند]] مهربان‌تر از آن است که بندگانش را به [[گناه]] مجبور کند، آنگاه آنها را به خاطر آن [[گناه]] [[عذاب]] کند و [[خدا]] عزیزتر از آن است که چیزی را [[اراده]] کند و آن چیز محقق نشود. [[راوی]] پرسید آیا بين [[جبر و تفویض]] حالت سومی هست؟ فرمود: بله! حالتی که از فاصله [[زمین]] و [[آسمان]] وسیع‌تر است"<ref>{{متن حدیث|ان اللّه تعالى أرحم بخلقه من أن يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و اللّه أعز من أن يريد أمرا فلا يكون قال فسئلا عليهما السّلام هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة قالا نعم أوسع ما بين السماء و الأرض}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۱۰۶-۱۰۸ .</ref>.


==[[تغییرپذیری انسان]]==
==[[تغییرپذیری انسان]]==
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
*توضیح مطلب اینکه سه عامل در پیدایش ملكات اثرگذار است: مزاج طبیعی، [[عادت]] و [[تربیت]].
*توضیح مطلب اینکه سه عامل در پیدایش ملكات اثرگذار است: مزاج طبیعی، [[عادت]] و [[تربیت]].
*شکی نیست که مزاج بر [[اخلاق]] [[نفسانی]] تأثیر دارد، [[انسان]] در حال [[سلامت]] مزاج یک [[خلق]] وخو دارد. وقتی [[بیمار]] می‌شود، [[خلق]] وخوی دیگری پیدا می‌کند؛ ولی دو عامل [[عادت]] و [[تربیت]] را نیز نمی‌توان ندیده گرفت. [[عادت]] و [[تربیت]] دو نحوه تکرار است. [[عادت]] تکرار بدون تكلف و زحمت است و [[تربیت]] تکرار با تكلف.
*شکی نیست که مزاج بر [[اخلاق]] [[نفسانی]] تأثیر دارد، [[انسان]] در حال [[سلامت]] مزاج یک [[خلق]] وخو دارد. وقتی [[بیمار]] می‌شود، [[خلق]] وخوی دیگری پیدا می‌کند؛ ولی دو عامل [[عادت]] و [[تربیت]] را نیز نمی‌توان ندیده گرفت. [[عادت]] و [[تربیت]] دو نحوه تکرار است. [[عادت]] تکرار بدون تكلف و زحمت است و [[تربیت]] تکرار با تكلف.
*[[عادت]] موجب پیدایش ملکات می‌شود، اگر کسی هر روز کاری را بدون تكلف تکرار کند، مثلا از راهی عبور کند یا جمله‌ای را به طور مکرر بگوید، وضعیت آن مسیر و اقتضائات این جمله در [[روح]] او اثر می‌گذارد. به همین [[دلیل]] هرکس از منطقه محل سکونت خود اثر می‌پذیرد. مقتضیات و [[روابط]] خاص [[حاکم]] بر منطقه، برای ساکنان خود ملکه می‌آفریند، بدون اینکه آنان برای کسب آن ملکه زحمتی متحمل شوند. [[تربیت]] نیز موجب پیدایش ملکه می‌شود. هر چیزی در اثر تکرار، ملکه نفس می‌شود به طوری که [[انسان]] بدون نیاز به [[تأمل]] و به آسانی آن را انجام می‌دهد، اگر چه خلاف مقتضای مزاج باشد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۴، ص۲۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۸-۱۱۰ .</ref>.
*[[عادت]] موجب پیدایش ملکات می‌شود، اگر کسی هر روز کاری را بدون تكلف تکرار کند، مثلا از راهی عبور کند یا جمله‌ای را به طور مکرر بگوید، وضعیت آن مسیر و اقتضائات این جمله در [[روح]] او اثر می‌گذارد. به همین [[دلیل]] هرکس از منطقه محل سکونت خود اثر می‌پذیرد. مقتضیات و [[روابط]] خاص [[حاکم]] بر منطقه، برای ساکنان خود ملکه می‌آفریند، بدون اینکه آنان برای کسب آن ملکه زحمتی متحمل شوند. [[تربیت]] نیز موجب پیدایش ملکه می‌شود. هر چیزی در اثر تکرار، ملکه نفس می‌شود به طوری که [[انسان]] بدون نیاز به [[تأمل]] و به آسانی آن را انجام می‌دهد، اگر چه خلاف مقتضای مزاج باشد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۴، ص۲۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]،ص۱۰۸-۱۱۰ .</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش