رشد در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ')
خط ۱۲: خط ۱۲:


==معناشناسی رشد==
==معناشناسی رشد==
[[رشد]]، در لغت مصدر ثلاثی مجرّد از ریشه "ر ـ ش ـ د" در اصل به معنای راست بودن [[راه]]<ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸، "رشد".</ref> و [[هدایت]] شدن به سوی خیر و [[صلاح]]<ref> التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref> است. در فرهنگ‌های واژگانی، آنرا با تعبیرات دیگری مانند رسیدن به مقصدِ کار و راه<ref> العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref>، [[استقامت]] همراه [[صلابت]] بر [[حق]]<ref>تاج العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref>، صلاح و رسیدن به درست<ref> المصباح، ص ۲۲۷، "رشد".</ref> یا حق<ref>مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۵۰، "رشد".</ref>، [[راه راست]] در پیش گرفتن که [[انسان]] را به [[هدف]] برساند<ref> نثر طوبی، ج ۱، ص ۳۰۷، "رشد".</ref> و هدایت شدن <ref> مفردات، ص ۳۵۴، "رشد".</ref> معنا کرده‌اند که همگی نزدیک به یکدیگرند.  به گفته برخی، [[رشد]] در ۶ وجه به کار رفته است: هدایت؛ [[توفیق]]؛ صواب؛ [[اصلاح]] [[مال]]؛ [[عقل]]؛ مَخرَج<ref>الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶.</ref>.  
[[رشد]]، در لغت مصدر ثلاثی مجرّد از ریشه "ر ـ ش ـ د" در اصل به معنای راست بودن [[راه]]<ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸، "رشد".</ref> و [[هدایت]] شدن به سوی خیر و [[صلاح]]<ref> التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref> است. در فرهنگ‌های واژگانی، آن را با تعبیرات دیگری مانند رسیدن به مقصدِ کار و راه<ref> العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵؛ تاج العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref>، [[استقامت]] همراه [[صلابت]] بر [[حق]]<ref>تاج العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref>، صلاح و رسیدن به درست<ref> المصباح، ص ۲۲۷، "رشد".</ref> یا حق<ref>مجمع‌البحرین، ج ۳، ص ۵۰، "رشد".</ref>، [[راه راست]] در پیش گرفتن که [[انسان]] را به [[هدف]] برساند<ref> نثر طوبی، ج ۱، ص ۳۰۷، "رشد".</ref> و هدایت شدن <ref> مفردات، ص ۳۵۴، "رشد".</ref> معنا کرده‌اند که همگی نزدیک به یکدیگرند.  به گفته برخی، [[رشد]] در ۶ وجه به کار رفته است: هدایت؛ [[توفیق]]؛ صواب؛ [[اصلاح]] [[مال]]؛ [[عقل]]؛ مَخرَج<ref>الوجوه و النظائر، ج ۱، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶.</ref>.  


و در اصطلاح معنی رشد، درک [[ارزش‌ها]] و سرمایه‌ها و طرز استفاده و بهره‌برداری از آنهاست<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>. رشد یعنی [[قدرت]] [[مدیریت]]<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. یعنی اینکه انسان [[شایستگی]] و [[لیاقت]] اداره و نگهداری و بهره‌برداری از سرمایه‌ها و امکانات مادی و یا [[معنوی]] که به او سپرده می‌شود داشته باشد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۴؛ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۷؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۰۸.</ref>
و در اصطلاح معنی رشد، درک [[ارزش‌ها]] و سرمایه‌ها و طرز استفاده و بهره‌برداری از آنهاست<ref>حماسه حسینی، ج۳، ص۳۰۲.</ref>. رشد یعنی [[قدرت]] [[مدیریت]]<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. یعنی اینکه انسان [[شایستگی]] و [[لیاقت]] اداره و نگهداری و بهره‌برداری از سرمایه‌ها و امکانات مادی و یا [[معنوی]] که به او سپرده می‌شود داشته باشد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۴؛ مجموعه آثار، ج۲، ص۳۰۱.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳؛ [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۳۷؛ [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۳۰۸.</ref>
خط ۲۱: خط ۲۱:
رشد در [[قرآن]] به معنای [[راه]] یافتن به وجوه خیر و [[صلاح]] در [[دین]] و دنیاست<ref> روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.</ref>. این واژه در [[زبان فارسی]] و در رشته‌های گوناگون [[علمی]]، مانند [[روانشناسی]] و زیست‌شناسی، کاربردهای گوناگونی دارد که با کاربست قرآنی‌اش متفاوت است.
رشد در [[قرآن]] به معنای [[راه]] یافتن به وجوه خیر و [[صلاح]] در [[دین]] و دنیاست<ref> روح البیان، ج ۱۰، ص ۱۸۹؛ تفسیر مراغی، ج ۱۷، ص ۴۳؛ المنیر، ج ۱، ص ۷۲.</ref>. این واژه در [[زبان فارسی]] و در رشته‌های گوناگون [[علمی]]، مانند [[روانشناسی]] و زیست‌شناسی، کاربردهای گوناگونی دارد که با کاربست قرآنی‌اش متفاوت است.


واژه رشد و مشتقّات آن ۱۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته‌اند. این واژه دارای سه مصدر رُشد، رَشَد و رَشاد است که هر سه در قرآن به کار رفته‌اند. بیشتر واژه‌پژوهان، رُشد و رَشَد را مترادف دانسته<ref> الصحاح، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مفردات، ص ۳۵۴، "رشد"؛ اعراب القرآن، ج ۲، ص ۷۱.</ref> و تفاوت آن دو را رد کرده‌اند<ref>تاج‌العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref>؛ ولی برخی با ردّ ترادف این دو، معانی متفاوتی برای آنها بیان کرده‌اند؛ مثلاً برخی کاربرد رَشَد را تنها در [[امور دینی]] (و به معنای [[استقامت در دین]]) و رُشد را فراتر از امور دینی و [[دنیایی]] (و به معنای [[شایستگی]] و صلاح)<ref> معجم الفروق اللغویه، ج ۱، ص ۲۵۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۳۴؛ مفردات، ص ۳۵۴.</ref> و بعضی رُشد را متضاد غیّ و رَشَد را متضاد ضلال ([[گمراهی]]) دانسته‌اند<ref>العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵، "رشد".</ref>. دسته‌ای هم رُشد را حالتی [[پایدار]] و رَشَد را حالتی ناپایدار دانسته‌اند<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref>. واژه "رَشاد" نیز مترادف رُشد است<ref>العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵.</ref> و برخی آنرا دربردارنده معنای استمرار هم دانسته‌اند<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴.</ref> و ترکیب "[[سبیل]] الرشاد" به [[راه راست]] و واژه مراشد به راه‌های راست معنا شده است<ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref>. معنای [[رشد]]، از تعبیر رسیدن به اَشُدّ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>.<ref>لسان‌العرب، ج ۳، ص ۲۳۶، "شدد".</ref> و واژه [[هدایت]] {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید  و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت  و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>.<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، "هدی".</ref> نیز برداشت شده است. برخی، کاربرد واژه‌های رُشد و هدایت را مانند هم دانسته‌اند؛<ref>مفردات، ص ۳۵۴، "رشد".</ref> ولی به نظر کاربست این دو کاملاً شبیه هم نیست؛ مثلاً [[ارشاد]] [و رشد] فقط در امور [[پسندیده]] به کار می‌رود؛ اما هدایت هم در امور پسندیده و هم [[ناپسند]]<ref>معجم الفروق اللغویه، ج ۱، ص ۴۲.</ref>. بعضی با این بیان که رشد، [[هدایتی]] برانگیزاننده [[بنده]] به سوی [[سعادت]] است، آنرا از [[اصل هدایت]] به معنای شناساندن [[اعمال]] بالاتر دانسته‌اند<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۱، ص ۱۳۲؛ تفسیر ام الکتاب، ص ۲۹۳.</ref>.
واژه رشد و مشتقّات آن ۱۹ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته‌اند. این واژه دارای سه مصدر رُشد، رَشَد و رَشاد است که هر سه در قرآن به کار رفته‌اند. بیشتر واژه‌پژوهان، رُشد و رَشَد را مترادف دانسته<ref> الصحاح، ج ۲، ص ۴۷۴؛ مفردات، ص ۳۵۴، "رشد"؛ اعراب القرآن، ج ۲، ص ۷۱.</ref> و تفاوت آن دو را رد کرده‌اند<ref>تاج‌العروس، ج ۸، ص ۹۵، "رشد".</ref>؛ ولی برخی با ردّ ترادف این دو، معانی متفاوتی برای آنها بیان کرده‌اند؛ مثلاً برخی کاربرد رَشَد را تنها در [[امور دینی]] (و به معنای [[استقامت در دین]]) و رُشد را فراتر از امور دینی و [[دنیایی]] (و به معنای [[شایستگی]] و صلاح)<ref> معجم الفروق اللغویه، ج ۱، ص ۲۵۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص ۷۳۴؛ مفردات، ص ۳۵۴.</ref> و بعضی رُشد را متضاد غیّ و رَشَد را متضاد ضلال ([[گمراهی]]) دانسته‌اند<ref>العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵، "رشد".</ref>. دسته‌ای هم رُشد را حالتی [[پایدار]] و رَشَد را حالتی ناپایدار دانسته‌اند<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴، "رشد".</ref>. واژه "رَشاد" نیز مترادف رُشد است<ref>العین، ج ۶، ص ۲۴۲؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۵.</ref> و برخی آن را دربردارنده معنای استمرار هم دانسته‌اند<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۴.</ref> و ترکیب "[[سبیل]] الرشاد" به [[راه راست]] و واژه مراشد به راه‌های راست معنا شده است<ref>معجم مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۳۹۸؛ لسان العرب، ج ۳، ص ۱۷۶.</ref>. معنای [[رشد]]، از تعبیر رسیدن به اَشُدّ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>.<ref>لسان‌العرب، ج ۳، ص ۲۳۶، "شدد".</ref> و واژه [[هدایت]] {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید  و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت  و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>.<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، "هدی".</ref> نیز برداشت شده است. برخی، کاربرد واژه‌های رُشد و هدایت را مانند هم دانسته‌اند؛<ref>مفردات، ص ۳۵۴، "رشد".</ref> ولی به نظر کاربست این دو کاملاً شبیه هم نیست؛ مثلاً [[ارشاد]] [و رشد] فقط در امور [[پسندیده]] به کار می‌رود؛ اما هدایت هم در امور پسندیده و هم [[ناپسند]]<ref>معجم الفروق اللغویه، ج ۱، ص ۴۲.</ref>. بعضی با این بیان که رشد، [[هدایتی]] برانگیزاننده [[بنده]] به سوی [[سعادت]] است، آن را از [[اصل هدایت]] به معنای شناساندن [[اعمال]] بالاتر دانسته‌اند<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۱، ص ۱۳۲؛ تفسیر ام الکتاب، ص ۲۹۳.</ref>.


در قرآن، افزون بر [[غیّ]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن  ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> و ضلال {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید  و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت  و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برا» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>، واژه‌های "ضَرّ" به معنای [[ضرر]]<ref> لسان‌العرب، ج ۴، ص ۴۸۲، "ضرر".</ref> {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا}}<ref>«بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.</ref>، "[[شرّ]]" {{متن قرآن|وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا}}<ref>«و اینکه ما درنمی‌یابیم که آیا برای کسانی که در زمین‌اند بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان رهیافتی  خواسته است» سوره جن، آیه ۱۰.</ref> و "[[سفاهت]]" {{متن قرآن|وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا  وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری  و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۵-۶.</ref> در برابر [[رشد]] قرار گرفته‌اند<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>.
در قرآن، افزون بر [[غیّ]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن  ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> و ضلال {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید  و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت  و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برا» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>، واژه‌های "ضَرّ" به معنای [[ضرر]]<ref> لسان‌العرب، ج ۴، ص ۴۸۲، "ضرر".</ref> {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا}}<ref>«بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.</ref>، "[[شرّ]]" {{متن قرآن|وَأَنَّا لَا نَدْرِي أَشَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدًا}}<ref>«و اینکه ما درنمی‌یابیم که آیا برای کسانی که در زمین‌اند بدی خواسته شده یا پروردگارشان برای آنان رهیافتی  خواسته است» سوره جن، آیه ۱۰.</ref> و "[[سفاهت]]" {{متن قرآن|وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا  وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری  و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۵-۶.</ref> در برابر [[رشد]] قرار گرفته‌اند<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>.
خط ۳۴: خط ۳۴:


===[[شناخت]] و رعایت [[مصالح]] [[دنیا]]===
===[[شناخت]] و رعایت [[مصالح]] [[دنیا]]===
مرتبه پایین رشد، تشخیص [[صلاح]] کارهای [[دنیایی]] است که آنرا [[عقل]] معاش یا [[رشد]] صغیر نیز نامیده‌اند<ref>نثر طوبی، ج۱، ص ۳۰۷، «رشد».</ref> و از آثار و [[احکام]] آن در [[علم]] [[فقه]] بحث می‌شود. بیشتر [[فقیهان]] [[رشد]] را به [[اصلاح]] در [[مال]] تعریف کرده‌اند<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۴۸؛ البحرالرائق، ج ۵، ص ۳۸۸.</ref> و مراد ملکه‌ای [[نفسانی]] است که مانع از [[فاسد]] کردن مال و صرف غیر عقلایی آن می‌شود<ref>قواعدالاحکام، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الروضة البهیه، ج ۴، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ ریاض‌المسائل، ج۸،ص۵۵۷ ـ ۵۵۸.</ref>. این مرتبه از رشد، در آیاتی شرطِ دادن [[اموال]] [[یتیمان]] به آنان دانسته شده است: پس از آنکه مومنان [[فرمان]] می‌یابند اموال خویش را به دست سفیهان نسپارند: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}}<ref>«و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref>، به آنان امر می‌شود یتیمان را پس از رسیدن به [[بلوغ]] و [[ازدواج]] بیازمایند، پس اگر در ایشان رشد یافتند، اموالشان را به آنان بدهند: {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی  یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری  و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref>. در آیاتی دیگر، نظیر همین مضمون با تعبیر "رسیدن به اَشُدّ" یاد می‌شود: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی  خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>.
مرتبه پایین رشد، تشخیص [[صلاح]] کارهای [[دنیایی]] است که آن را [[عقل]] معاش یا [[رشد]] صغیر نیز نامیده‌اند<ref>نثر طوبی، ج۱، ص ۳۰۷، «رشد».</ref> و از آثار و [[احکام]] آن در [[علم]] [[فقه]] بحث می‌شود. بیشتر [[فقیهان]] [[رشد]] را به [[اصلاح]] در [[مال]] تعریف کرده‌اند<ref>تذکرة الفقهاء، ج ۱۴، ص ۲۰۳؛ مسالک الافهام، ج ۴، ص ۱۴۸؛ البحرالرائق، ج ۵، ص ۳۸۸.</ref> و مراد ملکه‌ای [[نفسانی]] است که مانع از [[فاسد]] کردن مال و صرف غیر عقلایی آن می‌شود<ref>قواعدالاحکام، ج ۲، ص ۱۳۴؛ الروضة البهیه، ج ۴، ص۱۰۱ـ۱۰۲؛ ریاض‌المسائل، ج۸،ص۵۵۷ ـ ۵۵۸.</ref>. این مرتبه از رشد، در آیاتی شرطِ دادن [[اموال]] [[یتیمان]] به آنان دانسته شده است: پس از آنکه مومنان [[فرمان]] می‌یابند اموال خویش را به دست سفیهان نسپارند: {{متن قرآن|وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا}}<ref>«و دارایی‌هایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کم‌خردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.</ref>، به آنان امر می‌شود یتیمان را پس از رسیدن به [[بلوغ]] و [[ازدواج]] بیازمایند، پس اگر در ایشان رشد یافتند، اموالشان را به آنان بدهند: {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی  یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری  و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref>. در آیاتی دیگر، نظیر همین مضمون با تعبیر "رسیدن به اَشُدّ" یاد می‌شود: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا او به برنایی  خود برسد و به پیمان وفا کنید که از پیمان خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۴.</ref>.


[[فقهای اسلام]] با [[الهام]] از این [[آیات]]، همچنین [[روایات]] روشنگر آنها در [[منابع فقهی]] بخش مستقلی را به موضوع حَجْر اختصاص داده‌اند. (کتاب الحَجْر) واژه [[حجر]] به معنای [[حرمت]] و منع است<ref>العین، ج ۳، ص ۷۴ ـ ۷۵؛ مفردات، ص ۲۲۰؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۶۷، «حجر».</ref> و در فقه، "[[محجور]]" کسی است که از [[تصرف]] در مالش منع شده باشد که یکی از اقسام آن، سفیه است، بنابراین [[کودک]] فاقد دو شرط بلوغ و رشد، اگر [[مالی]] داشته باشد نمی‌تواند در آن تصرف کند<ref> المبسوط، ج ۲، ص ۲۸۱؛ شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۹۹؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۷۲.</ref> به [[دلیل]] کتاب، [[سنت]]، [[اجماع]] منقول و محصّل<ref>جواهر الکلام، ج ۲۶، ص ۴؛ بدایة المجتهد، ج ۲، ص ۲۲۸.</ref> و تنها در [[تفسیر]] [[حقیقت]] [[رشد]]، [[اختلاف]] است<ref>بدایة المجتهد، ج ۲، ص ۲۲۷.</ref>. برخی از [[اهل تسنّن]] رشد را به [[صلاح]] [[دین]] و [[دنیا]] و [[طاعت خدا]] و نگهداری [[مال]] و بعضی به [[اصلاح]] دنیا و [[شناخت]] راه‌های کسب و [[خرج]] و [[حفظ]] مال از [[تبذیر]] تفسیر کرده و دسته‌ای رسیدن به سن خاصی مانند ۲۵ سالگی را شرط کرده‌اند<ref>احکام القرآن، ج ۱، ص ۳۲۲.</ref>. بیشتر [[فقیهان]] [[شیعه]] به استناد روایاتی که [[رشد]] را به حفظ مال<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۲۲؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۶۸، ۳۷۰.</ref> یا عدم [[افساد]] و تباه کردن آن<ref> الکافی، ج۷، ص۶۸؛ وسائل‌الشیعه، ج۱۹، ص ۳۶۶.</ref> و عدم [[سفاهت]] و [[ناتوانی]] در نگهداری آن<ref>الکافی، ج ۷، ص ۶۸؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۶۹.</ref> تفسیر کرده‌اند، رشد را [[تصرف]] درست در [[اموال]] دانسته و [[عدالت]] را در آن شرط ندانسته<ref>مختلف‌الشیعه، ج ۵، ص ۴۳۱؛ جواهر الکلام، ج ۲۶، ص ۵۰.</ref>، ولی برخی در آن تردید کرده<ref> شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۰؛ کشف الرموز، ج ۱، ص ۵۵۲.</ref> و بعضی از فقیهان شیعه<ref>الخلاف، ج ۳، ص ۲۸۳ـ۲۸۴.</ref> و [[سنّی]]<ref> المجموع، ج ۱۳، ص ۳۷۱؛ فتح الوهاب، ج ۱، ص ۳۵۰ ـ ۳۵۱؛ فتح المعین، ج ۳، ص ۸۴.</ref> آنرا شرط دانسته‌اند.
[[فقهای اسلام]] با [[الهام]] از این [[آیات]]، همچنین [[روایات]] روشنگر آنها در [[منابع فقهی]] بخش مستقلی را به موضوع حَجْر اختصاص داده‌اند. (کتاب الحَجْر) واژه [[حجر]] به معنای [[حرمت]] و منع است<ref>العین، ج ۳، ص ۷۴ ـ ۷۵؛ مفردات، ص ۲۲۰؛ لسان العرب، ج ۴، ص ۱۶۷، «حجر».</ref> و در فقه، "[[محجور]]" کسی است که از [[تصرف]] در مالش منع شده باشد که یکی از اقسام آن، سفیه است، بنابراین [[کودک]] فاقد دو شرط بلوغ و رشد، اگر [[مالی]] داشته باشد نمی‌تواند در آن تصرف کند<ref> المبسوط، ج ۲، ص ۲۸۱؛ شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۹۹؛ المیزان، ج ۴، ص ۱۷۲.</ref> به [[دلیل]] کتاب، [[سنت]]، [[اجماع]] منقول و محصّل<ref>جواهر الکلام، ج ۲۶، ص ۴؛ بدایة المجتهد، ج ۲، ص ۲۲۸.</ref> و تنها در [[تفسیر]] [[حقیقت]] [[رشد]]، [[اختلاف]] است<ref>بدایة المجتهد، ج ۲، ص ۲۲۷.</ref>. برخی از [[اهل تسنّن]] رشد را به [[صلاح]] [[دین]] و [[دنیا]] و [[طاعت خدا]] و نگهداری [[مال]] و بعضی به [[اصلاح]] دنیا و [[شناخت]] راه‌های کسب و [[خرج]] و [[حفظ]] مال از [[تبذیر]] تفسیر کرده و دسته‌ای رسیدن به سن خاصی مانند ۲۵ سالگی را شرط کرده‌اند<ref>احکام القرآن، ج ۱، ص ۳۲۲.</ref>. بیشتر [[فقیهان]] [[شیعه]] به استناد روایاتی که [[رشد]] را به حفظ مال<ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۲۲؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۶۸، ۳۷۰.</ref> یا عدم [[افساد]] و تباه کردن آن<ref> الکافی، ج۷، ص۶۸؛ وسائل‌الشیعه، ج۱۹، ص ۳۶۶.</ref> و عدم [[سفاهت]] و [[ناتوانی]] در نگهداری آن<ref>الکافی، ج ۷، ص ۶۸؛ وسائل‌الشیعه، ج ۱۹، ص ۳۶۹.</ref> تفسیر کرده‌اند، رشد را [[تصرف]] درست در [[اموال]] دانسته و [[عدالت]] را در آن شرط ندانسته<ref>مختلف‌الشیعه، ج ۵، ص ۴۳۱؛ جواهر الکلام، ج ۲۶، ص ۵۰.</ref>، ولی برخی در آن تردید کرده<ref> شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۰؛ کشف الرموز، ج ۱، ص ۵۵۲.</ref> و بعضی از فقیهان شیعه<ref>الخلاف، ج ۳، ص ۲۸۳ـ۲۸۴.</ref> و [[سنّی]]<ref> المجموع، ج ۱۳، ص ۳۷۱؛ فتح الوهاب، ج ۱، ص ۳۵۰ ـ ۳۵۱؛ فتح المعین، ج ۳، ص ۸۴.</ref> آن را شرط دانسته‌اند.


در تفسیر چگونگی رسیدن به اَشُدّ افزون بر [[آیات]] یاد شده، در آیاتی دیگر که درباره مراتب رشد بحث شده: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا}}<ref>«و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش  اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای» سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref> و... نیز آراء گوناگون‌اند؛ مانند [[بلوغ]] یا رسیدن به سنّی خاص همچون ۳۰ یا ۲۵ سالگی<ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۶۲ ـ ۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۵۵.</ref>، بلوغ طبیعی و [[رشد عقلی]]<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۱۷۹؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۷۶؛ الفرقان، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref> و مجموع توان بدنی و توان [[معرفتی]]<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵؛ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۲۳۲.</ref>.  
در تفسیر چگونگی رسیدن به اَشُدّ افزون بر [[آیات]] یاد شده، در آیاتی دیگر که درباره مراتب رشد بحث شده: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنْزٌ لَهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنْزَهُمَا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِعْ عَلَيْهِ صَبْرًا}}<ref>«و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش  اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد» سوره کهف، آیه ۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است- و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است- تا چون به رشد کامل رسد و چهل ساله شود بگوید: پروردگارا در دلم افکن تا نعمتت را که به من و پدر و مادرم بخشیده‌ای» سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref> و... نیز آراء گوناگون‌اند؛ مانند [[بلوغ]] یا رسیدن به سنّی خاص همچون ۳۰ یا ۲۵ سالگی<ref>جامع البیان، ج ۸، ص ۶۲ ـ ۶۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص ۵۵.</ref>، بلوغ طبیعی و [[رشد عقلی]]<ref> التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۱۷۹؛ المیزان، ج ۷، ص ۳۷۶؛ الفرقان، ج ۱، ص ۳۳۴.</ref> و مجموع توان بدنی و توان [[معرفتی]]<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۲۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۵؛ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۲۳۲.</ref>.  


می‌توان گفت رسیدن به اَشُدّ، سرآغاز مرحله‌ای است که نیروهای بدنی و [[عقلی]] [[انسان]] به فعلیّت می‌رسند و تا [[زمان]] [[توانمندی]] ادامه دارد، ازاین‌رو برخی از [[مفسران]] آغاز اَشُدّ را از ۱۸ سالگی و پایان آنرا سنّ کهولت دانسته که [[کمال عقل]] و تمام [[رشد]] است<ref>المیزان، ج ۱۱، ص ۱۱۸.</ref> و بعضی گفته‌اند: [[بلوغ]] اشُدّ دو طرف دارد که طرف پایین آن احتلام و مبدأ سنّ رشد و نیرویی است که انسان از [[یتیمی]]، سفیهی یا [[ناتوانی]] درمی‌آید و پایان آن ۴۰ سالگی است<ref> تفسیر مراغی، ج ۸، ص ۶۹.</ref>. به نظر بیشتر [[فقیهان]]، تا دو [[وصف]] بلوغ و رشد در [[محجور]] یکجا نشوند، [[حجر]] [[پایدار]] است، گرچه شخص پا به سنّ بگذارد؛ اما برخی از [[اهل‌سنت]] پرداخت [[مال]] را با رسیدن او به ۲۵ سالگی لازم شمرده‌اند<ref>الخلاف، ج ۳، ص ۲۸۵؛ جواهرالکلام، ج ۲۶، ص ۵۱؛ شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۰.</ref>. [[شناخت]] [[رشد]]، از [[راه]] [[امتحان]] تصرّفات مناسب از محجور به دست می‌آید، تا توان وی بر [[زیرکی]] در خرید و فروش‌ها و [[مراقبت]] او از [[فریب خوردن]] دانسته شود و این [[آزمایش]] پیش از رسیدن [[کودک]] به سنّ بلوغ آغاز می‌شود<ref>المبسوط، ج ۲، ص ۲۸۴؛ شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۰؛ جواهر الکلام، ج ۲۶، ص ۵۱.</ref>. با اینکه همه [[کودکان]] از تصرّف در مال خود محجورند، [[راز]] [[سخن گفتن]] [[قرآن]] فقط از حَجر [[یتیمان]]، تأکید بر مراقبت بیشتر از آنان و [[پرهیز]] از خوردن [[اموال]] ایشان است<ref> تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵؛ تفسیر مراغی، ج ۸، ص ۶۹؛ المیزان، ج، ص ۱۷۳.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>
می‌توان گفت رسیدن به اَشُدّ، سرآغاز مرحله‌ای است که نیروهای بدنی و [[عقلی]] [[انسان]] به فعلیّت می‌رسند و تا [[زمان]] [[توانمندی]] ادامه دارد، ازاین‌رو برخی از [[مفسران]] آغاز اَشُدّ را از ۱۸ سالگی و پایان آن را سنّ کهولت دانسته که [[کمال عقل]] و تمام [[رشد]] است<ref>المیزان، ج ۱۱، ص ۱۱۸.</ref> و بعضی گفته‌اند: [[بلوغ]] اشُدّ دو طرف دارد که طرف پایین آن احتلام و مبدأ سنّ رشد و نیرویی است که انسان از [[یتیمی]]، سفیهی یا [[ناتوانی]] درمی‌آید و پایان آن ۴۰ سالگی است<ref> تفسیر مراغی، ج ۸، ص ۶۹.</ref>. به نظر بیشتر [[فقیهان]]، تا دو [[وصف]] بلوغ و رشد در [[محجور]] یکجا نشوند، [[حجر]] [[پایدار]] است، گرچه شخص پا به سنّ بگذارد؛ اما برخی از [[اهل‌سنت]] پرداخت [[مال]] را با رسیدن او به ۲۵ سالگی لازم شمرده‌اند<ref>الخلاف، ج ۳، ص ۲۸۵؛ جواهرالکلام، ج ۲۶، ص ۵۱؛ شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۰.</ref>. [[شناخت]] [[رشد]]، از [[راه]] [[امتحان]] تصرّفات مناسب از محجور به دست می‌آید، تا توان وی بر [[زیرکی]] در خرید و فروش‌ها و [[مراقبت]] او از [[فریب خوردن]] دانسته شود و این [[آزمایش]] پیش از رسیدن [[کودک]] به سنّ بلوغ آغاز می‌شود<ref>المبسوط، ج ۲، ص ۲۸۴؛ شرائع الاسلام، ج ۲، ص ۱۰۰؛ جواهر الکلام، ج ۲۶، ص ۵۱.</ref>. با اینکه همه [[کودکان]] از تصرّف در مال خود محجورند، [[راز]] [[سخن گفتن]] [[قرآن]] فقط از حَجر [[یتیمان]]، تأکید بر مراقبت بیشتر از آنان و [[پرهیز]] از خوردن [[اموال]] ایشان است<ref> تفسیر قرطبی، ج ۷، ص ۱۳۵؛ تفسیر مراغی، ج ۸، ص ۶۹؛ المیزان، ج، ص ۱۷۳.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>


===شناخت و رعایت [[مصالح]] [[دین]]===
===شناخت و رعایت [[مصالح]] [[دین]]===
خط ۵۸: خط ۵۸:


===[[ایمان به خدا]] و [[اطاعت]] از او===
===[[ایمان به خدا]] و [[اطاعت]] از او===
خدای متعال به مؤمنان [[فرمان]] می‌دهد او را [[استجابت]] کنند و [[ایمان]] بیاورند؛ شاید [[رشد]] یابند: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref>. [[استجابت]] [[خدا]] را به [[پذیرش]] [[دعوت الهی]] در اطاعت از [[اوامر]] او<ref>جامع‌البیان، ج ۲، ص ۹۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref> یا ایمان و [[فرمانبری]] <ref>فتح‌القدیر، ج ۱، ص ۲۱۳؛ روح البیان، ج ۱، ص ۲۹۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۲۲۳.</ref> و برخی به درخواست پذیرش [[دعا]]<ref>البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۰۹؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۸۶.</ref> [[تفسیر]] کرده‌اند؛ همچنین ایمان را به [[تصدیق]] به تمام آنچه خدا نازل کرده<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۰۰.</ref> یا [[ثبات]] و [[مداومت]] بر ایمان<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ زبدة التفاسیر، ج ۱، ص ۳۰۵؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰.</ref>. روایتی آنرا [[علم]] به [[قدرت الهی]] در برآوردن درخواست [[بنده]] دانسته است<ref> تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۸۳؛ البرهان، ج ۱، ص ۳۹۷.</ref>.
خدای متعال به مؤمنان [[فرمان]] می‌دهد او را [[استجابت]] کنند و [[ایمان]] بیاورند؛ شاید [[رشد]] یابند: {{متن قرآن|وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ}}<ref>«و چون بندگانم درباره من از تو پرسند من نزدیکم، دعاکننده چون مرا بخواند دعا (ی او) را پاسخ می‌دهم؛ پس باید دعوت مرا پاسخ دهند و به من ایمان آورند باشد که راهیاب شوند» سوره بقره، آیه ۱۸۶.</ref>. [[استجابت]] [[خدا]] را به [[پذیرش]] [[دعوت الهی]] در اطاعت از [[اوامر]] او<ref>جامع‌البیان، ج ۲، ص ۹۳؛ تفسیر سمرقندی، ج ۱، ص ۱۲۴؛ التحریر و التنویر، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref> یا ایمان و [[فرمانبری]] <ref>فتح‌القدیر، ج ۱، ص ۲۱۳؛ روح البیان، ج ۱، ص ۲۹۶؛ الصافی، ج ۱، ص ۲۲۳.</ref> و برخی به درخواست پذیرش [[دعا]]<ref>البحر المحیط، ج ۲، ص ۲۰۹؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰؛ تفسیر آیات الاحکام، ص ۸۶.</ref> [[تفسیر]] کرده‌اند؛ همچنین ایمان را به [[تصدیق]] به تمام آنچه خدا نازل کرده<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص ۵۰۰.</ref> یا [[ثبات]] و [[مداومت]] بر ایمان<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ زبدة التفاسیر، ج ۱، ص ۳۰۵؛ روح المعانی، ج ۱، ص ۴۶۰.</ref>. روایتی آن را [[علم]] به [[قدرت الهی]] در برآوردن درخواست [[بنده]] دانسته است<ref> تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۸۳؛ البرهان، ج ۱، ص ۳۹۷.</ref>.


از [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن  ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> نیز فهمیده می‌شود رشد، در ایمان به خداست و [[کفر]] و [[پیروی]] از [[طاغوت]]، [[غیّ]] و [[گمراهی]] است<ref>ر. ک: الصافی، ج ۱، ص ۲۸۳.</ref>؛ همچنین [[دوست داشتن]] [[ایمان]] و جذب ‌شدن به آن و گریزانی از کفر و [[فسوق]] ([[خروج]] از [[طاعت]] به [[معصیت]] یا [[دروغ]]) و [[عصیان]] ([[نافرمانی]] و تمام [[گناهان]]) اسباب رشد انسان‌اند: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}<ref>«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۳۱۴.</ref>.  
از [[آیه]] {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن  ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> نیز فهمیده می‌شود رشد، در ایمان به خداست و [[کفر]] و [[پیروی]] از [[طاغوت]]، [[غیّ]] و [[گمراهی]] است<ref>ر. ک: الصافی، ج ۱، ص ۲۸۳.</ref>؛ همچنین [[دوست داشتن]] [[ایمان]] و جذب ‌شدن به آن و گریزانی از کفر و [[فسوق]] ([[خروج]] از [[طاعت]] به [[معصیت]] یا [[دروغ]]) و [[عصیان]] ([[نافرمانی]] و تمام [[گناهان]]) اسباب رشد انسان‌اند: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ}}<ref>«و بدانید که فرستاده خداوند در میان شماست، اگر در بسیاری از کارها از شما پیروی کند به سختی می‌افتید امّا خداوند ایمان را در نظر شما محبوب ساخت و آن را در دل‌های شما آراست و کفر و بزهکاری و سرکشی را در نظر شما ناپسند گردانید؛ آنانند که راهدانند» سوره حجرات، آیه ۷.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۳۱۴.</ref>.  
خط ۶۹: خط ۶۹:


===[[اعتقاد]] به [[آخرت]]===
===[[اعتقاد]] به [[آخرت]]===
[[مؤمن]] [[خاندان]] [[فرعون]]، پس از اینکه از قومش خواست از وی پیروی کنند تا آنان را به راه رشد [[هدایت]] کند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری  رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref> در [[تبیین]] راه رشد، آنرا اعتقاد به [[زندگی]] آخرت دانست که سرای [[پایدار]] و [[جاودانه]] و [[زندگی دنیا]] کالا و مقدمه‌ای برای آن است و در آنجا هرصاحب کار خوب یا بد، به جزای خود می‌رسد: {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهره‌ای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است کسانی که گناهی کنند جز همانند آن کیفر نمی‌بینند و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمی‌آیند؛ در آن بی‌حساب (و شمار) روزی داده می‌شوند» سوره غافر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.<ref>[[المیزان]]، ج ۱۷، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳؛ نیز نک: [[الکشاف]]، ج ۴، ص ۱۶۸؛ [[التفسیرالکبیر]]، ج ۲۷، ص ۵۱۷ـ۵۱۸.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>
[[مؤمن]] [[خاندان]] [[فرعون]]، پس از اینکه از قومش خواست از وی پیروی کنند تا آنان را به راه رشد [[هدایت]] کند: {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری  رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.</ref> در [[تبیین]] راه رشد، آن را اعتقاد به [[زندگی]] آخرت دانست که سرای [[پایدار]] و [[جاودانه]] و [[زندگی دنیا]] کالا و مقدمه‌ای برای آن است و در آنجا هرصاحب کار خوب یا بد، به جزای خود می‌رسد: {{متن قرآن|يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الآخِرَةَ هِيَ دَارُ الْقَرَارِ مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«ای قوم من! زندگی این جهان، تنها بهره‌ای (اندک) است و جهان واپسین است که سرای ماندگاری است کسانی که گناهی کنند جز همانند آن کیفر نمی‌بینند و کسانی که کاری شایسته بجای آورند و مؤمن باشند چه مرد چه زن به بهشت درمی‌آیند؛ در آن بی‌حساب (و شمار) روزی داده می‌شوند» سوره غافر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.<ref>[[المیزان]]، ج ۱۷، ص ۳۳۲ ـ ۳۳۳؛ نیز نک: [[الکشاف]]، ج ۴، ص ۱۶۸؛ [[التفسیرالکبیر]]، ج ۲۷، ص ۵۱۷ـ۵۱۸.</ref>.<ref>[[کاظم دلیری|دلیری، کاظم]]، [[رشد (مقاله)|مقاله «رشد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۳.</ref>


===[[دعا]] و [[عبادت]]===
===[[دعا]] و [[عبادت]]===
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش