جز
جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}})) |
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==معناشناسی== | ==معناشناسی== | ||
ماتریالیسم از نظر لغوی به معنای مادهگرایی و این است که کسی به عوامل مادی بیشتر از عوامل [[معنوی]]، اهمیت دهد و مادیات را بیشتر [[باور]] کند<ref>آکسفورد، ۷۸۹.</ref>. در این معنا، ماتریالیسم حالتی روانی است که [[انسان]] را به امور [[معنوی]] بیتوجه میسازد. ماتریالیسم در اصطلاح [[اعتقادی]] به این است که همه موجودات [[جهان]]، تنها وجود مادی دارند. این معنا از ماتریالیسم در برابر ایدهآلیسم جای دارد<ref>آکسفورد، ۷۸۹.</ref> و به مکاتبی که اصالت را به ماده میدهند و | ماتریالیسم از نظر لغوی به معنای مادهگرایی و این است که کسی به عوامل مادی بیشتر از عوامل [[معنوی]]، اهمیت دهد و مادیات را بیشتر [[باور]] کند<ref>آکسفورد، ۷۸۹.</ref>. در این معنا، ماتریالیسم حالتی روانی است که [[انسان]] را به امور [[معنوی]] بیتوجه میسازد. ماتریالیسم در اصطلاح [[اعتقادی]] به این است که همه موجودات [[جهان]]، تنها وجود مادی دارند. این معنا از ماتریالیسم در برابر ایدهآلیسم جای دارد<ref>آکسفورد، ۷۸۹.</ref> و به مکاتبی که اصالت را به ماده میدهند و آن را بر امور غیرمادی مقدم میدارند، ماتریالیسم گویند. | ||
ماتریالیستها، امور غیر مادی مانند [[روح]] و معنا را خصلتی از ماده میپندارند. آنان معتقدند این گونه امور تابع و طفیلیِ مادهاند<ref>فلسفه تاریخ، ۱/ ۸۲.</ref>. ماتریالیستها وجود ماورای ماده را [[انکار]] میکنند و همه هستی را در انحصار ماده میانگارند. در نظر ماتریالیستها تنها آنچه در تغییر و تبدل است و در بستر زمان و مکان روی میدهد، واقعی است و آنچه از چارچوب احساس و لمس [[بشر]] بیرون است، وجود ندارد<ref>مجموعه آثار، ۱/ ۴۷۱ و ۴۷۲.</ref>. ماتریالیسم در حوزه جامعهشناسی نیز تعریف ویژهای دارد و آن، طرح نظریههایی است که روابط [[اقتصادی]] را [[علت]] بنیادی پدیدههای [[اجتماعی]] میشمارند<ref>فرهنگ جامعهشناسی، ۲۳۵.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 397.</ref> | ماتریالیستها، امور غیر مادی مانند [[روح]] و معنا را خصلتی از ماده میپندارند. آنان معتقدند این گونه امور تابع و طفیلیِ مادهاند<ref>فلسفه تاریخ، ۱/ ۸۲.</ref>. ماتریالیستها وجود ماورای ماده را [[انکار]] میکنند و همه هستی را در انحصار ماده میانگارند. در نظر ماتریالیستها تنها آنچه در تغییر و تبدل است و در بستر زمان و مکان روی میدهد، واقعی است و آنچه از چارچوب احساس و لمس [[بشر]] بیرون است، وجود ندارد<ref>مجموعه آثار، ۱/ ۴۷۱ و ۴۷۲.</ref>. ماتریالیسم در حوزه جامعهشناسی نیز تعریف ویژهای دارد و آن، طرح نظریههایی است که روابط [[اقتصادی]] را [[علت]] بنیادی پدیدههای [[اجتماعی]] میشمارند<ref>فرهنگ جامعهشناسی، ۲۳۵.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 397.</ref> | ||
از دیدگاه [[شهید مطهری]] واژه ماتریالیسم دارای دو معناست: | از دیدگاه [[شهید مطهری]] واژه ماتریالیسم دارای دو معناست: | ||
#مراد از آن [[مکتب]] اصالت ماده است، امّا به این معنی که مادّه یک امر اصیل و [[واقعی]] در [[جهان هستی]] است، نه یک امر فرضی و [[ذهنی]] و نمایشی و ساخته [[ذهن]]؛ در مقابل ایدهآلیسم که منکر [[واقعیت]] ماده است و | #مراد از آن [[مکتب]] اصالت ماده است، امّا به این معنی که مادّه یک امر اصیل و [[واقعی]] در [[جهان هستی]] است، نه یک امر فرضی و [[ذهنی]] و نمایشی و ساخته [[ذهن]]؛ در مقابل ایدهآلیسم که منکر [[واقعیت]] ماده است و آن را مخلوق ذهن [[بشر]] میداند. اگر ماتریالیسم را به این معنی بگیریم باید همه الهیون را ـ چه [[مسلمان]] و چه غیر مسلمان ـ ماتریالیست بخوانیم؛ زیرا اینها همه مادّه را که واقعیتی است در بستر [[زمان]] و مکان و حقیقتی است متغیر و متحول و متکامل و محسوس و ملموس، امری [[عینی]] و ماورای ذهنی و ذی اثر میدانند. [[مادّی]] بودن و ماتریالیست بودن به این معنی با مسأله [[خدا]] و [[توحید]] منافاتی ندارد، بلکه عالم مادّه و [[طبیعت]] بهعنوان یک واحد “کار” و یک واحد “مصنوع” [[بهترین]] وسیله برای [[شناسایی]] [[خداوند]] است. [[اراده]] حکیمانه خداوند در جریان همین تحوّلات مادّی [[کشف]] میشود. [[قرآن کریم]] پدیدههای مادّی را به عنوان [[آیات الهی]] یاد میکند. | ||
#مراد از آن [[انکار]] موجود ماورای ماده است؛ یعنی مکتب انحصار؛ مکتبی که هستی و [[نظام]] وجود دارد و انحصار مادّه میداند و هستی را در چارچوب آنچه در تغیّر و تبدّل است و در بستر زمان و مکان واقع است محدود و محصور میکند و آنچه را که از چهار دیواری تغیر و تبدل و [[احساس]] و لمس بشر بیرون است منکر است و معدوم و نیست میپندارد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۱.</ref>. پس “ماتریالیسم”، یعنی اصالت ماده و اینکه [[روح]] و معنا جز خصلتی از ماده و جز یک امر تابع و طفیلی از ماده در طبیعت چیز دیگری نیست<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۸۸.</ref> | #مراد از آن [[انکار]] موجود ماورای ماده است؛ یعنی مکتب انحصار؛ مکتبی که هستی و [[نظام]] وجود دارد و انحصار مادّه میداند و هستی را در چارچوب آنچه در تغیّر و تبدّل است و در بستر زمان و مکان واقع است محدود و محصور میکند و آنچه را که از چهار دیواری تغیر و تبدل و [[احساس]] و لمس بشر بیرون است منکر است و معدوم و نیست میپندارد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷۱.</ref>. پس “ماتریالیسم”، یعنی اصالت ماده و اینکه [[روح]] و معنا جز خصلتی از ماده و جز یک امر تابع و طفیلی از ماده در طبیعت چیز دیگری نیست<ref>فلسفه تاریخ، ج۱، ص۸۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۸۸.</ref> | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
برخی [[انسانها]] میپنداشتهاند منشأ [[جهان]]، ماده است و چیزی فراتر از آن وجود ندارد. در چین باستان نظریه عناصر پنجگانه مطرح بود که مغز، چوب، [[آب]]، [[آتش]] و [[خاک]] را پنج عنصر مادی پایهای میدانست و این پنج عنصر در نظر چینیان، [[جهان]] را تشکیل میدادند. اهل [[هند]] قدیم نیز [[دنیا]] را مرکب از [[آب]]، [[خاک]]، [[آتش]] و باد میپنداشتند<ref>فرهنگ علوم سیاسی، ۶۹۸.</ref>. این نظریه میان [[فیلسوفان]] یونان باستان نیز هواخواهانی داشت. بسیاری از آنان عنصر نخستین [[جهان]] را [[آب]]، [[آتش]]، اتم و هوا میدانستند. دموکریتوس قائل بود تنها اتم و خلأ واقعی است. اتم بنیادیترین بخش ماده است و تقسیم نمیپذیرد<ref>تاریخ فلسفه کاپلستون، ۱/ ۱۴۹؛ تاریخ فلسفه یونان، ۹/ ۴۰.</ref>. اپیکور، [[معرفت]] حسی را بنیاد هر گونه [[معرفت]] میپنداشت. او [[معتقد]] بود هر چه به [[ادراک حسی]] درنمیآید، پذیرفتنی نیست و از این رو، در نظر او [[اعتقاد]] به خدایان مادی وجهی نداشت<ref>فلسفه اپیکور، ۹۵- ۴۲.</ref>. | برخی [[انسانها]] میپنداشتهاند منشأ [[جهان]]، ماده است و چیزی فراتر از آن وجود ندارد. در چین باستان نظریه عناصر پنجگانه مطرح بود که مغز، چوب، [[آب]]، [[آتش]] و [[خاک]] را پنج عنصر مادی پایهای میدانست و این پنج عنصر در نظر چینیان، [[جهان]] را تشکیل میدادند. اهل [[هند]] قدیم نیز [[دنیا]] را مرکب از [[آب]]، [[خاک]]، [[آتش]] و باد میپنداشتند<ref>فرهنگ علوم سیاسی، ۶۹۸.</ref>. این نظریه میان [[فیلسوفان]] یونان باستان نیز هواخواهانی داشت. بسیاری از آنان عنصر نخستین [[جهان]] را [[آب]]، [[آتش]]، اتم و هوا میدانستند. دموکریتوس قائل بود تنها اتم و خلأ واقعی است. اتم بنیادیترین بخش ماده است و تقسیم نمیپذیرد<ref>تاریخ فلسفه کاپلستون، ۱/ ۱۴۹؛ تاریخ فلسفه یونان، ۹/ ۴۰.</ref>. اپیکور، [[معرفت]] حسی را بنیاد هر گونه [[معرفت]] میپنداشت. او [[معتقد]] بود هر چه به [[ادراک حسی]] درنمیآید، پذیرفتنی نیست و از این رو، در نظر او [[اعتقاد]] به خدایان مادی وجهی نداشت<ref>فلسفه اپیکور، ۹۵- ۴۲.</ref>. | ||
احیای [[تفکر]] ماتریالیستی را میتوان از قرن ۱۷ م. دانست. توماس هابس [[معتقد]] بود هر چه ما تصور میکنیم متناهی است؛ پس امر نامتناهی وجود ندارد. [[آدمی]] نمیتواند اندیشهای به ذهن آورد مگر از آنچه به [[حس]] میآید و در زمان و مکان خاص میگنجد<ref>لویاتان، ۱۴۷- ۸۸.</ref>. قرن ۱۸ و ۱۹ م. اوج رشد و توسعه مادهگرایی بود. فیلسوفانی همانند لامتری، هولباخ، انگلس و مارکس با طرح تئوریهای ماتریالیستی هواخواهان فراوانی پیدا کردند. مادهگرایی در قرن ۱۹ م. تحولات بسیاری را در [[جهان]] رقم زد؛ اما دیری نپایید که رو به افول نهاد؛ چنان که امروزه بسیاری از صاحبنظران، به پوچی مبانی ماتریالیسم اعتراف کرده، | احیای [[تفکر]] ماتریالیستی را میتوان از قرن ۱۷ م. دانست. توماس هابس [[معتقد]] بود هر چه ما تصور میکنیم متناهی است؛ پس امر نامتناهی وجود ندارد. [[آدمی]] نمیتواند اندیشهای به ذهن آورد مگر از آنچه به [[حس]] میآید و در زمان و مکان خاص میگنجد<ref>لویاتان، ۱۴۷- ۸۸.</ref>. قرن ۱۸ و ۱۹ م. اوج رشد و توسعه مادهگرایی بود. فیلسوفانی همانند لامتری، هولباخ، انگلس و مارکس با طرح تئوریهای ماتریالیستی هواخواهان فراوانی پیدا کردند. مادهگرایی در قرن ۱۹ م. تحولات بسیاری را در [[جهان]] رقم زد؛ اما دیری نپایید که رو به افول نهاد؛ چنان که امروزه بسیاری از صاحبنظران، به پوچی مبانی ماتریالیسم اعتراف کرده، آن را [[شکست]] خورده میدانند<ref>مجموعه آثار، ۱/ ۴۷۷.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 398.</ref> | ||
==شاخههای ماتریالیسم== | ==شاخههای ماتریالیسم== |