بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
او در حوادث دوره پس از [[رسول خدا]]{{صل}} نقشی فعال داشت. در [[شورش]] بر [[ضد]] [[عثمان]]، در حضور وی بر او انتقادهایی کرد که موجب [[خشم]] عثمان شد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>. او با [[امام علی]]{{ع}} رابطی نزدیک داشت. وی گزارش میکند پس از [[قتل عثمان]]، [[عایشه]] را از رفتن به [[بصره]] منصرف کرده است، ولی [[طلحه]] دوباره توانسته وی را به [[همراهی]] [[راضی]] کند<ref>کوفی، ج۲، ص۳۴۵؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. ابوعبدالله جدلی [[شاهد]] ضربت خوردن امام علی{{ع}} در [[مسجد کوفه]] و [[وصیت]] آن [[حضرت]] به [[امام حسن]]{{ع}} بود و نقل میکرد هنگام حمل [[پیکر امام]] برای [[دفن]]، جلو [[تابوت]]، خود پیش میرفت<ref>باعونی، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. | او در حوادث دوره پس از [[رسول خدا]]{{صل}} نقشی فعال داشت. در [[شورش]] بر [[ضد]] [[عثمان]]، در حضور وی بر او انتقادهایی کرد که موجب [[خشم]] عثمان شد<ref>ابن شبه، ج۳، ص۱۰۶۵.</ref>. او با [[امام علی]]{{ع}} رابطی نزدیک داشت. وی گزارش میکند پس از [[قتل عثمان]]، [[عایشه]] را از رفتن به [[بصره]] منصرف کرده است، ولی [[طلحه]] دوباره توانسته وی را به [[همراهی]] [[راضی]] کند<ref>کوفی، ج۲، ص۳۴۵؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۴۰۳.</ref>. ابوعبدالله جدلی [[شاهد]] ضربت خوردن امام علی{{ع}} در [[مسجد کوفه]] و [[وصیت]] آن [[حضرت]] به [[امام حسن]]{{ع}} بود و نقل میکرد هنگام حمل [[پیکر امام]] برای [[دفن]]، جلو [[تابوت]]، خود پیش میرفت<ref>باعونی، ج۲، ص۱۱۳.</ref>. | ||
از وی [[اخبار]] و [[احادیث]] قابل توجهی درباره امام علی{{ع}} نقل میشود؛ چنان که گزارشهایی از [[کتمان]] [[فضائل اهل بیت]] از سوی عایشه نقل کرده است<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۸.</ref>. وی گزارشی از [[شجاعت امام علی]]{{ع}} که مربوط به کندن در [[خیبر]] است، از خود [[امام]] نقل میکند<ref>ابن حمزه، ص۲۵۸.</ref>. [[روایت]] دیگر وی، درباره "[[ | از وی [[اخبار]] و [[احادیث]] قابل توجهی درباره امام علی{{ع}} نقل میشود؛ چنان که گزارشهایی از [[کتمان]] [[فضائل اهل بیت]] از سوی عایشه نقل کرده است<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۸.</ref>. وی گزارشی از [[شجاعت امام علی]]{{ع}} که مربوط به کندن در [[خیبر]] است، از خود [[امام]] نقل میکند<ref>ابن حمزه، ص۲۵۸.</ref>. [[روایت]] دیگر وی، درباره "[[دابه الأرض]]" است که مصداق آن، [[حضرت علی]]{{ع}} معرفی میشود<ref>ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۹۷.</ref>. امام علی{{ع}} همچنین برای وی، واژه "[[حسنه]]" را در [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ}}<ref>«آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند» سوره نمل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ}}<ref>«و کسانی که کار بد آورند (با) چهرههایشان در آتش افکنده میشوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام میدادید کیفر داده میشوید؟» سوره نمل، آیه ۹۰.</ref> به [[شناخت]] [[ولایت ائمه]] و [[دوست داشتن]] ایشان، و سینه را [[انکار]] [[ولایت]] و [[بغض]] [[ائمه]] [[تفسیر]] کرده است<ref>کلینی، ج۱، ص۱۸۵؛ برقی، ج۱، ص۱۵۰؛ فرات کوفی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمانی، ج۳، ص۲۴۲.</ref>. او از [[ام سلمه]] نقل میکند که [[ناسزا]] به [[امام علی]]{{ع}} را چون ناسزا به [[رسول خدا]]{{صل}} میدانست<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۵۰۳؛ حاکم، ج۳، ص۱۲۱.</ref>؛ چنان که از [[ابوذر]] [[روایت]] میکند [[منافقان]] را با [[بغض]] [[علی]]{{ع}} میشناخت<ref>حاکم، ج۳، ص۱۲۹.</ref>. با وجود این [[روایات]] که بر مواضع وی دلالت میکند، او نقل کرده که پشت سر امام علی{{ع}} [[نماز]] میخوانده که شنیده آن [[حضرت]] پس از اتمام [[سوره حمد]]، "آمین" گفته است<ref>سهمی، ص۲۱۴.</ref> که با [[عقاید شیعه]] سازگار نیست. این خبر به احتمال، با خبر دیگری که [[بلاذری]]<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۸.</ref> گزارش کرده آمیخته و [[اشتباه]] شده است. بر اساس این خبر، ابوعبدالله جدلی پس از [[حمد]] چنین میگفته است: {{متن قرآن|َ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا}}<ref>«و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.</ref>. | ||
وی در [[قیام کربلا]]، از طرف [[کوفیان]] همراه وفدی [[خدمت]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[مکه]] رسید تا آن حضرت را برای حضور در [[کوفه]] [[دعوت]] کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۶۳؛ ابن نما، ص۱۵.</ref>؛ هر چند پیش از آن، امام علی{{ع}} برای وی [[پیش بینی]] کرده بود که [[مردم]]، امام حسین{{ع}} را [[یاری]] نخواهند کرد<ref>ابن قولویه، ص۱۴۹؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. او همچنین در [[قیام مختار]]، وی را [[همراهی]] کرد و [[ریاست]] [[شرطه]] مختار را پذیرفت و گاه [[جانشین]] مختار در [[امامت]] [[جماعت]] میشد<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۷.</ref>. مختار او را با تعدادی از [[اهل کوفه]] برای یاری [[محمد بن حنفیه]] که از سوی [[عبدالله بن زبیر]] محصور شده بود، گسیل داشت. این [[مأموریت]]، با [[جدیت]] ابوعبدالله مجدلی با [[موفقیت]] انجام شد<ref>طبری، ج۶، ص۷۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۳.</ref> و از این پس، [[روابط]] حسنهای میان این دو برقرار گردید؛ چنان که وی، خبر دو زنی را که در کوفه، [[غالیان]] گرد آنان جمع میشدند، برای کسب [[تکلیف]] به محمد بن حنفیه داد و او نیز [[شیعیان کوفه]] را از آنان بر [[حذر]] داشت<ref>طبری، ج۶، ص۱۰۳.</ref>. همچنین محمد بن حنفیه پس از [[قتل]] عبدالله بن زبیر، هنگامی که [[حجاج]] وی را به [[بیعت]] با [[عبدالملک بن مروان]] مجبور کرد، ابوعبدالله جدلی را به سوی [[عبدالملک]] فرستاد تا برای وی [[امان]] بگیرد و عبدالملک نیز وی را ستود و بدو امان داد<ref>بلاذری، ج۳، ص۴۸۳.</ref>. | وی در [[قیام کربلا]]، از طرف [[کوفیان]] همراه وفدی [[خدمت]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[مکه]] رسید تا آن حضرت را برای حضور در [[کوفه]] [[دعوت]] کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، ص۶۳؛ ابن نما، ص۱۵.</ref>؛ هر چند پیش از آن، امام علی{{ع}} برای وی [[پیش بینی]] کرده بود که [[مردم]]، امام حسین{{ع}} را [[یاری]] نخواهند کرد<ref>ابن قولویه، ص۱۴۹؛ طوسی، اختیار، ج۱، ص۳۰۷.</ref>. او همچنین در [[قیام مختار]]، وی را [[همراهی]] کرد و [[ریاست]] [[شرطه]] مختار را پذیرفت و گاه [[جانشین]] مختار در [[امامت]] [[جماعت]] میشد<ref>بلاذری، ج۶، ص۴۴۷.</ref>. مختار او را با تعدادی از [[اهل کوفه]] برای یاری [[محمد بن حنفیه]] که از سوی [[عبدالله بن زبیر]] محصور شده بود، گسیل داشت. این [[مأموریت]]، با [[جدیت]] ابوعبدالله مجدلی با [[موفقیت]] انجام شد<ref>طبری، ج۶، ص۷۵؛ أخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۳.</ref> و از این پس، [[روابط]] حسنهای میان این دو برقرار گردید؛ چنان که وی، خبر دو زنی را که در کوفه، [[غالیان]] گرد آنان جمع میشدند، برای کسب [[تکلیف]] به محمد بن حنفیه داد و او نیز [[شیعیان کوفه]] را از آنان بر [[حذر]] داشت<ref>طبری، ج۶، ص۱۰۳.</ref>. همچنین محمد بن حنفیه پس از [[قتل]] عبدالله بن زبیر، هنگامی که [[حجاج]] وی را به [[بیعت]] با [[عبدالملک بن مروان]] مجبور کرد، ابوعبدالله جدلی را به سوی [[عبدالملک]] فرستاد تا برای وی [[امان]] بگیرد و عبدالملک نیز وی را ستود و بدو امان داد<ref>بلاذری، ج۳، ص۴۸۳.</ref>. |