←جریان مباهله
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
==[[جریان مباهله]]== | ==[[جریان مباهله]]== | ||
در [[سال نهم هجری]]، گروهی از [[مسیحیان]] [[نجران]] در [[شهر مدینه]]، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و ابتدا دربارۀ ماهیت [[عیسی]]{{ع}} سؤال کردند. [[رسول اکرم]]{{صل}} از ایشان به عنوان [[بنده]] و [[پیامبر خدا]] یاد کرد<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۶۷؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲.</ref>. آنان شگفتزده پرسیدند: "چگونه ممکن است در حالی که همۀ [[آدمیان]] پدری دارند، [[عیسی]]{{ع}} بدون پدر به [[دنیا]] آمده باشد؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند: «[[آدم]] نیز از [[خاک]] و بدون پدر آفریده شد و [[آفرینش]] [[عیسی]]{{ع}} نیز همانند [[آفرینش آدم]]، بدون پدر و از نفخۀ [[روح القدس]] است: {{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref>«داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید و سپس فرمود: باش! و بیدرنگ موجود شد» سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>. | |||
زمانی که بحث به نتیجه نرسید، [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان]] [[پروردگار]] به آنها پییشنهاد مباهله داد: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«از آن پس كه به آگاهى رسيده اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم». سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>، فردای آن روز ۲۴ یا ۲۵ ذیالحجه<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۳۷۰.</ref>، [[رسول خدا]]{{صل}} همراه با [[علی]]{{ع}}، [[فاطمه]] [[زهرا]]{{س}} و [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} برای مباهله بیرون آمدند<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۶۸؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲.</ref>؛ [[مسیحیان]] [[نجران]] نیز با برخی از فرزندان خود بیرون آمدند<ref>میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۲، ص۱۴۷.</ref> و وقتی [[شکوه]] و جلال آن بزرگواران را دیدند، ترسیده و از مباهله منصرف شدند، گروهی [[اسلام]] آورده و عدهای به دادن جزیۀ سالیانه دو هزار دست لباس راضی شدند<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲ ـ۸۳؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳؛ ابن اسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[مباهله (مقاله)|مباهله]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۶۳ـ۲۶۴.</ref> [[پیامبر]]{{صل}} پس از [[پشیمانی]] آنان از مباهله، فرمودند: «به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر مباهله میکردید، تمام این بیابان پر از [[آتش]] میشد و در دم هلاک میشدید»<ref>میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الأبرار، ج۲، ص۱۴۷؛ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۲۴۷.</ref>. | |||
==علت مباهله== | ==علت مباهله== | ||
* مباهله برای [[اثبات]] [[حقانیت]] بوده و عمومیت دارد و مخصوص [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیست و هر فرد با [[ایمانی]] که [[تقوا]] و خداپرستی کامل داشته باشد، زمانی که استدلالهای او در برابر [[دشمن]] بر اثر [[لجاجت]] به جایی نرسید، میتواند برای [[اثبات]] مدّعای خود به مباهله [[دعوت]] کند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، نمونه، ج۲، ص۴۴۷.</ref>. | * مباهله برای [[اثبات]] [[حقانیت]] بوده و عمومیت دارد و مخصوص [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیست و هر فرد با [[ایمانی]] که [[تقوا]] و خداپرستی کامل داشته باشد، زمانی که استدلالهای او در برابر [[دشمن]] بر اثر [[لجاجت]] به جایی نرسید، میتواند برای [[اثبات]] مدّعای خود به مباهله [[دعوت]] کند<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، نمونه، ج۲، ص۴۴۷.</ref>. |