←موقع مجروح صحنه عاشورا
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد) |
|||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
مرحوم مامقانی در این باره مینویسد: از جمله کسانی که در میان [[لشکر]] [[عمر سعد]] از کوفه آمد «موقَّع» بود، موقعی که [[شمر بن ذی الجوشن]] [[نامه]] [[ابن زیاد]] را از کوفه برای عمرسعد آورد، و [[شرایط امام]] [[حسین]]{{ع}} بنابر [[متارکه جنگ]] و پایان [[مخاصمه]]<ref>تنقیح المقال، ج۳، ص۳۶۰ و ابصارالعین، ص۱۰۷.</ref> پذیرفته نشد<ref>امام حسین{{ع}} در روز دوم محرم با همراهان به اجبار لشکر حر بن یزید ریاحی وارد کربلا شد. عمرسعد نیز با چهار هزار لشکر روز سوم محرم وارد کربلا شد و بین امام حسین{{ع}} و عمر سعد با واسطه و حتی بدون واسطه مذاکره و گفت وگوهایی صورت گرفت. در همان روز ورود عمر سعد به کربلا عمر سعد، شخصی به نام غرزة بن قیس احمسی را فرستاد تا از امام{{ع}} سؤال کند که برای چه به این مکان آمده و چه قصدی دارد؟ اگر چه غرزه شخص دیگری به نام کثیر بن عبدالله شعبی را اعزام کرد، اما خودش به دلیل آنکه نامه برای دعوت امام به کوفه داده بود لذا حاضر نشد خدمت امام حسین{{ع}} بیاید. و کثیر بن عبدالله هم به دلیل اینکه مرد خشنی بود و میخواست با شمشیر برود لذا او را اجازه ندادند خدمت امام برسد در ذیل نام ابو ثمامه صائدی در همین اثر شرح آن آمده است. سپس قرة بن قیس حنظلی از طرف عمرسعد با امام ملاقات کرد و پیام امام{{ع}} را برای عمرسعد برد. و در روز هشتم محرم یکی از یاران امام{{ع}}، به نام او یزید بن حصین همدانی با اجازه امام{{ع}} نزد عمر سعد رفت تا درباره بستن آب به روی خیمهها، سخن بگوید. او رفت و بدون نتیجه بازگشت مهمترین ملاقات بین امام{{ع}} و عمرسعد بدون واسطه در شب نهم محرم بود و حضرت در این ملاقات بیپرده به عمرسعد فرمود: دست از کشتن من بردار که سبب نزدیکی تو به خدا میشود، ولی عمرسعد بهانه آورد و حاضر نشد دست از کشتن امام{{ع}} بردارد. البته عمرسعد بعد از این ملاقات نامهای به عبیدالله بن زیاد نوشت که حسین حاضر است به یکی از مرزهای کشور اسلامی و یا به شام برود. و در آخر نامه پیشنهاد داد که صلاح است جنگ نشود، (شرح بیشتر این ملاقات در ذیل نام «عمرو بن قرظه انصاری» آمده است). پس از آنکه نامه عمرسعد به عبیدالله رسید شمر در آنجا حاضر بود و مخالفت کرد و گفت: اکنون که حسین در سرزمین تو گرفتار او عاجز آمده خواهی، به خدا قسم، اگر از این منطقه کوچ کند و با تو بیعت نکند روز به روز قویتر میشود و تو از دستگیری او عاجز خواهی ماند، پس پیشنهاد او را نپذیر یا تسلیم شود که در این صورت تو در عقوبت یا عفو او مختاری، یا جنگ آغاز گردد. ابن زیاد رأی شمر را پذیرفت و نامهای برای عمرسعد فرستاد اگر حسین و یارانش بیعت نکردند جنگ کن، و اگر تو هم حاضر به جنگ نباشی، شمر امیر جنگ خواهد بود، و به شمر هم دستور داد در صورتی که عمر سعد حاضر به جنگ با حسین نبود تو امیر جنگ باش و گردن عمرسعد را بزن و سر او را برای من بفرست! شمر نامه را آورد و بعد از ظهر پنجشنبه، نهم محرم وارد کربلاشد و نامه ابن زیاد را به عمر سعد رساند. توضیح بیشتر را در ذیل نام حضرت عباس قمر بنی هاشم در همین اثر ملاحظه نمایید.</ref> «مُوقَّع» از [[سپاه]] عمرسعد فاصله گرفت و شبانه به [[کاروان امام حسین]]{{ع}} ملحق شد<ref>تنقیح المقال، ج۳، ص۳۶۰.</ref>. از آنجا که [[شمر]] بعد از ظهر [[روز]] [[پنجشنبه]]، نهم [[محرم]] الحرام وارد [[کربلا]] شد و [[نامه]] [[ابن زیاد]] را برای عمرسعد آورد موقع که یا [[حسین]]{{ع}} [[بیعت]] کند و [[تسلیم]] شود یا [[جنگ]] با او آغاز گردد، معلوم میشود موقع (رقع) در عصر [[تاسوعا]] یا [[شب عاشورا]] به [[کاروان حسینی]] ملحق شده است.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۸۶-۵۸۸.</ref> | مرحوم مامقانی در این باره مینویسد: از جمله کسانی که در میان [[لشکر]] [[عمر سعد]] از کوفه آمد «موقَّع» بود، موقعی که [[شمر بن ذی الجوشن]] [[نامه]] [[ابن زیاد]] را از کوفه برای عمرسعد آورد، و [[شرایط امام]] [[حسین]]{{ع}} بنابر [[متارکه جنگ]] و پایان [[مخاصمه]]<ref>تنقیح المقال، ج۳، ص۳۶۰ و ابصارالعین، ص۱۰۷.</ref> پذیرفته نشد<ref>امام حسین{{ع}} در روز دوم محرم با همراهان به اجبار لشکر حر بن یزید ریاحی وارد کربلا شد. عمرسعد نیز با چهار هزار لشکر روز سوم محرم وارد کربلا شد و بین امام حسین{{ع}} و عمر سعد با واسطه و حتی بدون واسطه مذاکره و گفت وگوهایی صورت گرفت. در همان روز ورود عمر سعد به کربلا عمر سعد، شخصی به نام غرزة بن قیس احمسی را فرستاد تا از امام{{ع}} سؤال کند که برای چه به این مکان آمده و چه قصدی دارد؟ اگر چه غرزه شخص دیگری به نام کثیر بن عبدالله شعبی را اعزام کرد، اما خودش به دلیل آنکه نامه برای دعوت امام به کوفه داده بود لذا حاضر نشد خدمت امام حسین{{ع}} بیاید. و کثیر بن عبدالله هم به دلیل اینکه مرد خشنی بود و میخواست با شمشیر برود لذا او را اجازه ندادند خدمت امام برسد در ذیل نام ابو ثمامه صائدی در همین اثر شرح آن آمده است. سپس قرة بن قیس حنظلی از طرف عمرسعد با امام ملاقات کرد و پیام امام{{ع}} را برای عمرسعد برد. و در روز هشتم محرم یکی از یاران امام{{ع}}، به نام او یزید بن حصین همدانی با اجازه امام{{ع}} نزد عمر سعد رفت تا درباره بستن آب به روی خیمهها، سخن بگوید. او رفت و بدون نتیجه بازگشت مهمترین ملاقات بین امام{{ع}} و عمرسعد بدون واسطه در شب نهم محرم بود و حضرت در این ملاقات بیپرده به عمرسعد فرمود: دست از کشتن من بردار که سبب نزدیکی تو به خدا میشود، ولی عمرسعد بهانه آورد و حاضر نشد دست از کشتن امام{{ع}} بردارد. البته عمرسعد بعد از این ملاقات نامهای به عبیدالله بن زیاد نوشت که حسین حاضر است به یکی از مرزهای کشور اسلامی و یا به شام برود. و در آخر نامه پیشنهاد داد که صلاح است جنگ نشود، (شرح بیشتر این ملاقات در ذیل نام «عمرو بن قرظه انصاری» آمده است). پس از آنکه نامه عمرسعد به عبیدالله رسید شمر در آنجا حاضر بود و مخالفت کرد و گفت: اکنون که حسین در سرزمین تو گرفتار او عاجز آمده خواهی، به خدا قسم، اگر از این منطقه کوچ کند و با تو بیعت نکند روز به روز قویتر میشود و تو از دستگیری او عاجز خواهی ماند، پس پیشنهاد او را نپذیر یا تسلیم شود که در این صورت تو در عقوبت یا عفو او مختاری، یا جنگ آغاز گردد. ابن زیاد رأی شمر را پذیرفت و نامهای برای عمرسعد فرستاد اگر حسین و یارانش بیعت نکردند جنگ کن، و اگر تو هم حاضر به جنگ نباشی، شمر امیر جنگ خواهد بود، و به شمر هم دستور داد در صورتی که عمر سعد حاضر به جنگ با حسین نبود تو امیر جنگ باش و گردن عمرسعد را بزن و سر او را برای من بفرست! شمر نامه را آورد و بعد از ظهر پنجشنبه، نهم محرم وارد کربلاشد و نامه ابن زیاد را به عمر سعد رساند. توضیح بیشتر را در ذیل نام حضرت عباس قمر بنی هاشم در همین اثر ملاحظه نمایید.</ref> «مُوقَّع» از [[سپاه]] عمرسعد فاصله گرفت و شبانه به [[کاروان امام حسین]]{{ع}} ملحق شد<ref>تنقیح المقال، ج۳، ص۳۶۰.</ref>. از آنجا که [[شمر]] بعد از ظهر [[روز]] [[پنجشنبه]]، نهم [[محرم]] الحرام وارد [[کربلا]] شد و [[نامه]] [[ابن زیاد]] را برای عمرسعد آورد موقع که یا [[حسین]]{{ع}} [[بیعت]] کند و [[تسلیم]] شود یا [[جنگ]] با او آغاز گردد، معلوم میشود موقع (رقع) در عصر [[تاسوعا]] یا [[شب عاشورا]] به [[کاروان حسینی]] ملحق شده است.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۵۸۶-۵۸۸.</ref> | ||
== | ==«موقَّع» مجروح صحنه [[عاشورا]]== | ||
[[مبارزه]] «موقَّع» در [[روز عاشورا]] خیلی مشخص و واضح نیست، ولی به طور اختصار نوشتهاند: | [[مبارزه]] «موقَّع» در [[روز عاشورا]] خیلی مشخص و واضح نیست، ولی به طور اختصار نوشتهاند: | ||