←عمومی بودن فطرت
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
فطرت در اصطلاح [[دینی]] یعنی [[خلقت]] [[بدیع]] و بیسابقه. مراد از فطرت گونۀ [[آفرینش انسان]] است. [[قرآن کریم]] این کلمه را برای [[انسان]] و رابطۀ او با [[دین]] به کار میبرد<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. فطرت با کلمه "[[صبغه]]" و "[[حنیف]]" مترادف است و از این رو [[دین خدا]] را "[[فطرت الله]]" و "[[صبغة الله]]" و "[[آیین حنیف]]" نیز میگویند. [[خداوند]] در [[عالم ذر]] از [[آدمی]] بر این [[دین فطری]] [[پیمان]] گرفته است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۶۰.</ref>. | فطرت در اصطلاح [[دینی]] یعنی [[خلقت]] [[بدیع]] و بیسابقه. مراد از فطرت گونۀ [[آفرینش انسان]] است. [[قرآن کریم]] این کلمه را برای [[انسان]] و رابطۀ او با [[دین]] به کار میبرد<ref>{{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}} «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. فطرت با کلمه "[[صبغه]]" و "[[حنیف]]" مترادف است و از این رو [[دین خدا]] را "[[فطرت الله]]" و "[[صبغة الله]]" و "[[آیین حنیف]]" نیز میگویند. [[خداوند]] در [[عالم ذر]] از [[آدمی]] بر این [[دین فطری]] [[پیمان]] گرفته است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۶۰.</ref>. | ||
==آیه فطرت== | |||
{{اصلی|فطرت در قرآن}} | |||
[[خداوند]] در [[آیات]] متعدد [[قرآن]]، از [[ملکوت]] [[انسان]] به گوهر [[فطرت توحیدی]] او نام میبرد که با جلوههای مختلف، [[مقام]] و [[مرتبت]] [[انسانی]] را در مقابل خلایق به تصویر میکشد. مثلاً در [[سوره]] [[مبارکه]] [[روم]]، [[فطرت انسان]] را مطابق با [[دین توحید]] بیان میدارد و خواستگاه ذاتی همه [[انسانها]] را میل به [[دین]] و [[فضائل]] [[توحیدی]] که [[ادیان الهی]] برای [[بشریت]] به ارمغان آوردهاند، معرفی مینماید: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاضبخش|فیاضبخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۲۳۹؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه فطرت (مقاله)|مقاله «آیه فطرت»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> | |||
===پیام آیه=== | |||
[[پیام]] اصلی آیه، [[فطری]] بودن [[توحید]] و بیانگر این [[حقیقت]] است که [[خداشناسی]] بلکه دین و [[آیین]] به طور کلی و در تمام ابعاد، یک امر فطری است و دین به صورت [[خالص]] و [[پاک]] از هرگونه [[آلودگی]] در درون جان آدمی وجود دارد و [[انحرافات]] و کژیهای [[فکری]] و عملی، امری عارضی است. بنابراین [[وظیفه]] [[پیامبران]] این است که این امور عارضی را زایل نموده و [[انسان]] را به [[فطرت]] اصلیاش [[ارشاد]] کنند، چنان که [[امام علی]]{{ع}} درباره بخشی از [[رسالت]] ایشان میفرماید: "پس [[خداوند]] [[رسولان]] خویش را در میان ایشان برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنان گسیل داشت تا [[عهد]] و [[پیمان]] خداوند را که [[فطری]] /جبلّی آنان بود از ایشان بطلبند"<ref>{{متن حدیث|...فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ...}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>.<ref>[[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه فطرت (مقاله)|مقاله «آیه فطرت»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۳۶۷.</ref> | |||
==عمومی بودن فطرت== | ==عمومی بودن فطرت== |