امام حسین در کربلا: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:


==[[استقبال از شهادت]] با روی باز==
==[[استقبال از شهادت]] با روی باز==
از [[غلام عبد الرحمان بن عبد ربه انصاری]] نقل شده است که: با مولایم بودم. هنگامی که دشمنانْ حضور یافتند و به [[حسین]]{{ع}} روی آوردند، حسین{{ع}} [[فرمان]] داد تا خیمه‌ای بر پا شود و سپس، مُشک را در دیگی بزرگ با آب در آمیزند. آن گاه، حسین{{ع}} به درون آن [[خیمه]] رفت و نوره مالید. سپس مولایم [[عبد الرحمان بن عبد ربه]] و [[بریر بن حضیر همدانی]]، بر درِ خیمه، شانه‌هایشان به هم ساییده می‌شد و بر سر این که کدام یک پس از امام{{ع}} نوره بمالند، با هم بحث می‌کردند. بُرَیر، با [[عبد]] [[الرحمان]]، [[شوخی]] می‌کرد. عبد الرحمان، به او گفت: رهایمان کن. به [[خدا]] [[سوگند]]، اکنون، وقت [[بازی]] و شوخی و [[بطالت]] نیست! بُرَیر به او گفت: به خدا سوگند، [[قوم]] من می‌دانند که من، بطالت [و شوخی کردن] را [[دوست]] نداشته‌ام، نه در [[جوانی]] و نه در [[پیری]]؛ امّا - به [[خدا]] [[سوگند]]-، من به آنچه خواهیم دید، مُژده داده شده‌ام! به خدا سوگند، میان ما و [[حور العین]]، جز این نیست که اینان با شمشیرهایشان، به ما [[حمله]] کنند، و بسیار دوست دارم که این کار را بکنند! هنگامی که [[حسین]]{{ع}} فارغ شد، ما به درون [[خیمه]] رفتیم و نوره مالیدیم<ref>در کتاب الإمام الحسین{{ع}} و أصحابه، آمده: «برخی از موّرخان معاصر، به نوره کشیدن و روغن مالیدن [امام حسین{{ع}} و برخی یارانش]، با نبودِ آب در شب عاشورا یا تاسوعا، ایراد گرفته و گفته‌اند که نوره کشی و روغن مالی، جز با آب، ممکن نیست». سپس به این اشکال، پاسخ داده که نتیجه آن، چنین است: «می‌توان ذرّات نوره را به‌گونه‌ای استفاده کرد که موها[ی زاید] را از بین ببرد و در عین حال، [بدن را] نسوزانَد، و به آب هم نیاز نباشد. آنچه آمده، هر چند ممکن و بلکه شدنی است، همان‌گونه که در علم ترکیب دیده‌ایم که آمیختن ماده خشکی مانند نمک با مادّه خشک دیگری مانند زاج، رطوبت تولید می‌کند؛ بلکه به اصطلاحِ آنها، همانند خمیر می‌شود، بلکه ترکیب جیوه و نِشادُر و آرسنیک، زمین را بی‌آنکه آب و آتشی در کار باشد، ذوب و مایع می‌کند؛ بلکه دیده ایم که ترکیب مقداری شوره (آزتات پتاس) و پَرِ سیاوشان (سُنبل) و عرق گوگرد، بدون حرارت و آتش، خود به خود، تولید آتش می‌کند و همانند آتش، شعله ور می‌شود، و امثال اینها فراوان‌اند. احتمال هم دارد که مُشک در ترکیب شدن با نوره، مایع شود. امّا آنچه مشکل را آسان می‌کند، این است که در شب عاشورا، هر چند آب برای خوردن نبوده، امّا ظاهرا آب چاه غیرِ آشامیدنی برای کارهای دیگر، وجود داشته است و بلکه احتمال دارد که آب مناسب برای آشامیدن هم بوده است، چنان گفته شد که امام حسین{{ع}}، پسرش علی اکبر را برای آوردن آب فرستاد». نکته دیگری را نیز می‌توان به این سخنان افزود: متونی که این ماجرا را نقل کرده‌اند، نوره مالیدن را تنها به امام حسین{{ع}} و دو، سه نفر از یارانش نسبت داده‌اند، نه همه یاران امام. بنا بر این، به آب چندانی نیاز نبوده است.</ref><ref>{{متن حدیث|كُنْتُ مَعَ مَولَايَ، فَلَمّا حَضَرَ النَّاسُ وَ أقْبَلُوا إلَى الحُسَيْنِ{{ع}}، أمَرَ الحُسَيْنُ{{ع}} بِفُسْطاطٍ فَضُرِبَ، ثُمَّ أمَرَ بِمِسْكٍ فَميثَ فِي جَفْنَةٍ عَظِيمَةٍ أوْ صَحْفَةٍ، قَالَ: ثُمَّ دَخَلَ الحُسَيْنُ{{ع}} ذَلِكَ الفُسْطاطَ، فَتَطَلّى بِالنُّورَةِ. قَالَ: وَ مَولايَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدِ رَبِّهِ وَ بُرَيرُ بْنُ حُضَيرٍ الهَمْدَانِيُّ عَلَى بَابِ الفُسْطاطِ تَحْتَكُّ مَنَاكِبُهُمَا، فَازْدَحَمَا أيُّهُمَا يَطَّلي عَلَى أثَرِهِ، فَجَعَلَ بُرَيرٌ يُهَازِلُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ، فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: دَعْنَا، فَوَاللّهِ، مَا هَذِهِ بِسَاعَةِ بَاطِلٍ. فَقَالَ لَهُ بُرَيرٌ: وَاللّهِ، لَقَدْ عَلِمَ قَومِي أنِّي مَا أحْبَبتُ البَاطِلَ شَابّاً وَ لَا كَهْلاً، وَ لكِنْ - وَاللّهِ - إِنِّي لَمُسْتَبْشِرٌ بِمَا نَحْنُ لاقُونَ، وَاللّهِ، إنْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الحُورِ العْيْنِ إلّا أنْ يَمِيلَ هؤُلاءِ عَلَيْنَا بِأَسْيَافِهِمْ، وَلَوَدِدتُ أنَّهُمْ قَدْ مالوا عَلَيْنَا بِأَسْيَافِهِمْ. قَالَ: فَلَمَّا فَرَغَ الحُسَيْنُ{{ع}} دَخَلْنَا فَاطَّلَيْنَا}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۲۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۰۲.</ref>
از [[غلام عبد الرحمان بن عبد ربه انصاری]] نقل شده است که: با مولایم بودم. هنگامی که دشمنانْ حضور یافتند و به [[حسین]]{{ع}} روی آوردند، حسین{{ع}} [[فرمان]] داد تا خیمه‌ای بر پا شود و سپس، مُشک را در دیگی بزرگ با آب در آمیزند. آن گاه، حسین{{ع}} به درون آن [[خیمه]] رفت و نوره مالید. سپس مولایم [[عبد الرحمان بن عبد ربه]] و [[بریر بن حضیر همدانی]]، بر درِ خیمه، شانه‌هایشان به هم ساییده می‌شد و بر سر این که کدام یک پس از امام{{ع}} نوره بمالند، با هم بحث می‌کردند. بُرَیر، با عبدالرحمان، [[شوخی]] می‌کرد. عبد الرحمان، به او گفت: رهایمان کن. به [[خدا]] [[سوگند]]، اکنون، وقت [[بازی]] و شوخی و [[بطالت]] نیست! بُرَیر به او گفت: به خدا سوگند، [[قوم]] من می‌دانند که من، بطالت [و شوخی کردن] را [[دوست]] نداشته‌ام، نه در [[جوانی]] و نه در [[پیری]]؛ امّا - به [[خدا]] [[سوگند]]-، من به آنچه خواهیم دید، مُژده داده شده‌ام! به خدا سوگند، میان ما و [[حور العین]]، جز این نیست که اینان با شمشیرهایشان، به ما [[حمله]] کنند، و بسیار دوست دارم که این کار را بکنند! هنگامی که [[حسین]]{{ع}} فارغ شد، ما به درون [[خیمه]] رفتیم و نوره مالیدیم<ref>در کتاب الإمام الحسین{{ع}} و أصحابه، آمده: «برخی از موّرخان معاصر، به نوره کشیدن و روغن مالیدن [امام حسین{{ع}} و برخی یارانش]، با نبودِ آب در شب عاشورا یا تاسوعا، ایراد گرفته و گفته‌اند که نوره کشی و روغن مالی، جز با آب، ممکن نیست». سپس به این اشکال، پاسخ داده که نتیجه آن، چنین است: «می‌توان ذرّات نوره را به‌گونه‌ای استفاده کرد که موها[ی زاید] را از بین ببرد و در عین حال، [بدن را] نسوزانَد، و به آب هم نیاز نباشد. آنچه آمده، هر چند ممکن و بلکه شدنی است، همان‌گونه که در علم ترکیب دیده‌ایم که آمیختن ماده خشکی مانند نمک با مادّه خشک دیگری مانند زاج، رطوبت تولید می‌کند؛ بلکه به اصطلاحِ آنها، همانند خمیر می‌شود، بلکه ترکیب جیوه و نِشادُر و آرسنیک، زمین را بی‌آنکه آب و آتشی در کار باشد، ذوب و مایع می‌کند؛ بلکه دیده ایم که ترکیب مقداری شوره (آزتات پتاس) و پَرِ سیاوشان (سُنبل) و عرق گوگرد، بدون حرارت و آتش، خود به خود، تولید آتش می‌کند و همانند آتش، شعله ور می‌شود، و امثال اینها فراوان‌اند. احتمال هم دارد که مُشک در ترکیب شدن با نوره، مایع شود. امّا آنچه مشکل را آسان می‌کند، این است که در شب عاشورا، هر چند آب برای خوردن نبوده، امّا ظاهرا آب چاه غیرِ آشامیدنی برای کارهای دیگر، وجود داشته است و بلکه احتمال دارد که آب مناسب برای آشامیدن هم بوده است، چنان گفته شد که امام حسین{{ع}}، پسرش علی اکبر را برای آوردن آب فرستاد». نکته دیگری را نیز می‌توان به این سخنان افزود: متونی که این ماجرا را نقل کرده‌اند، نوره مالیدن را تنها به امام حسین{{ع}} و دو، سه نفر از یارانش نسبت داده‌اند، نه همه یاران امام. بنا بر این، به آب چندانی نیاز نبوده است.</ref><ref>{{متن حدیث|كُنْتُ مَعَ مَولَايَ، فَلَمّا حَضَرَ النَّاسُ وَ أقْبَلُوا إلَى الحُسَيْنِ{{ع}}، أمَرَ الحُسَيْنُ{{ع}} بِفُسْطاطٍ فَضُرِبَ، ثُمَّ أمَرَ بِمِسْكٍ فَميثَ فِي جَفْنَةٍ عَظِيمَةٍ أوْ صَحْفَةٍ، قَالَ: ثُمَّ دَخَلَ الحُسَيْنُ{{ع}} ذَلِكَ الفُسْطاطَ، فَتَطَلّى بِالنُّورَةِ. قَالَ: وَ مَولايَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدِ رَبِّهِ وَ بُرَيرُ بْنُ حُضَيرٍ الهَمْدَانِيُّ عَلَى بَابِ الفُسْطاطِ تَحْتَكُّ مَنَاكِبُهُمَا، فَازْدَحَمَا أيُّهُمَا يَطَّلي عَلَى أثَرِهِ، فَجَعَلَ بُرَيرٌ يُهَازِلُ عَبْدَ الرَّحْمَنِ، فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: دَعْنَا، فَوَاللّهِ، مَا هَذِهِ بِسَاعَةِ بَاطِلٍ. فَقَالَ لَهُ بُرَيرٌ: وَاللّهِ، لَقَدْ عَلِمَ قَومِي أنِّي مَا أحْبَبتُ البَاطِلَ شَابّاً وَ لَا كَهْلاً، وَ لكِنْ - وَاللّهِ - إِنِّي لَمُسْتَبْشِرٌ بِمَا نَحْنُ لاقُونَ، وَاللّهِ، إنْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الحُورِ العْيْنِ إلّا أنْ يَمِيلَ هؤُلاءِ عَلَيْنَا بِأَسْيَافِهِمْ، وَلَوَدِدتُ أنَّهُمْ قَدْ مالوا عَلَيْنَا بِأَسْيَافِهِمْ. قَالَ: فَلَمَّا فَرَغَ الحُسَيْنُ{{ع}} دَخَلْنَا فَاطَّلَيْنَا}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۲۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۰۲.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۲۱۸٬۴۷۸

ویرایش