جز
جایگزینی متن - 'تعیین' به 'تعیین'
(←منابع) |
جز (جایگزینی متن - 'تعیین' به 'تعیین') |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
[[فیلسوفان]] [[اخلاق]] بهطور معمول بر این نکته تأکید دارند که شکلگیری و [[تغییر]] خُلْق، امری اختیاری است: اخلاق بهطور کلّی چه [[نیکو]] و چه [[زشت]]، امری اکتسابی است و آدمی اگر خُلْق خاصّی نداشته باشد، میتواند آن را تحصیل کند و اگر آن را داشته باشد، نیکو باشد یا زشت، میتواند به [[تصمیم]] خود، ضدّ آن را برگزیند.<ref> التنبیه علی سبیل السعاده، ص۴۵.</ref> نراقی [[معتقد]] است: برخی از خُلْقیّات بهویژه آنهایی که به قوّه نظری آدمی مربوطاند مانند ذکا و [[تدبیر]]، اکتسابی نیستند و تغییر نمییابند. وی بیدرنگ تصریح میکند که این نوع خُلْقیّات، متعلّق [[تکلیف]] نیستند؛<ref>جامعالسعادات، ج۱، ص۵۸.</ref> امّا گویا اگر تأثیر این خُلْقیّات را در [[سعادت]] و [[شقاوت]] آدمی بپذیریم، چنانکه بهطور معمول حکیمان [[مسلمان]] میپذیرند، در آن صورت باید به [[میزان]] تأثیری که در سعادت و شقاوت دارند، آنها را قابل انعطاف و در [[اختیار انسان]] بدانیم، مگر آنکه به مقوله [[بخت]] [[اخلاقی]] [[اعتقاد]] داشته باشیم. | [[فیلسوفان]] [[اخلاق]] بهطور معمول بر این نکته تأکید دارند که شکلگیری و [[تغییر]] خُلْق، امری اختیاری است: اخلاق بهطور کلّی چه [[نیکو]] و چه [[زشت]]، امری اکتسابی است و آدمی اگر خُلْق خاصّی نداشته باشد، میتواند آن را تحصیل کند و اگر آن را داشته باشد، نیکو باشد یا زشت، میتواند به [[تصمیم]] خود، ضدّ آن را برگزیند.<ref> التنبیه علی سبیل السعاده، ص۴۵.</ref> نراقی [[معتقد]] است: برخی از خُلْقیّات بهویژه آنهایی که به قوّه نظری آدمی مربوطاند مانند ذکا و [[تدبیر]]، اکتسابی نیستند و تغییر نمییابند. وی بیدرنگ تصریح میکند که این نوع خُلْقیّات، متعلّق [[تکلیف]] نیستند؛<ref>جامعالسعادات، ج۱، ص۵۸.</ref> امّا گویا اگر تأثیر این خُلْقیّات را در [[سعادت]] و [[شقاوت]] آدمی بپذیریم، چنانکه بهطور معمول حکیمان [[مسلمان]] میپذیرند، در آن صورت باید به [[میزان]] تأثیری که در سعادت و شقاوت دارند، آنها را قابل انعطاف و در [[اختیار انسان]] بدانیم، مگر آنکه به مقوله [[بخت]] [[اخلاقی]] [[اعتقاد]] داشته باشیم. | ||
در [[قرآن کریم]]، آیهای که به [[صراحت]] بر طبیعی یا غیر قابل تبدیل بودن خُلْق خاص دلالت کند، وجود ندارد؛ امّا برخی از خُلْق و خویهای [[نکوهیده]] چنان مطرح شده که گویا طبیعیاند و آدمی را گریزی از آنها نیست؛ مثلا آدمی، آزمند و حریص [[آفریده]] شده: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref> یا [[عجول]] و بیتدبّر خلق شده است: {{متن قرآن|خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ}}<ref>«آدمی را از شتاب آفریدهاند» سوره انبیاء، آیه ۳۷.</ref>.<ref> المیزان، ج۱۳، ص۴۹.</ref> با [[تأمّل]] در اینگونه [[آیات]] میتوان دریافت که مقصود [[قرآن کریم]]، عدم امکان [[اصلاح]] آنها نیست؛<ref>نمونه، ج۱۳، ص۴۱۰.</ref> زیرا در همان [[آیه]] اخیر، بیدرنگ از خود [[انسان]] میخواهد که [[شتابزدگی]] و [[عجله]] را کنار بگذارد: {{متن قرآن|سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ}}<ref>«به زودی نشانههای خود را به شما نشان خواهم داد بنابراین از من شتاب مخواهید» سوره انبیاء، آیه ۳۷.</ref> تردیدی نیست که احتمال دارد برخی [[ویژگیهای جسمانی]] یا وراثتی یا محیطی، مقتضی پیدایش [[خُلق و خوی]] خاصّی شود؛ امّا این [[خلق و خوی]] هرگز از لوازم جدا نشدنی آن بهشمار نمیآید؛<ref> جامعالسعادات، ج۱، ص۵۷ـ۵۹؛ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۳۰ـ۳۳؛ المیزان، ج۱۳، ص۱۹۰.</ref> چنانکه قرآن کریم نیز تأکید دارد [[تکلیف الهی]] همواره به مقدورات [[آدمی]] تعلّق مییابد و مهمتر از آن اینکه [[سرنوشت]] نهایی انسان در گرو [[اختیار]] او است و به کسب یا اکتساب وی بستگی دارد: {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ }}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref> و این موضوع بدون پذیرش امکان [[تغییر]] در خُلقیّات انسان ممکن نیست.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۸۳ـ۱۰۴.</ref> ممکن است برای طبیعی بودن [[ملکات]] (خُلْقوخویهای) [[اخلاقی]] به آیه {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ }}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار میکند » سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref> استناد شود. براساس ظاهر این آیه، [[اعمال آدمی]] تابع شاکله او است که همان طبع و [[سرشت]] غیر اکتسابی وی بهشمار میرود و شاکله هر کس نیز پیرو ساختار وجودی او است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۶.</ref> بنابراین، [[سرنوشت انسان]] نیز که از رهگذر [[خُلق]] و خویها و به دنبال [[اعمال]] او شکل میگیرد، طبیعی و از پیش | در [[قرآن کریم]]، آیهای که به [[صراحت]] بر طبیعی یا غیر قابل تبدیل بودن خُلْق خاص دلالت کند، وجود ندارد؛ امّا برخی از خُلْق و خویهای [[نکوهیده]] چنان مطرح شده که گویا طبیعیاند و آدمی را گریزی از آنها نیست؛ مثلا آدمی، آزمند و حریص [[آفریده]] شده: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا}}<ref>«بیگمان انسان را آزمندی بیشکیب آفریدهاند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref> یا [[عجول]] و بیتدبّر خلق شده است: {{متن قرآن|خُلِقَ الْإِنْسَانُ مِنْ عَجَلٍ}}<ref>«آدمی را از شتاب آفریدهاند» سوره انبیاء، آیه ۳۷.</ref>.<ref> المیزان، ج۱۳، ص۴۹.</ref> با [[تأمّل]] در اینگونه [[آیات]] میتوان دریافت که مقصود [[قرآن کریم]]، عدم امکان [[اصلاح]] آنها نیست؛<ref>نمونه، ج۱۳، ص۴۱۰.</ref> زیرا در همان [[آیه]] اخیر، بیدرنگ از خود [[انسان]] میخواهد که [[شتابزدگی]] و [[عجله]] را کنار بگذارد: {{متن قرآن|سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ}}<ref>«به زودی نشانههای خود را به شما نشان خواهم داد بنابراین از من شتاب مخواهید» سوره انبیاء، آیه ۳۷.</ref> تردیدی نیست که احتمال دارد برخی [[ویژگیهای جسمانی]] یا وراثتی یا محیطی، مقتضی پیدایش [[خُلق و خوی]] خاصّی شود؛ امّا این [[خلق و خوی]] هرگز از لوازم جدا نشدنی آن بهشمار نمیآید؛<ref> جامعالسعادات، ج۱، ص۵۷ـ۵۹؛ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۳۰ـ۳۳؛ المیزان، ج۱۳، ص۱۹۰.</ref> چنانکه قرآن کریم نیز تأکید دارد [[تکلیف الهی]] همواره به مقدورات [[آدمی]] تعلّق مییابد و مهمتر از آن اینکه [[سرنوشت]] نهایی انسان در گرو [[اختیار]] او است و به کسب یا اکتساب وی بستگی دارد: {{متن قرآن|لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ }}<ref>«خداوند به هیچ کس جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکند: هر کس آنچه نیکی ورزیده به سود خود و آنچه بدی کرده است به زیان خویش است» سوره بقره، آیه ۲۸۶.</ref> و این موضوع بدون پذیرش امکان [[تغییر]] در خُلقیّات انسان ممکن نیست.<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۰، ص۸۳ـ۱۰۴.</ref> ممکن است برای طبیعی بودن [[ملکات]] (خُلْقوخویهای) [[اخلاقی]] به آیه {{متن قرآن|قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ }}<ref>«بگو: هر کس به فرا خور خویش کار میکند » سوره اسراء، آیه ۸۴.</ref> استناد شود. براساس ظاهر این آیه، [[اعمال آدمی]] تابع شاکله او است که همان طبع و [[سرشت]] غیر اکتسابی وی بهشمار میرود و شاکله هر کس نیز پیرو ساختار وجودی او است؛<ref> التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۳۶.</ref> بنابراین، [[سرنوشت انسان]] نیز که از رهگذر [[خُلق]] و خویها و به دنبال [[اعمال]] او شکل میگیرد، طبیعی و از پیش تعیین شده است. برخی [[روایات اسلامی]] نیز این مضمون را [[تأیید]] میکنند؛ مانند: {{متن حدیث| اَلشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ اَلسَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ}}<ref>کشفالخفاء، ج۱، ص۴۵۲.</ref> ولی [[تفسیر]] دیگری از این آیه که با مجموعه آموزههای [[قرآن]] در خصوص مسؤولیّت آدمی در برابر کارهای خود سازگار است، میپذیرد که شاکله انسان، نقش مهمّی در عمل او دارد؛ امّا خود شاکله محصول همین [[اعمال]] است. | ||
میان عمل [[آدمی]] و شاکله او رابطه علّی متقابل برقرار است؛ بهطوری که تکرار [[اعمال صالح]]، سرانجام شاکله آدمی را خوب میسازد؛ سپس [[کارهای نیک]] به سهولت از آن صادر میشود. | میان عمل [[آدمی]] و شاکله او رابطه علّی متقابل برقرار است؛ بهطوری که تکرار [[اعمال صالح]]، سرانجام شاکله آدمی را خوب میسازد؛ سپس [[کارهای نیک]] به سهولت از آن صادر میشود. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
'''نکته:''' این [[آیه]] پیامبراکرم را مامور میکند که [[مردم]] را به رعایت «عُرف» همان [[وجدان]] جمعی و [[درک]] عمومی از [[خوبیها]] و [[بدیها]] [[فرمان]] دهد. این مسئله در بسیاری از مفاهیمی که [[قرآن]] تعریف نکرده و به صورت کلی درباره آن [[فرمان]] داده، صادق است، مثلاً امر به [[عدالت]] و [[قسط]] و یا بِر و نیکویی و یا [[احسان]] کرده، بدون آنکه بگوید اینها چه هستند. اما مواردی هم نقض دارد، مثل داستان [[ازدواج]] [[زینب]] [[همسر]] پسرخوانده [[پیامبر]] [[زید]] که در [[آیات]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا}}<ref>«پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref> مطرح شده و [[نگرانی]] [[پیامبر اکرم]] از عرف [[مردم]] که آن را غیراخلاقی میدانستهاند و این نشان میدهد که او برای [[ازدواج]] با [[زینب]] با [[مخالفت]] عرف مواجه بود؛ زیرا در [[عرف]] [[جامعه]] [[صدر اسلام]]، [[زن]] پسرخوانده [[حکم]] عروس را داشت و [[ازدواج]] ناپدری با او [[زشت]] و [[ناپسند]] تلقی میشد. در حالی که [[پیامبر اکرم]] موظف بود برای [[مبارزه]] با این [[عرف]] نادرست، عملا به اینگونه [[ازدواج]] [[اقدام]] کند. | '''نکته:''' این [[آیه]] پیامبراکرم را مامور میکند که [[مردم]] را به رعایت «عُرف» همان [[وجدان]] جمعی و [[درک]] عمومی از [[خوبیها]] و [[بدیها]] [[فرمان]] دهد. این مسئله در بسیاری از مفاهیمی که [[قرآن]] تعریف نکرده و به صورت کلی درباره آن [[فرمان]] داده، صادق است، مثلاً امر به [[عدالت]] و [[قسط]] و یا بِر و نیکویی و یا [[احسان]] کرده، بدون آنکه بگوید اینها چه هستند. اما مواردی هم نقض دارد، مثل داستان [[ازدواج]] [[زینب]] [[همسر]] پسرخوانده [[پیامبر]] [[زید]] که در [[آیات]] {{متن قرآن|وَإِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَاتَّقِ اللَّهَ وَتُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْدِيهِ وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَاهُ فَلَمَّا قَضَى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَرًا زَوَّجْنَاكَهَا لِكَيْ لَا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِي أَزْوَاجِ أَدْعِيَائِهِمْ إِذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَرًا وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که به کسی که خداوند و خود تو بدو نعمت رسانده بودید گفتی که: همسرت را برای خویش نگه دار (و طلاق مده) و از خداوند پروا کن و چیزی را که خداوند آشکار کننده آن بود در دل نگه میداشتی و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی و چون زید نیازی از او برآورد او را به همسری تو درآوردیم تا مؤمنان را در ازدواج با همسران (طلاق داده) پسرخواندگانشان چون نیازی را از آنان برآورده باشند تنگنایی نباشد و فرمان خداوند انجامیافتنی است» سوره احزاب، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|مَا كَانَ عَلَى النَّبِيِّ مِنْ حَرَجٍ فِيمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَكَانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَرًا مَقْدُورًا}}<ref>«پیامبر را در آنچه خداوند بر او روا داشته است تنگنایی نیست؛ بنا به سنّت خداوند در میان کسانی که پیش از این برگذشتهاند و فرمان خداوند دارای اندازهای سنجیده است» سوره احزاب، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیامهای خداوند را میرسانند و از او میترسند و از هیچ کس جز خدا نمیترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref> مطرح شده و [[نگرانی]] [[پیامبر اکرم]] از عرف [[مردم]] که آن را غیراخلاقی میدانستهاند و این نشان میدهد که او برای [[ازدواج]] با [[زینب]] با [[مخالفت]] عرف مواجه بود؛ زیرا در [[عرف]] [[جامعه]] [[صدر اسلام]]، [[زن]] پسرخوانده [[حکم]] عروس را داشت و [[ازدواج]] ناپدری با او [[زشت]] و [[ناپسند]] تلقی میشد. در حالی که [[پیامبر اکرم]] موظف بود برای [[مبارزه]] با این [[عرف]] نادرست، عملا به اینگونه [[ازدواج]] [[اقدام]] کند. | ||
اما نکته دیگر آن است که برخی از [[معارف]] [[اخلاقی]] [[قرآن]] هرچند [[قرآن]] آن را به صورت جزیی بیان کرده است، اما چنان حساس و دقیق است که اگر [[قرآن]] به آن اشاره نمیکرد، توجه و [[پایبندی]] به آن بوجود نمیآمد، مانند جای دادن کسی که وارد مجلس میشود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref> یا تند نرفتن {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref> و یا بلند سخن نگفتن {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>، یا در پیش [[پیامبر]] [[جدال]] نکردن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد * بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۲-۳.</ref> و یا در میهمانی زود بلند شدن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref> یا [[تواضع]] و [[خضوع]] بزرگ به کوچک {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref> درگوشی سخن نگفتن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی میکنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده میشوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.</ref> و مانند آن. در این موارد میتوان گفت [[قرآن]] آن [[معارف]] [[بدیهی]] و اولیه را توسعه داده و [[خرد]] [[بشریت]] را در سنجش خوبی و [[بدی]] دقیقتر کرده و البته این تمام مسئله نبوده است، بلکه معیارهایی ذکر کرده تا همواره این حرکت ادامه یابد. بدین جهت اگر اصول [[اخلاقی]] فرادینی است، و اگر [[دین]] و [[احکام]] آن باید [[اخلاقی]] باشد، و [[دین]] [[اخلاقی]] است، اما از جهتی زبان [[اخلاقی]] [[بشریت]] مشترک است و با این معیار میتوان | اما نکته دیگر آن است که برخی از [[معارف]] [[اخلاقی]] [[قرآن]] هرچند [[قرآن]] آن را به صورت جزیی بیان کرده است، اما چنان حساس و دقیق است که اگر [[قرآن]] به آن اشاره نمیکرد، توجه و [[پایبندی]] به آن بوجود نمیآمد، مانند جای دادن کسی که وارد مجلس میشود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref> یا تند نرفتن {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref> و یا بلند سخن نگفتن {{متن قرآن|وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ}}<ref>«و در راه رفتنت میانهرو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.</ref>، یا در پیش [[پیامبر]] [[جدال]] نکردن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ * إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد * بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۲-۳.</ref> و یا در میهمانی زود بلند شدن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا}}<ref>«ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار می» سوره احزاب، آیه ۵۳.</ref> یا [[تواضع]] و [[خضوع]] بزرگ به کوچک {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما! پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است: چنانچه هر یک از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد، آنگاه از پس آن توبه کند و به راه آید، چنین است که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref> درگوشی سخن نگفتن {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی میکنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده میشوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.</ref> و مانند آن. در این موارد میتوان گفت [[قرآن]] آن [[معارف]] [[بدیهی]] و اولیه را توسعه داده و [[خرد]] [[بشریت]] را در سنجش خوبی و [[بدی]] دقیقتر کرده و البته این تمام مسئله نبوده است، بلکه معیارهایی ذکر کرده تا همواره این حرکت ادامه یابد. بدین جهت اگر اصول [[اخلاقی]] فرادینی است، و اگر [[دین]] و [[احکام]] آن باید [[اخلاقی]] باشد، و [[دین]] [[اخلاقی]] است، اما از جهتی زبان [[اخلاقی]] [[بشریت]] مشترک است و با این معیار میتوان تعیین کرد که چه چیزی [[اخلاقی]] و چه چیزی غیر [[اخلاقی]] است<ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۷۷.</ref>. | ||
==اخلاق در دانشنامه معاصر قرآن کریم== | ==اخلاق در دانشنامه معاصر قرآن کریم== |