←مقدمه
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد) |
(←مقدمه) |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
پس از [[شکست]] [[شورشیان]] در میدان [[سبیع]] و [[پیروزی]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]] [[فرمانده سپاه]] [[مختار ثقفی]]، غائله اشرافِ [[کوفه]] [[سرکوب]] شد و آنان به [[بصره]] گریختند. در این [[نبرد]] عده زیادی [[اسیر]] شدند. مختار همچنان در پی دست یافتن به [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} بود. | پس از [[شکست]] [[شورشیان]] در میدان [[سبیع]] و [[پیروزی]] [[ابراهیم بن مالک اشتر]] [[فرمانده سپاه]] [[مختار ثقفی]]، غائله اشرافِ [[کوفه]] [[سرکوب]] شد و آنان به [[بصره]] گریختند. در این [[نبرد]] عده زیادی [[اسیر]] شدند. مختار همچنان در پی دست یافتن به [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} بود. | ||
مالک بن بشیر البدی، [[عبدالله بن اسید جهنی]] و [[حمل بن مالک محاربی]] از [[ترس]] [[انتقام]] مختار در [[قادسیه]] پنهان شدند. به [[دستور]] مختار، [[مالک بن عمرو نهدی]] که از سران اصحابش بود، سوی آنان فرستاد. مالک بن عمرو نهدی آنان را دستگیر کرد و به کوفه آورد. چون آنان را گرفته و نزد مختار آوردند، گفتند ما را به [[زور]] به کربلا بردند. مختار به مالک بن عمرو نهدی گفت: «ای [[مالک بن بشیر البدی]]، ای [[ملعون]]! اگر تو را به زور و [[ستم]] به کربلا برده بودند، آیا به زور هم به تو گفته بودند که کلاه [[امام حسین]]{{ع}} را بربایی؟» | مالک بن بشیر البدی، [[عبدالله بن اسید جهنی]] و [[حمل بن مالک محاربی]] از [[ترس]] [[انتقام]] مختار در [[قادسیه]] پنهان شدند. | ||
به [[دستور]] مختار، [[مالک بن عمرو نهدی]] که از سران اصحابش بود، سوی آنان فرستاد. مالک بن عمرو نهدی آنان را دستگیر کرد و به کوفه آورد. چون آنان را گرفته و نزد مختار آوردند، گفتند ما را به [[زور]] به کربلا بردند. مختار به مالک بن عمرو نهدی گفت: «ای [[مالک بن بشیر البدی]]، ای [[ملعون]]! اگر تو را به زور و [[ستم]] به کربلا برده بودند، آیا به زور هم به تو گفته بودند که کلاه [[امام حسین]]{{ع}} را بربایی؟» | |||
به دستور مختار دو دست و پایش را قطع کردند و چندان در [[خون]] خود غلتید، تا [[جان]] داد.<ref>انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۸؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۵۷-۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref> | به دستور مختار دو دست و پایش را قطع کردند و چندان در [[خون]] خود غلتید، تا [[جان]] داد.<ref>انساب الاشراف، ج۶، ص۴۰۸؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۵۷-۵۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۴۰؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۶.</ref>.<ref>[[مرضیه محمدزاده|محمدزاده، مرضیه]]، [[دوزخیان جاوید (کتاب)|دوزخیان جاوید]]، ص۲۵۶-۲۵۷.</ref> |