←مقدمه
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
'''مسروق بن وائل حضرمی''' از نیروهای خبیث [[سپاه عمر سعد]] که در [[کربلا]] حضور داشت. در پیشاپیش نیروهای [[کوفه]] بود، به این [[امید]] که [[سر امام حسین]]{{ع}} را به [[دست]] آورد و نزد [[ابن زیاد]]، [[مقام]] یابد. در گفتگویی با [[امام]]، به آن [[حضرت]] [[جسارت]] کرد و [[سید الشهدا]]{{ع}} او را [[نفرین]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ حُزْهُ إِلَى النَّارِ}}. او [[خشمگین]] شد و خواست که به سوی [[امام]] اسب بتازد. هنگام پرش از نهر، پایش در رکاب ماند و بدنش از اسب آویخته شد. مسروق از این صحنه مرعوب شد و خود را از میدان [[نبرد]] کنار کشید. علّت را که پرسیدند، به این [[معجزه]] اشاره کرد و گفت: {{عربی|"رَأَيْتُ مِنْ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ شَيْئاً لاَ أُقَاتِلُهُمْ أَبَداً"}}. از این [[دودمان]] چیزی دیدم که هرگز با آنان نخواهم جنگید | '''مسروق بن وائل حضرمی''' از نیروهای خبیث [[سپاه عمر سعد]] که در [[کربلا]] حضور داشت. در پیشاپیش نیروهای [[کوفه]] بود، به این [[امید]] که [[سر امام حسین]]{{ع}} را به [[دست]] آورد و نزد [[ابن زیاد]]، [[مقام]] یابد. | ||
[[عبدالله بن حوزه]]در گفتگویی با [[امام]]، به آن [[حضرت]] [[جسارت]] کرد و [[سید الشهدا]]{{ع}} او را [[نفرین]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ حُزْهُ إِلَى النَّارِ}}. | |||
او [[خشمگین]] شد و خواست که به سوی [[امام]] اسب بتازد. هنگام پرش از نهر، پایش در رکاب ماند و بدنش از اسب آویخته شد. در برخی نقلها آمده است که اسبش او را آن [[قدر]] به سنگها و درختها کشید و کوبید تا مُرد <ref>عبرات المصطفین، ج۲، ص۲۶.</ref> | |||
مسروق بن وائل حضرمی از این صحنه مرعوب شد و خود را از میدان [[نبرد]] کنار کشید. علّت را که پرسیدند، به این [[معجزه]] اشاره کرد و گفت: {{عربی|"رَأَيْتُ مِنْ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ شَيْئاً لاَ أُقَاتِلُهُمْ أَبَداً"}}. از این [[دودمان]] چیزی دیدم که هرگز با آنان نخواهم جنگید.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۴۵۱.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |