بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سپاه عمر سعد' به 'سپاه عمر سعد') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*از هتاکان [[سپاه عمر سعد]] که در [[کربلا]] به [[امام حسین]]{{ع}} [[اهانت]] کرد و [[ناسزا]] گفت و گرفتار [[نفرین]] آن [[حضرت]] شد و اسبش به درون نهری رمید و پایش در رکاب اسب ماند و خودش آن [[قدر]] به [[زمین]] کشیده شد تا هلاک گردید<ref>موسوعة العتبات المقدسه،ج ۸،ص ۶۳</ref><ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۳۸.</ref>. | *از هتاکان [[سپاه عمر سعد]] که در [[کربلا]] به [[امام حسین]]{{ع}} [[اهانت]] کرد و [[ناسزا]] گفت و گرفتار [[نفرین]] آن [[حضرت]] شد و اسبش به درون نهری رمید و پایش در رکاب اسب ماند و خودش آن [[قدر]] به [[زمین]] کشیده شد تا هلاک گردید<ref>موسوعة العتبات المقدسه،ج ۸،ص ۶۳</ref><ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۳۸.</ref>. | ||
==[[نفرین ابی عبدالله]]{{ع}} بر ابن حوزه== | |||
مردی از [[بنی تمیم]] که [[عبدالله بن حوزة]] خوانده میشد پیش آمد و جلوی [[حسین]]{{ع}} ایستاد، و گفت: ای حسین! ای حسین! | |||
حسین{{ع}} فرمود: چه میخواهی؟ | |||
گفت: تو را به [[آتش]] مژده باد. | |||
حسین{{ع}} فرمود: نه، من بر [[پروردگار]] [[مهربان]] و [[پیامبر]] [[شفیع]] و [[مطاع]] وارد خواهم شد، سپس رو به [[یاران]] کرد و پرسید: این مرد کیست؟ | |||
یارانش به آن [[حضرت]] گفتند: این ابن حوزة است. | |||
حضرت فرمود: پروردگارا او را از ما به سوی آتش جدا کن. | |||
ناگهان اسب ابن حوزه در میان چاله مضطرب شد و ابن حوزه در میان چاله افتاد، پایش به رکاب گیر کرد و سرش روی [[زمین]] قرار گرفت. اسب رم کرده تاخت، او را با خود برد و سرش را به سنگها و درختها کوبید تا این که بالأخره مُرد!<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۰-۴۳۱، به نقل از ابی مخنف از ابوجعفر حسین؛ ارشاد، ج۲، ص۱۰۲، همراه با اندکی تغییر.</ref> | |||
[[مسروق بن وائل]] میگوید: من در ابتدای سپاهی که به سوی حسین میرفت قرار داشتم با خود گفتم: ابتدای [[سپاه]] باشم تا که شاید [[سر حسین]] بهدست من بیفتد و بدین وسیله منزلتی نزد [[عبیدالله بن زیاد]] کسب کنم! ولی وقتی به حسین رسیدیم مردی از میان سپاه که ابن حوزه خوانده میشد جلو رفت و گفت: آیا حسین در میان شماست؟ | |||
حسین{{ع}} [[سکوت]] کرد. بار دوم کلامش را تکرار کرد، ولی دوباره حسین{{ع}} سکوت کرد. وقتی برای بار سوم سؤالش را تکرار نمود حسین{{ع}} فرمود: به او بگویید: بله، این حسین است، چه حاجتی داری؟ | |||
گفت: آی حسین! مژده باد تو را به آتش! | |||
فرمود: [[دروغ]] گفتی، من بر پروردگار [[بخشنده]] و [[پیامبری]] شفیع و مطاع وارد خواهم شد، تو کیستی؟ | |||
گفت: ابن حوزة. | |||
حسین{{ع}} دو دستش را بلند کرد بهطوری که سفیدی [[لباس]] زیربغلش را دیدم آنگاه فرمود: خداوندا او را از ما جدا کن و به آتش بیفکن. ابن حوزة غضبناک گردید و رفت تا با اسب به سوی [[حسین]]{{ع}} [[حمله]] کند، ولی بین او و حسین{{ع}} آبراههای فاصله بود، و در حین حمله پایش به رکاب گیر کرد، اسب او را چرخاند و واژگون ساخت، بهطوری که ساق و ران پایش قطع شد و یک طرف آن به رکاب اسب آویزان ماند. | |||
[[عبدالجبار بن وائل حضرمی]] میگوید: [[مسروق]] برگشت و [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] را از پشت سر ترک کرد، از او علت بازگشتش را پرسیدم، گفت: من از [[اهل]] این [[بیت]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} چیزی دیدهام که هرگز با آنها نمیجنگم<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۳۱، به نقل از ابی مخنف از عطاء بن سائب از عبدالجبار بن وائل حضرمی از برادرش مسروق بن وائل.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگنامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگنامه کربلا»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۶۳.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']] | |||
# [[پرونده:1100824.jpg|22px]] [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگنامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگنامه کربلا»]] [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|'''فرهنگ عاشورایی ج۴''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{مخالفان امام حسین}} | {{مخالفان امام حسین}} | ||
[[رده:ابن حوزه]] | [[رده:ابن حوزه]] | ||
[[رده:لشکریان عمر بن سعد]] | [[رده:لشکریان عمر بن سعد]] | ||
[[رده:مدخل | [[رده:مدخل]] |