←خطبه امام حسین در برابر لشکر ابن زیاد
(←منابع) |
|||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
براساس این [[سخن امام]]{{ع}}، عالم به [[خدا]] کسی است که [[امین]] [[احکام]] و [[قوانین الهی]] باشد و این تعبیر شامل [[فقها]] و [[علما]] در [[عصر غیبت]] هم میشود. امام [[مقام زعامت]] و [[رهبری امت]] را مربوط به [[علما]] میداند و طبعاً در [[زمان حضور امام]]، [[منصب زعامت]] مربوط به ایشان است و با [[وجود امام]] که [[اعلم]] [[مردم]] است، نوبت به بقیه نمیرسد و اگر امام [[معصوم]] حاضر نبود، علما به اطلاق روایت متصدی زعامت خواهند شد<ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۵۰-۱۵۶؛ [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۵-۲۴۲.</ref>. | براساس این [[سخن امام]]{{ع}}، عالم به [[خدا]] کسی است که [[امین]] [[احکام]] و [[قوانین الهی]] باشد و این تعبیر شامل [[فقها]] و [[علما]] در [[عصر غیبت]] هم میشود. امام [[مقام زعامت]] و [[رهبری امت]] را مربوط به [[علما]] میداند و طبعاً در [[زمان حضور امام]]، [[منصب زعامت]] مربوط به ایشان است و با [[وجود امام]] که [[اعلم]] [[مردم]] است، نوبت به بقیه نمیرسد و اگر امام [[معصوم]] حاضر نبود، علما به اطلاق روایت متصدی زعامت خواهند شد<ref>[[عبدالله ابراهیمزاده آملی|ابراهیمزاده آملی، عبدالله]]، [[امامت و رهبری - ابراهیمزاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۱۵۰-۱۵۶؛ [[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۳۵-۲۴۲.</ref>. | ||
== | ==خطبه امام حسین در برابر لشکر ابن زیاد== | ||
{{اصلی|خطبه امام حسین در برابر لشکر ابن زیاد}} | |||
وقتی [[سپاه]] [[دشمن]] به [[امام حسین]]{{ع}} نزدیک شدند او مرکبش را خواست و سوارش شد و با صدای بلند به طوری که اکثر [[مردم]] میشنیدند فرمود: «ای مردم! سخنم را گوش دهید، در [[جنگ]] با من [[عجله]] نکنید، بگذارید شما را بدانچه [[حق]] شما بر گردن من است و باید آن را به شما بگویم [[موعظه]] کنم. بگذارید تا عذرم را در آمدنم به نزد شما بگویم، اگر عذرم را پذیرفتید و سخنم را [[تصدیق]] کردید و به من [[انصاف]] دادید، [[سعادتمند]] خواهید شد و وجهی برای جنگ با من نخواهید یافت، و اگر عذرم را نپذیرفتید و انصاف به [[خرج]] ندادید: {{متن قرآن|فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ}}<ref>«بنابراین با شریکهایتان همداستان شوید به گونهای که کارتان بر شما پوشیده نباشد سپس کار مرا تمام» سوره یونس، آیه ۷۱.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ}}<ref>«بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.</ref>. | |||
حسین{{ع}} در ادامه خطبهاش فرمود: اما بعد، به نسَبَم توجه کنید ببینید من کیستم؟! بعد به [[نفوس]] خودتان [[رجوع]] کرده و آن را [[نکوهش]] کنید، [[تأمل]] کنید که آیا کشتن و [[هتک حرمت]] من برایتان [[حلال]] است؟! مگر من پسر دختر پیامبرتان{{صل}} و پسر [[وصی]] و پسرعمویش و جزء اولین [[ایمان]] آورندگان به [[خدا]] و تصدیقکننده رسولش در آنچه که از طرف پروردگارش آورده، نیستم؟! آیا [[حمزه سیدالشهداء]] عموی پدرم نیست؟! آیا [[جعفر طیار]] شهیدی که دو بال دارد عمویم نیست؟! مگر این قول شایع به گوش شما نرسیده که [[رسول الله]]{{صل}} در مورد من و برادرم فرموده: «این دو دو [[سرور]] [[جوانان]] [[اهل]] بهشتند»؟! آنچه میگویم [[حق]] است اگر مرا [[تصدیق]] میکنید، بدانید [[قسم به خدا]] از زمانی که فهمیدم [[خداوند]] بر [[دروغگو]] [[غضب]] میکند و کسی که [[دروغ]] میگوید زیان میبیند قصد دروغ نکردهام. | |||
و اگر مرا [[تکذیب]] میکنید در میانتان کسانی هستند که اگر در این مورد یعنی [[حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} از آنها سوال کنید به شما خبر خواهند داد که این [[حدیث صحیح]] است، اگر از [[جابر بن عبدالله انصاری]] یا [[اباسعید خدری]]، یا [[سهل بن سعد ساعدی]]، یا [[زید بن ارقم]]، یا [[أنس بن مالک]] سؤال کنید به شما خبر خواهند داد که این سخن را از [[رسول خدا]]{{صل}} در [[شأن]] من و برادرم شنیدهاند، آیا همین سخن، شما را از ریختن [[خون]] من منع نمیکند؟! | |||
آنگاه حسین{{ع}} به [[لشکر عمر بن سعد]] فرمود: اگر تا کنون در این [[کلام]] رسول خدا{{صل}} در حق من شک داشتید آیا در این سخنانی که اکنون میگویم نیز [[شک]] دارید؟ مگر نه این است که من پسر دختر پیامبرتان هستم؟ والله اگر به [[مشرق]] و [[مغرب]] عالم بروید چه در میان خودتان و چه در بین دیگران پسر دختر [[پیامبری]] غیر از من نخواهید یافت، تنها من پسر دختر پیامبرتان هستم. به من بگوئید آیا [[خون]] کشتههایتان را که من کشتهام از من میطلبید؟ یا [[مالی]] را که از بین بردهام از من میخواهید؟ یا در پی [[قصاص]] زخمی هستید که بر کسی از شما وارد ساختهام؟<ref>این جملات حضرت استفهام انکاری است؛ یعنی حضرت میخواهد بفرماید من که کسی از شما را نکشتهام، مالی از شما را غصب نکردهام و یا زخمی به شما وارد نکردهام پس چرا با من میجنگید؟</ref>[[سکوت]] [[مردم]] را فرا گرفت هیچ سخنی در جواب [[حسین]]{{ع}} نمیگفتند...<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگنامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگنامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۵۰.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |