←ویژگیهای اخلاقی و رفتاری
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==ویژگیهای [[اخلاقی]] و [[رفتاری]]== | ==ویژگیهای [[اخلاقی]] و [[رفتاری]]== | ||
هر چند همۀ [[امامان معصوم]]{{ع}} در عرصۀ [[اخلاق]] و [[رفتار]] نمونۀ کامل و بیمانند هستند اما [[امام حسین]]{{ع}} در این میان جایگاهی ویژه دارد. [[علم]]، [[بخشش]]، [[بزرگواری]]، [[فصاحت]]، [[شجاعت]]، [[تواضع]]، دستگیری از بینوایان، [[عفو]]، [[حلم]] و... از صفات برجسته این [[حجّت الهی]] بود. فداکاری و پاکبازی او برای احیای دین و گذشتن از همۀ هستی خویش برای [[فرمانبرداری]] [[خدای متعال]]، در [[تاریخ]] [[انسانی]] بینظیر است. به [[خداوند]] [[عشق]] میورزید و در همه حال به یاد او بود؛ چنانکه نقل کردهاند در شب [[عاشورا]] از [[دشمن]] مهلت خواست تا به مناجات بایستد و [[نماز]] و [[قرآن]] بخواند و فرمود: «[[خدا]] میداند من [[نماز]]، [[قرآن]]، دعای فراوان و [[استغفار]] را [[دوست]] میدارم»<ref>{{متن حدیث|فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ}}؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۲.</ref>. بیست و پنج بار پیاده به [[حج]] رفت و دعای عرفه از اوست. در [[تواضع]] و [[جود]] و [[بخشایش]] و [[رأفت]] و [[احسان]] و [[حلم]] و [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و [[شجاعت]]، شهره عام و خاص بود<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۱۵۷.</ref>. | هر چند همۀ [[امامان معصوم]]{{ع}} در عرصۀ [[اخلاق]] و [[رفتار]] نمونۀ کامل و بیمانند هستند اما [[امام حسین]]{{ع}} در این میان جایگاهی ویژه دارد. [[علم]]، [[بخشش]]، [[بزرگواری]]، [[فصاحت]]، [[شجاعت]]، [[تواضع]]، دستگیری از بینوایان، [[عفو]]، [[حلم]] و... از صفات برجسته این [[حجّت الهی]] بود. فداکاری و پاکبازی او برای احیای دین و گذشتن از همۀ هستی خویش برای [[فرمانبرداری]] [[خدای متعال]]، در [[تاریخ]] [[انسانی]] بینظیر است. به [[خداوند]] [[عشق]] میورزید و در همه حال به یاد او بود؛ چنانکه نقل کردهاند در شب [[عاشورا]] از [[دشمن]] مهلت خواست تا به مناجات بایستد و [[نماز]] و [[قرآن]] بخواند و فرمود: «[[خدا]] میداند من [[نماز]]، [[قرآن]]، دعای فراوان و [[استغفار]] را [[دوست]] میدارم»<ref>{{متن حدیث|فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ}}؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۲.</ref>. بیست و پنج بار پیاده به [[حج]] رفت و دعای عرفه از اوست. در [[تواضع]] و [[جود]] و [[بخشایش]] و [[رأفت]] و [[احسان]] و [[حلم]] و [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و [[شجاعت]]، شهره عام و خاص بود<ref>ر.ک. [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۱۵۷.</ref>. | ||
===[[فضایل اخلاقی]]=== | |||
[[حسین]]{{ع}} [[مظهر]] [[کمالات انسانی]] و اسوۀ [[اخلاق اسلامی]] بود، و [[سخاوت]]، [[جوانمردی]] و گذشت، [[شجاعت]] و [[ستیز]] با [[ستم و ستمگری]] از بارزترین ویژگیهای آن [[حضرت]] به شمار میآید. در اینجا به نمونههایی از [[فضایل]] آن حضرت اشاره میگردد. | |||
[[اسامة بن زید]] در آستانۀ دیده فرو بستن از [[جهان]] بود. [[امام حسین]]{{ع}} به دیدارش رفت و او را اندوهناک دید. چون سبب اندوهش را پرسید. گفت که شصت هزار [[درهم]] وام دارد و از آن میترسد که پیش از ادای آن از [[دنیا]] برود. حضرت فرمود: من پیش از مردنت آن را میپردازم و چنین کرد<ref>ر.ک: مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۷۲-۷۳؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۷۹.</ref>. | |||
مردی [[بادیهنشین]] نزد [[امام]]{{ع}} آمد و گفت: دیهای کامل به گردن دارم و از پرداختنش ناتوانم. با خود گفتم، این [[مال]] را از گرامیترین [[مردمان]] بخواهم و کسی را گرامیتر از [[خاندان پیامبر]]{{صل}} نیافتم. | |||
حضرت فرمود: ای [[برادر]] [[عرب]]، از تو سه [[پرسش]] دارم، اگر یکی را پاسخ گفتی یک سوم، اگر دو تا را پاسخ گفتی دو سوم و اگر هر سه را پاسخ گفتی همه مال را به تو خواهم داد. | |||
مرد گفت: آیا مردی دانشمند و [[شریف]] چون شما از من بپرسد؟ | |||
فرمود: آری. از جدّم [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: [[نیکی]] باید به اندازه [[معرفت]] باشد. | |||
گفت: آنچه میخواهی بپرس که اگر هم ندانستم از شما میآموزم. | |||
فرمود: [[برترین اعمال]] کدام است؟ گفت: [[ایمان به خداوند]]. | |||
فرمود: راه [[نجات]] از [[هلاکت]] کدام است؟ گفت: [[اعتماد به خداوند]]. | |||
فرمود: [[زینت]] مرد به چیست؟ گفت: [[دانش]] آمیخته به [[بردباری]]. | |||
فرمود: اگر این را نداشت؟ گفت: مال همراه جوانمردی. | |||
فرمود: اگر نداشته باشد؟ گفت: تهیدستی همراه [[شکیبایی]]. | |||
فرمود: اگر این را نداشت؟ گفت: سزاوار آن است که صاعقهای از [[آسمان]] فرود آید و او را بسوزاند. | |||
حسین{{ع}} خندید و کیسهای هزار دیناری را نزد او انداخت. انگشتری خویش را که نگین آن دویست درهم میارزید نیز به او داد و فرمود: ای مرد، با این طلا [[دِین]] خویش را بپرداز و انگشتری را [[خرج]] خود کن. [[اعرابی]] آن را گرفت و گفت: خدای بهتر داند که [[رسالت]] خویش را کجا بنهد<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۷۹-۵۸۰.</ref>. | |||
مردی از [[انصار]] برای عرض [[حاجت]] نزد [[امام]]{{ع}} آمد. [[حضرت]] فرمود: ای [[برادر]] [[انصاری]] با [[پرسش]]، آبروی خویش را مریز، نیاز خویش را در نامهای بنویس و نزد من بیاور که إن شاء الله برآورده خواهد شد. او نوشت: یا اباعبدالله، به فلان کس پانصد [[دینار]] بدهکارم. از او بخواه که مدّتی مرا مهلت دهد. | |||
امام{{ع}} پس از خواندن [[نامه]] به [[خانه]] رفت و کیسهای با هزار دینار آورد و فرمود: پانصد دینار را به وام خویش ده و پانصد دینار دیگر را خرج زندگیات کن و حاجت مخواه مگر از سه کس: [[دیندار]]، [[جوانمرد]] و اصیل؛ چراکه دیندار نگاهبان دین خویش است. جوانمرد از [[جوانمردی]] [[شرم]] دارد و اصیل میداند که تو با [[حاجت خواستن]]، آبروی خویش را میریزی و او به خاطر [[حفظ]] آبرؤیت، نیاز تو را برآورده میسازد<ref>تحف العقول، ص۱۷۷-۱۷۸.</ref>. | |||
نقل شده است که در [[روز عاشورا]] بر دوش آن حضرت نشانی دیدند. چون از [[امام سجاد]]{{ع}} در این باره پرسیدند، گفت: آن جای کیسههای فراوانی بود که به خانه بیوه زنان، [[یتیمان]]، و بینوایان میبرد<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۰.</ref>. | |||
روزی بر چند [[بینوا]] گذشت که بر عبایی نشسته نان خشک میخوردند. بر آنان [[سلام]] کرد و چون حضرت را [[دعوت]] به خوردن کردند، کنار آنان نشست و فرمود: اگر [[صدقه]] نمیبود با شما میخوردم. سپس آنها را به خانۀ خویش برد و [[غذا]] داد و [[جامه]] پوشاند و فرمود به هر کدام چند [[درهم]] نیز بدهند<ref>تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۵۷، حدیث ۱۵.</ref>. | |||
روزی از غلامی، کاری در خور [[کیفر]] سر زد. حضرت [[فرمان]] به تنبیهاش داد. | |||
[[غلام]] گفت: سرورم {{متن قرآن|وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ}}<ref>«فروخورندگان خشم » سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>. فرمود: رهایش کنید. | |||
گفت: سرورم، {{متن قرآن|وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ}}<ref>«در گذرندگان از مردم» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>. فرمود: از تو درگذشتم. | |||
گفت: سرورم، {{متن قرآن|وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.</ref>. فرمود: تو به خاطر [[خداوند]] [[آزادی]] و آنچه را که میخواستم به تو ببخشم دو برابر کردم<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۰.</ref>.<ref>[[جمعی از نویسندگان]]، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۳۷-۳۹.</ref> | |||
===[[فصاحت]] و [[بلاغت]]=== | |||
[[حسین بن علی]]{{ع}} [[سخنوری]] توانا بود. او در [[خانه]] [[وحی]] که [[فرشتگان]] [[آسمان]] و پیشاپیش آنان پیامآور وحی در آمد و شد بودند پرورده شد. روزی که دیده به [[جهان]] گشود نخستین سخن را از زبان [[رسول خدا]]{{صل}} شنید که در گوش وی [[اذان]] گفت. [[آموزگار]] او مادرش، [[فاطمه]] [[دختر پیامبر]]{{صل}}، بود. استادش، [[علی بن ابیطالب]]، [[پدر]] بزرگوارش بود که گوی سخنوری را از جهانیان ربوده است. | |||
از [[حضرت سیدالشهدا]]{{ع}} سخنان حکمتآمیز بسیاری به یادگار مانده است. [[زیباترین]] بخش گفتههای وی سخنانی است که در [[حماسه]] باشکوه [[عاشورا]] بیان فرموده است؛ و ما در اینجا تنها به نقل یکی از خطابههای آن [[حضرت]] بسنده میکنیم. | |||
بامداد [[روز عاشورا]]، حضرت در برابر انبوه [[سپاه]] [[دشمن]] ایستاد و چنین فرمود: «[[سپاس]] خدای را که [[دنیا]] را آفرید و آن را سرای نیستی و نابودی قرار داد. [[دنیا]] هر دم ساکنانش را دیگرگون سازد. فریبخورده کسی است که دنیا بفریبدش و [[بدبخت]] کسی است که دنیا گمراهش سازد. مبادا [[فریب]] دنیا را بخورید! زیرا که [[دنیا]] از اعتمادکنندگانِ به خود میبُرد و هر کس را که در آن [[طمع]] بندد [[نومید]] میسازد. | |||
میبینم بر کاری گرد آمدهاید که خدای را بر خود به [[خشم]] آوردهاید و آن کریمِ [[مهربان]]، روی از شما برتافته به [[عذاب]] خویش گرفتارتان ساخته است و از [[رحمت]] خود دور گردانیده است. | |||
[[پروردگار]] ما چه خوب پروردگاری است و شما چه بد بندگانی هستید. شما پذیرفتید که خدای را [[فرمان]] ببرید و به [[پیامبر خدا]]، [[محمد]]{{صل}}، [[ایمان]] آوردید، ولی اینک به [[جنگ]] فرزندانش آمدهاید و آهنگ کشتن آنان دارید. به [[راستی]] که [[شیطان]] بر شما چیره گشته و ذکر [[خدای بزرگ]] را از یادتان برده است. [[مرگ]] بر شما و آنچه میخواهید. ما از خداییم و به سوی او باز میگردیم. اینان مردمی هستند که پس از [[ایمان]] به [[کفر]] گرویدند. نابود باد [[ستمکاران]]!»<ref>{{متن حدیث| اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي خَلَقَ اَلدُّنْيَا فَجَعَلَهَا دَارَ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ مُتَصَرِّفَةً بِأَهْلِهَا حَالاً بَعْدَ حَالٍ فَالْمَغْرُورُ مَنْ غَرَّتْهُ وَ اَلشَّقِيُّ مَنْ فَتَنَتْهُ فَلاَ تَغُرَّنَّكُمْ هَذِهِ اَلدُّنْيَا فَإِنَّهَا تَقْطَعُ رَجَاءَ مَنْ رَكِنَ إِلَيْهَا وَ تُخَيِّبُ طَمَعَ مَنْ طَمِعَ فِيهَا وَ أَرَاكُمْ قَدِ اِجْتَمَعْتُمْ عَلَى أَمْرٍ قَدْ أَسْخَطْتُمُ اَللَّهَ فِيهِ عَلَيْكُمْ وَ أَعْرَضَ بِوَجْهِهِ اَلْكَرِيمِ عَنْكُمْ وَ أَحَلَّ بِكُمْ نَقِمَتَهُ وَ جَنَّبَكُمْ رَحْمَتَهُ فَنِعْمَ اَلرَّبُّ رَبُّنَا وَ بِئْسَ اَلْعَبِيدُ أَنْتُمْ أَقْرَرْتُمْ بِالطَّاعَةِ وَ آمَنْتُمْ بِالرَّسُولِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ إِنَّكُمْ زَحَفْتُمْ إِلَى ذُرِّيَّتِهِ وَ عِتْرَتِهِ تُرِيدُونَ قَتْلَهُمْ لَقَدِ اِسْتَحْوَذَ عَلَيْكُمُ اَلشَّيْطَانُ فَأَنْسَاكُمْ ذِكْرَ اَللَّهِ اَلْعَظِيمِ فَتَبّاً لَكُمْ وَ لِمَا تُرِيدُونَ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ هَؤُلاَءِ قَوْمٌ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمٰانِهِمْ فَبُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِينَ}}؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۲، فرهنگ جامع سخنان امام حسین{{ع}}، مؤیدی، علی، ص۴۶۶-۴۶۷. </ref>.<ref>[[جمعی از نویسندگان]]، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۳۹-۴۰.</ref> | |||
===[[شجاعت]]=== | |||
[[حسین بن علی]]{{ع}} گوی شجاعت را از همه دلیران [[جهان]] ربود و آنان را به بوته [[فراموشی]] افکند. آن [[حضرت]] با شمار اندک یارانش در برابر انبوه [[سپاه]] [[یزید]] ایستاد و پس از حتمی شدن جنگ، کوچکترین تردیدی در [[مبارزه]] با [[دشمن]] به خود راه نداد. با آنکه به [[شهادت]] خود و یارانش [[یقین]] داشت، با [[اقتدار]] کامل نیروهای زیر فرمانش را [[سازمان]] داد و با کمال [[جوانمردی]] پذیرای [[نبرد]] شد. | |||
[[یاران]] و [[جوانان]] او در برابر دیدگانش به [[خون]] غلتیدند، ولی اندیشۀ [[تسلیم]] هرگز به او راه نیافت. هنگامی که نوبت رزم خود وی رسید، چونان شیر ژیان به دشمن [[حمله]] میآورد، صفوفشان را میشکافت و از کشتهها پشته میساخت. | |||
همۀ ابزار [[جنگی]] خویش را به کار گرفت و امیدوارانه چنان رزمی به نمایش گذارد که دشمن ناگزیر شد از [[عرف]]نظامی بیرون رفته با شیوههای ناجوانمردانه بر او [[یورش]] آورد. | |||
کسانی که به جنگ وی آمده بودند، نه [[مردم]] کوچه و بازار، بلکه جنگجویانی حرفهای بودند، ولی در برابر شجاعت و [[دلاوری]] آن حضرت به زانو درآمده اعتراف کردند که تا کنون کسی را چون او ندیدهاند که [[خاندان]] و یارانش در برابر دیدگان او کشته شوند و او همچنان شجاعانه و با [[قوت قلب]] بجنگد. | |||
بر خلاف [[دشمن]] که با اعلام [[حکومت]] نظامی، [[مردم]] را با [[زور]] به [[جنگ]] میفرستاد <ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۳، ص۳۸۶ -۳۸۷، دارالفکر.</ref>، [[حسین]]{{ع}} یارانش را در رفتن یا ماندن [[آزاد]] گذاشت. او [[سپاه]] کوچک خویش را از عناصر [[زبون]] و دنیادوست پاکسازی کرد و تنها مردانی [[آزاده]] و از [[جان]] گذشته [[افتخار]] حضور در صف یارانش را یافتند. این بود که دشمن، نه از حسین ضعفی دید و نه از یارانش. | |||
پس از آنکه [[سپاهیان]] دشمن گرد او حلقه زده با هر آنچه در دست داشتند بر وی [[هجوم]] آوردند، باز هم جانانه [[دفاع]] میکرد و به مهاجمان اجازه نزدیک شدن به خود را نمیداد. آری، به [[گواهی]] زخمهای فراوان تن حسین{{ع}}<ref>ر.ک: انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۹، دارالفکر؛ الارشاد، ج۲، ص۱۱۸، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.</ref>، [[فرزند علی]]{{ع}} تا واپسین لحظههای [[زندگی]] چونان [[کوه]] [[استوار]] در برابر سیل سپاه دشمن [[ایستادگی]] کرد تا به [[فیض]] [[عظیم]] [[شهادت]] نایل آمد<ref>[[جمعی از نویسندگان]]، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۴۱-۴۲.</ref> | |||
===[[آزادگی]]=== | |||
از بارزترین ویژگیهای شخصیتی [[حسین بن علی]]{{ع}} آزادگی و [[رادمردی]] است. حسین{{ع}} تن به [[ذلت]] نداد، زیر بار [[ستم]] نرفت و در برابر [[زورمداران]] مردانه تا پای جان ایستاد. پس از روی کار آمدن [[یزید]] [[احساس]] کرد که ارزشهای [[اسلامی]] و [[انسانی]] رو به نابودی است و دریافت که هرگاه بوزینهباز و شرابخوار و [[هوسرانی]] چونان یزید بر [[منبر]] [[اسلام]] بالا رود چراغ [[دین]] و [[دینداری]] بیفروغ میشود، از این رو در نخستین واکنش نسبت به اعلام [[بیعت مردم]] با یزید، با اشاره به همین نکتۀ اساسی به [[مروان حکم]] فرمود: هرگاه زمام امور [[جامعه اسلامی]] به دست کسی چون یزید بیفتد، فاتحۀ اسلام را باید خواند. به برادرش [[محمّد]] حنفیّه نیز، که وی را [[دعوت]] به [[مسالمت]] میکرد، فرمود: چنانچه در همه [[جهان]] هیچ پناهگاهی نیابد، باز هم زیر بار [[بیعت]] با [[یزید]] نخواهد رفت<ref>اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۸.</ref>. | |||
[[حسین]] که در [[خاندان وحی]] [[تربیت یافته]] بود، هرگز نمیتوانست برای [[حفظ]] [[مصالح]] و [[منافع شخصی]] خود، [[شاهد]] پامال شدن هدفهای [[رسالت]] باشد؛ چنان که فرموده است: ما [[خاندان پیامبر]] و کان رسالت و محل آمد و شد فرشتگانیم. [[خداوند]] با ما آغاز کرد و با ما به پایان برد. | |||
کسی چون من با یزید، این مرد [[فاسق]] و میگساری که به ناحق [[خون]] میریزد، [[بیعت]] نمیکند<ref>الملهوف، ص۹۸.</ref>. | |||
در جریان [[قیام]] و [[نهضت]] نیز [[شأن]] [[آزادمردی]] خویش را پاس میداشت. هنگام حرکت از [[مدینه]] به [[مکه]] به وی پیشنهاد شد که او نیز مانند پسر [[زبیر]] [[بیراهه]] را در پیش گیرد، ولی آن [[حضرت]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] از این راه بیرون نمیروم تا آنکه خداوند هر چه بخواهد مقدر سازد. روزی هم که حُرّ راه را بر او بست و گفت که به خاطر خدا جانش را حفظ کند که اگر بجنگند یکجا کشته میشوند، فرمود: آیا مرا از [[مرگ]] میترسانی؟ میپنداری که با کشتن من آسودهخاطر میشوید؟ [[منطق]] من، منطق آن [[برادر]] [[اوسی]] است که قصد [[یاری پیامبر]]{{صل}} را داشت ولی پسرعمویش او را از مرگ [[بیم]] میداد و او در پاسخ گفت: | |||
من میروم؛ زیرا تا هنگامی که [[نیت]] [[جوانمرد]] [[حق]] باشد و در راه [[اسلام]] بجنگد، مرگ برایش [[ننگ]] نیست؛ | |||
من [[جان]] خویش را تقدیم میکنم و خواهان بقای آن نیستم. تا آنکه دو [[سپاه]] کوچک و بزرگ به میدان [[کارزار]] درآیند؛ | |||
اگر زنده بمانم پشیمان نیستم و اگر کشته شدم نکوهشم نکنند؛ مرد را [[پستی]] همین بس که زنده باشد ولی [[فرمان]] [[زور]] ببرد! | |||
[[دشمن]] سپاهی بزرگ داشت و گروه کوچک [[یاران حسین]] در برابر آنان اندک مینمود، ولی [[فرزند علی]] آن گروه انبوه را هماورد خویش نمیدید،؛ چراکه مردمانی [[پست]] و [[فرومایه]] بودند و برای ارزشهای والای [[انسانی]] هیچگونه حرمتی قایل نبودند. این بود که با مشاهدۀ [[رفتار]] ناجوانمردانۀ آنان برآشفت و فرمود: «اگر [[دین]] ندارید و از [[رستخیز]] نمیهراسید در دنیایتان [[آزاده]] باشید»<ref>{{متن حدیث| إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ لاَ تَخَافُونَ اَلْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً}}؛ الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۷۱.</ref>.<ref>[[جمعی از نویسندگان]]، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۴۲-۴۳.</ref> | |||
==معاجز و کرامات== | ==معاجز و کرامات== |